Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • مدیریت نفوذ، ابزاری برای جنگ با تروریسم مدیریت نفوذ، ابزاری برای جنگ با تروریسم
    شنبه ۱ مرداد ۱۳۸۴ ساعت ۱۲:۰۰

    اشاره مقاله حاضر به طرح دیدگاهی جدید برای مبارزه با تروریسم بر مبنای عملیات روانی می‌پردازد. نویسنده شوان ام. ماتیر در تلاش است که با بینشی امریکایی،‌ ابتدا به کالبد‌شکافی ضعفهای امریکا در مبارزه با تروریسم بپردازد و نیز به این نکته تأکید دارد که مخالفان از امکانات موجود خود بهتر بهره می‌گیرند. وی اطلاعات را از عناصر قدرت ملی قلمداد می‌کند و پس از ارائه تعریفی از تروریسم به بررسی استراتژی امریکا در جنگ با تروریسم می‌پردازد. همچنین در ادامه نشان

    اشاره مقاله حاضر به طرح دیدگاهی جدید برای مبارزه با تروریسم بر مبنای عملیات روانی می‌پردازد. نویسنده شوان ام. ماتیر در تلاش است که با بینشی امریکایی،‌ ابتدا به کالبد‌شکافی ضعفهای امریکا در مبارزه با تروریسم بپردازد و نیز به این نکته تأکید دارد که مخالفان از امکانات موجود خود بهتر بهره می‌گیرند. وی اطلاعات را از عناصر قدرت ملی قلمداد می‌کند و پس از ارائه تعریفی از تروریسم به بررسی استراتژی امریکا در جنگ با تروریسم می‌پردازد. همچنین در ادامه نشان می‌دهد که چگونه می‌توان دکترین برنامه‌ریزی مشترک ارتش امریکا را با اصول برنامه‌ریزی عملیات روانی ترکیب کرد و به یک استراتژی مشترک برای غلبه بر جنگ تبلیغاتی علیه تروریسم دست یافت. نویسنده با آوردن پیامها و یا نوشته‌هایی از بن‌لادن و یا دیگران سعی در تحلیل محتوای آنها و گرفتن نتایج مورد علاقه خود دارد سپس با تعریفی از عملیات روانی و عناصر آن- همچون تبلیغات، ضد تبلیغات، اطلاعات عمومی بین‌المللی، مدیریت پذیرش و مدیریت نفوذ ـ در تشریح و زمینه‌سازی برای ارائه نظر خود می‌کوشد. نویسنده معتقد است که امریکا در ابتدا خود را در حلقه عملیات روانی بن‌لادن اسیر شده می‌دید چنانکه گویی هیچ توان فکری برای مبارزه نداشت. تلاش دستگاه دیپلماسی امریکا در یک پارادوکس آزاردهنده‌ای متوقف شده بود. پارادوکسی که باید هرچه زودتر حی می‌شد. امریکا اعلام کرد که ظاهراً جنگش علیه اسلام نیست بلکه مبارزه با کسی است که ریشه در اسلام‌گرایی خاص خود دارد. نویسنده در این مقاله بر این نکته تأکید دارد که باید نقش طرف مقابل را نیز شناسایی کرد و رویکردی غیر‌مستقیم به مسئله داشت. نشان دادن نقاط مختلف که از نظر وی محل به وجود آمدن تروریسم است همچون، نماز، مسجد، مدارس پرورش طلاب دینی و بازشناسایی آنها، بیان‌کننده اینگونه تفکر است که امریکا باید کار را از پایه و به صورتی غیر‌مستقیم آغاز کند. شناسایی مخاطبین، استفاده از ابزارهای ارتباطی، برقراری رابطه با روحانیون مذهبی و مجاب کردن آنها نیز باید سرلوحه کار دولت امریکا قرار گیرد. مؤلف همواره تأکید می‌کند که بن‌لادن بسیار زیرکانه و هشیارانه عمل می‌کند و ارتباط خود را با شاخه‌هایش که در حقیقت پایه‌های تفکر وی هستند دائم مستحکم‌تر می‌نماید. وی رسانه‌ها را برای اجرای عملیات روانی بسیار حائز اهمیت می‌داند و در این میان نقش شبکه تلویزیونی الجزیره را بسیار مهم و بی‌نظیر می‌بیند. از نظر وی امریکا باید برای افکار عمومی خود، تروریسم را تعریف کند و شبکه تروریستی جهان را مشخص نماید. در این راه به اصطلاح مبارزه با تروریسم و تأثیر بر افکار عمومی از طریق عملیات روانی، باید از تمام ابزارها مدد جوید. به نظر مؤلف، باید به شیوه‌ای سریع و زمان‌مند با تبلیغات جوامع اسلامی مقابله کرد. وی نمونه‌هایی را همچون مرکز اطلاعات خارجی در اسلام‌‌آباد نام می‌برد و از تأثیر بی‌نظیر آن، خبر می‌دهد، سپس نسخه‌ای برای امریکا‌ییها می‌پیچد که در آن امریکا باید به دخالتهای خود در جهان اسلام ادامه دهد و در عین حال بر نقش مثبت خود در حل مسائل مسلمانان تأکید نماید. بهترین نقطه شروع، مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی است. نویسنده تئوری مدیریت نفوذ خود را اینگونه تفسیر می‌کند که اگر قرار باشد با تبلیغات ضدامریکایی مقابله شود، آنگاه نیاز به نفوذ تهاجمی کاملاً محسوس است. تنها راه نفوذ در عامه مسلمانان آن است که ریشه‌های اسلام و به ویژه حوزه‌های علمیه و علما مورد تهاجم قرار گیرند. برای این کار آنها باید آماج عملیات روانی این کشور قرار گیرند. مؤلف در انتها به امریکا نوید می‌دهد که می‌تواند به شیوه نظامی بر تروریسم و مخالفان امریکا پیروز شود و با درک نقش عنصر اطلاعات در قدرت و چگونگی عملی شدن این نقش و استفاده از رسانه‌های مناسب، جنگ اطلاعاتی را هم با برنامه‌ریزی دقیق، با موفقیت به پایان برساند. در پایان انعکاس این مقاله توسط فصلنامه عملیات روانی صرفاً به دلیل آشنایی خوانندگان عملیات روانی با نقاط ضعف و قوت تحلیلهای کارشناسان عملیات روانی امریکا می‌باشد. ضمن آنکه تأکیدی که این کارشناسان بر نقاط ثقل جهان اسلام دارند تأمل برانگیز و هشداردهنده است. چکیده در 20 سپتامبر 2001 جرج بوش گفت: «ما تمام منابع را تحت فرماندهی خود هدایت می‌کنیم. از هر وسیله دیپلماتیک، ابزار اطلاعاتی و حقوقی،‌ نفوذ مالی و سلاح جنگی استفاده می‌کنیم تا شبکه جهانی ترور را مغلوب خود سازیم». این مقاله به بررسی نقش مدیریت نفوذ در شکست تروریسم در سطح استراتژیک می‌پردازد. در این مقاله به دنبال آن خواهیم بود تا نشان دهیم چگونه ایالات متحده باید از یکی از عناصر قدرت ملی، یعنی اطلاعات، استفاده کند تا هم از نقطه ثقل کشورهای همسو حمایت کرده و هم نقاط تعیین کننده و مرکز ثقل نیروی دشمن را آماج اصابت قرار داده باشد. مدیریت نفوذ؛ ابزاری برای جنگ با تروریسم «کشتن امریکاییها و متحدان‌شان ـ خواه نظامی و خواه غیرنظامی ـ‌ رسالت فردی هر مسلمان در هر کشور است. باشد که مسجد‌الاقصی و کعبه را از چنگ آنها برهانیم و دست دشمنان را از تمام سرزمینهای اسلامی کوتاه کنیم تا هیچ نیرویی قادر به تهدید مسلمانان نباشد.» اسامه‌بن‌لادن در 11 سپتامبر 2001 هنگامی که تروریستها چهار فروند از هواپیماهای خطوط هوایی امریکا را ربودند و به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون حمله کردند، ایالات متحده خود را در آستانه جنگ دید. نه روز بعد بوش خطاب به کنگره و مردم امریکا گفت: «ما تمام منابع را تحت فرماندهی خود هدایت می‌کنیم. از هر وسیله دیپلماتیک، ابزار اطلاعاتی و حقوقی و از هر نوع سلاح جنگی‌ استفاده می‌کنیم، تا شبکه جهانی ترور را مغلوب خود سازیم»1 یکی از عناصر قدرت ملی، اطلاعات است؛ این مقاله به بررسی استفاده از مدیریت نفوذ به عنوان پیش‌درآمد عملیات‌ اطلاعاتی و ابزاری، برای غلبه بر تروریسم می‌پردازد. به علاوه، این مقاله به ارائه پیشنهاداتی درباره تغییر شیوه دولت در استفاده از ابزارهای نفوذ می‌پردازد و نشان می‌دهد که می‌توان با انجام این تغییرات، نفوذ کامل را با دیگر عناصر قدرت، هماهنگ کرد. این مقاله، پس از تعریف تروریسم، به بررسی و ارزیابی استراتژی امریکا در جنگ با تروریسم می‌پردازد. در ادامه نشان می‌دهد که چگونه می‌توان دکترین برنامه‌ریزی مشترک ارتش را با اصول برنامه‌ریزی عملیات روانی ترکیب کرد و از این طریق به نوعی استراتژی رسید که قادر به پیروزی در جنگ تبلیغاتی علیه تروریسم باشد. هرچند این استراتژی فراتر از عملیات‌ روانی است اما شناسایی مراکز ثقل و نقاط تعیین‌کننده و نیز گزینش رسانه‌ها و هدف قرار دادن مخاطبان، امری کاملاً امکان‌پذیر است. در این مقاله هر یک از عوامل یاد شده، جداگانه بازنگری و سپس با یکدیگر ترکیب می‌شوند تا نشان داده شود که چگونه هماهنگ‌سازی استراتژیک، به نتایج مطلوب منتهی می‌شود. تعریفها و توصیفها تروریسم پدیده‌ جدیدی نیست و قرنهاست که از آن به ابزاری برای تحمیل خود بر دیگران استفاده می‌کنند. غالباً جنگ نامتقارن و فعالیتهای کیفری عادی، با تروریسم یکسان انگاشته می‌شود. هرچند تروریستها برای حملات خود همیشه از ابزارهای نامتقارن استفاده می‌کنند و نیز خشونت‌ آنها، عملی کیفری است، اما اعمال خاصی وجود دارد که تروریستها را از مجرمان عادی یا سربازان جنگ نامتقارن، متمایز می‌کند. پس باید در ابتدا دریابیم که چه نوع فعالیتهایی تروریستی‌اند و آنگاه برای مقابله با آنها استراتژی مؤثری به کار ببریم. تروریسم از تروریسم تعاریف بسیار مختلفی ارائه شده است. وزارت دفاع تروریسم را اینگونه تعریف می‌کند: «استفاده برنامه‌ریزی شده از خشونت یا تهدید به خشونت، برای ایجاد رعب و وحشت با هدف مرعوب ساختن حکومتها یا جوامع دشمن و وادار ساختن آنها به تحقق اهدافی که غالباً سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیکی‌اند»2 طبق این تعریف، بمب‌گذاری در ایالات متحده، عملی تروریستی است. جنگ هوایی کوزوو نیز که نوعی استفاده از خشونت (بمباران هوایی) برای مرعوب و وادار ساختن حکومت به پذیرش طرح صلح است، اقدامی تروریستی است هرچند اهداف سیاسی را دنبال می‌کند. اگرچه تعریف فوق، تفسیری واقعی از معنای عبارت تروریسم است، اما کمتر کسی یک خلبان نیروی هوایی را فردی تروریست قلمداد می‌کند. مؤسسه جاناتان تروریسم را اینگونه تعریف می‌کند «قتل، جرح و تهدید عمدی و منظم افراد بی‌گناه و ارعاب آنها برای رسیدن به اهداف سیاسی.»3 طبق این تعریف نمی‌توان حملاتی را که در عملیات صلح‌بانی انجام گرفت، تروریستی محسوب کرد زیرا هدفشان، مقاصد نظامی (و نه غیرنظامی) بوده است. واژه عمدی، اقدامات خشونت‌آمیز تروریستی را از حوادث جنگی تصادفی متمایز می‌کند.4 به همین نحو، طبق تعریف فوق نمی‌توان چریکها را نیز تروریست به حساب آورد زیرا آنها به نیروهای نظامی حمله می‌کنند و به شهروندان غیر‌نظامی کاری ندارند.5 معنای حقوقی‌ای که ما از تروریسم داریم شباهتهای زیادی با تعریف مؤسسه جاناتان دارد. ماده 22 قانون نظامی ما تصریح می‌کند که «اصطلاح تروریسم به معنای خشونت برنامه‌ریزی شده‌ای است که انگیزه‌های سیاسی دارد و اهداف غیر‌نظامی را آماج حمله قرار می‌دهد و این امر به کمک گروههای ملی یا سازمانهای مخفی صورت می‌گیرد و هدفش تأثیر گذاشتن بر افکار عمومی است.»6 تعاریف موجود، نشان‌دهنده این است که حمله به مرکز تجارت جهانی حمله‌ای تروریستی است. نمی‌توان اهمیت استفاده از معنایی منسجم و در عین حال کسب و انعکاس اطلاعات را نادیده گرفت. ما در راستای اهداف این مقاله،‌ تعریف ماده 22 را مورد استفاده قرار خواهیم داد. اطلاعات عموماً اطلاعات را یکی از چهار عنصر قدرت ملی به حساب می‌آورند و حتی آنهایی که به چنین جایگاهی برای اطلاعات قائل نیستند آن را بخش جدایی‌ناپذیری از قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی محسوب می‌کنند. از آنجایی که سازمانهای تروریستی غیر‌دولتی قادر به رویارویی نظامی یا اقتصادی با امریکا نیستند، باید اطلاعات را به عنوان اصلی‌ترین عنصر قدرت خود به حساب آورند. نشریه فرماندهی نیروهای ائتلاف (جی‌سی‌اس) در شماره ژانویه 2002، اطلاعات را این گونه تعریف می‌کند: «واقعیتها، داده‌ها یا دستورالعملهایی است که در هر شکل یا رسانه‌ای بیان شود، ... معنایی است که یک انسان با استفاده از قراردادهای شناخته شده مورد استفاده در بیان اطلاعات، به داده‌ها می‌دهد.»7 به علاوه، نشریه مذکور، عملیات اطلاعاتی را این گونه تعریف می‌کند: «فعالیتهایی است که برای تأثیر‌گذاری (نفوذ) بر اطلاعات و سیستمهای اطلاعاتی رقیب و دفاع از اطلاعات و سیستمهای اطلاعاتی خودی انجام می‌شود.»8 برخی از عناصر مهم عملیات اطلاعاتی عبارتند از: ـ عملیات روانی: عملیاتی است طراحی شده به منظور انتقال اطلاعات و نشانه‌های گزیده شده به مخاطبان خارجی در راستای تأثیرگذاری بر هیجانها، انگیزه‌ها، دلایل و نهایتاً تأثیرگذاری بر رفتار حکومتها، سازمانها، گروهها و افراد خارجی. هدف عملیات روانی هدایت رفتار و نگرش خارجیان در مسیر مطلوب است.9 امروز این نوع عملیات، به دلیل حساسیتی که نسبت به اصطلاح عملیات روانی ایجاد شده است، اطلاعات نظامی بین‌المللی نیز خوانده می‌شود. ـ تبلیغات: هر نوع ایجاد ارتباطی است در راستای اهداف ملی برای تأثیرگذاری بر دیدگاهها، عواطف، نظرات یا رفتار هر گروه، به منظور بهره بردن مجری تبلیغات (خواه این بهره بردن، مستقیم باشد و خواه غیرمستقیم.)10 ـ ضدتبلیغات: ضدتبلیغات شامل تمام فعالیتهایی است که در مقابل عملیات روانی دشمن صورت می‌گیرد. ضدتبلیغات می‌تواند باعث ارتقای درک موقعیتی شود و تلاش دشمن برای تأثیرگذاری بر نیروها و افکار کشور خودی و دوستانش را فاش و خنثی سازد. اقدامات پیشگیرانه عمدتاً شامل افزایش سطح آگاهیها نسبت به تبلیغات است که باعث می‌شود ماهیت تبلیغات خصمانه علیه ما و دشمنانمان روشن شود.11 ـ‌ اطلاعات عمومی بین‌المللی: اقداماتی را که عملیات روانی آشکار،‌ اطلاعات عمومی خارجی و دیپلماسی عمومی خارجی استفاده می‌کند تا افکار مخاطبان خارجی را در راستای منافع ملی تغییر دهد، اطلاعات عمومی بین‌المللی می‌گویند.12 ـ مدیریت ادراک: اقداماتی است که برای انتقال یا انکار اطلاعات نزد مخاطبان خارجی صورت می‌گیرد و هدفش تأثیرگذاری بر هیجانها و انگیزه‌های آنها و نیز نفوذ بر رهبران و سیستمهای جاسوسی در تمام سطوح است تا برآوردهای رسمی آنها را تغییر دهد و نهایتاً رفتار خارجی و تصمیم‌گیریهای رسمی آنها با خواسته‌های کشور مبدأ مطابقت کند. مدیریت ادارک به شیوه‌های مختلفی بازگویی حقیقت، امنیت اطلاعات، فریبکاری و نیرنگ و عملیات روانی را با هم ترکیب می‌کند.13 از آنجایی که وزارت دفاع معنای محدودی برای مدیریت ادارک قائل است و از مدیریت ادارک فقط برای هدف قرار دادن سیاست‌گذاران، سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی استفاده می‌کند و هیچ توجهی به ضد تبلیغات ندارد، مجبوریم به اصطلاح جدیدی متوسل شویم. من برای اهداف این مقاله تعریف زیر را ارائه می‌کنم و معتقدم که این تعریف، تمام مؤلفه‌های مورد نیاز را در خود گنجانده است: ـ مدیریت نفوذ: اقداماتی که برای انتقال اطلاعات صورت می‌گیرد و هدفش تأثیرگذاری بر مخاطبان خارجی و تغییر هیجانها و انگیزه‌های آنها و در عین مبارزه‌ آنها با ضد اطلاعات دشمن است. این مقوله می‌تواند شامل تأثیرگذاری بر رهبران سیاسی، مذهبی، اجتماعی و نظامی باشد و یا خود مردم را از طریق رهبران آنها یا یک منبع معتبر خارجی، مورد هدف قرار دهد و نهایتاً باعث تغییر رفتار آنها شود و رفتار آنها را یا در راستای منافع کشور مبدأ تغییر دهد و یا خنثی نماید. این نوع مدیریت، تلفیقی از اطلاعات عمومی بین‌المللی و ضد تبلیغات است اما در عین حال می‌تواند برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطبین، از دیگر مؤلفه‌های عملیات روانی نیز استفاده کند. این نوع مدیریت، ماهیتاً هم تهاجمی است و هم تدافعی. حمله در 11 سپتامبر 2001 سازمان القاعده به رهبری اسامه‌بن ‌لادن، حمله‌ای انتحاری علیه امریکا انجام داد و هدفش ویران کردن مرکز تجارت جهانی، پنتاگون‌ و مکان نامعلوم دیگری بود. هرچند اهداف دقیق این حملات مشخص نبود اما برخی از اهداف شبکه القاعده از این قرار است: بیرون راندن غیرمسلمانان از شبه جزیره عربستان، ایجاد سرزمین فلسطینی به پایتختی بیت‌المقدس و تشکیل دولتهای اسلامی بر مبنای شریعت اسلام در کشورهای عربی. برخی از صاحب‌نظران نیز معتقدند که این حملات نهایتاً فروپاشی کشورهای عربی را به دنبال خواهد داشت و حکومتهای بنیادگرا جای آنها را خواهند گرفت.14 صرف نظر از این اهداف، واضح است که القاعده،‌ به این دلیل امریکا را هدف حملات خود قرار می‌دهد که حملات آنها بازتاب رسانه‌ای بسیار گسترده‌تری خواهد داشت.15 بلافاصله پس از حملات 11 سپتامبر، بن‌لادن به ایجاد جنگ تبلیغاتی علیه امریکا اقدام کرد. او که عمدتاً نوارهای ویدئویی گفته‌های خود را در اختیار شبکه الجزیره قرار می‌داد کشورهای عرب و تا حدودی، کشورهای مسلمان غیرعرب را هدف قرار می‌داد.16 این نوارهای ویدئویی نه تنها بر مخاطبین تأثیر فراوانی می‌گذاشت بلکه زمان‌بندی بن‌لادن در استفاده ماهرانه از اطلاعات نیز، بسیار چشمگیر بود. بعد از حمله امریکا به افغانستان بلافاصله یکی از نوارهای او از شبکه الجزیره پخش شد که یقیناً پخش این نوار، یکی از مؤثرترین کاربردهای تبلیغاتی در تاریخ معاصر است. این نوار به جهانیان نشان داد که بن‌لادن متفکری آینده‌نگر و دشمنی پرصلابت است که حرکات خود را به دقت محاسبه می‌کند. به علاوه، پخش این نوار با هدف انهدام مرکز ثقل امریکا ‌ـ یعنی ائتلاف بین‌المللی علیه تروریسم ـ صورت گرفت. واکنش امریکا به این نوار، ضعیف و دیرهنگام بود. تمام اقدامات ضدتبلیغی امریکا، حداقل با 18 ساعت تأخیر صورت گرفت. به علاوه کشور ما به عنوان بخشی از اقدامات ضدتبلیغاتی خود، از دولتهای خارجی خواست تا رسانه‌های خود را تعدیل کنند.17 هرچند تعدیل کردن رسانه‌ها واکنش مناسبی بود اما عملاً یکی دیگر از بی‌فراستیهای دولت امریکا در قبال دولتهای اسلامی خلیج‌فارس را به نمایش گذاشت. دریافت‌کنندگان این تقاضا از این نکته در شگفت بودند که چگونه کشوری که از داشتن رسانه‌های باز و آزاد به خود می‌بالد، حال خود، چنین درخواستی می‌کند. این درخواست امریکا در کشورهای منطقه تأثیر و انعکاس چندانی نداشت. از همان آغاز، استفاده امریکا از اطلاعات برای نفوذ در جهان اسلام، کاستیهای زیادی داشت. نخستین نمود این کاستیها، کنترل سفت و سخت بر اطلاعات در مجموعه زیر دست بوش بود. مقامات امریکا نسبت به اظهارات القاعده یا طالبان در مطبوعات یا تلویزیونهای عربی هیچ پاسخ و واکنشی از خود نشان ندادند. سفرای امریکا در منطقه، از انجام هر گونه سخنرانی یا مصاحبه منع شدند.18 در دوره‌ای سه ماهه، دولت برنامه‌ها و روشهایی را برای حمایت از جنگ آغاز کرد و کوشید بر مخاطبان خود تأثیر بگذارد. نفوذ بن‌لادن از طریق نوارها، نمابرها و نامه‌های او که در سطح گسترده‌ای در مطبوعات عربی و اسلامی چاپ می‌شدند، تداوم یافت. اطلاعیه‌های او در تمام برنامه‌های خبری و مطبوعات عمده امریکا پخش می‌شد. اما همه نوارهای او‌ ـ به استثنای نواری که در 8 اکتبر از سی‌ان‌ان پخش شد ـ ویرایش نشده پخش می‌شدند. استفاده بن‌لادن از رسانه‌ها برای انتقال پیام او ـ و به ویژه استفاده او از تلویزیون ـ اصلاً شگفت‌انگیز نیست، زیرا او در دهه قبل نیز برای انتقال پیام خود همیشه از نوارهای ویدئویی استفاده می‌کرد. پاسخ ایالات متحده نه روز پس از حمله، بوش در جلسه کنگره، جهانیان را مورد خطاب قرار داد. او در خلال صحبتش اعلام جنگ کرد، گو اینکه از کنگره نخواست که بیانیه‌ای رسمی در این باره صادر کند. این اعلان جنگ،‌ علیه تروریسم بین‌المللی و دولتهای حامی تروریستها بود. به علاوه او صراحتاً تأکید کرد که در این جنگ از تمامی عناصر قدرت ملی استفاده خواهد کرد.19 تقریباً بلافاصله پس از این سخنرانی، ایالات متحده استفاده از قدرت سیاسی و اقتصادی خود برای جنگ با القاعده و افغانستان را که مقر و پناهگاه رهبر القاعده بود، آغاز کرد. سپس در 7 اکتبر 2001، جنگ نظامی خود علیه طالبان و القاعده را در افغانستان آغاز کرد. ولی استفاده دولت امریکا از قدرت اطلاعاتی، بسیار کند بود و در طول آن جنگ، از میان ابزارهای قدرت اطلاعاتی، فقط از عملیات روانی (آن هم در خلال عملیاتهای دیگر خود) استفاده کرد. دو ماه و نیم پس از حملات 11 سپتامبر وزارت خارجه امریکا، یک مرکز اطلاعات عمومی تأسیس کرد تا اقدامات امریکا و تبلیغات ضد طالبان و ضد القاعده را تبیین کند.20 تا آن زمان، وزارت خارجه بیانیه‌های خود را از طریق مرکز مطبوعات واشنگتن به اطلاع می‌رساند و به دلیل موقعیت حساس زمانی، گزارشگران منطقه‌ای، از موضع‌گیریها و واکنشهای ایالات متحده خبری صادر نمی‌کردند. این واکنش کند و دیرهنگام، ایالات متحده را در موضع تدافعی قرار داد و به طالبان و بن‌لادن فرصت داد تا به حمایت از عقاید خود بپردازند و‌ مرکز ثقل خود را تقویت کنند،‌ کشورهای عرب و کشورهای مسلمان غیرعرب را به باد انتقاد بگیرند و در نیروهایی شکاف ایجاد کند که وارد ائتلاف با امریکا شده بودند. دیپلماسی عمومی وزارت خارجه امریکا به دنبال نشان دادن چهار نکته بود: حملاتی که به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون صورت گرفته، حملاتی نه علیه امریکا بلکه علیه کل جهان است؛ جنگ امریکا علیه اسلام نیست؛‌ امریکا قصد آسیب رساندن به مردم افغان را ندارد؛ و تمام ملتها باید برای ریشه‌کنی تروریسم بین‌المللی دست به دست هم دهند.21 هرچند همه این نکته‌ها، خوب به نظر می‌رسند و تقریباً همه امریکاییها با آنها موافق‌اند اما باید پرسید که آماج تلقین این نکته‌ها چه کسانی‌اند؟‌ اگر دولتهای عرب و مسلمان مدنظراند، پس باید پرسید که پیامد مطلوب این پیامها چیست؟ اگر دولت امریکا به دنبال جلب حمایت این دولتهاست، باید اقرار کرد که تأثیر این پیامها بر مخاطبین، متوسط بوده است. اتحادیه عرب بن‌لادن را محکوم کرد و رسماً اعلام داشت که «اسامه بن‌لادن نماینده و سخنگوی اعراب و مسلمانان نیست. او سیاستهایی دارد که منحصر به خود اوست و نباید آنها را سیاستهای اعراب و مسلمانان به حساب آورده.»22 با وجود این، اگر هدف امریکا تأثیر گذاشتن بر ملت عرب و مسلمان بود باید گفت که این تأثیر فرعی و جانبی بوده است. نظرسنجی مؤسسه گالوپ که در شش کشور مسلمان انجام شد نشان داد که نه در صد از مسلمانان این کشورها اقدام نظامی امریکا را موجه می‌دانستند و 18 درصد از آنها معتقد بودند که هواپیماربایان 11 سپتامبر عرب بوده‌اند.23 شارلوت بیرز، معاون دیپلماسی و امور عمومی وزارت خارجه و ریچارد بوچر، مشاور وی، برنامه‌های متمرکزتری را تدوین کردند که مخاطبین عرب و غیرعرب مسلمان را آماج هدف قرار دادند. آنها در این راه مصاحبه‌هایی را برای مقامات عالی‌رتبه امریکا (پاول وزیر امور خارجه، رامسفلد وزیر دفاع و ژنرال مایرز رئیس ستاد مشترک) با شبکه‌های تلویزیونی پربیننده‌ای چون الجزیره، تلویزیون خاورمیانه و تلویزیون لبنان ترتیب دادند. به علاوه آنها حکم بازنشستگی کریس راس (سفیر سابق امریکا در منطقه خلیج فارس که به زبان عربی بسیار مسلط بود‌) را لغو کردند و دوباره از وی خواستند تا در مقام سفیر امریکا، پیامهای امریکا را به زبان عربی بیان کند. از جمله برنامه‌های دیگر آنها ایجاد وب سایتی به زبان عربی بود. به علاوه آنها وب سایتهای معروف عربی را فیلترگذاری کردند و بینندگان این وب سایتها را به وب سایتهایی چون زندگی مسلمانان امریکا راهنمایی کردند. این وب سایت به بیان آزادیهایی اختصاص دارد که مسلمانان در امریکا از آن بهره‌مندند. از برنامه‌های دیگر، افزایش مبادلات فرهنگی، آموزشی و نظامی با کشورهای مسلمان، انتشار روزانه برنامه‌های ویدئویی برای رسانه‌های خارجی و پخش برنامه‌هایی شبیه پاداش برای عدالت بود که در این برنامه مردم کشورهای مختلف تشویق می‌شدند تا در ازای دریافت جایزه‌ای کلان، درباره سازمانهای تروریستی اطلاعات دهند.24 البته این گامها، تداوم طرحهایی بود که پیش از این وزارت خارجه برای تأثیرگذاری بر مخاطبان خارجی برداشته بود. این طرحها عبارت بودند از تأسیس مرکز مطبوعات خارجی، واشنگتن فایل،‌ راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی بین‌المللی، برنامه‌های اینترنتی و انتشار کتابها و گاهنامه‌های مختلف.25 تمام این برنامه‌ها به پیروزی امریکا در جنگ تبلیغاتی کمک کرد اما زمان‌بندی نداشتند و مخاطبین‌ بیشتر آنها مشخص نشده بود. این برنامه‌ها، برنامه‌هایی امریکایی بود که می‌کوشید وجهه امریکا را نزد مسلمانان سراسر جهان احیا و حفظ کند غافل از اینکه هرچند چنین برنامه‌هایی شاید بر مسلمانان ساکن امریکا تأثیرگذار باشد، اما بر مردمان مسلمان خاورمیانه و آسیا تأثیری نداشت. هنگامی که امریکا زمینه را برای عملیات نظامی آماده دید اعراب که مثل هر انسان دیگری تمایل داشتند خود را به جبهه پیروز منتسب بدانند به حمایت از امریکا برخاستند. سپس دونالد رامسفلد وزیر دفاع امریکا موضعی شفاف اتخاذ کرد و گفت که ارتش امریکا «نمی‌توانست موضعی اتخاذ کند که مردم را تحت فشار قرار دهد اما اگر مردم سعی کنند که چنین کنند ما یقیناً مقاومت می‌کنیم.» بسیاری از رسانه‌های مسلمان، این جمله رامسفلد را فرمانی متوحشانه برای سرکوب مخالفان جنگ امریکا قلمداد کردند.26 دولت امریکا پاسخی رسمی به واکنشهایی که به اظهارات رامسفلد شد نداد و همین امر از توانایی امریکا برای نفوذ کاست. در 13 دسامبر امریکا نواری از بن‌لادن پخش کرد که او در آن نوار درباره نقش خود در حملات سخن می‌گفت. این نوار ویدئویی کیفیت بسیار پایینی داشت اما امریکا آن را ترجمه و با زیرنویس انگلیسی پخش کرد. این نوار در تمام ایستگاههای اصلی تلویزیون امریکا و خارج از امریکا پخش شد. کیفیت پایین نوار، صدای بن‌لادن را برای اعراب نامفهوم ساخته بود و زیرنویسهای انگلیسی نیز کمکی به مردم عادی عرب نمی‌کرد. یک هفته بعد همان نوار با زیرنویس عربی پخش شد اما بار دیگر جعلی بودن این نوار وجهه امریکا را خراب کرد. مرکز ثقل / نقاط تعیین‌کننده همه چیز به مرکز قدرت و جنبش بستگی دارد. کارل فون کلاوزویتس نخستین گام در هر برنامه استراتژیک، شناسایی نقاط ثقل مراکز دوست، دشمن و کشف نقاط تعیین‌کننده هر دو طرف است. هنگامی که به القاعده و سازمان‌دهی قدرت آن می‌نگریم به سرعت درمی‌یابیم که برداشت خاصی از اسلام مرکز ثقل القاعده است. هرچند شاید این دیدگاه، چندان مطلوب و مورد قبول افراد نباشد اما واقعیت این است که القاعده قدرت خود را از اصول مذهبی خاص خود می‌گیرد. البته شاید بهتر باشد به جای این اصطلاح از اصطلاح عمل‌گرایی استفاده کنیم چرا که تأثیرات پروتستانی غربی بار معنایی خاصی به واژه بنیادگرایی بخشیده است.27 مع‌الوصف در متن این تحقیق، بهتر است از همان واژه بنیادگرایی‌ استفاده کنیم که حاکی از ظهور دوباره مذهب در درون نیروی جهانی سیاستهای غربی در طول 25 سال گذشته است.28 اگر اصول مذهبی خاص مرکز ثقل القاعده باشد پس تلاش امریکا برای نفوذ بر مخاطبان خارجی کار بسیار دشواری است. اتخاذ رویکرد باز و مستقیم، پذیرفتنی نیست چرا که بوش اعلام کرده است جنگ امریکا علیه اسلام نیست.29 امریکا باید رویکردی غیرمستقیم اتخاذ کند و برای انهدام این مرکز ثقل، به نقاط تعیین‌کننده حمله کند. سازماندهی القاعده بسیار دقیق است و قدرت اقتصادی این سازمان، نخستین نقطه تعیین‌کننده است. در توانایی این سازمان برای تأمین بودجه عملیاتهایش جای تردید نیست. هرچند سرمایه مالی بن‌لادن بین 25 تا 250 میلیون دلار است اما سازمانی با حجم القاعده نمی‌تواند بدون کمکهای مالی خارجی دست به عملیات بزند. القاعده کمکهای مالی خارجی را در پوشش نهادهای خیریه جمع‌آوری می‌کند. همفکران مذهبی القاعده این کمکها را به طرق مختلف به حسابهای بانکی القاعده واریز می‌کنند. این فقط یکی از روشهای نفوذ بنیادگرایان برای نفوذ بر مردم و کسب قدرت است. به علاوه، آنها مقداری از این پول را به مدارس دینی می‌دهند. این مدارس در منطقه خاورمیانه محبوبیت زیادی دارد و اگر تحت کنترل درنیایند تمام طلاب آنها، استعداد تبدیل شدن به مبارز را دارند. دومین فروع دین اسلام، فریضه نماز است که تمام مسلمانان باید به جا بیاورند. مسلمانان موظف‌اند پنج بار در روز نماز بگذارند و یک بار نیز در مراسم نماز جمعه شرکت کنند. یک امام، خطیب و سخنران این مراسم است.30 هرچند به ظاهر، نماز نقطه تعیین‌کننده‌ای به نظر نمی‌رسد اما مراسم برپایی نماز جایگاه توزیع اخبار است و رهبران دینی نماز جمعه را بهترین فرصت برای نفوذ در مسلمانان به حساب می‌آورند. رهبران اسلامی همواره می‌توانند بر حضور کامل مسلمانان در نماز جمعه و استماع نظرات رهبران از جانب عامه مسلمانان حساب کنند. رهبران مذهبی اسلامی، بسیار علاقه‌منداند که شیوه‌های استیلای اسلام را به مسلمانان تعلیم دهند. این امر باعث می‌شود، مساجد به عنوان مرکز ثقل اسلام، اهمیت زیادی پیدا کنند. امریکا باید با استفاده از مدیریت نفوذ، این نقاط تعیین‌کننده را هدف قرار دهد. واضح است که مرکز ثقل امریکا، ائتلاف جهانی مبارزه با تروریسم است. امریکا بدون همکاری و حمایت متحدان جهانی‌اش، در جنگ با تروریسم ناکام خواهد بود. کشورهای ائتلاف با حمایتهای اطلاعاتی و پشتیبانی خود، علاوه بر کمک به ما،‌ به جنگ با تروریسم مشروعیت می‌بخشند. هرچند شاید این حمایتها چندان مهم به نظر نرسد اما بدون این حمایتها توان ما در جنگ با تروریسم از منظر حقوق بین‌المللی زیر سؤال می‌رود. اگر بن‌لادن بتواند این ائتلاف را بشکند یقیناً امریکا مغلوب خواهد شد. تمام تبلیغات برای ایجاد رخنه در این ائتلاف است. این ائتلاف باید با برنامه‌ریزی دقیق جنگ ضد تبلیغاتی، از مرکز ثقل خود حفاظت کند. مخاطبین بازاریابی تمام حوزه‌های عمده ارتباطات را شامل می‌شود. بازاریابی، تبلیغات نیست. بازاریابی ارتباطات، استراتژی، ‌درک مخاطبین و پیوند برقرار کردن میان این حوزه‌هاست. کارل فون کلاوزویتس سه مؤلفه هر دولت را ارتش، حکومت و جمعیت می‌داند.31 در درون این مثلث کسی که اطلاعات را صادر می‌کند باید تصمیم بگیرد که کدام گروه، اصلی‌ترین گروه در زمان خاصی است که باید بر دیگر گروهها نفوذ داشته باشد. در مدیریت نفوذ، گروه صاحب نفوذ، اصلی‌ترین گروه است و با استفاده از رسانه مناسب و فرستنده اطلاعات می‌تواند با ارسال پیامهای مناسب آن را تحت تأثیر قرار دهد. اگر پیام، مؤثر باشد قطب اصلی این مثلث، ‌پیام فرستنده را به دیگر قطبها بازگو می‌کند و بدین نحو، نفوذ اجتماعی کامل می‌شود. اگر بخواهیم با استفاده از مثلث کلاوزویتس گروه و هدف اصلی در یک کشور مسلمان را انتخاب کنیم درمی‌یابیم که یک گروه کلیدی، غایب است. در بیشتر کشورهای عرب مسلمان ـ و در بعضی از کشورهای غیرعرب مسلمان ـ جدایی دین از دولت وجود ندارد. در کشورهای اسلامی، خدا به حکومت مشروعیت می‌دهد و نه مردم.32 اسلام شیوه‌ای از زندگی است که بر سیاست،‌ رفتار شخصی، حکومت و نظامهای قضایی و حقوقی احاطه دارد.33 در واقع جامعه دارای قطب چهارمی است که همان رهبری مذهبی است. این رهبری در دست روحانیون و علمای دینی است. غالباً این قطب، اصلی‌ترین قطب است و می‌تواند بر بقیه جامعه نفوذ داشته باشد. این قطب چهارم، در همه کشورهای اسلامی وجود دارد. تمام کشورهای عربی، تمام یا بخش اعظم نظام حقوقی و قضایی خود را از قوانین اسلامی گرفته‌اند. حتی‌ بن‌لادن نیز اهمیت روحانیون و نفوذ آنها بر اعراب کوچه و خیابان را دریافت. در نواری که به دست نیروهای امریکا در افغانستان افتاده است، بن‌لادن از یک مصاحبه‌کننده سعودی می‌پرسد که وضعیت مساجد آنها (عربستان) چگونه است؟ شیخ سعودی از واکنشهای مثبت مساجد سخن می‌گوید و بن‌لادن خدا را شکر می‌گوید.34 قسمت عمده‌ای از بخش اول این نوار نشان‌دهنده دغدغه بن‌لادن نسبت به چگونگی پخش و بازتاب اقدامات القاعده برای مردم عامی است. این امر خود نشان‌دهنده آن است که بن‌لادن اهمیت اطلاعات را در جنگ خویش درک می‌کند و می‌کوشد تا در این بازتابها بیشترین بهره را ببرد. مهم‌ترین ابزار امامان برای نفوذ بر عواطف و دیدگاههای مسلمانان جهان، پیامهایی است که آنها در مساجد ارائه می‌کنند. اگر امریکا می‌خواهد در استفاده از اطلاعات برای انتقال پیام و نفوذ در جهان اسلام، اثرگذار باشد باید همین قطب چهارم (یعنی علما) را هدف پیام خود قرار دهد. رسانه‌ها تأثیر تبلیغاتی یک رفتار، در ظرف چند روز، بیشتر از هزار جمله است. حکومتها شعله‌افروزی می‌کنند اما این شعله‌افروزی باعث می‌شود که شعله‌افروزان به قهرمان تبدیل شوند. هر عمل به عمل دیگری می‌انجامد. مخالفان با هم متحد می‌شوند حکومت نیرویش را مستحکم‌تر می‌کند؛ خشونتها و نزاعها بیشتر می‌شود. اجماعها و توافقها به تأخیر می‌افتند؛ انقلابها متلاشی می‌شوند. پیتر کروپوتکین واضح است هنگامی که پای استفاده از رسانه‌ها برای انتقال پیام پیش کشیده می‌شود، تروریستها از مزیت آشکاری برخوردارند. همان گونه که کروپوتکین در سال 1885 گفت عمل تروریستی فی نفسه اقدامی تبلیغاتی است. پس از آنکه القاعده حملات 11 سپتامبر را با موفقیت اجرا کرد نامهایی مانند اسامه‌بن‌لادن، ملامحمد عمر و ایمن الظواهری در سطح جهانی مطرح شد و به خانه‌ها راه یافت و صاحبان این نامها به رابین‌هودهای نسل جدید تبدیل شدند. نام این افراد نه فقط در صفحه اول روزنامه‌های عرب، برجسته شد بلکه تمام تلویزیونهای جهانی و محلی تصاویرشان را پخش کردند، پخش این نامها در مساجد نیز جای خود دارد. پربیننده‌ترین شبکه تلویزیونی خاورمیانه، شبکه الجزیره است که شبانه‌روزی برنامه‌های ماهواره‌ای خبری پخش می‌کند. هر کسی که با جهان عرب آشنا باشد از اهمیت الجزیره به عنوان رسانه‌ای مهم در انتقال پیامها آگاه است و وزارت دفاع امریکا نیز به جایگاه شبکه الجزیره واقف است. ریچارد بوچر سخنگوی وزارت دفاع در این باره گفت «گمان می‌کنم ما از اهمیت الجزیره در جهان اسلام به اندازه کافی آگاه هستیم و از این رو کوشیده‌ایم تا دیدگاه امریکاییها را در دسترس آنها قرار دهیم، چرا که به خوبی می‌دانیم آنها رسانه بسیار مهمی‌اند.»35 به علاوه، واضح است که الجزیره در انتخاب گزارشهای خود و تنظیم رویکردش برای نزدیک شدن به عامه عربها، بسیار ماهرانه عمل می‌کند. الجزیره از اینکه بتواند مقامات رسمی امریکا را پشت دوربین بگذارد و آنها را آماج پرسشهای صریح مصاحبه‌کننندگان خود قرار دهد، بسیار خرسند می‌شود. اما واقعیت این است که این شبکه زیاد به دنبال چالش با مخالفان امریکا نیست و در صورت ترتیب دادن مصاحبه با آنها، غالباً سؤالاتی سهل و پیش پا افتاده از آنها می‌پرسد. دیگر شبکه‌های عرب نیز همواره تفاوتهای فرهنگی خود را در بیان مواضع‌شان نشان می‌دهند. اعتبار الجزیره بیشتر مدیون پوششهای خبری گسترده‌ این شبکه و احساساتی بودن اعراب در برخورد با مسائل مختلف است.36 علی‌رغم این جهت‌گیری الجزیره، امریکا باید از شبکه الجزیره بهره‌برداری کند در عین حال نباید فراموش کند که پیام الجزیره در بهترین حالت خطاب به هشت درصد از مخاطبین مسلمان است و از این رو مخاطبین الجزیره نخبگان هستند. شخصی که می‌خواهد پیامهای الجزیره را دریافت کند باید در شبه جزیره عربستان دیش ماهواره‌ای داشته باشد. این بدان معناست که الجزیره رسانه‌ای برای نخبگان است و برنامه‌های عمومی و غیرماهواره‌ای برای عموم اعراب است. یکی دیگر از رسانه‌های محبوب، رادیوست و این محبوبیت به خاطر در دسترس بودن این رسانه است. در سطح منطقه و جهان، صدها ایستگاه رادیویی عرب و مسلمان وجود دارد. رادیو بی‌بی‌سی و رادیو مونت کارلو37 دو ایستگاه رادیویی محبوب در خاورمیانه‌اند، رادیو صدای امریکا نفوذ کمی در خاورمیانه دارد و فقط از دو درصد مخاطبین رادیو بهره‌مند است.38 از نظر مردم خاورمیانه تحلیلهای صدای امریکا تبلیغاتی، امریکایی است.39 یکی از ابزارهای رو به رشد ارتباطات در این کشورها، ‌اینترنت است. وزارت دفاع امریکا سایتی را راه‌اندازی کرده است و علی‌رغم مسدود شدن این سایت در کشورهای عربی پس از 11 سپتامبر، امریکا با اقدامات فنی خاص، اطمینان حاصل کرده است که این سایت همچنان به کار خود ادامه می‌دهد. با این همه، بوچر اذعان کرده است که در جهان عرب و آسیای جنوبی، استفاده از اینترنت کار چندان رایج و گسترده‌ای نیست.40 به نظر می‌رسد وزارت دفاع هنوز به ارزش اینترنت به عنوان رسانه‌ای مؤثر برای انتقال پیام دولت امریکا پی نبرده است. این سایت باید به صورت تعاملی درآید و اتاقهای گفتگوی خود را راه‌اندازی کند تا مخاطبین، امکان ارتباط با یکدیگر را در فضایی مجازی‌ که وزارت دفاع مهیا می‌کند بیابند. به علاوه این سایت هنوز از نظر جذابیتهای تصویری و پیچیدگیهایی که مورد نیاز هر سازمان پیشرفته فنی است بسیار عقب است.41 وانگهی هنوز این سؤال در مورد اینترنت باقی است که مخاطبین این رسانه چه کسانی‌اند؟ اگر مخاطبین، مردم عرب و مسلمان باشند باید بگوییم که به قول بوچر، اینترنت در میان این مخاطبین، کارایی کمی دارد. اما اگر وزارت دفاع می‌کوشد تا با استفاده از اینترنت، در میان روحانیون عرب نفوذ کند و پیام امریکا را به آنها منعکس کند در این صورت می‌تواند رسانه مناسبی باشد. برای پیروز شدن در این جنگ، هیچ رسانه‌ای به تنهایی کافی نیست همان طور که هیچ سلاح نظامی‌ نمی‌تواند به تنهایی باعث پیروزی در جنگ شود، این امر نیز نیازمند ترکیب رسانه‌های صحیح، زمان‌بندی صحیح و شناسایی صحیح مخاطبین برای نفوذ و تأثیرگذاری بر آنهاست. تحلیل استفاده از مدیریت نفوذ در جنگ با تروریسم خشونت و تبلیغات، وجوه مشترک فراوانی دارند. هدف خشونت تغییر یا اصلاح رفتار با استفاده از زور است اما هدف تبلیغات اصلاح یا تغییر رفتار با متقاعد کردن مخاطبین است. تروریسم، ترکیبی از این دو است. از همان آغاز، اطلاعات به عنوان یکی از عناصر قدرت مورد استفاده قرار می‌گرفته است اما اخیراً با توجه به سرعت سرسام‌آور انتشار اطلاعات، اهمیت این عنصر قدرت، چند برابر شده است. برای کسب موفقیت در جنگ، استفاده از اطلاعات برای تأثیرگذاری بر کشور مقصد، فقط یکی از عناصر قدرت است. دلایل این واقعیت که یک کشور نمی‌تواند فقط با استفاده از ابزار اطلاعات به یک ابرقدرت تبدیل شود، زیاد است. مواردی همچون مطبوعات آزاد، نقد و نظارت بر دولت، پایبندی به قانون و بوروکراسی حاکم هرچند از نظر همه ما قدرت را در پی خواهد داشت اما همین چیزها هنگامی که پای انعکاس اطلاعات برای نفوذ در میان مخاطبین مطرح باشد، نقطه ضعف به حساب می‌آیند. این مؤلفه‌ها بر استفاده از اطلاعات تأثیر می‌گذارند و دولت نباید دست روی دست بگذارد و از این عنصر حیاتی قدرت استفاده نکند. ما باید قدرت اطلاعات و سرعت تأثیرگذاری اطلاعات بر عقاید و رفتارها را، درک کنیم. پس از حملات 11 سپتامبر، امریکا در ایجاد یک اردوی اطلاعاتی خارجی تأخیر و تعلل زیادی به خرج داد. مرکز اطلاعات مشترک در اسلام‌آباد، نقطه شروعی برای مواجهه با تبلیغات بود اما این مرکز با تأخیر زیادی ایجاد شد و به القاعده و طالبان مجال داد تا در زمینه کسب اطلاعات، برتری یابند. این سلطه اطلاعاتی آنها می‌تواند چنان گسترده باشد که تنها راه شکست دادن تبلیغاتی آنها، حمله نظامی به آنها باشد. عناصر منطقه‌ای مهمی مانند این مرکز خود را در حوزه اخبار محدود و به مطبوعات منطقه کمک می‌کنند تا اخبار را پوشش دهند و به ما فرصت دهند تا بتوانیم با تبلیغات مخالفین مقابله کنیم. به علاوه، توانایی این مرکز در کنترل مطبوعات منطقه، نقطه قوت دیگر آن است. اما این مرکز مانند یک واحد نظامی است که هنوز نمی‌داند هدف و مقصدش چیست. ایالات متحده باید برای افکار عمومی تعریف کند که تروریسم چیست و شبکه تروریست جهانی شامل چه کسانی است. تلفیق حمله به پنتاگون و حمله به مرکز تجارت جهانی باعث شده است که هدف این حملات مشخص نباشد و لاجرم علت جنگ با تروریستها هم مشخص و شفاف به نظر نرسد. حمله به پنتاگون، حمله‌ای به امریکا بود اما حمله تروریستی محسوب نمی‌شد تمام افراد شاغل در پنتاگون، سربازانی بودند که در زمان حمله، مسلح بودند. ولی حمله به مرکز تجارت جهانی، یقیناً حمله‌ای تروریستی است که غیرنظامیان را هدف قرار داده بود. ایالات متحده این دو حمله را با هم ترکیب کرده و در شناسایی هدف خود گیج شده است. به نظر می‌رسد مقصد و هدف جنگ اطلاعات، حوزه‌ای بسیار وسیع و با نمایندگانی بسیار زیاد باشد. رویکرد مستقیم به نفوذ در میان عامه اعراب رویکردی غیر واقع‌گرایانه است. اعتبار دولت ما مسئله‌ای است که رسانه‌ها برخوردی نامناسب با‌ آن دارند. محدودکردن مخاطبین، منابع ما را محدود می‌کند و در صورت موفقیت نفوذ امریکا در مخاطبین عامه اعراب، پیام مثبتی از امریکا دریافت خواهند کرد. استفاده از رسانه مناسب برای نفوذ در مخاطبین، گام مهم دیگری در هر جنگ است.42 تمام ابزارها مهم‌اند. باید از تمام سلاحها استفاده کرد. به علاوه، زمان نیز برای پیروزی در جنگ ضروری است. اطلاعات نیز از این قاعده مستثنی نیست. محصولاتی که برای رسانه‌ها فراهم می‌شود باید برای مخاطبان رسانه‌ها قابل درک باشد. انتشار نوار به دست‌آمده از بن‌لادن با زیرنویس انگلیسی عامل بازدارنده بزرگی بود چون جهان عرب نه قادر به درک صدای نوار بود (به دلیل کیفیت بسیار پایینش‌) و نه می‌توانست زیرنویسهای انگلیسی را بخواند و بفهمد و همین امر باعث تأثیرگذار نبودن این اقدام شد. تمام برنامه‌های امریکا با تأخیر طراحی و اجرا شد و عملاً باعث شد این کشور نتواند به مخاطبین خود موضع‌گیری و دلیل موضع‌گیری‌اش را اعلام و تبیین کند، در عین حال تمام این برنامه‌ها اقدامات خوبی برای پیروزی در جنگ تبلیغاتی بود. مسئله‌ای که باقی می‌ماند کاربرد بی‌هنگام و تلاش آنها برای رسیدن به هدفی بود که هیچ ربطی به هیچ نقطه تعیین‌کننده‌ای نداشت. شما نمی‌توانید اطلاعات را سرکوب کنید حال آنکه سیستم اجرایی امریکا چنین کرد. شما باید از اطلاعات به جای سرکوب استفاده کنید اما به گونه‌ای که بر مخاطب شما بیشترین تأثیر و نفوذ را داشته باشد. از این جهت، امریکا در مسیری اشتباه گام گذاشت. پیشنهاداتی برای هماهنگ‌کردن مدیریت نفوذ اطلاعات، یک منبع استراتژیک است. این منبع هرچند آن گونه که باید، شناخته و درک نمی‌شود اما برای امنیت ملی، اهمیتی بیش از قدرت سیاسی، نظامی یا اقتصادی دارد. در عصر اطلاعات، نفوذ و قدرت، نصیب کسانی می‌شود که می‌توانند از اطلاعات به گونه‌ای استفاده کنند که باعث بسیج مردم و حمایت آنها از علائق و اهداف صادرکنندگان اطلاعات شود.43 علوم دفاعی کشور ما می‌تواند با برنامه‌ریزی منظم و استفاده صحیح از اطلاعات، نه تنها در جنگ نظامی، بلکه در جنگ تبلیغاتی نیز پیروز شود. در وهله اول، باید تعریف شفاف و مدونی از تروریسم جهانی داشته باشد. تعریف ماده 22 تعریفی پذیرفتنی در سطح جهان به حساب می‌آید. با مبنا قرار دادن این تعریف، برنامه‌ریزی مدیریت نفوذ، کار آسان‌تری خواهد شد. با استفاده از برنامه‌ریزی برای شناسایی مراکز ثقل، نقاط تعیین‌کننده و نقاط ضعف می‌توان برنامه‌ریزیهای عملیاتی را توسعه بخشید. از آنجایی که بوش در موضع‌گیری رسمی خود اعلام کرد که امریکا با اسلام در جنگ نیست پذیرش این واقعیت که مرکز ثقل دشمن، بنیادگرایی است کار دشواری است اما باید در نخستین گام، این مرکز ثقل را به رسمیت بشناسیم. اگر حمله به بنیادگرایی، غیرمستقیم نباشد، در جنگ مغلوب خواهد شد چرا که باعث از هم پاشیدگی نیروی ائتلاف و در نتیجه باعث انهدام مرکز ثقل امریکا خواهد شد. ایالات متحده باید به شیوه‌ای سریع و زمان‌مند، با تبلیغات مقابله کند. مرکز اطلاعات خارجی در اسلام‌آباد در کنار مراکز مشابه موجود در لندن و واشنگتن، گامهای نیرومندی برای مقابله سریع با تبلیغات‌اند زیرا قادرند با تبلیغات القاعده در درون چرخه خبری رسانه‌ها، مقابله کنند. با وجود این، وزارت دفاع باید با گسترش جنگ، این مراکز منطقه‌ای را روزآمد کند، نه اینکه دو ماه پس از کاربرد دیگر عناصر قدرت، آنها را وارد میدان نماید. تأسیس مراکزی در منطقه اقیانوس آرام و میامی، امریکا را در جایگاهی قرار می‌دهد تا بتواند عملیات اطلاعاتی سریعی را در عرصه جهانی هدایت نماید. وزارت دفاع به سازمانی شبیه نیروی واکنش سریع نیاز دارد تا در مناطق گرم از آنها استفاده کنند. به علاوه، با کاهش عملیات نظامی در افغانستان، ممکن است نیاز باشد که مرکز پاکستان به مکان دیگری در خاورمیانه منتقل شود. این مراکز نیازمند کارکنانی زبده‌اند و باید با سی‌آی‌ان‌سی( ) منطقه‌ای و نیروهای واکنش سریع و عملیات روانی همکاری و هماهنگی داشته باشند. اگر قرار است عملیاتی نظامی انجام شود تیمهای ارتباطی نظامی امریکا باید در منطقه گرم حضور داشته باشند تا در مقابله با تبلیغات ضدنظامی، به یاری ارتش بشتابند. برای مقابله با این نوع تبلیغات باید با تصاویر مستند، اتهام دشمن مبنی بر آسیب‌رسانیهای امریکا و حمله به غیرنظامیان را خنثی کرد. به علاوه، حضور این گروههای ارتباطی باعث زمان‌بندی بهتر عملیات روانی تاکتیکی و برنامه‌ریزیهای نظامی با اطلاعات استراتژیک خارجی و دیپلماسی خارجی می‌شود. این استراتژی، هم یک عنصر کوتاه‌مدت و هم بلندمدت است. به دلیل سیاستهای گذشته امریکا، به دست آوردن حمایت مسلمانان در کوتاه‌مدت دست یافتنی نیست. بهترین امیدی که امریکا می‌تواند داشته باشد، حرکت م



    مقالات مجله
    نام منبع: شوان ام. ماتیر/ مهسا ماه پیشانیان
    شماره مطلب: 2290
    دفعات دیده شده: ۲۰۳۷ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش