-
بوش و فریب یک ملت ...
پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۶:۵۶
شاید درک این مسأله که دولت بوش چگونه توانسته است قدرت و اختیارات اجرایی خود را تا این حد گسترش دهد، کار آسانی نباشد. دولت بوش در ابتدای کار، مخفیانه به گسترش قدرت خود پرداخت و اکنون این کار را به وضوح انجام می دهد و با مخالفت و عکس العمل جدی نیز مواجه نشده است. در حالی که باید گفت قدرت اجرایی نامحدود دولت در آمریکا امری بی سابقه است و یکی از اهداف اولیه بنیان گذاران قانون اساسی این کشور ، محدود کردن قدرت دولت و گسترش آزادی های فردی مردم بوده است
شاید درک این مسأله که دولت بوش چگونه توانسته است قدرت و اختیارات اجرایی خود را تا این حد گسترش دهد، کار آسانی نباشد. دولت بوش در ابتدای کار، مخفیانه به گسترش قدرت خود پرداخت و اکنون این کار را به وضوح انجام می دهد و با مخالفت و عکس العمل جدی نیز مواجه نشده است. در حالی که باید گفت قدرت اجرایی نامحدود دولت در آمریکا امری بی سابقه است و یکی از اهداف اولیه بنیان گذاران قانون اساسی این کشور ، محدود کردن قدرت دولت و گسترش آزادی های فردی مردم بوده است. درست است که از سال 2004 تاکنون میزان محبوبیت بوش کاهش چشمگیری پیدا کرده و او حمایت گسترده مردم را پس از حملات 11 سپتامبر از دست داده است، اما این مسأله در گسترش اختیارات این دولت محدودیتی به وجود نیاورده است. علیرغم کاهش مداوم محبوبیت دولت بوش، تاکنون مقاومت چشمگیر و همه جانبه ای در قبال قانون شکنی و قدرت طلبی دلت، از سوی مردم آمریکا مشاهده نشده است. دلیل این امر وجود اسلحه ای منحصر به فرد در زرادخانه های آمریکاست، تنها اسلحه ای که می توان از آن به دفعات استفاده کرد: ترس. پس از حملات 11 سپتامبر تاکنون ، مردم آمریکا هدف تبلیغات روانی دولت قرار گرفته اند. دولت با استفاده از روش های گوناگون به مردم نسبت به حملات تروریستی و بمب گذارانی هشدار داده است که قصد انهدام ساختمان ها و اماکن مختلف را دارند. از آن زمان سیل هشدارها از سوی کاخ سفید روان بوده است و دولت بوش، مردم آمریکا را ازحملات تروریستی ، تسلیحات هسته ای، بمب گذاری ها، حمله به تأسیسات زیربنایی ، حمله به بنادر و به خطر افتادن آزادی های فردی و امنیت ملی آمریکا ترسانده است. دولت آمریکا به مردم چنین القا کرده است که زندگی و بقای آنها در خطر است و با دشمنی واجه هستند که به هیچ یک از دشمنان سابق آمریکا شباهت ندارد و از تمام دشمنان قبلی قدرتمند تر و شرورتر است! دولت همواره چنین القا کرده که بوش خود را وقف حمایت از مردم در قبال حملات تروریستی کرده است و برای مقابله با این حملات باید به عراق حمله کرد، در غیر این صورت تروریست ها مردم آمریکا را خواهند کشت! دولت حتا چنین القا کرده است که برای حفظ جان مردم می تواند خصوصی ترین زوایای زندگی آنها را تحت کنترل بگیرد، شکنجه کند، استراق سمع و حتا قانون شکنی کند، چرا که تروریست ها آنقدر خطرناک و شرور هستند که برای مقابله با آنها نمی توان در قدرت و اختیارات ریاست جمهوری محدودیتی ایجاد کرد!
دولت همواره چنین القا کرده که بوش خود را وقف حمایت از مردم در قبال حملات تروریستی کرده است و برای مقابله با این حملات باید به عراق حمله کرد، در غیر این صورت تروریست ها مردم آمریکا را خواهند کشت! دولت حتا چنین القا کرده است که برای حفظ جان مردم می تواند خصوصی ترین زوایای زندگی آنها را تحت کنترل بگیرد، شکنجه کند، استراق سمع و حتا قانون شکنی کند، چرا که تروریست ها آنقدر خطرناک و شرور هستند که برای مقابله با آنها نمی توان در قدرت و اختیارات ریاست جمهوری محدودیتی ایجاد کرد!شکی نیست که تروریسم یکی از خطرات جدی امنیت جهان به شمار می رود. اما آیا دولت آمریکا حق دارد با ارعاب و به وحشت انداختن مردم به سیاست ها و اهداف قدرت طلبانه خود دست یابد؟ در پنج سال اخیر مردم آمریکا تحت کنترل دولتی بوده اند که برای دستیابی به اهداف خود سعی کرده است تا حد ممکن ترس و وحشت را در میان مردم اشاعه دهد و اکنون ملت آمریکا به ملتی ترسو تبدیل شده و شجاعت خود را از دست داده اند. حتا پس از گذشت پنج سال از حملات تروریستی 11 سپتامبر ، دولت بوش هنوز از حربه ترس و ارعاب به عنوان سلاحی قدرتمند استفاده می کند. دیک چنی در ژانویه 2006 با افتخار تمام، شنود غیرقانونی مکالمات مردم آمریکا را راهکاری برای مقابله با تروریسم می نامد و اعلام می کند نباید ترس از حملات تروریستی را فراموش کرد. وی با بیان این که دشمن هنوز در کمین است تا با حمله ای دیگر مردم آمریکا را غافل گیر کند، قانون شکنی های دولت بوش را جدیت و تلاش این دولت برای مقابله با تروریسم می نامد. دیک چنی حتا یک بار هم از قانون شکنی دولت بوش در شنود مکالمات مردم آمریکا سخن نمی گوید و سعی دارد با به بازی گرفتن احساسات مردم و ترس آنها از تروریسم ، قانون شکنی های دولت را توجیه کند. شخص رئیس جمهور آمریکا نیز در تمامی سخنرانی های خود پس از حملات 11 سپتامبر به آتش ترس و وحشت مردم دامن زده است. وی در سخنرانی خود که برای جلب حمایت مردم از حمله به عراق ایراد کرد، میگوید دلیل حمله به عراق جلوگیری از گسترش قدرت مسلمانان در جهان است. وی ادعا میکند در صورتی که از این کار ممانعت به عمل نیاید، مسلمانان امپراطوری خود را در سراسر جهان گسترش میدهند ، تسلیحات کشتار جمعی میسازند، اسراییل را نابود می کنند، اروپا را به زانو درمیآورند و مردم آمریکا را قتل عام میکنند و دولت را به انزوا میکشانند. بوش تروریستها را افرادی شرور و شیطان صفت معرفی میکند که دارای قدرتی شکستناپذیر هستند و رویای تسلط بر جهان را در سر میپرورانند. بوش در این سخنرانی میگوید خطری که از جانب تروریستها ، آمریکا را تهدید میکند از تمامی خطرهای دیگر جدیتر است و باید برای مقابله با آن از هر تمهیدی استفاده کرد. بیش از پنج سال است که مردم آمریکا این سخنان را از مقامات دولتی به کرات شنیدهاند آنها به دفعات شنیدهاند که از سوی دشمنی قدرتمند و بیرحم تهدید میشوند و دولت برای مقابله با این خطر و حفظ جان مردم باید قدرت و اختیارات نامحدودی در اختیار داشته باشد! دولت بوش با مستمسک قرار دادن آینده آمریکا و لزوم حفظ کشور در برابر خطرات تروریسم مردم آمریکا را ودار کرده است تا در برابر قدرتطلبیهای دولت سکوت اختیار کنند. اگرچه ارعاب مردم و به سکوت واداشتن آنها در قبال سوءاستفاده از اختیارات دولتی، امری غیرمنتطقی و غیرقابل توجیه است، اما اهداف شوم دولت آمریکا را به تحقق رسانده است. دلیل این امر به خوبی روشن است. وقتی که مردم امنیت و جان خود را در خطر میبینند و تمامی خطرات دیگر در قبال آن رنگ میبازد طبیعی است که به سمت کسانی که ادعای حفاظت از جان آنها را دارند، متمایل شوند و حتا قانونشکنیها را نیز بپذیرند. طرح این ایده که دولت درباره خطرات تروریسم مبالغه کرده است، از سوی مردم قابل قبول نیست. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 زمانی که جان کری اعلام کرد آمریکا باید به آسودگی پیش از حملات 11 سپتامبر برسد و بیش از این از تروریسم هراس نداشته باشد، طرفداران بوش این سخنان را حربه قرار داده و اعلام کردند جان کری برای مقابله با تروریسم و حفاظت از جان مردم آمریکا توانایی و جدیت لازم را ندارند. چنین تبلیغاتی باعث شد تا مردم در قبال قدرتطلبیهای دولت بوش سکوت کنند. اما اکنون زمانی آن فرارسیده است که مردم آمریکا از ماهیت واقعی سیاست های دولت بوش آگاهی پیدا کنند و بدانند که بدون ترس و از دست دادن شجاعت خود نیز میتوانند با خطر تروریسم مقابله کنند. بیش از پنج سال از حملات 11 سپتامبر میگذرد و هم اکنون مردم آمریکا دریافتهاند که در میان خطراتی که آینده فرزندان آنها را تهدید میکند، تروریسم خطر اول محسوب نمیشود. در واقع دولت بوش در طی چند سال به جای اندیشیدن به خطرات احتمالی دیگر و در پی قدرتطلبیهای خود، اقدامات نادرستی مرتکب شده است که این اقدامات هزینه گزافی را برای مردم آمریکا به دنبال داشته است. باید گفت مردم برای مقابله با تروریسم به آرامش و شجاعت نیاز دارند و با ترس و وحشت قادر نخواهند بود خطر تروریسم را از بین ببرند. ترس و وحشت نقطه مقابل شجات هستند. تنها افراد قوی هستند که بینش و منطق خود را به کار میگیرند و بر ترس غلبه میکنند. تمام افرادی که در ترس و وحشت به سر میبرند، انسانهایی ضعیف و ناموفق هستند . بزرگترین عوارض ترس، آشفتگی روحی و روانی است . چنین افرادی هرگز در زندگی موفق نیستند و به اهداف خود دست پیدا نمیکنند. ترس و وحشت ، توانایی و قابلیت های این افراد را از بین میبرد و آنها به افرادی ناتوان تبدیل میشوند. دولت آمریکا نیز در طی پنج سال گذشته چنین سرنوشتی را برای مردم خود رقم زده است. رسانهها و نخبگان سیاسی آمریکا در این راه دولت بوش را یاری دادهاند و به این ترتیب مردم آمریکا به ملتی کاملاً منفعل تبدیل شدهاند که حتا قدرت انتقاد از سیاست های نادرست دولت را نیز از دست دادهاند. اما اکنون سالها از حملات 11 سپتامبر میگذرد و دولت آمریکا باید بداند سلاح ترس دیگر قدرت خود را از دست داده است. مردم نیز باید بدانند که ترس، محصول ضعف و زبونی است. یک ملت قدرتمند هرگز آزادیهای خود را فدای یک ترس موهوم و ساختگی نمیکند. اما این دقیقاً یکی از خطمشیهای اصلی دولت بوش در چهارسال اخیر بوده و برای دستیابی به اهداف خود از آن استفاده کرده است.
مقاله
نام منبع: گلن گرین والد
شماره مطلب: 4632
دفعات دیده شده: ۳۸۹۹ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش