Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • توصیه کارشناسان به بوش: جنگ نرم را فراموش نکن! توصیه کارشناسان به بوش: جنگ نرم را فراموش نکن!
    شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۴ ساعت ۱۶:۲۱

    سایت عملیات روانی- جوزف نای عضو تحریریه پژوهشگاه مرکز بلفر وابسته به دانشگاه جان اف کندی، اخیراً در مقاله‌ای با نام «بوش در جنگ با تروریسم، قدرت نرم را فراموش کرده است» به طرح دیدگاه ضرورت جنگ نرم و استفاده از ابزارهای فرهنگی در مقابله با تروریسم پرداخته است. این مقاله در نشریه دیلی استار شماره 25 اکتبر منتشر شده است. در ذیل متن کامل مقاله و سپس نقدی بر آن ارایه شده است. *********************** بوش، رییس جمهوری آمریکا، اخیراً جنگ علیه تروریسم

    سایت عملیات روانی- جوزف نای عضو تحریریه پژوهشگاه مرکز بلفر وابسته به دانشگاه جان اف کندی، اخیراً در مقاله‌ای با نام «بوش در جنگ با تروریسم، قدرت نرم را فراموش کرده است» به طرح دیدگاه ضرورت جنگ نرم و استفاده از ابزارهای فرهنگی در مقابله با تروریسم پرداخته است. این مقاله در نشریه دیلی استار شماره 25 اکتبر منتشر شده است. در ذیل متن کامل مقاله و سپس نقدی بر آن ارایه شده است. *********************** بوش، رییس جمهوری آمریکا، اخیراً جنگ علیه تروریسم خود را با جنگ سرد مقایسه کرد. از یک جنبه حق با بوش است: فعالیت‌های تروریستی در حال فراگیر شدن در دنیاست و متاسفانه شکی نیست که جنگ علیه تروریسم، همانند جنگ سرد، تنها به چند سال محدود نشده و ده‌ها سال ادامه خواهد یافت. اما بوش در مقایسه خود یک جنبه را از نظر دور داشت و آن اهمیت جنگ نرم فرهنگی است. آمریکا جنگ سرد را با استفاده از ترکیبی از قدرت نظامی که توانست مانع از تعدی شوروی سابق شود- و جذابیت فرهنگ و دیدگاه‌های غرب به نفع خود به پایان برساند. در سال 1989 آنچه که دیوار برلین را از میان برداشت آتش توپ‌خانه نبود، بلکه کلنگ و بلدوزرها آن را تخریب کردند. اما به نظر می‌رسد که امروزه بوش در «جنگ علیه تروریسم» خود تاثیر جنگ نرم را از یاد برده است. در جنگ سرد، تبادلات عملی و دانشگاهی در افزایش قدرت جنگ نرم آمریکا نقش به سزایی ایفا کردند. در حالی که برخی دانشمندان شکاک آمریکایی همواره مراقب بودند که دانشمندان شوروی یا عوامل KGB (پلیس مخفی شوروی) فن‌آوری کشورشان را به سرقت نبرند، از بازدیدکنندگان و توریست‌هایی که موفق شدند ایده‌های سیاسی و سراسر علمی آنها را از کشور خارج کنند غافل بودند. بسیاری از دانشمندان بعدها در شوروی حامیان حقوق بشر و آزادی‌های فردی تبدیل شدند و در فروپاشی شوروی سابق نقش به سزایی ایفا کردند. بین سال‌های 1958 و 1988 حدود پنجاه هزار توریست (نویسندگان، روزنامه‌نگاران، مسؤولان دولتی، موسیقی‌دان‌ها، ورزشکاران و دانشگاهیان) از کشور شوروی به ایالت‌های مختلف آمریکا سفر کردند. الکساند یاکوولف که هفته پیش درگذشت، به شدت تحت تاثیر نتایج پژوهش‌هایی قرار گرفت که در دانشگاه کلمبیا در سال 1958 به انجام رسانده بود. وی یکی از اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست در شوروی بود و در تغییر مشی سیاسی و فکری میخاییل گورباچف تاثیر به سزایی داشت. اولگا کالوگین، که سابق بر این افسر ارشد پلیس مخفی شوروی بود، در نگاهی به چشم‌انداز جنگ سرد گفت: «تبادلات فوق (علمی و دانشگاهی) در آن زمان همانند اسب تروا، باعث سقوط حزب کمونیست شد. این تبادلات در فروپاشی شوروی نقش مهمی داشته و طی سالیان مدید افراد بیشتر و بیشتری جذب آن شدند.» با این وجود می‌بینیم که دولت بوش امروزه مقررات سختگیرانه‌ای برای صدور روادید وضع کرده و همین امر موجب کاهش چنین تبادلاتی (به خصوص با کشورهای اسلامی) می‌شود. فرهنگ عامیانه نیز در جنگ سرد نقش مهمی داشت. بسیاری از روشنفکران، فرهنگ عامه را به دلیل پیش پا افتادگی آن تقبیج می‌کنند. اما این زرز فکر کاملاً اشتباه است، چرا که سرگرمی‌های گروهی معمولا حاوی معانی و پیام‌های عمیقی دربارة اصالت فرد (یا فردگرایی)، حق انتخاب مصرف‌کننده و دیگر ارزش‌هایی هستند که از نظر سیاسی تاثیرگذار می‌باشند. برای مثال هرچند در فیلم‌های آمریکایی، سکس، جرم و جنایت و مادی گرایی به تصویر کشیده می‌شوند، اما مسائل مفید دیگری هم در آن‌ها وجود دارد. در این فیلم‌ها پویایی، اصالت فرد، غیرسنتی بودن، کثرت‌گرای، مردم‌داری و آزادی موجود در زندگی آمرکایی نیز به نمایش گذاشته می‌شود. همانگونه که کارل سندبرگ در سال 1961 در یکی از شعرهای خود می‌گوید، شاید هالیوود (و فیلم‌های آن) همانند دانشگاه هاروارد، پاک و منزه نباشد، اما دست‌آوردهای بیشتری برای کشور دارند. مرز بین سرگرمی و اطلاع‌رسانی، برعکس آن چه برخی صاحب‌نظران ادعا می‌کنند، چندان واضح و مشخص نیست و می‌توان گفت که امروزه این مرز در حال از بین رفتن است. مثلاً بعضی ترانه‌های موسیقی پاپ می‌توانند تاثیرات سیاسی بر جای گذارند. همچنین تیم‌ها و ستاره‌های ورزشی نیز با رفتار و شیوه زندگی خود و نحوه ظاهرشدن در مجامع عمومی، می‌توانند پیام‌های فرهنگی مبادله کنند. ستاره‌های سینما و تلویزیون نیز تاثیر چندبرابری دارند. چرا که تصویر معمولاً تاثیری عمیق‌تر از سخن بر جای می‌گذارد. حتی مصرف غذاهای حاضری نیز می‌تواند حاوی معانی خاصی باشد. مثلاً برای یک خانواده هندی ممکن است رفتن به فروشگاه مک دونالد و خوردن یک همبرگر همچون رفتن به آمریکا باشد!! هرچند شوروی سابق پخش فیلم‌های وسترن را محدود کرده و آنها را سانسور می‌نمود، ولی این فیلم‌ها تاثیر سیاسی خود را بر جای می‌گذاشتند. برای مثال پس از پخش محدود فیلم‌هایی که در آنها از تسلیحات هسته‌ای آمریکا انتقاد شده بود، یکی از خبرنگاران شوروی سابق گفت: «این فیلم‌ها ما را حیرت‌زده کرد... ما فهمیدیم که در صورت بروز جنگ هسته‌ای سرنوشتی مشابه قهرمان این فیلم‌ها در انتظار ماست.» بینندگان فیلم‌های سیاسی آمریکایی در شوروی فهمیدند که مردم در غرب برای تهیه غذا مجبور نیستند در صف‌های طولانی بایستند، یا در آپارتمان‌های پرجمعیت زندگی کنند، آنها پی بردند که مردم در غرب اتومبیل شخصی دارند. تمام این مسائل باعث شد تبلیغات منفی رسانه‌های شوروی بر ضد غرب از اعتبار بیفتد. حتی موسیقی پاپ «راک اند رول» نیز در فروپاشی شوروی نقش داشت. یکی از مشاوران گورباچف بعدها فاش کرد که آثار گروه «بیتلز» اساس مبارزات پنهان ما با سیستم حکومتی را تشکیل می‌داد. مقامات حزب کمونیست چک در دهه 1950 گروهی از جوانان را به دلیل گوش کردن به «موسیقی فاسد آمریکایی» زندانی کردند که این کار نتیجة عکس به دنبال داشت و به ضرر این حزب تمام شد. در سال 1980 بعد از به قتل رسیدن جان لنون، (رهبر گروه بیتلز)، مجسمه یادبودی از وی در پراگ نصب شد و هر سال در روز مرگ او تظاهراتی برپا می‌شود که در آن مردم پیام صلح‌‌طلبی و آزادی‌خواهی خود را به گوش همه می‌رسانند. در سال 1998 نیز «انجمن صلح لنون» تاسیس شد که خواستار خروج نیروهای شوروی از پراگ شد. در حقیقت لنون بر لنین پیروز شد! جنگ سرد با ترکیبی از جنگ نرم و جنگ سخت به پیروزی رسید. منابع جنگ نرم تنها توسط آمریکا تامین نمی‌شد، بلکه نهادهایی مثل شبکه بی.بی.سی و گروه بیتلز نیز در این امر نقش داشتند. امروزه ما باید از وقایع گذشته درس بگیریم. فرهنگ اروپای شرقی بیشتر از فرهنگ اسلامی به فرهنگ غرب شباهت دارد. هر چند در مورد برخی گروه‌های بنیادگرا، فرهنگ غربی به جای جذب افراد باعث تنفر و انزجار آنها شده، اما جوانان مسلمان به تماشای فیلم‌های آمریکایی علاقه دارند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که در کشورهای اسلامی فرهنگ آمریکا هم‌چنان برای اکثر میانه‌روها جذاب است. آنچه که امروزه باعث عدم محبوبیت آمریکا شده است، سیاست‌های غلط دولت این کشور می‌باشد. بوش باید عادات غلط خود را کنار گذاشته و روابط و تبادلات مردمی را رواج دهد. ********************* شبیخون فرهنگی 1- جوزف نای در مقاله خود فضای دوران معاصر را به فضای جنگ سرد تشبیه کرده است و می‌کوشد با نگرش تقابلی، تهیة آتش بین آمریکا و به قول خود نیروهای متخاصم را شدت بخشد. ظاهراً نای معتقد به جنگ تمدنها بوده و بر این تصور است که گفتگو و مفاهمه در این میان نه تنها تاثیری ندارد بلکه از پیشبرد جنگ بر علیه تروریسم نیز می‌کاهد! نای در این مقاله بدون در نظر گرفتن توان بالقوه تمدنهای کهن و ادیان دیرپای بشری در برقراری صلح در جهان به خطا مسیری دیگر را برگزیده و چون سردمداران خلف خویش سلطه و جنگ‌طلبی را ترویج می‌کند. به همین دلیل است که فضای جنگ سرد را برای تشبیه برگزیده است. 2- نویسنده برای بسط تئوریک نگرش خود ضمن مظلوم‌نمایی و حق‌طلبی استفاده از تمام ابزارها را مورد بررسی قرار می‌دهد و چنین نتیجه می‌گیرد که ما باید از طریق ترویج فرهنگ آمریکایی و با استفاده از ابزارهای فرهنگی دشمن را به زانو درآوریم و جنگ نرم را با دستیابی به اهداف به پایان رسانیم. 3- در این مقاله نویسنده ضمن اعتراف به وجود سکس و خشونت در ادبیات و فرهنگ و هنر آمریکایی، چنین نتیجه می‌گیرد که به هر حال این فرهنگ حامل پیام‌های مثبتی نیز هست که از آن طریق می‌توانیم نگرش خود را حکم‌فرما کنیم. 4- بدون شک جوزف نای از سویی اشتباهات فاحشی در تنظیم مقاله داشته و از سوی دیگر فضای مناسبی برای تصمیم‌سازی فرهنگی پیش روی جهان اسلام قرار می‌دهد. الف: نویسنده سعی دارد به طرز تیزبینانه‌ای تروریسم و اسلام را با هم مرتبط دانسته و از مسلمانان چهره‌ای خشن به تصویر کشد. ب: نویسنده بدون توجه به عنصر ایمان و شجاعت و حق‌طلبی مسلمانان، آمریکا را رژیمی مصلح و جهان‌دوست و انسان‌گرا مفروض کرده تا بدین صورت بقیه مردم جهان را در قالب بلشویسم و فضای جنگ سرد قرار دهد. سناریویی که دیگر نخ‌نما شده و حتا کسی چون شیراک نیز دولتها و ملتها را توصیه به گفتگو می‌کند تا جنگ. ج: ظاهراً در جنگ نرم مورد اشاره برای مقابله فرهنگی، آمریکاییان از سکس، خشونت، لاابالی‌گری و ترویج فرهنگ ابتذال غربی استفاده خواهند کرد، پس ضروری است ملل مسلمان با هشیاری شبیخون فرهنگی دشمن را دفع کرده و با تقویت بنیان‌های اخلاقی جامعه و استحکام فکری و معنوی مسلمانان قدرت بینش جهان‌شمول اسلام را به رخ کشند. د: باید توجه داشت که دشمن از هر ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند و بنابراین آمادگی روانی جامعه باید در سطحی باشد که خلل‌ناپذیر بوده و از آسیب‌پذیری مصون باشد.



    مقاله
    نام منبع: مرکز بلفر
    شماره مطلب: 1048
    دفعات دیده شده: ۲۱۵۸ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش