-
زنان زندانی در ابوغریب: آماج شست و شوی مغزی و مسخ شخصیت
شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰
زنان زندانی در ابوغریب؛ آماج شست و شوی مغزی و مسخ شخصیتدکتر محمدحسین الیاسیاشاره کمترین نتیجه پخش تصاویر زندانیان ابوغریب برای دیگر کشورهای اسلامی (بدون توجه به انگیزه امریکاییها از پخش آن) این است که آگاه باشند و فریب شعار اشاعه دموکراسی امریکایی را نخورند. این شعار، صرفاً یک تاکتیک سیاسی است که با هدف سرکوب دولتهای غیرهمسو و آزاد از آن بهرهبرداری میشود. مقاله حاضر از منظر روانشناختی و حقوق بشر به عملکرد امریکا در عراق نگریست
زنان زندانی در ابوغریب؛ آماج شست و شوی مغزی و مسخ شخصیتدکتر محمدحسین الیاسیاشاره کمترین نتیجه پخش تصاویر زندانیان ابوغریب برای دیگر کشورهای اسلامی (بدون توجه به انگیزه امریکاییها از پخش آن) این است که آگاه باشند و فریب شعار اشاعه دموکراسی امریکایی را نخورند. این شعار، صرفاً یک تاکتیک سیاسی است که با هدف سرکوب دولتهای غیرهمسو و آزاد از آن بهرهبرداری میشود. مقاله حاضر از منظر روانشناختی و حقوق بشر به عملکرد امریکا در عراق نگریسته است. هر جا که منافع این کشور ایجاب کند، از هیچ ستمی بر ملتهای دنیا کوتاهی نمیکند. بیان اندکی از مشکلات و مصیبتهای مردم عراق پس از اشغال، این هشدار را به کشورهای مسلمان میدهد که به منظور حفظ نوامیس و آب و خاک کشور خود نباید از هیچ کوششی فروگذار کنند. حاکمیت امریکایی، دیکتاتوری گستردهای است که در صورت هر گونه نرمش و عدم ایستادگی در مقابل آن، موجبات شرمساری چندین نسل را فراهم میکند. آنچه مسلم است چهره اصلی سربازان امریکایی، آن چیزی نیست که نظام رسانهای دولت امریکا به تصویر میکشد؛ بلکه گوشهای از چهره واقعی آن، حقایق تلخی است که در پیش روی شماست و باید از آن عبرتها آموخت. مقدمه در سالهای دهه ششم قرن گذشته هانتر، یکی از نویسندگان امریکایی که در توجیه اقدامات و تهاجمات نظامی کشورش در دنیای خارج از امریکا مطلب مینوشت، ادعا کرد که نظامیان چینی در رویارویی با اسرای امریکایی جنگ کره «مرتکب جنایاتی شدهاند که حتی تصور آن برای نظامیان دیگر نقاط جهان غیرممکن مینماید». او آنگاه در تشریح اقدامات نظامیان چینی در برابر اسرای امریکایی، به اعمال روشهایی همچون بازجوییهای مکرر، محرومیت از خواب، کاهش میزان ارتباط با همبندیها، خانواده و ترغیب به اعتراف اشاره نموده است. به باور هانتر «چینیها اسرای امریکایی را شست و شوی مغزی دادند تا نظرات و نگرشهای آنان را نسبت به ایدئولوژی مارکسیسم و مائوئیسم تغییر دهند». اینک تقریباً پنج دهه پس از آن که هانتر و رسانههای امریکایی، برای اولین بار به زعم خود، از اصطلاح شست و شوی مغزی استفاده کردند تا ابعاد غیرقابل تصور، غیرانسانی و جنایتآمیز برخورد نظامیان چینی با سربازان خویش را ترسیم نمایند. دنیا شاهد وقوع جنایاتی است که اعمال چینیها (آن گونه که هانتر ادعا کرده است) در برابر آن ناچیز و بیاهمیت جلوه میکند. نظامیان امریکایی، که دستگاه تبلیغاتی و تریبونهای عملیات روانی امریکا آنان را حامیان حقوق بشر، ناجیان آزادی و دموکراسی و یاوران ملتهای تحت ستم معرفی کرده بودند، در کشور اشغال شده عراق جمعیتی بالغ بر 600 تن از زنان و دختران بیدفاع عراقی را در سلولهای زندان مخوف ابوغریب در بند کردند و خانم کارپنسکی را به ریاست بند زندان گماردند تا با بهرهگیری از فنون مختلف، مقاومت آنان را در هم شکند و آنان را ترغیب به همکاری و همراهی با نظامیان امریکایی سازد. او نیز مدتی بعد ژنرال میلر رئیس زندان مخوف گوانتاناموو را که در آن نگونبختهایی از افغانستان به بند کشیده شدهاند، به عراق فراخواند و از او در مسخ شخصیت، فروپاشی مقاومت و شست و شوی مغزی زندانیان عراقی، به ویژه زنان و دختران در بند، یاری طلبید. ژنرال کارپنسکی و میلر و رهبران نظامی امریکا در عراق از هیچ تلاشی برای فروپاشی شخصت زنان و دختران در بند عراقی فروگذار نکردند. گواه این ادعا گزارشی است که برای اولین بار روزنامه ایتالیایی لااستامپا مبادرت به انتشار آن کرد. آن روزنامه در گزارش خود از نامه زنان در بند عراقی سخن به میان آورد که در آن از مردم عراق خواسته شده بود که مانع از هتک حرمت بیشتر زنان در بند عراقی توسط نظامیان امریکایی شوند. در گزارش روزنامه لااستامپا آمده بود که تعدادی از زنان در بند عراقی به سبب آن که از سوی سربازان امریکایی مورد هتک حرمت قرار گرفتهاند دست به خودکشی زدهاند. همچنین در آن گزارش گفته شده بود که تعدادی از آن زنان بر اثر تجاوز جنسی نظامیان امریکایی باردار شدهاند. متعاقب انتشار گزارش روزنامه لااستامپا، گزارشهای دیگری پیرامون هتک حرمت زنان در بند عراقی توسط نظامیان امریکایی منتشر شد. در آن گزارشها به پارهای از روشهای شکنجه روانی و جسمانی زنان عراقی توسط نظامیان امریکایی اشاره شده است. برخی از آن روشها به شرح زیرند: 1) دادن تنها یک وعده غذا، آن هم بدون نوشیدنی. 2) شکنجه با کابل برقی. 3) هتک حرمت در حضور سایر زندانیان. 4) واداشتن زنان زندانی به روابط جنسی با یکدیگر. 5) سرپا نگه داشتن زندانی تا سر حد بیهوشی. 6) آویزان کردن زنان زندانی بر روی دو پا و دو دست. 7) پوشاندن سر زندانی با کیسه پلاستیکی. 8) تهیه فیلم پورنو (مستهجن) از هتک حرمت گروهی به زنان زندانی. 9) عریان کردن زنان زندانی در حضور سایر زندانیان. 10) بستن دست و پاهای زنان زندانی به یکدیگر. 11) بستن زندانیان زن به یکدیگر. 12) آویزان کردن زنان با سری بسته بر روی میلههای زندان به شکل صلیب. 13) وادار نمودن زنان زندانی به کارهای سخت و طاقتفرسا. 14) هتک حرمت زنان در حضور برخی محارم آنان (محارم زندانی). سولدز (2004) در تحقیقی که در مورد تعدادی از زنان عراقی آزاد شده از زندان ابوغریب انجام داده، دریافته است که همه آنان دچار نشانگان (سندرم) پس ضربهای تجاوز به عنف شدهاند. او پارهای از نشانههای سندرم تجاوز به زنان عراقی را به شرح زیر فهرست کرده است: 1) افکار خودکشی و تمایل شدید به از بین بردن خود. 2) غم و اندوه شدید. 3) احساس گناه، ترس و انزجار. 4) ناامیدی. 5) احساس بیهوده بودن زندگی. 6) افکار تهاجمی و وحشتناک. 7) از جا پریدن شدید. نورث (2004) نیز در تحلیلی پیرامون آثار روانشناختی سوء استفاده نظامیان امریکایی از زنان عراقی در بند، در زندان ابوغریب، تأکید کرده است که تمامی آن قربانیان دچار آثار پس ضربهای و واکنش استرس پس از ضربه (ptsr) شده، یا در آینده خواهد شد. به باور او «نظامیان امریکایی آنچنان زخم روانی عمیقی در زنان زندانی زندان ابوغریب ایجاد کردهاند که هرگز، حتی با بهرهگیری از فنون رواندرمانی نمیتوان آن را زدود». (ص 15) نورث خاطر نشان شاخته است که آثار روانی سوء استفاده نظامیان امریکایی از زندانیان زن ابوغریب به خود آن قربانیان محدود نمیشود. بلکه «خانواده، بستگان و حتی ملت عراق تا سالهای مدید از حقارت ناشی از رفتار امریکاییان رنج خواهند برد». (ص 14). به باور او، عمل نظامیان امریکایی «نوعی تحقیر هویت و شخصیت عراقیانی بود که همیشه به غیرت، مردانگی و شرافت و منزلت انسانی خویش میبالیدند». سولس (2004)، روانشاسی که آثار پس ضربهای ناشی از جنگ و خشونتهای جنسی را مورد مطالعه قرار داده است، نظری موافق با نظر نورث دارد. او نیز معتقد است که آثار روانی ـ اجتماعی ناشی از تجاوز امریکاییها به زنان نگونبخت و درمانده عراقی را هرگز نمیتوان از حافظه ملت ایران زدود. «آنان بر اثر این حادثه آنچنان احساس سرشکستگی و حقارت خواهند کرد که با هیچ اقدام دیگری (حتی اگر مسئولان و فرماندهان امریکایی به خاطر این رفتار غیرانسانی یکی پس از دیگری کنار گذاشته شوند) قابل التیام نخواهد بود». (ص 69) او اضافه میکند: «ملتی که نتواند از نوامیس خود در برابر بیگانگان حفاظت کند، تا قرنها احساس شرمساری خواهد کرد». سابقه بیحرمتی نظامیان امریکا به ملتهای دیگر سولس (2004) در مقاله خویش، سابقه خشونتهای جسمی، روانی و جنسی سربازان امریکایی علیه مردم کشورهای آماج را مرور کرده و خاطر نشان ساخته است که ویتنام صحنه کارزاری بود که در آن امریکاییها از هیچ رفتار غیرانسانی علیه چریکهای ویتنامی و مردم ویتنام شمالی، دریغ نکردند. در آن جنگ، دهها تن از زنان و مردان ویتنامی مورد هتک حرمت سربازان امریکایی قرار گرفتند. صدها زن، کودک و مرد بیدفاع، قربانی خشونتهای روزافزون سربازان خسته از جنگ و وحشتزده امریکایی شدند. اما، در آن جنگ، جز معدودی از مردم دنیا از خشونتهای جنسی، جسمی و روانی امریکاییها علیه مردم ویتنام مطلع نشدند. چه، امریکاییها بر جریان نشر اخبار و اطلاعات مربوط به آن جنگ کنترل شدیدی اعمال میکردند. (ص 21) در تأیید ادعای سولس میتوان به کشتار مردم روستای میلای ویتنام توسط ستوان کالی امریکایی و سربازان او اشاره کرد. حادثه میلای در سال 1969 رخ داد. مایک والاس، خبرنگار شبکه تلویزیونی سی.بی.اس مدتی بعد با یکی از سربازان امریکایی حاضر در آن حادثه مصاحبهای انجام داد که بخشهایی از آن را میخوانید: س ـ شما چگونه به روستای میلای منتقل شدید؟ ج ـ ما بیست نفر بودیم که با یک بالگرد در نزدیک روستا فرود آمدیم، بعد به خط شدیم و به سوی روستا حرکت کردیم. آنجا مردی را دیدیم، آشغالی که توی پناهگاه کز کرده بود. یکی از افراد صدا زد و گفت یک آشغال آنجاست. س ـ چند سالش بود؟ منظورم این است که نظامی بود یا غیرنظامی؟ ج ـ یک پیرمرد بود. یکی از افراد اسلحهاش را کشید و گفت: «یک آشغال آنجا است». گروهبان میچل داد رد و گفت: «بکشش». س ـ گروهبان میچل فرمانده شما بیست نفر بود؟ ج ـ فرمانده همه جوخه بود. آن وقت سرباز به آن مرد شلیک کرد. بعد به دهکده رفتیم و مردم را جمع کردیم. س ـ چند نفر را جمع کردید؟ ج ـ تقریباً چهل، پنجاه نفر را وسط دهکده جمع کردیم. س ـ آنها چه جور آدمهایی بودند؟ ج ـ مرد، زن، بچه. س ـ بچههای شیرخوار؟ ج ـ بله، بچههای شیرخوار هم بودند. آنها را کنار هم توده کردیم. ستوان کالی آمد و گفت: «میدانید که با آنها چه کار کنید، هان؟ … همهشان را بکشید». س ـ این حرف را به همه گفت یا فقط به شخص شما؟ ج ـ خوب، من روبهروی او ایستاده بودم … کالی 10، 15 قدم فاصله گرفت و بعد شروع کرد به تیراندازی به آنها. به من هم گفت تیراندازی کنم. من شروع کردم به تیراندازی. حدود چهار خشاب به داخل گروه شلیک کردم. س ـ چهار خشاب با چی؟ ج ـ با ام ـ 16. س ـ یعنی چند تا تیر؟ ج – من 17 تیر در هر خشاب داشتم. س ـ چند نفر را کشتی؟ ج ـ ممکن است 10 یا 15 نفر را کشته باشم. س ـ مرد و زن و بچه؟ ج ـ مرد و زن و بچه. س ـ و بچههای شیرخوار؟ ج ـ بچههای شیرخوار. س ـ بعد چی؟ ج ـ بعد دنبال آدمهای دیگر گشتیم، حدود 7، 8 نفر دیگر جمع کردیم. میخواستیم آنها را توی گودال بیندازیم و یک نارنجک دستی هم وسطشان. س ـ بعد چی شد؟ ج ـ آدمهای دیگری هم جمع کردیم. همه را داخل گودال انداختیم. جمعاً حدود 75 نفر دیگر جمع کردیم. همه را روی هم ریختیم و بعد با چند نارنجک دستی تکلیف همهشان را روشن کردیم. بعد ستوان کالی به من گفت: «سرباز یک کار دیگر هم داریم». س ـ آن کار چه بود.؟ ج ـ عده دیگری از مردم را پیدا کردیم و آنها را به زور به طرف مسیل عقب راندیم. مسیل یک گودال بود. بعد شروع کردیم به تیراندازی به آنها. آن وقت همه با هم تیراندازی کردیم. س ـ با هم مرد و زن و بچه؟ ج ـ مرد و زن و بچه. س ـ چرا این کار را کردید؟ ج ـ چرا این کار را کردیم؟ چون به من دستور داده شده بود. من دوست جونجونیام بابی ویلسون را از دست داده بودم و این توی ذهنم مانده بود. بنابراین بعد از آن که آن کار را کردم سر حال بودم. س ـ فکر میکنید آن روز چند نفر کشته شدند؟ ج ـ فکر میکنم سیصد و هفتاد نفر کشته شدند. س ـ شما چند را کشتید؟ ج ـ بیست و پنج، پنجاه، شاید! س ـ آن غیرنظامیها، به خصوص زنها و بچهها و پیرمردها به شما چیزی نمیگفتند؟ ج ـ آنها چیزی نمیگفتند، فقط عقب رانده میشدند و هر چه به آنها گفته میشد، انجام میدادند. س ـ آنها التماس نمیکردند؟ ج ـ چرا، آنها التماس میکردند و میگفتند نه! نه! و مادرها بچهها را در بغل میفشردند اما، افراد به شلیک خود ادامه میدادند. خب، ما به تیراندازی ادامه دادیم. آنها دستهایشان را تکان میدادند و التماس میکردند. رفتار نظامیان امریکایی در ویتنام، هائیتی، در درگیری با نظامیان عراقی در سال 1991، و اینک در عراق، با ملتها و نظامیان کشورهای آماج، توسط معدودی از تحلیلگران مورد تبیین قرار گرفته است. برای مثال سندرز (2004) با تحلیل فرآیندهای آموزش نظامی در امریکا نشان داده است که «سربازان و افسران امریکایی به گونهای تربیت میشوند تا به ملتها و نظامیان آماج، به دیده موجودات دون انسانی بنگرند». به عقیده ساندرز «شخصیت نظامیان امریکایی با استفاده از شیوههای رفتاری، آن گونه شکل داده میشود تا مانع از شکلگیری احساس گناه در آنان در برابر هر نوع عمل و کنش غیرانسانی شود» (ص 17). به باور ساندرز اگر از منظر آسیبشناسی روانی، به شخصیت نظامیان امریکایی، از سربازان ساده تا فرماندهان عالی بنگریم، درمییابیم که در بسیاری از آنان، دستکم در رویارویی با ملتها و نظامیان آماج، وجدان اخلاقی شکل نگرفته است. به همین سبب آنان «برای انجام هر نوع تجاوز به قربانیان و اسرای خویش خود را مجاز میدانند». به تعبیر دیگر، به نظر میرسد که ارتش امریکا در آموزشهای نظامی خویش از دشمن خود انسانیتزدایی میکند تا آنجا که در نظر آنان مرتبه و شأن آدمها، خواه نظامی یا غیرنظامی در حد موجودات غیرانسانی تقلیل مییابد. از همین روی هر نوع اقدامی علیه او مجاز و حتی خوشایند و فرحبخش مینماید. مشاهده واکنش افسران و سربازان امریکایی به هنگام شکنجه و سوء رفتار جنسی با زنان و مردان در بند عراقی گویای این واقعیت است. البته، ساندرز از منظر دیگری به تحلیل رفتارهای غیرانسانی و تجاوز مکرر نظامیان امریکایی به اسرا و ملتهای در بند نگریسته است. به باور او تعداد قابل توجهی از کسانی که داوطلبانه به ارتش امریکا میپیوندند و حاضرند در ماورای بحار به ایفای نقش نظامی بپردازند، کسانیاند که از اختلالات شخصیتی رنج میبرند. او تأکید میکند که در میان سربازان امریکایی تعداد زیادی را میتوان یافت که به سادیسم (دیگر آزادی)، به ویژه نوع سادیسم جنسی، مبتلا هستند. این افراد از این که دیگران را تحت ایذاء و آزار قرار دهند، لذت میبرند. افزون بر آن به نظر میرسد که تعداد قابل توجهی از سربازان و افسران امریکایی دچار پاراجنلیاهای مختلف (انحرافات جنسی) هستند. به همین سبب، وادار نمودن زنان و مردان عراقی به روابط ناشایست با یکدیگر را میتوان ناشی از این گونه اختلالات و انحرافات در نظامیان امریکایی تلقی کرد. ناگفته آشکار است که شیوع اختلالات و انحرافات رفتاری نظامیان امریکایی، با افزایش شدت استرسهای وارده بر آنان افزایش مییابد. از همین رو، سولدرز (2004) گزارش داده است که هر چه زمان حضور نظامیان امریکایی در عراق طولانیتر میشود؛ میزان شیوع اختلالات رفتاری و تجاوز به اسرای عراقی (به ویژه زنان) نیز افزایش مییابد. خلاصه و نتیجهگیری از مطالب مندرج در سطور قبل میتوان نتیجه گرفت که: - بیشتر زنان عراقی زندان ابوغریب آماج رفتارهای غیرانسانی و تجاوزات وحشیانه نظامیان امریکایی قرار گرفتهاند. هر چند تعدادی از آن قربانیان به سبب ناتوانی در تحمل خفت ناشی از مورد تجاوز قرار گرفتن به حیات خویش پایان بخشیدهاند، بازماندگان نیز تا سالهای مدیدی از آثار روانی ناشی از خشونت جسمی، جنسی و روانی رنج خواهند برد؛ حتی ممکن است بسیاری از آنان در سالهای آتی مبادرت به خودکشی کنند. - آثار ناشی از خشونت جنسی علیه زنان عراقی، به آن نگونبختها محدود نمیشود، بلکه ملت عراق نیز تا سالهای طولانی باید در برابر خفت ناشی از رفتار امریکاییها احساس شرمساری کنند. به نظر میرسد آثار ناشی از سوء رفتار امریکاییها با زنان و مردان در بند عراقی آنچنان شدید و پایدار است که حتی بر عزت نفس نسلهای آتی آن کشور نیز تأثیر سوء خواهد گذاشت. - برخی از خشونتهای جسمی، جنسی و روانی امریکاییها علیه زنان عراقی را میتوان به فرآیند عملیات روانی آنها و تلاش آنها برای مسخ شخصیت و فروپاشی مقاومت مردم عراق و برخی از آن خشونتها را میتوان به شخصیت و ویژگیهای روانشناختی نظامیان امریکایی نسبت داد. - شواهد تحقیقی بیانگر آن است که ارتش امریکا در فرآیند آموزشهای نظامی خویش از هویت و شخصیت ملتهای آماج امریکا انسانیتزدایی میکند. به همین سبب، کسانی که در معرض آن آموزشها قرار میگیرند خود را برای هر نوع رفتار غیرانسانی مجاز میدانند. - بررسی پیشینه حضور امریکاییها در برخی کشورهای دنیا بیانگر رواج و شیوع رفتارهای خشونتآمیز آنان علیه ملتها و نظامیان آماج است. آنان با ملتهای تحت اشغال همانند بردگانی رفتار میکنند که انجام هیچ عمل غیرانسانی علیه آنان غیرمجاز تلقی نمیشود. - هر چند امریکاییها پس از رسوایی عراق، برای فرونشاندن اعتراضات فراگیر رسانهای جهان، ادعا کردند که به مجازات چند سرباز خاطی پرداختهاند، اما واقعیات نشان میدهد که سربازان و افسران امریکایی تنها دست به اقداماتی زدهاند که فرماندهان عالی آنان آن را مجاز شمردهاند. بنابراین، ادعای مجازات چند سرباز، حتی اگر صحیح باشد را نمیتوان چیزی بیش از بهرهگیری از تکنیک عملیات روانی سپر بعد تلقی کرد.
مقالات مجله
نام منبع: دکتر محمد حسین الیاسی
شماره مطلب: 2137
دفعات دیده شده: ۹۹۲۴ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش