-
تروریست واقعی کیست؟
دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۹:۳۹
نوشتهی پاتریک.جی.بوچانان سایت عملیات روانی_با شروع دور دوم انتفاضه و به قدرت رسیدن آریل شاورن، رژیم صهیونیستی پایبندی خود به پیمان اسلو و زمین برای صلح را رها کرد. آریل شارون گفت: من دیگر با یاسر عرفات مذاکره نمیکنم، چون او یک تروریست است. دو تن ا ز نخستوزیران رژیم صهیونیستی یعنی رابین و پرز به همراه عرفات برندهی جایزهی صلح نوبل شدند، سومین آنها یعنی نتانیاهو، شهر هبرون را در اختیار عرفات گذاشت و چهارمین آنها ایهود باراک 95% از کرانهی غ
نوشتهی پاتریک.جی.بوچانان سایت عملیات روانی_با شروع دور دوم انتفاضه و به قدرت رسیدن آریل شاورن، رژیم صهیونیستی پایبندی خود به پیمان اسلو و زمین برای صلح را رها کرد. آریل شارون گفت: من دیگر با یاسر عرفات مذاکره نمیکنم، چون او یک تروریست است. دو تن ا ز نخستوزیران رژیم صهیونیستی یعنی رابین و پرز به همراه عرفات برندهی جایزهی صلح نوبل شدند، سومین آنها یعنی نتانیاهو، شهر هبرون را در اختیار عرفات گذاشت و چهارمین آنها ایهود باراک 95% از کرانهی غربی رود اردن به پایتختی اورشلیم را به عرفات داد. ولی شارون سیاست سرسختانهای را در پیش گرفت و حتی جورج بوش را وادار کرد که سیاستهای او را تأیید کند. با اینکه در دوران ریاست جمهوری کلینتون، عرفات حتی بیشتر از باب دال به کاخ سفید رفت و آمد میکرد، ولی در دوران جورج بوش به آنجا ممنوعالورود شد. نفرت شارون از عرفات ذاتی و واقعی بود. ولی این رویکرد یک زرنگی و مصلحت سیاسی هم بود. به گفتهی یکی از تحلیلگران، کشورها وقتی دشمنان خود را تروریست مینامند، در واقع مشروعیت آنها را زیر سؤال برده و از مذاکره با آنها برای صلح شانه خالی میکنند. آنها خود را پشت یک فرمول قدیمی پنهان میکنند: ما با تروریستها مذاکره نمیکنیم. درست است که سازمان فتح و سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) مرتکب اقدامات تروریستی شدهاند، ولی شارون در سال 1953 واحدی را به نام واحد 101 به کرانهی غربی رود اردن برد و به انتقام کشتهشدن یک زن یهودی و فرزندانشان به دست چند عرب، 69 فلسطینی را که اغلب آنها زن و کودک بودند قتل عام کرد و خانههای آنها را ویران کرد. شارون، هنگامی که نظامیان اسراییلی فالانژها را به ارودگاههای صبرا و شتیلا فرستادند و چنان شعلهای در آن شب به راه انداختند که قاتلان بتوانند کارهای خود را به راحتی انجام دهند، فرمانده ارتش بود. در مورد آمریکاییها چطور؟ آیا آنها با تروریستها مذاکره میکنند؟ در مذاکرات تهران و یالتا، روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا، شرق اروپا را در اختیار تروریست قهاری گذاشت که خود او را عموجو مینامید. پرزیدنت هدی ترومن در پوتسدام امتیازاتی را به استالین اعطاء کرد. سه سال بعد از آنکه تانکهای شوروی انقلاب مجارستان را در هم کوبیدند، آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا، قصاب بوداپست را به کمپدیوید دعوت کرد و در یک تور 10 روزهی دور آمریکا او را همراهی کرد. در سالی که ویت کنگها در حال ارتکاب قتلعام بودند، و با فهرستی دردست، خانه به خانه میرفتند و در حدود 3000 نفر از ویتنام جنوبی را قتل عام کردند، سفیر آمریکا به همراه معاون خود و نمایندگان ویتنام شمالی در پاریس به مذاکره نشستند. در سال 1972 نیکسون به پکن رفت تا با بزرگترین تروریست قرن یعنی، مائوتسهتونگ دست دوستی دهد، در حالی که دارودستهی چهار نفرهی مائو که شامل همسرش هم میشد، در حال اجرای بزرگترین قتل عام چین تحت نام انقلاب فرهنگی کارگری بودند. بعدها دونالد رامسفلد به نمایندگی از رونالد ریگان به دیدار صدام حسین رفت و آمریکا صدام را در تجاوزش به خاک ایران یاری کرد. در مورد حافظ اسد، رئیس جمهور سابق سوریه نیز گفته میشد که یک تروریست دولتی است، ولی بوش پدر در جنگ اول خلیج فارس با او متحد شد. قذافی مسؤول انفجار هواپیمای آمریکایی بر فراز لاکربی است، امّا چون او برنامههای هستهای خود را رها کرد و به خانوادههای قربانیان هواپیمای پان آمریکن غرامت پرداخت، بوش تحریمهای آمریکا علیه لیبی را لغو نمود. تیتو، بگین، شامیر و نلسون ماندلا که همه به نوعی متهم به اعمال تروریستی بودند به کاخ سفید دعوت شدند. این نمونهها حاکی از یک نکته است و آن اینکه آمریکا یک ابر قدرت است و منافع آن در خاورمیانه وسیعتر از اسراییل است و اگر آمریکا میخواهد آن منافع را حفظ کند و نقش تاریخی خود را ایفاء کند، نباید اجازه دهد هیچ کشور دیگری خواستههایش را نقض کرده و نادیده بگیرد. در حالی که اغلب آمریکاییها مایلند کشورشان در راه حفظ امنیت و بقاء اسراییل تلاش کند ولی آمریکا باید استقلال سیاسی و دپلماتیک خود از اسراییل را به همه نشان دهد . همان طور که آیزنهاور، نیکسون و ریگان این کار را کردند. آمریکا به بن گوریون دستور داد از صحرای سینا خارج شود، نیکسون در سال 1973 با استفاده از ترابری هوایی، اسراییل را در جنگ یوم کیپور نجات داد سپس به گولد میر گفت که اسراییل باید اجازه دهد مصر ارتش سوم خود را مجدداً در کرانهی شرقی مستقر کند. ریگان از تجاوز اسراییل به جنوب لبنان حمایت کرد، سپس طولی نکشید که دستور توقف داد و چندی بعد به عربستان سعودی F-16 فروخت. حال بسیار مضحک به نظر میرسد که به فرمان اسراییل با دولت خودگردان فلسطین که در دست حماس است گفتگویی صورت نگیرد، در حالی که حماس در انتخاباتی آزاد انتخاب شده و خود جورج بوش درخواست کردهبود که حماس نیز در انتخابات گنجانده شود. و از طرف دیگر سوریه و ایران با آمریکا فاصله گرفتهاند و خصومت بین آمریکا و این دو کشور تشدید شده است امّا این دو کشور نه طالب جنگ با آمریکا هستند و نه در ده سال گذشته تعرضی به آن کردهاند. اگر ما میتوانیم با قذافی که دستش به خون آمریکاییها آلوده است گفتگو کنیم، چرا نتوانیم با بشار اسد و احمدینژاد مذاکره کنیم؟ هیچ کدام از این دو نفر حملهی تروریستی به آمریکا انجام نداده و دستشان به خون آمریکاییها آلوده نیست. پیش از آنکه جورج بوش طرح گسترش دمکراسی خود را آغاز کند، به او هشدار داده شد که انتخابات آزاد ممکن است فرصتهای زیادی در اختیار گروههای نظامی اسلامی قرار دهد. با مقاومت او، نتایج انتخابات از این قرار بود: در مصر اخوانالمسلمین 60% کرسیهای مجلس را به خود اختصاص داد. حزبالله کرسیهای جنوب لبنان را از آن خود کرد. حماس پیروزی درخشانی را در نوار غزه و کرانهی غربی رود اردن به دست آورد. این انتخابات آزادترین و عادلانهترین انتخاباتی بودند که در آن کشورها برگزار شد. ولی بوش حاضر به گفتگو با برندگان نشد. حقیقت دردناک آن است که در خاورمیانه دمکراسی دو حزب عمده را ایجاد میکند. یکی از آنها حزب دولتی خواهد بود و دیگری حزبی که ریشه در باورهای اسلامی دارد. پس آمریکا باید بداند که زمان درک واقعیت و خارج کردن این کشور از انزوا فرا رسیده است.
مقاله
نام منبع: Anti War
شماره مطلب: 5176
دفعات دیده شده: ۴۳۳۸ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش