Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • جنگ روانی چین جنگ روانی چین
    جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰

    جنگ روانی چینلورا مورای علی‌اصغر تقی‌پورچکیده مقاله حاضر به بررسی رفتار و عملکرد رهبران چین می‌پردازد و بیشتر بر آن تأکید می‌کند که چگونه چینیها با عملیات روانی و تسلط بر رسانه‌ها سعی دارند خود را از تغییرات شگرف اجتماعی، مصون نگه دارند. نویسنده در ادامه به اختصار به شیوه‌های جنگ روانی چین و بررسی کتاب هنر جنگ سن تزو می‌پردازد، سپس به نگرشهای مدرن فریب روی می‌آورد و سعی دارد با توجه به تعریفی از این واژه رفتار چینیها را مقایسه کند.

    جنگ روانی چینلورا مورای علی‌اصغر تقی‌پورچکیده مقاله حاضر به بررسی رفتار و عملکرد رهبران چین می‌پردازد و بیشتر بر آن تأکید می‌کند که چگونه چینیها با عملیات روانی و تسلط بر رسانه‌ها سعی دارند خود را از تغییرات شگرف اجتماعی، مصون نگه دارند. نویسنده در ادامه به اختصار به شیوه‌های جنگ روانی چین و بررسی کتاب هنر جنگ سن تزو می‌پردازد، سپس به نگرشهای مدرن فریب روی می‌آورد و سعی دارد با توجه به تعریفی از این واژه رفتار چینیها را مقایسه کند. همچنین در ادامه به بعضی تحولات درونی چین از جمله انزوای دهه 50 تا 70 و سپس غلبه بر آن سخن می‌گوید. نویسنده تأثیر حوادث میدان تیان آن من را نقطه اوج جنگ روانی چین تلقی کند. فرار از تبلیغات سوء غربی، تلاش بر کنترل افکار عمومی داخلی و خارجی از مهم‌ترین عملکردهای زمان وقوع شورشهای دانشجویی بود. رهبران چین تلاش بسیاری برای کنترل رسانه‌ها انجام داده‌اند، آنها برای برتر نشان دادن قدرت اقتصادی ـ اجتماعی ـ نظامی که در حقیقت بیان قدرت ملی و حفظ منافع ملی است از هیچ اقدامی فروگذار نکرده‌اند. هرچند رشد فناوری و گسترش امکانات ارتباطات، کنترل دولت بر رسانه‌ها را بسیار دشوار ساخته است اما هنوز هم به عنوان یکی از گزینه‌ها و اهداف دولت تلقی می‌گردد. در ادامه به بررسی جنگ روانی چین در تنگه تایوان پرداخته می‌شود و تشریح می‌شود که چگونه چین با شکل‌دهی افکار و تهییج آنها سعی دارد تا مانع از وقوع اعمالی شود که آن را به مثابه به خطر انداختن منافع خود تحلیل می‌کند. نویسنده بیان می‌کند که چگونه چینیها از آن همه تبلیغات نتایجی را به دست می‌آورند. در انتها نویسنده سعی دارد خطوط قرمز و نقاط حساس چینیها را برشمرد و نشان دهد که چگونه دست گذاشتن بر این نقاط باعث تیرگی و حتی قطع روابط می‌گردد. مقدمه در سال 1997 در زمانی که چین گمان می‌کرد بر هنگ‌کنگ سلطه دارد چشمان جهانیان به سوی این مستعمره‌ سابق (هنگ کنگ) دوخته شده بود. از نظر جهانیان، توفیق چین در این گذار، با اهداف بلندمدت چین در برقراری اتحاد دوباره با تایوان گره خورده بود. از اواخر دهه 1980 چین با خرید سلاحهای پیشرفته از روسیه و توسعه سیستمهای داخلی خود عملاً مخارج دفاعی و نظامی خود را به شدت افزایش داده بود. وانگهی فعالیتهای تهاجمی چین که با هدف رعب و وحشت تایوان صورت می‌گرفت نگرانی و تنش در منطقه را افزایش می‌داد.1 در دهه گذشته چین قدرت خود را در تمام عرصه‌های مختلف به رخ جهانیان کشیده است. با این همه وقایع مهمی که در این خلال روی داد، به ویژه جنبش دانشجویان در سال 1989 در چین، عملکرد نیروهای ائتلاف در جنگ خلیج‌ فارس و فروپاشی شوروی ـ تأثیر فراوانی بر رهبران چین داشت. استراتژی ملی چین در این دوره ایجاد قدرت فراگیر ملی بود. راه ایجاد این قدرت، ارتقای وجهه بین‌المللی چین، افزایش تسلیحات نظامی، توسعه سیستمهای ارتباط از راه دور و تداوم ثبات اقتصادی در عین حفظ ثبات ملی بوده است.2 از نظر رهبران چین، این اهداف منافاتی با حفظ قدرت چین یا اقتدار درونی حزب کمونیست ندارد. به علاوه، چین همواره به دنبال آن بوده است که تجارت، دیپلماسی و فعالیتهای نظامی خود را به حداکثر برساند تا از این طریق از نیل به اهداف خود اطمینان حاصل کند.3 رهبران چین همزمان با رشد نظامی و اقتصادی این کشور برای تضمین اهداف خود به دنبال افزایش زرادخانه‌های اتمی خود خواهند بود. در این میان تفسیر فعالیتهای چین در عرصه بین‌المللی و پاسخگویی چین به نگرانیهای جهانی اهمیت فراوانی دارد. با این همه درک شفاف نیات کشور چین که زبان، فرهنگ و ایدئولوژیهای فراوان و مختلفی دارد، کاری بسیار دشوار است. هدف این مقاله بررسی دیپلماسی مردمی و تبلیغاتی چین است تا شاید از این طریق خلاءهایی که باعث دشواری درک برنامه‌های چین شده است پر شود. آنچه اکنون در چین می‌گذرد مجموعه‌ای از نگرشهای پیش‌مدرن چین، دیدگاه جهانی به توتالیتاریسم، تجربه رهبران کمونیست و تجربه مواجهه با چالشهای ملی و بین‌المللی از زمان آغاز اصلاحات در این کشور است. افزون بر این، شواهد اخیر نشان می‌دهد چین در اعمال رویکردهای سنتی خود علاقه زیادی به جنگ روانی و استفاده از قدرت ارتباطات و فناوری برای دستیابی به اهداف ملی در فضای نظامی و اقتصادی دارد. چشم‌انداز تاریخی سنت تاریخی ماقبل مدرن چین باعث نگارش متون زیادی در باب استراتژی نظامی شده است. معروف‌ترین این متون کتابی است با نام هنر جنگ که به سن‌تزو منسوب است. سن تزو یکی از اشراف‌زادگان قرن پنجم میلادی بود و در منطقه‌ای می‌زیست که امروزه ایالت شان دونگ است. در این کتاب معروف تصریح و تأکید شده است که بهترین استراتژی در هر جنگی، ایجاد شکاف در دشمن است زیرا این کار باعث می‌شود پیروزی به سهولت و بی‌درگیری صورت گیرد. سن‌تزو تأکید می‌کند که برای رسیدن به پیروزی، حمله به استراتژی دشمن، بهترین استراتژی است. استراتژی بعدی حمله به متحدان دشمن است. او تأکید می‌کند که حمله به شهرهای دشمن بدترین استراتژی است.4 منابع مدرن چینی نیز همین گفته‌ها را در دیدگاهی دیگر بیان می‌کنند: بهتر است به جای حمله به شهرهای دشمن، به ذهن دشمن حمله کرد. همین دیدگاه را می‌توان خاستگاه سنتی جنگ روانی به حساب آورد.5 ولی پیروزی بدون درگیری به برنامه‌ریزی دقیق، مردمانی حامی دولت، کارکنانی منظم و آموزش‌دیده و سرویسهای اطلاعاتی قوی در درون متحدان دشمن [نفوذی] در طول عملیا‌ت نیاز دارد. اگر به حمله نظامی نیاز باشد باید این کار با کمترین خطر و تخریب صورت گیرد.6 یکی از ویژگیهای بارز فرمانده نظامی توان فریب اوست. یکی از موضوعات اصلی کتاب هنر جنگ پیروزی از طریق فریب فیزیکی یا روانی است: جنگ، بازی فریبهاست. به همین دلیل، وقتی توانمندید خود را به ناتوانی بزنید. وقتی آماده حمله‌اید خود را ضعیف نشان دهید، وقتی که نزدیکید تظاهر کنید که بسیار دورید و برعکس هرگاه ناتوانید خود را توانمند جلوه دهید و وقتی دورید تظاهر به نزدیکی کنید. وقتی دشمن حریص است او را تطمیع کنید، وقتی ناامید است به او حمله کنید و بر او غالب شوید، وقتی به قدرت خود می‌نازد شما بیشتر از او از خود قدرت نشان بدهید. اگر عصبانی است با او مماشات کنید، اگر دقیق و محتاط است غرور او را تحریک کنید. اگر متحد است تجزیه‌اش کنید. از نقطه‌ای به او حمله کنید که کمترین آمادگی دفاعی را دارد. زمانی به او حمله کنید که انتظار حمله شما را ندارد. این توصیه‌های استراتژیک را نمی‌توانید با قوانین خشک و رسمی جامه‌ عمل بپوشانید.7 داگلاس استوارت و ویلیام تاو در سال 1981 در مقاله‌ای که در خصوص فریب نظامی چین نوشته‌اند چهار محور فریب در ادبیات کلاسیک چین را چنین برشمرده‌اند: ـ دانش قبلی، آگاهی و درک کامل توان خود و شناخت دشمن و موقعیت آنها، پیش‌شرطهای لازم برای فریب موفقیت‌آمیزند. استفاده آگاهانه و صحیح از جاسوسهایی که در کار خود خبره‌اند برای کسب دانش قبلی بسیار ضروری است. ـ فریب دادن در کنترل عوامل مؤثر در هر موقعیت (عواملی مثل تعیین زمان و مکان رویدادها) در کاهش هزینه‌ها و خطرپذیری بسیار مؤثر است. تغییر دیدگاه دشمن نسبت به واقعیتها از اصلی‌ترین اهداف فریب است. هدف اصلی این تغییر، کاهش فعالیتهایی است که دشمن علیه منافع ما انجام می‌دهد. ـ می‌توان با اعمال معیارهای فوق، سبب شد که دشمن، خود موجبات شکست خویش را فراهم آورد.8 نگرشهای مدرن به فریب فریب (کاربرد عامدانه اطلاعات غلط برای گمراه کردن دیگران یا ایجاد تزلزل فکری در دیگران) ابزاری بسیار کلیدی در جنگ روانی است. برنامه‌های اطلاعات کاذب شوروی سابق نشان می‌دهد که فریب مناسب، تأثیرگذارترین عامل جنگ روانی است. برنامه‌های اطلاعات کاذب، خود به عواملی چون کنترل فراگیر رسانه‌ها و از بین بردن اطلاعات متناقض وابسته است. می‌توان با پنهان‌کاری، فریب دادن را مخفی نگه داشت لیکن هرگونه سهل‌انگاری در این کار باعث می‌شود که مخاطب، نسبت به صحت اطلاعات کاذبی که به او داده می‌شود، شک کند. درک راهکارهای دشمن برای تشخیص اطلاعات کاذب و اطلاعات صحیح می‌تواند ما را به ضعفهای خود آگاه سازد. فریبهای استراتژیک عموماً در مقیاسی وسیع و در قالب چند عملیات بلندمدت صورت می‌گیرند و البته باعث می‌شوند افراد بسیار زیادی از ملتهای هر دو طرف فریب این اغواگری را بخورند.9 گسترش دادن این رویکرد و اصرار بر تداوم آن، یکی از عوامل مؤثر در کارآمدی این شیوه است. به بیانی دیگر، حتی اگر دولت نتواند تمام رسانه‌ها را کنترل کند (که عصر الکترونیکی حاضر چنین است) باید از طریق منابع رسمی و غیررسمی به گونه‌ای عمل کند که حداقل توده عظیمی از مخاطبان دشمن را قانع کند یا حداقل باعث شود آنها نسبت به اعتبار دیدگاههای دولت خود، تردید کنند. هرچند در بسیاری از موارد، نهایتاً حقیقت آشکار می‌شود ولی تأثیر فریب تا مدتها پس از کشف حقیقت نیز به قوت خود باقی می‌ماند.10 دیدگاههای جنگ روانی در چین مدرن مورخان غربی و چینی به این نتیجه رسیده‌اند که ارتش آزادی‌بخش خلق چین (PLA) توانست به بهترین روش در طول جنگ داخلی چین از حربه جنگ روانی علیه مخالفان ناسیونالیست‌ خود استفاده کند. کمونیستها دشمن خود و قلمروی دشمن خود را به خوبی شناخته بودند. وانگهی آنها به خوبی قادر بودند بر جریان اطلاعات نظارت و کنترل داشته باشند. در پایان بازی (که منجر به پیروزی اولیه حزب کمونیست در سال 1949 شد) آنها همان باورهایی را به دشمن خود نسبت دادند که تا قبل از آن، دشمن به آنها نسبت داده بود. از همین روست که آنها دشمنان خود را احمق، ترسو، ضعیف و مرتجع معرفی کردند و آنگاه مانورها، تبلیغات و شایعات خود را شروع کردند و در عین حال سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی آنها مخفیانه کار خود را انجام می‌دادند. تمام این اقدامات از آن رو صورت می‌گرفت که رهبران ناسیونالیست، ارتش خود را تجزیه کنند و از مسیری غلط حمله خود را آغاز کنند.11 انزوای نسبی چین که از دهه 1950 تا 1970 ادامه داشت باعث شد تا چین فرصت زیادی برای ارتباط با حکومتهای دیگر نداشته باشد. با این همه در چشم‌اندازی وسیع‌تر، عمده تبلیغات چین در دهه‌های 1960 و 1970 علیه مسکو و واشنگتن بود.12 در این دوره، چین اکثر متحدین خود را از دست داده بود و در پی بحران اقتصادی و نزاعهای سیاسی داخلی بسیار ضعیف شده بود. تبلیغات آن دوره، یکی از عوامل موفقیت استراتژی ملی چین بود. چین توانست با این استراتژی، هر دو دشمن بالقوه خود را ساکت نگه‌دارد و به تدریج خود را به ایالات متحده نزدیک کند. نتیجه این نزدیکی پذیرفته شدن دوباره چین در سازمان ملل و از سرگیری روابط دیپلماتیک پکن و واشنگتن بود. در سال 1981 هرلان جنکس پیش‌بینی کرد که چین پس از گسترش روابط خود با جهان خارج و کسب آگاهی بیشتر (دانش قبلی بیشتر) نسبت به دشمنان بالقوه خود، خواهد توانست از حربه فریب بهتر و بیشتر از گذشته استفاده کند. از اواخر دهه 1970 چین بر بازسازی قدرت و رفاه‌ ملی و قدرت و پرستیژ بین‌المللی خود تمرکز فراوانی کرده است. ده‌ها هزار دانشجوی برجسته چینی در خارج از این کشور تحصیل کرده‌اند که بیشترین میزان این تحصیل‌کردگان از دانشگاههای امریکا فارغ‌التحصیل شده‌اند. هزاران مقام دولتی، دانشگاهی و تجاری چین هر ساله به خارج سفر می‌کنند. دهکده جهانی عصر الکترونیک ـ از سی.ان.ان گرفته تا اینترنت ـ باعث شده که چین درباره جهان به دانش فراوانی دسترسی یابد. به این دلیل می‌توان گفت که نخستین پیش‌شرط عمل و دانش قبلی،‌ امروز به صورت کاملاً ملموسی به واقعیت رسیده است. به‌علاوه رسانه‌های جهانی، چین کنونی را قدرتمندترین ملت چین در سده گذشته معرفی می‌کنند. هرچند سخنگویان دولتی چین همواره بر خصومت رسانه‌های غربی با چین تأکید می‌کنند و آنها را ضد چین جلوه می‌دهند. مطبوعات غربی در گستره‌ای وسیع، چین را کشوری می‌دانند که از نظر قدرت سیاسی و نظامی به سرعت در حال رشد است. یکی از نخستین نمونه‌های بیان این نگرش همزمان شده بود با انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1992. در آن زمان روزنامه اکونومیست پیش‌بینی کرد که اگر اقتصاد چین تا 20 سال آینده با همین سرعت به رشد خود ادامه دهد، به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد.13 یک سال بعد نماینده روزنامه نیویورک تایمز در پکن در صفحه امور خارجه این روزنامه در مقاله‌ای به نام ظهور چین پیش‌بینی کرد که در ظرف یک دهه آتی، ارتش چین به بزرگ‌ترین و قوی‌ترین ارتش جهان تبدیل خواهد شد.14 این گفته‌ها حتی اگر ادعایی بیش نباشد، کمی از واقعیات توان نظامی چین را بازگو می‌کند. تأثیر میدان تیان آن مِن همزمان با شکل‌گیری دیدگاههای جهانی درباره قدرت چین و پوپایی اقتصادی این کشور روابط چین با غرب در سال 1989 دچار آسیب شد. این اتفاق، به ویژه پس از آن حادث شد که ایالات متحده در سال 1994 تصمیم گرفت بیانیه مربوط به نقض حقوق بشر در چین را به سازمان ملل ارجاع دهد.15 با وجود این، چین در این مدت نسبت به آنچه در تیان آن من گذشت حساسیت بسیار فراوانی نشان داد. بازنگری نحوه مواجهه چین با رسانه‌های داخلی و خارجی در مورد برخورد با شورشهای میدان تیان آن مِن و پیامدهای آن، این حسن را دارد که به ما امکان می‌دهد تا واکنشهای آتی چین را راحت‌تر پیش‌بینی کنیم. بنا به گزارش شاهدان در مدت شش هفته، تظاهراتی که منجر به واقعه 4 ژوئن شد منابع بسیار زیادی از سراسر چین به جمع‌آوری اطلاعات در مورد تظاهرات، مطالبات دانشجویان و مشارکت کارگران اقدام کردند. در ابتدا رسانه‌های چین تصویری نسبتاً اعتراض‌آمیز از تظاهرات پکن به جاهای دیگر عرضه کردند ولی پس از اعلام بیانیه رسمی دولت در 20 می، نیروهای نظامی شروع به اشغال دفاتر رسانه‌ها کردند و از این طریق، دولت توانست رسانه‌ها را کنترل کند.16 شکاف امنیتی ایجاد شده در مورد شرکت‌کنندگان در این جنبش نیز باعث گسترش شورشهایی در چین شد. رسانه‌های بین‌المللی نیز چین را به چالش دیگری کشاندند. در مدت زمان کوتاهی رسانه‌های خارجی‌ای مثل صدای امریکا، بی.بی.سی، صدای استرالیا، برنامه‌های چینی و انگلیسی تایوان و گزارشهای تصویری هنگ‌کنگ با استقبال فراوانی روبه‌رو شد. این هجمه بین‌المللی ناگهانی که مدام در حال پخش تصاویر بود و مدام گزارش می‌داد که ناآرامیها به شهرهای دیگر نیز کشیده شده است دولت چین را بر آن داشت تا سریعاً نقش خود را ایفا کند. این گونه بود که واقعه 4 ژوئن 1989 پکن روی داد.17 رسانه‌های رسمی همواره منکر کشته شدن دانشجویان بودند و تأکید می‌کردند که در جریان این واقعه فقط سربازانی کشته شدند که برای برقراری نظم در حال خدمت بودند. هرچند در آن اعتراضات جنبشهای کارگری شرکت داشتند و مشارکت کارگران نیز در آن تظاهرات چند روزه، تهدیدی بسیار جدی برای چین به حساب می‌آمد ولی مقامات دولتی مدام تأکید می‌کردند که در این اعتراضات فقط دانشجویان حضور داشتند و جنبشهای کارگری مشارکتی در این اعتراضات نداشتند.18 نمونه‌ای از این مطالب را می‌توان در گفته‌های دختر جیائوپینگ مشاهده کرد. او در فوریه 1995 در مصاحبه‌ای با روزنامه واشنگتن‌پست به مرور زندگی پدر خود پرداخت. هنگامی که گزارشگر واشنگتن‌پست از او پرسید که چرا پدرت در ماجرای میدان تیان آن مِن، دستور شلیک به دانشجویان را صادر کرد، گفت: متأسفانه اطلاعات غلطی به شما داده‌اند. ما هرگز به روی دانشجویان شلیک نکردیم. دفترکار من نزدیک میدان تیان آن من است... سربازان بی آنکه حتی یک گلوله‌ شلیک کنند در میدان تیان آن من مستقر شدند. من معتقدم بسیاری از اطلاعاتی که غربیها از آن ماجرا کسب کرده‌اند، کذب است. رسانه‌های غربی به دنبال تأمین منافع خود هستند. البته در آن رویداد چندین نفر کشته شدند ولی هیچیک از آنها دانشجو نبودند. هنگامی که سربازان وارد میدان شدند یاغیان به روی سربازان بی‌گناه اسلحه کشیدند. مرگ این سربازان بسیار دردناک بود.19 چگونگی برخورد چین با حادثه تیان آن من از منظر روابط دولتی را می‌توان در مقاله‌ای که درباره برنامه‌های سیاسی جیائوپینگ نوشته شده است،‌ مشاهده کرد. این مقاله در آوریل 1994 در روزنامه خلق به چاپ رسید. در این مقاله ماجرای تیان آن من و وقایع 1989 به توفانی سیاسی تشبیه شده است. «ما شماری از کسانی را بازداشت کردیم که شعار لیبرالیسم سرداده بودند و سالها قبل قانون جزایی را نقض کرده بودند. تصویر چین خدشه‌دار نشده است بلکه این تصویر، روز به روز بهتر شده و می‌شود». در این مقاله تأکید شده است که تظاهرات، درگیریها و پوسترهای بزرگی که هر روز در خیابانها به چشم می‌خورد، ممکن بود مردم را از رسالت توسعه ملی دور کند و سرمایه‌گذاریهای خارجی در چین کمتر شود. از این رو چین باید در این زمینه با دقت بیشتری بر امور نظارت داشته باشد. جیائوپینگ ادعا کرد که پس از سال 1989 چین مجبور بود به مردم جهان اطمینان دهد که ملت چین همچنان در راه اصلاحات قدم بر‌می‌دارند. وانگهی چین باید تلاش بسیار زیادی به خرج دهد تا خود را به عنوان یک قدرت اقتصادی به جهانیان نشان دهد و از این طریق قدرت ملی خود را بالا ببرد.20 کنترل رسانه‌ها گویا قرار بود چین نظارت دقیق خود را بر امور همچنان ادامه دهد. چین با پیگیری مداوم رهبران و شرکت‌کنندگان در شورش 1989 هر کسی را که علیه چین سخنرانی می‌کرد، بازداشت کرد. چین از سال 1998 تلاش زیادی کرد تا پخش برنامه‌های صدای امریکا را قطع کند و نیز فشارهای دیپلماتیک فراوانی وارد آورد تا مانع راه‌اندازی رادیوی آسیای آزاد شود.21 در اوت 1994 کشور چین به کمک رایزنی خود در هنگ‌کنگ زی‌زینگ را بازداشت کرد و او را به 12 سال زندان محکوم کرد. زی‌ینگ یکی از اقتصاددانانی بود که در روزنامه مینگ‌پائو در هنگ‌کنگ مشغول فعالیت بود. اتهام او افشای اسرار محرمانه اقتصاد چین بود. به علاوه روزنامه‌نگاران دیگری که در حمایت از زی‌ینگ به برپایی تظاهرات پرداختند از طریق مؤسّسات خود تهدید شدند و به آنها هشدار داده شد که از تحریک کردن پکن دست بردارند.22 از میان حوادث این دوره هیچیک را نمی‌توان نادیده گرفت. برای نمونه یکی از قهرمانان معلول چین که قهرمان پرتاب دیسک و پرتاب نیزه معلولان جهان بود هنگامی که مسابقات قهرمانی معلولان خاوردور و سواحل جنوبی اقیانوس آرام به میزبانی چین برگزار شد، از شرکت در این مسابقات منع شد. این ممنوعیت هنگامی معنی‌دار می‌شود که بدانیم علت معلولیت او عبور تانک از روی پاهایش در میدان تیان‌آن‌من بود. به گفته یکی از دوستان این قهرمان، مقامات چین هراس داشتند که مبادا گزارشگران خارجی از او درباره علت معلولیت‌اش سؤالاتی بپرسند.23 کنترل رسانه‌های داخلی یکی از دغدغه‌های اصلی رهبران چین است. رشد سریع صنعت چاپ و رسانه‌های الکترونیک در چین که پیامد طبیعی توسعه اقتصادی و فنی است باعث شده کنترل دولت بر رسانه‌ها کار بسیار دشواری شود. مثلاً در اوایل دهه 1990 بازار داخلی دیشهای ماهواره‌ای در چین رشد سریعی پیدا کرد. از میان بزرگ‌ترین تولیدکنندگان و فروشندگان دیش می‌توان شرکت بی.ال.ای و دپارتمان وزارت الکترونیک را نام برد. صدها شبکه مینی‌کابل محلی در سراسر شهرها کشیده شد و عملاً کنترل دولت بر برنامه‌ها را بسیار کاهش داد. دولت برای مقابله با این مشکل در ماه اکتبر 1993 قانون منع خرید و فروش دیشهای ماهواره‌ای را تصویب کرد. با این همه حتی اگر چین قادر نباشد نیروهای تجاری‌ای را که در پی اصلاحات اقتصادی در این کشور فعال شده‌اند سامان‌‌دهی کند ولی رهبران چین اکنون تلاش وافری به خرج می‌دهند تا با استفاده از قدرت سیاسی و اقتصادی خود حلقه نظارت و کنترل بر رسانه‌های داخلی را بیشتر کنند و از تأثیرگذاری رسانه‌های خارجی بکاهند. هدف نهایی آنها حفظ تصویری است که دیگران از قدرت و ثبات چین دارند. آنها در پی آنند که نسبت به ثبات داخلی این کشور مطمئن شوند و هنگامی که قدرت حزب برتر این کشور از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود اقتدار مورد نظر خود را به نسل بعد منتقل نمایند. به نظر می‌رسد سرآغاز طرح آنها ژانویه 1995 بوده است که حزب تصمیم گرفت رقابت تبلیغاتی جدیدی را برای تقویت حس میهن‌پرستی به راه اندازد و معیارهای جدیدی را برای کنترل انسجام ایدئولوژیکی بر رسانه‌ها اعمال نماید. هدف این تبلیغات فشرده تا حد زیادی این بود که بر چینیهایی که خارج از مرزهای چین (و به ویژه هنگ‌کنگ و مسکو) زندگی می‌کردند تأثیرگذار باشد. دولت چین برای کنترل محتوای برنامه‌های تلویزیونی که در داخل کشور پخش می‌شد اقدامات فراوانی انجام داد و در سال 1992 شرکت ماهواره‌ای ای.پی.تی(1) را راه‌اندازی کرد. هی‌کرانگ مدیر ای.پی.تی به مشتریان تضمین داده بود که این شرکت، صرفاً تجاری است ولی اگر نگاهی دقیق‌تر به مالکیت این شرکت بیندازیم، کنترل حکومت چین بر این کمپانی را شاهد خواهیم بود. در سال 1993 سهام این شرکت به طور مساوی بین هفت مؤسسه تقسیم شده بود که چهار مؤسسه از این هفت مؤسسه مستقیماً تحت مالکیت دولت بود. این چهار مؤسسه عبارت بودند از: 1ـ مؤسسه ماهواره‌ای ارتباط از راه دور، که مالکش وزیر پست و ارتباطات بود؛ 2ـ مؤسسه چاینا یوآن وانگ که تحت مالکیت کمیسیون دولتی علم، فناوری و دفاع ملی بود؛ 3ـ مؤسسه سیستم اور ویکتوری که تحت مالکیت مؤسسه صنعتی هوافضای چین بود و رئیس این مؤسسه وزیر سابق صنایع هوافضای چین بود؛ 4ـ مؤسسه تراول فوک تای چین که تحت مالکیت ان.جی.فوک بود و سرپرستی واقعی آن را انجمن خدمات مسافرتی چین عهده‌دار بود. دیگر سهامداران ای.پی.تی عبارتند از: مؤسسه فناوری و ارتباطات شرق که تحت مالکیت شاروین پوکفاند تایلند است و سرپرستی آن بر عهده اقلیتهای چینی مقیم تایلند است؛ مؤسسه ارتباطات سنگاپور و توسعه و سرمایه‌گذاری هوانگ‌هوآ که مؤسسه‌ای هنگ‌کنگی است و مالکیت آن را انجمن صنایع رونتکس بر عهده دارد؛ و انجمن توسعه چین که با گروه کومینگ تانگ تایوان رابطه بسیار نزدیکی دارد. در ابتدا ای.پی.تی برای سرمایه‌گذاران خارجی جذابیت زیادی داشت. چرا که توانسته بود جایگزین مناسبی برای تی.وی.استار آسیا باشد. در آن زمان، تی.وی.استار در پخش برنامه‌های ماهواره‌ای خود با مشکل مواجه شده بود. ای.تی.پی علی‌رغم جذابیت اولیه‌اش رفته‌رفته در میان رقیبان قدرتمند دیگری چون دیسکاوری کامیونیکیشن، ای.اس.پی.ان، هوم باکس آفیس، ان.بی.سی، تایم وارنر، ترنر برودکاست سیستم، ویاکوم، والت‌دیزنی و رویترز، مجالی برای رقابت نیافت. ولی پس از آنکه دولت چین قانون منع برنامه‌های خصمانه را تصویب کرد تمام مؤسسات فوق‌الذکر از دور رقابت خارج شدند و ای.پی.تی یکه‌تاز میدان شد. ای.پی.تی در این زمان مجبور بود از انتقال‌دهنده‌هایی استفاده کند که متعلق به شرکت سی.آی.ام هنگ‌کنگ بود و برای پخش اخبار به زبان ماندارین فعالیت می‌کرد. سی.آی.ام مالک روزنامه مینگ پائو نیز بود. روزنامه مینگ‌پائو همان روزنامه‌ای بود که زی‌ینگ روزنامه‌نگار معروف زندانی، در آن فعالیت می‌کرد.24 چین نسبت به قدرت اینترنت نیز واکنش سختی نشان داده است. در ژانویه 1996 شورای دولتی چین نسبت به وجود اطلاعات خطرناک در اینترنت هشدار داد. به تبع این هشدار، سخنگوی رسمی حزب حاکم اعلام کرد که این حزب در پی تدوین قانونی برای کنترل اینترنت است.25 طبق قوانین جدید، کاربران اینترنت باید قبل از ورود به محیط اینترنت از پلیس دولتی چین اجازه می‌گرفتند. در ماه می 1996 وزیر پست و ارتباطات چین نخستین مجموعه از شبکه‌های محلی کامپیوتر را ـ که جی‌نت نامیده می‌شد و حوزه پوشش‌اش گوانگ‌دونگ بود ـ راه‌اندازی کرد. هدف این شبکه‌ها رقابت با اینترنت بود گو این که ارتباط این شبکه‌ها با جهان خارج، بسیار محدود بود. کامپیوترهای متصل به شبکه‌های محلی تحت نظارت انجمن اینترنت چین (سی.آی.سی) بود. خود این شبکه‌ محلی نیز تحت نظارت آژانس اطلاعات دولتی شین هوا قرار داشت. این آژانس فقط به اطلاعاتی اجازه عبور می‌داد که مربوط به اطلاعات تجارت بین‌المللی باشند. دسترسی کامل به اینترنت فقط برای خارجیان و افراد ویژه میسر بود و عامه مردم چین فقط می‌توانستند به اینترانت داخلی دسترسی داشته باشند.26 این قوانین در ژانویه سال 1997 کمی سهل‌گیرانه‌تر شد ولی دولت چین هنوز هم تمایل زیادی دارد تا دسترسی به وب‌سایتهایی را که از نظر خودش به حساسیتهای سیاسی دامن‌ می‌زنند (مثل سایتهایی که به ارائه اطلاعات درباره هنگ‌کنگ و تایوان می‌پردازند) متوقف کند.27 چین با حربه قدرت اقتصادی خود کوشید بر رسانه‌های خارجی نیز تأثیر بگذارد و با واداشتن آنها به لحاظ نمودن منافع چین از پخش مطالب مخالف جلوگیری کند. نمونه اخیر این سیاست چین را می‌توان در برخوردش با کمپانی والت‌دیزنی مشاهده کرد. والت‌دیزنی که پدر شبکه خبری ای.بی.سی است تولید فیلم کوندون را متوقف کرد. این فیلم درباره زندگی دالایی‌لاما رهبر تبت بود. مقامات چینی هر نوع ارائه تصویر مثبتی از دالایی‌لاما را نشانه حمایت از جدایی‌طلبان تبت به حساب می‌آوردند. چین این فیلم را فیلمی ضدچینی به شمار آورد و هشدار داد که تولید این فیلم به برنامه‌های اقتصادی کمپانی والت‌دیزنی در چین صدمات فراوانی خواهد زد. این تهدید از دو جهت مهم است: این تهدید باعث شد که دیزنی مانع توزیع و نمایش این فیلم در چین شود؛ و نیز چین با این تهدید نشان داد که چگونه تجارت و سیاست را با هم درمی‌آمیزد. رسانه‌های جهانی در نوامبر 1996 از این تهدید آگاه شدند و عمدتاً واکنش نشان دادند ولی شبکه خبری ای.بی.سی در این مورد سکوت اختیار کرد.28 تلاشهای چینیها برای کنترل رسانه‌های داخلی و خارجی و محدود کردن دیدگاههای مغایر، همان نکاتی است که استوارت و تاو برشمرده بودند. استفاده از شیوه‌های فریب برای کنترل مخاطرات و تغییر دیدگاهی که مخالفان از واقعیت دارند. طرحهایی جدید برای جنگ روانی طرح جدید چین برای بهبود جنگ روانی، تبعات نظامی برنامه‌های کنترل رسانه‌ها را برملا ساخت. جزئیات این طرح در مقاله‌ای که در نوامبر 1994 در روزنامه ارتش آزادی‌بخش چاپ شد، تشریح شده است. این روزنامه، ارگان رسمی ارتش آزادی‌بخش خلق چین است. این مقاله که به قلم لیویینچائو است بیان می‌کند که امروزه جنگ روانی پس از جنگ زمینی، دریایی و هوایی، چهارمین نوع جنگ است.29 نویسنده تأکید می‌کند که در دوران جدید،‌ جنگ روانی نقش بسیار مهمی در سیاستهای استراتژیک چین ایفا می‌کند. لیو چهار هدف اصلی را برای جنگهای روانی برمی‌شمرد: ـ نفوذ بر سیاست‌گذاران دشمن با هدف متزلزل کردن سیاستهای آنها ـ ایجاد ترس و وحشت در سربازان دشمن، از بین بردن تعادل ذهنی آنان و اغراق کردن درباره ارتش کشور خودی ـ ایجاد هراس در مردم کشور دشمن از طریق ایجاد ترس جنگ، ترس ضعف و نتیجتاً ایجاد حس نفرت از جنگ ـ به دست آوردن حمایت کشورهای بی‌طرف و ایجاد ائتلاف میان‌ کشورهای دوست و تقویت میل پیروزی در کشور خود لیو با مقایسه جنگ روانی اعصار گذشته با عصر مدرن تأکید می‌کند که امروزه جنگ روانی را باید از طریق مجموعه‌ای از فعالیتهای ملی پیش برد. به عنوان نمونه‌هایی از این فعالیتهای ملی می‌توان به استراتژی، فناوری نظامی، سیاست، دیپلماسی،‌ مذهب، اقتصاد و تبلیغات اشاره کرد. تمام این موارد ابزارهایی برای اثبات قدرت ملی به شمار می‌روند. به علاوه قدرت نظامی و توانایی فناوری، لازمه جنگ روانی است. در جنگهای آتی توزیع سراسری قدرت نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند حال آنکه درگیری واقعی نقش فرعی و ثانوی خواهد داشت. ویژگی جنگهای آینده،‌ مسافت زیاد و سرعت بالا خواهد بود. فناوری مدرن اطلاعات به فرماندهان امکان می‌دهد از پیشرفتهای سیاسی و دیپلماتیک و تحرکات نظامی آگاهی یابند و نیز قدرت فریب عملیات روانی را افزایش می‌دهد. سلاحهای ویرانگر و سریع نیز باعث می‌شود جنگهای روانی حالت قهرآمیزتر و خشن‌تری به خود بگیرند. لیو معتقد است که توسعه دکترین جنگ روانی مستلزم تحقیقات بیشتر و تربیت کارکنان متخصصی است که ویژه واحدهای جنگ روانی آموزش دیده باشند و در خدمت ارتش درآمده باشند. این نیروها با استفاده از فناوری جدید ارتباطات، از طریق یک شبکه سیستم فرماندهی می‌توانند به یکدیگر پیوند یابند. افزون بر این، لیو بر برنامه‌های آموزشی تأکید می‌کند که در آن سربازان در عین تمرینهای نظامی دوره‌های جنگ‌ روانی را نیز بگذرانند. هرچند مقاله لیو بر استفاده همزمان از سلاحهای پیشرفته و فناوری ارتباطات در جنگهای روانی تأکید دارد ولی دیدگاههای سنتی در مورد استراتژی و فریب نیز طرح او را تأیید می‌کند. لیو تأکید فراوانی بر نیرویی دارد که بتواند بدون خونریزی، دشمن را شکست دهد. از نظر او این اصل که به جای حمله به استحکامات دشمن، به ذهن دشمن حمله کنید، هنوز هم یکی از اصول اصلی استراتژیستهای نظامی است. در اکتبر 1996 مقاله دیگری در روزنامه ارتش آزادی‌بخش چاپ شد که این دیدگاهها را تقویت می‌کرد. در این مقاله آمده است که هرچند محتوای جنگ روانی امریکا در جنگ خلیج‌فارس،‌ متفاوت از محتوای جنگ روانی چین است ولی صورتهای هر دو جنگ شبیه یکدیگرند. نویسندة این مقاله تأکید می‌کند که چین باید یاد بگیرد که چگونه تکنیکهای جنگ روانی را با تکنیکهای جنگ اطلاعاتی تلفیق کند.30 جنگ روانی در تنگه‌های تایوان داغ‌ترین خبری که در آغاز سال 1996 در رسانه‌های جهان منعکس شد این بود که اگر در انتخابات ریاست جمهوری تایوان لی‌تنگ هیو کاندیدای حزب حاکم کیومین تانگ پیروز شود چین تا 30 روز پس از اعلام نتایج هر روز موشکی را به سوی تایوان شلیک خواهد کرد. پس از انعکاس جهانی این خبر، چین رسماً آن را تکذیب کرد. این خبر و تکذیب آن از نظر ناظران سیاسی، صرفاً جنگی روانی بود. یکی از مفسران شبکه سنگاپور که برای توصیف این تهدیدها صراحتاً از اصطلاح جنگ روانی استفاده کرد، گفت: بعید به نظر می‌رسد که چین حمله موشکی خود به تایوان را عملی کند زیرا احتمال موفقیت چین در این تهاجم وسیع به تایوان بسیار کم است و از این رو حمله موشکی چین به تایوان ادعای بی‌معنایی است. به نظر او هدف این تهدیدات ارعاب رهبران تایوان و عقب‌نشاندن لی‌تنگ هیو از ادعاهای خود درباره تایوان و نیز منصرف کردن امریکا از دعوت رسمی لی‌تنگ به امریکا پس از انتخابات است.31 از بعضی جهات، سیاستها و کنشهای چین در تعارض با هم است. مثلاً چین در مارس 1996 به اجرای مانورهای نظامی در تنگه‌های تایوان اقدام کرد. به قول یکی از تیترهای روزنامه‌های محلی «آیا چین قدرت منطق و حسابگری خود را از دست داده است؟» دلیل این نوع آشفتگیها تناقض در رفتار و گفتار مقامات چینی است. آنها از یک سو از برنامه‌های محتاطانه دم می‌زنند و از سوی دیگر چنگ و دندان خود را به رخ جهانیان می‌کشند. چین با اعلام هشدار به همسایگان آسیایی، شرکتهای کشتیرانی و خطوط هوایی، عملاً آمادگی خود برای حمله را نشان داد. این نوع هشدار عملی است که طبق قوانین بین‌المللی در موقعیتهای قبل از جنگ باید اعلام شود ولی از سوی دیگر نوع برخورد چین با تایوان به گونه‌ای بود که گویی تایوان ملتی است که برده چین است و این نوع برخورد با تایوان ناقض حقوق بین‌المللی است. چین در مانور خود مرزهای آبی و هوایی تایوان را نقض کرد.32 ایالات متحده با اعزام دو گردان از نیروهای پشتیبانی دریایی خود به تایوان چین را متوجه این قضیه ساخت که امریکا نخواهد گذاشت که منافع این کشور در منطقه با تهدید مواجه شود.33 بلافاصله پس از انتخاب لی‌تنگ هیو چین مانورهای خود را به تعویق افکند و سیاستهای محتاطانه‌تری در قبال تایوان اتخاذ کرد. آژانس خبری شین هوا (که وابسته به دولت چین است) پیروزی لی‌تنگ را پیروزی بزرگی برای اتحاد دوباره نیروهای دو کشور خواند و اعلام کرد که لی‌تنگ در طول رقابتهای انتخاباتی خود از استقلال تایوان دم نزد و این در حالی است که لی‌تنگ هیچگاه پیش از رقابتهای انتخاباتی هم از استقلال تایوان دم نزده بود.34 اندروناتان محقق مسائل چین از این رویدادها تحلیلی ارائه کرده است. به نظر او مانورهای چین بخشی از استراتژی قهرآمیز چین است و هدف از این استراتژی اعمال فشار نظامی، برآورد واکنشهای امریکا و تعیین نقطه‌ضعفهای تایوان است. چین در پی این رویدادها به این نتیجه رسید که فقط امریکا می‌تواند آمال چین را فنا سازد. چین دریافت که اگر می‌خواست به تایوان حمله کند باید قبل از اعزام جنگنده‌های 150-F10 امریکا به تایوان در سال 1998 چنین می‌کرد. ناتان معتقد است که اهداف عمده چین بدین قرار است: ـ جلوگیری از دسترسی تایوان به سلاحهایی که توان مقابله با چین را داشته باشند. ـ برآورد استفاده از حق وتو در قبال طرح استقلال تایوان ـ بازگذاشتن امکان انتخاب چین و جلوگیری از اقدامات شتابزده ـ اثبات این نکته که ممکن است امریکا در بحرانهای آتی، دیگر به کمک تایوان نیاید. ناتان نتیجه می‌گیرد که اگر منافع چین به خطر افتد احتمال واکنش تند چین وجود دارد. این واکنش تند می‌تواند ایجاد محدودیتهای دریایی و هوایی برای تایوان یا حمله به سواحل این کشور باشد. وانگهی صرف همین تهدیدات می‌تواند خود باعث ایجاد بحران شود و به هراس و بی‌ثباتی اقتصادی تایوان منجر شود.35 ناتان تهدیدها و تنشهای چین علیه تایوان را ترور روانی می‌نامد. در واقع بیشتر تحلیلهای او مبتنی بر اهدافی است که در مقاله 1994 روزنامه ارتش آزادی‌بخش درباره جنگ روانی چاپ شده بود. برای مثال ناتان معتقد است که یکی از اهداف چین، برآورد واکنشهای امریکاست و نخستین هدفی که لیو بیان کرده بود نیز این بود که چین باید باعث ایجاد تزلزل در سیاست‌گذاران امریکا شود. هدف چین از تهدید به حمله موشکی، ایجاد هراس در میان نظامیان و غیرنظامیان دشمن بود. اقدامات چین برای به انزوا کشاندن تایوان نیز همزمان با نزدیکی چین به کشورهای بی‌طرف و جلب حمایت کشورهای دوست صورت می‌گرفت. دست گذاشتن بر نقاط حساس چین در طول دهه گذشته آشکار شده است که چین نقاط حساس ملی‌ای دارد که مقامات چین در قبال آنها بسیار سریع واکنش نشان می‌دهند. این نقاط حساس عبارتند از حمایت از تایوان، به رسمیت شناختن دالایی لاما یا ابراز همدردی با تبت، متهم کردن چین به نقض حقوق بشر و یادآوری میدان تیان‌آن‌من. این موضوعات بر حاکمیت ملی و اقتدار درونی چین تأثیر فراوانی دارند. چین نسبت به این موضوعات هیچ نوع انتقادی را نمی‌پذیرد و نسبت به چنین انتقاداتی واکنش بسیار تند و شدیدی نشان می‌‌دهد. از آنجایی که حساسیت چین نسبت به این موضوعات در جامعه بین‌الملل وجهه چین را زیر سؤال می‌برد و چین عموماً ‌هر نوع اتهام در مورد مسائل فوق را رد می‌کند. یکی از شیوه‌های چین برای جلوگیری از طرح موضوعات فوق، کنترل رسانه‌ها و محدود کردن دسترسی به رسانه‌های خارجی است زیرا این رسانه‌ها معارض با منافع کشور چین‌اند. در مقابل این رفتار واکنشی، تهدید موشکی چین در تایوان و دریای چین جنوبی نشانگر دور تازه‌ای از رفتارهای تهاجمی چین با توجه به دکترین جنگ روانی است. نمی‌توان گفت که تهدیدات آتی چین نیز صرفاً نوعی جنگ روانی است. ماجرای میدان تیان‌آن‌من نشان داد که ممکن است چین ـ به ویژه در امور داخلی ـ در صورتی که احساس کند، منافع‌اش تهدید شده است به نیروی قهرآمیز نیز متوسل شود. با این همه از آنجایی که هدف جنگ روانی، پیروزی بدون خونریزی است لزوماً نباید نتیجه گرفت که چون چین به دنبال کسب قدرت بیشتر است پس از نیروهای قهرآمیز خود هم استفاده می‌کند. برعکس، هر چه تهدیدات چین بیشتر باشد امکان استفاده از نیروی نظامی کمتر می‌شود زیرا استفاده‌ صرف از نیروی نظامی این خطر را دارد که دشمن نیز توان نظامی خود را بالاتر ببرد. کسانی که در پی تحلیل مقاصد و نیات چین هستند باید اهداف ملی چین را به خوبی درک کنند و رفتار و گفتار مقامات چین را با دقت زیر نظر داشته باشند. اقدامات تبلیغاتی بین‌المللی چین امروزه باعث جلب حمایت بین‌المللی فراوانی از این کشور شده است. کسانی که مسئول برقراری روابط با چین هستند باید همان طور که از منافع خود آگاهند از منافع و علایق ملی چین نیز آگاه باشند و بکوشند از طرح مسائلی که برای طرفین خوشایند نیست، اجتناب کنند. به نظر می‌رسد که چین دیگر از شیوه انفعالی خود خارج شده است و طبق دکترین جنگ روانی، ابتکار عمل را در دست خود گرفته است. دشمنان بالقوه چین باید نسبت به جنگ روانی تهاجمی چین مراقب باشند. از آنجایی که چین اهداف اقتصادی، نظامی و سیاسی خود را در ارتقای قدرت ملی خود با هم تلفیق کرده است،‌ می‌توان برنامه‌های جنگ روانی را در هر یک از این حوزه‌ها جاری و ساری دانست. چین جریان اطلاعات را در کنترل خود درآورده است تا خود، تصور بین‌المللی از این کشور را شکل دهد و نارضایتیهای عمومی را هدایت کند. هرچند این برنامه در کوتاه‌مدت توأم با موفقیت بوده است ولی به نظر می‌رسد این برنامه در بلندمدت باعث ایجاد تنشهای درونی و خارجی شود زیرا برنامه مذکور هیچ سنخیتی با گرایشهای جهانی و گسترش ارتباطات در عصر اطلاعات ندارد.یادداشت 1. Robert Karniol. \"Chinese Actions Heighten Regional Anxiety،\" Jane\'s Defense \'96: The World in Conflict، 55. 2.Shi Zhihong. \"How the `Chief Architect\' Designed China\'s Image، \"Beijing Renmin Ribao. (18 April 1994)، 5، as translated .FBIS-CHI-076. 3ـ همان‌گونه که یکی از محورهای تبلیغات چین در سالهای اخیر تأکید بر استقلال، خودمحوری و مقاومت در برابر نفوذ غرب بوده است. این تبلیغات غالباً در قالب مخالفت با هژمونی و سیاست قدرت صورت گرفته است. 4ـ ترجمه‌های متعددی از کتاب هنر جنگ سن‌تزو موجود است. یکی از برجسته‌ترین آثاری که در این زمینه وجود دارد. اثر ریچارد سویر است. ن.ک: Richard D. Sawyer، The Seven Military Classics of Ancient China (Boulder: Westview، 1993)، 149-186. 5. Jiang Lianmeng، \"Chuantong Xinlizhan Rengyou Yongwu zhj di،\" (Traditional Psychological Warfare Still Has Applications)، Jiefangjun Bao (Liberation Army Daily) (15 October 1996)، 6. Translation by author. 6.Sawyer، 154-155. 7. Liu Wusun، Sun Tzu: The Art of War; Sun Bin: The Art of War (Beijing: People\'s China Publishing House، 1995)، 24-25. 8. Douglas T. Stuart and William Tow، \"The Theory and Practice of Chinese Military Deception،\" in Strategic Military Deception، edited by Donald C. Daniel and Katherine L. Herbig (New York: Pergamon، 1981)، 294-295. 9. Daniel and Herbig، \"Propositions on Military Deception،\" in Daniel and Herbig، 3-7. 10. Ibid.،5. 11. Harlan W. Jencks، \"Strategic Deception in the Chinese Civil War،\" in Daniel And Herbig، 288-289. 12.Stuart and Tow، 310-311. 13. Jim Rohwer. \"When China Wakes،\" The Economist (28 November 1992)، 3-18. 14.Nicholas D. Kristof، \"The Rise of China،\" Foreign Affairs (November-December 1993)، 59. 15.Ann Devroy، \"Clinton Reverses Course on China،\" Washington Post (27 May 1994)، A1. 16. Michael F. Berlin. \"Performance of the Chinese Media،\" in Chinese Democracy and the Crisis of 1989، edited by Roger V. DesForges et al. (Albany: State University of New York Press، 1993)، 272. 17ـ برای توصیف وقایعی که بیرون از پکن روی داد، ن.ک: Jonathan Unger، editor، The Pro-Democracy Protests in China: Reports from the Provinces (Armonk، New York: M.E. Sharpe، 1991). 18.Jackie Sheehan، \"Is There Another Tiananmen Uprising in the Offing?\" Janes Intelligence Review (December 1996)، 554-556. 19.Elisabeth Bumiller، \"A Long March for her Father،\" Washington Post (14 February 1995)، D8. 20.Article by Shi Zhihong. 21.Nigel Holloway، \"Nothing But Static،\" Far Eastern Economic Review (2 March 1995)، 25. 22. Steve Mufson، \"China Applies Pressure on HK Media،\" Pacific Stars and Stripes (17 August 1994)، 7. ینگ در اوایل سال 1997 به صورت غیرمنتظره‌ای از زندان آزاد شد. آزادی او عمدتاً از فشار کشورهای خارجی بود. در این یک مورد، چین می‌خواست نظر غربیان را نسبت به خود عوض کند. 23.\"Tiananmen Victim Barred From Games،\" Pacific Stars and Stripes (7 September 1994)، 7. 24. Jonathan Karp، \"High Anxiety،\" Far Eastern Economic Review (18 August 1994)، 46-49. 25.\"U.K. Talks to China About Media Rules،\" Asian Wall Street Journal (25 January 1996). 3. 26.Craig S. Smith، \"China Casts Net for PC Users، Limiting Access،\" Asian Wall Street Journal (17-18 May 1996)، 1. 27.Kathy Chen، \"China Lifts Some Curbs on Internet Access،\" Asian Wall Street Journal (16 January 1997)، 1. 28.Matt Forney in Beijing with Nigel Holloway in Washington، \"Silent Movie،\" Far Eastern Economic Review (12 December 1996)، 74. 29.Liu Yinchao، \"Daying Di Sizhong Zhanzheng\" (Winning the Fourth Kind of Warfare)، Liberation Army Daily، 4 November 1994، 3، in Chinese. Translation by author. 30.Jiang Lianmeng. 31.Jiang An، \"Missile-a-day Threat Merely Psychological Warfare،\" The Straits Times (26 January 1996)، 25. 32.Marcus Brauchli، \"Is China Being Reckless or Calculating?\" Asian Wall Street Journal (14 March 1996)، 1. 33.A. James Gregor، \"China، the United States and Security Policy in East Asia،\" Parameters (Summer 1996)، 100. 34.Joseph Kahn، \"In About Face، China، Taiwan Talk of Talking،\" Asian Wall Street Journal (26 March 1996)، 1; 35.Andrew J. Nathan، \"China\'s Phobias Drive Strategy،\" Asian Wall Street Journal (22-23 March 1996)، 6.



    مقالات مجله
    نام منبع: لورا مورای
    شماره مطلب: 2177
    دفعات دیده شده: ۱۴۸۹ | آخرین مشاهده: ۲ روز پیش