Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • پایان جهان در تنگه هرمز رخ می دهد
    پنج‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۳۲

    «مصطفی حامد» معروف به "أبوالولید المصری" از اعضای سابق شبکه تروریستی القاعده بود اما پس از سال ها فعالیت در این شبکه، به رغم اینکه به رهبران این شبکه از جمله «أسامه بن لادن» نزدیک بود، از القاعده جدا شد. او اکنون در مصر است و دیگر هیچ گونه فعالیت سیاسی یا نظامی ندارد و تنها به نوشتن خاطرات خود و یا مقاله های سیاسی و تحلیل از وضعیت جهان می پردازد. او در یکی از جدید ترین مقالات خود تحت عنوان «پایان جهان در تنگه هرمز»، آینده منطقه خاورمیان



    «مصطفی حامد» معروف به "أبوالولید المصری" از اعضای سابق شبکه تروریستی القاعده بود اما پس از سال ها فعالیت در این شبکه، به رغم اینکه به رهبران این شبکه از جمله «أسامه بن لادن» نزدیک بود، از القاعده جدا شد.

    او اکنون در مصر است و دیگر هیچ گونه فعالیت سیاسی یا نظامی ندارد و تنها به نوشتن خاطرات خود و یا مقاله های سیاسی و تحلیل از وضعیت جهان می پردازد.

    او در یکی از جدید ترین مقالات خود تحت عنوان «پایان جهان در تنگه هرمز»، آینده منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس را پیش بینی کرده است. به رغم اینکه برخی از بخش های این مقاله تحلیلی با دیدگاه و سیاست های پایگاه خبری شیعه آنلاین، تفاوت دارد، اما متن کامل مقاله که بدون هیچ تغییری توسط خانم «فاطمه محمدی» خبرنگار افتخاری ما ترجمه شده را منتشر می کنیم:

    تحولات منطقه خاورمیانه می گوید که آمریکا بیش از پیش به لبه پرتگاه سقوط رانده شده و به تدریج آشکار می شود که گزینه جنگ با ایران را ترجیح خواهد داد.

    معمولاً آمریکا نمی خواهد آشکارا مشعل جنگ را در دست گیرد، لذا قربانیانش را به شلیک اولین گلوله وادار می کند و سپس وارد جنگی می شود که نتایجش از قبل مشخص است، شلیک گلوله بعدی ساخت آمریکا، صفحه جدیدی از ثبات و پایداری را فقط برای منافع آمریکایی محقق می سازد، در حالی که در این میان، تنها اندکی ظاهرسازی در موضوعاتی خیالی همچون دموکراسی و پیشرفت و حفوق بشر نصیب قربانیان می شود، سپس شرکت های آمریکایی در مسابقه دزدی و قماری به اسم عمران و بازسازی وارد صحنه می شوند.

    همه می دانند که مشکل حقیقی آمریکا با ایران در نوع رابطه با اسرائیل است، و نه برنامه هسته ای ایران که به نسبت برنامه های سایر کشورها، تحت نظارت بین المللی شدیدتری است. پس اگر ایران قبول کند که سفارت اسرائیل را در تهران بازکند، آمریکا هم ساخت سلاح هسته ای ایران را خواهد پذیرفت.

    جنگ یا تسلیم
    آمریکا قربانی خود را بین دو انتخاب قرار می دهد: یا تسلیم بی قید و شرط، یا مقاومت ناامید کننده که همان نتیجه اول را در پی دارد. بعضی انتخاب اولی را ترجیح می هند؛ زیرا آسان تر است، در حالی که عدّه ای هم به سمت گزینه دوم می روند.

    بارزترین نمونه برای این مسأله، در جنگ جهانی دوم بود. وقتی اتّحاد نظامی - صنعتی در داخل آمریکا تصمیم ایجاد جنگ جهانی دوم در اروپا را اتخاذ کرد، در حالی که این کاملاً با تمایل ملّت آمریکا و تعهدات رئیس جمهور روزولت تعارض داشت.

    راه حلّ مسأله این بود که به تدریج ژاپن را وادار کنند تا یک ضربه نظامی به آمریکا بزند، تا بهانه ورود آمریکا به تنور جنگ در صحنه اروپا و آسیا فراهم شود. برحسب اعتقاد تحلیلگران اقتصادی، این امر، راهکاری حقیقی برای خروج از رکود اقتصادی است که آمریکا و جهان را در برگرفته است.

    اکنون این صحنه ها با بحران اقتصادی تکرار می شود، آمریکا و اروپا در معرض تهدید سقوط اقتصادهایشان هستند که بدون شک عواقب رنج آوری برای جایگاه بین المللی و بلکه تمدّن آنها دارد که چندین قرن متوالی بر جهان سیطره داشته اند. بار دیگر آمریکا می خواهد سناریوی ژاپن را تکرار کند و ایران را مجبور به شلیک اولین گلوله برای آغاز جنگ در شمال آبهای خلیج فارس نماید.

    محاصره اقتصادی و تحریم، ژاپن را واردار به جنگ افروزی علیه آمریکا کرد و در ابتدا ژاپن جنگنده بمب افکن هایی را برای ضربه غافلگیرانه به جنگنده های آمریکایی در بندر پرل هاربر در اقیانوس آرام فرستاد.

    نفت دلیل مستقیم ورود ژاپن به آن جنگ بود. همینطور نفت دلیل مستقیم برای ورود ایران به این جنگ خواهد بود؛ زیرا آمریکا تصمیم گرفته همکاری بین المللی با نفت ایران را تحریم کند و در این شرایط ایران هم به خاطر تحریم نفتی، آشکارا تهدید به بستن تنگه هرمز کرده و این یعنی اعلان جنگی که نه ایران و نه آمریکا هرگز می توانند در موردش قطعیت داشته باشند. ولی ترجیح داده می شود که گزینه سامسون* خود را بر تمام گزینه ها تحمیل کند تا در نتیجه منطقه بر سر موافقان و مخالفان به طور یکسان خراب شود.

    اولین شلیک های ژاپن در پرل هاربر خدمت بزرگی به آمریکا کرد؛  زیرا در آن زمان مردم آمریکا و کنگره قانع شدند که اعلان جنگ علیه ژاپن و ورود به جنگ جهانی دوم با تمام قوا ضرورت دفاعی برای حفظ امنیت ملّی آمریکاست.

    شلیک در شرف پرتاب ایران نیز در تنگه هرمز و خلیج فارس نیز همین کارکرد را در داخل آمریکا خواهد داشت؛ تا زمانی که این تنگه بیشترین میزان نفت جهان را حمل می کند و چرخ اقتصادی جهان به آنجا وابسته است.

    در شرایط مذکور، رسانه ها و دولت های جهان –همانند همیشه- در پشت سر آمریکا پنهان می شوند و نیروهایشان را که وارد جنگ با ایران می شوند را با شاخه گل بدرقه می کنند و برای آمریکا نیز به خاطر اینکه تنگه هرمز را باز کرده و از دولتی که سه دهه متوالی عملیات های شیطنت آمیز در جهان مرتکب شده، انتقام می گیرد، کف و سوت می زنند.

    ولی به احتمال قوی، امور به این سادگی نخواهد بود و کار به همان گزینه سامسون خواهد انجامید که احتمالاً کلّ جهان را ویران خواهد کرد و همان مدخل حقیقی برای جنگ آرماگدون است که صهیونیست ها به سمت آن پیش می روند و رئیس جمهور پیشین آمریکا "رونالد ریگان" نیز پیش بینی کرده بود که نسل معاصر آن را خواهند دید.

    جنگ آرماگدون طبق روایات صهیونیستی حدود دو سوم جمعیت دنیا را از بین خواهد برد؛ جنگی که در آن صهیونیست ها به عنوان قوای خیر از بقیه انسان ها به عنوان قوای شرّ انتقام می گیرند و آن مقدمه ظهور مسیح بنی اسرائیل است که بر جهان حکمفرما خواهد شد.

    امّا مصیبت زمانی خواهد بود که زمام امور از دست آمریکا در برود و آمریکا به جای ایستادن در کنار پرتگاه (سیاست وزیر خارجه سابق آمریکا فاستر دالاس در مواجهه با شوروی سابق) به قعر دره سقوط کند و به همراه خود تمام جهان پشت سرش را نیز با خود فرو ببرد.

    در جنگ آینده دو طرف به سلاح های متعارف و یا حتّی بمب های هدایت شونده یا بمبهای اورانیوم غنی شده  ده تنی بسنده نخواهند کرد، اینها کافی نخواهد بود، بلکه همه اینها از طرف اسرائیل مردود است؛ زیرا بلافاصله در معرض اصابت موشکهای زمین به زمین قرار خواهد گرفت؛ چه از سوی ایران و چه از سوی جنوب لبنان، جایی که حزب الله مستقر است و حوادث منطقه بخصوص سوریه و ایران آن را به سمت جنگ با اسرائیل می کشاند، حتّی جنگ از نوع شرایط گزینه سامسون.. زیرا فروپاشی نظام این دو کشور (سوریه و ایران) چه با محاصره و چه با جنگ نرم، یا با ایجاد انقلاب های مخملی یا سخت، به معنای پایان حزب الله است، و این امر به حکم شرایط سیاسی منطقه و افزایش توان نیروهای ملّی، پایانی غیر نرم و غیر مخملی در پی خواهد بود و به سبب ملاحظات ژئواستراتژیک حزب الله –و نه ایران و نه سوریه- خطر تهدید کننده اسرائیل است. در واقع؛ توان نظامی و ایدئولوژیکی حزب الله خطر وجودی برای اسرائیل است و بر این اساس، می بینیم که تهدیدات مدیر کلّ حزب الله سید حسن نصر الله حتّی در داخل اسرائیل نیزمورد  پذیرش و باور واقع شده است.

    آغاز جنگ در شرف وقوع آرماگدون به صورت شدید و سریع، خواسته اسرائیل است و آمریکا توان نقض یا ردّ آن را ندارد، بلکه ترجیح می دهد که این جنگ از همان لحظه اول هسته ای باشد. حال ، کدامیک از طرفین درگیر ابزار جنگ هسته ای را در اختیار دارند؟

    - البته ایالات متحده آمریکا بزرگترین مخزن هسته ای بر روی کره زمین است و ذخایر هسته ای آن برای 10 بار تخریب کلّ زمین کافیست. (12000 سلاح هسته ای آماده پرتاب)
    - اسرائیل نیز قطعاً بین 200 تا 400 کلاهک هسته ای در اختیار دارد.
    - همپیمانان فعّال آمریکا مانند انگلیس و فرانسه نیز سلاح هسته ای دارند.

    - امّا ایران هنوز به مرحله ساخت  سلاح هسته ای نرسیده و چند سالی زمان نیاز دارد تا به سطح مطلوب اورانیوم غنی شده 98% برسد و اکنون از 20% تجاوز نکرده است. ولی این امر، منافی این فرضیه نیست که ایران از پاکستان سلاح هسته ای وارد نکرده باشد یا آن را در بازار سیاه بخصوص در 5-6 سال بعد از فروپاشی شوروی بدست نیاورده باشد.

    برخی معتقدند حداقل یک دولت در خلیج فارس به احتمال زیاد از پاکستان سلاح هسته ای وارد کرده باشد و چه بسا اگر پرتاب اولین گلوله جنگ آرماگدون از یک سلاح هسته ای عربی باشد، باز به مذاق آمریکا و اسرائیل خوشایند خواهد بود؛ و برافروختن آتش جنگ های مستمر در جهان اسلام و انتشار آن در گستره وسیع این امر را تقویت می نماید.

    دخالت اخلاقی آمریکا و اسرائیل  در سناریوی جنگ هسته ای بین کشورهای همسایه خلیج فارس، نیز مطلوب آنان خواهد بود تا بتوانند بر این جنگ هسته ای عربی -که به گفته بن گوریون خود اعراب درکی از فلسفه سپر هسته ای ندارند- سیطره و کنترل داشته باشند.

    همانگونه که آمریکا بعد از تخریب دو شهر ناکازاکی و هیروشیمای ژاپن با بمب های هسته ای، به خود بالید و اظهار شادمانی کرد و گفت این کار برای پایان دادن سریع به جنگ ضروری بود و تنها از این راه می شد جان هزاران سرباز آمریکایی را نجات داد، به همین گونه، در جنگ آرماگدون نیز این صحنه ها قابل تکرار خواهد بود و بعد از تخریب زیرساخت های ایران توسط آمریکا کسی از او انتظار عذرخواهی نخواهد داشت. در این جنگ تنها بخش نفتی ایران مصون خواهد ماند؛ زیرا این بخش، جایزه ای است که آمریکا به دنبالش آن است و با بدست آوردن آن سیطره اش بر نفت خلیج فارس و خاورمیانه کامل می شود.

    * سامسون: پیگیری سیاست ابهام هسته ای از سوی اسرائیل (یعنی نه اعلام می کند که سلاح هسته ای داد و نه ندارد) باعث شده است که عملاً یک نوع توان خارق العاده نهایی تحت عنوان «گزینه سامسون» در اختیار رژیم صهیونیستی قرار گیرد. در واقع گزینه سامسون عبارت از گزینه نهایی اسراییل برای دفاع از موجودیت خود در صورت به خطر افتادن موجودیت این رژیم ازسوی دشمنان آن است.



    گزارش
    نام منبع: شیعه آنلاین
    شماره مطلب: 19810
    دفعات دیده شده: ۹۱۵ | آخرین مشاهده: ۱ ساعت پیش