Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • سیاست ترکیه و گذر از معامله‌گری به واقع‌گرایی  / عطا بهرامی سیاست ترکیه و گذر از معامله‌گری به واقع‌گرایی / عطا بهرامی
    پنج‌شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۵۲

    سفر احمد داووداوغلو به سوریه و استقبال سرد مقام های سوری از وی و مواضع متعاقب آن، گمانه ها را در باره اهداف پنهان و آشکار و متناقض ترکیه در قبال تحولات منطقه برانگیخته است. اینکه چرا ترکیه تا این حد خود را درگیر مساله داخلی سوریه در دوره ای کرده است که قدرت های غربی به دنبال یافتن روزنه ای برای آغاز دخالت نظامی در این کشور مهم عربی هستند، به اندازه کافی سوال برانگیز است و مواضع رسمی و غیررسمی نسبت به آن اهمیت ثانوی دارد. در داخل کشور نیز متاسفانه

    سفر احمد داووداوغلو به سوریه و استقبال سرد مقام های سوری از وی و مواضع متعاقب آن، گمانه ها را در باره اهداف پنهان و آشکار و متناقض ترکیه در قبال تحولات منطقه برانگیخته است. اینکه چرا ترکیه تا این حد خود را درگیر مساله داخلی سوریه در دوره ای کرده است که قدرت های غربی به دنبال یافتن روزنه ای برای آغاز دخالت نظامی در این کشور مهم عربی هستند، به اندازه کافی سوال برانگیز است و مواضع رسمی و غیررسمی نسبت به آن اهمیت ثانوی دارد. در داخل کشور نیز متاسفانه به اهمیت و پیچیدگی ماجرا توجه نمی شود. واکنش دستگاه سیاست خارجی کشور نسبت به موضوع سوریه حتی به اندازه تکذیب های کلیشه ای همیشگی نیز نیست و گویی در برابر تحولات کشوری ذره ای در اقیانوس آرام قرار گرفته است. رسانه هایی که پسوند اصلاح طلب را یدک می کشند مانند همیشه از هرگونه آسیبی به متحدان کشور در خارج از کشور سر ذوق آمده و تحلیل هایی تامل برانگیز ارائه می کنند و بدون توجه به ماهیت معترضان و آنچه در سوریه در جریان است، از توجه به خواست مردم و برخورد مسالمت آمیز با معترضان با هدف بهره برداری داخلی می نویسند. رسانه های دولتی نیز به دلیل ضعف مفرط عملا در ماجرا حضور ندارند. تحولات سوریه در آینده ایران و تمام خاورمیانه نقش به سزایی دارد و برخورد سطحی و گنگ با آن که متاسفانه در دستگاه دیپلماسی کشور به چشم می خورد، عواقب خطرناکی به دنبال خواهد داشت. قدرت های غربی موفق شده اند با دخالت نظامی کنترل شده در لیبی این کشور را وارد فاز تجزیه کنند و تمام شواهد حاکی از آن است که برنامه ای که بر سر عراق در بازه زمانی 1991 تا 2003 آمد و دنباله آن در این کشور در حال اجرا است در لیبی نیز دنبال می شود و تنها یک اتفاق بزرگ و تغییر اساسی در شرایط کنونی می تواند لیبی را از دام تجزیه پهن شده بوسیله غرب برهاند. این برنامه با شوق و اشتیاق کامل برای سوریه نیز تدارک دیده شده است. لابی اسرائیل با تمام قدرت در پشت داستان قرار دارد. در وضعیتی که مصر از دوستی قابل اعتماد به سمت تبدیل شدن به دشمنی تمام عیار با اسرائیل در حرکت است، یک پیروزی در مرزهای شرقی فلسطین اشغالی می تواند اعتماد به نفس لازم را به مقام های صهیونیست باز گرداند. اما موضوع یادداشت حاضر مواضع ترکیه است. برای درک مواضع این کشور و ارزیابی درست و نادرست بودن آنها باید تحولات خاورمیانه را در یک بسته کلی دید و اشتباه فاحش نگاه بخشی نگرانه به تحولات را مرتکب نشد. ترکیه تنهاترین کشور در خاورمیانه است و با تاکید می توان مدعی شد هیچ دوستی در منطقه ندارد. آنها 80 سال در خواب پیوستن به اتحادیه اروپا غنوده بودند و حتی در جنگ سرد نیز کشوری بی اهمیت شمرده می شدند که در هیچ منازعه ای جایگاه تعیین کننده ندارد. اوج حضور ترک ها، در بحران موشکی کوبا رخ داد که موشک های ژوپیتر مستقر شده در این کشور از طرف آمریکا برای حفظ وجهه روس ها برچیده شد تا کمونیست ها بیش از عقب نشینی ذلت بار خوروشچوف تحقیر نشده باشند. در آن مصالحه ترکیه نه در نصب موشک ها نظرش مهم بود و نه در برچیده شدن آنها. بنابراین در مهمترین تحول تاریخ ترکیه جدید نیز این کشور اهمیت نداشت. انزوا نسبت به تحولات خاورمیانه بیماری مزمن ترکیه در سراسر دوران حضور لائیک ها بوده است. این انزواگرایی افراطی به حدی بود که آنها خود را از تحولات همسایگانشان که برای هر کشوری فارغ از اینکه در کجای جهان واقع شده است دارای اهمیت است؛ کاملا کنار کشیده بودند؛ تنها به این دلیل که روزی در اروپا پذیرفته خواهند شد، رویایی که اینک اثبات شده است هیچ گاه به واقعیت نخواهد پیوست. ترکیه در جهان عرب نه محبوبیتی دارد و نه ابزاری برای اعمال نفوذ. در بین دیپلمات های ترکیه کارشناسان آگاه به مسائل جهان عرب به دلیل نگاه طولانی انزواگزینی، به اندازه انگشتان یک دست هم وجود ندارند. تغییر خط از عربی به لاتین از دوران آتاتورک تاکنون باعث شده است مردم ترکیه توان برقراری ارتباط ظاهری با دیگر مسلمانان را نیز از دست داده باشند. تنها اسرائیل در منطقه با ترکیه روابط گرمی تا پیش از تحولات اخیر داشته است. این ناآشنایی ترکیه نسبت به خاورمیانه دامنه وسیعی دارد و شگفت آور نیست که در 5 سال اخیر شاهد کلکسیونی از مواضع و اقدامات متناقض مقام های ترکیه دربرابر اسرائیل و سایر کشورهای منطقه بوده ایم. تا پیش از سال 2003 ترکیه با اینکه نسبت به تخولات خاورمیانه بی میل بود، اما هرگاه می توانست منفعتی مادی از قبل همسایگان کسب کند، چشم پوشی نمی کرد. در حمله نیروهای ائتلاف به عراق در سال 1992 ترکیه به دلیل همان بی تجربگی در سیاست خارجی و بدون اینکه بتواند عاقبت ماجرا را پیش بینی کند، خاک خود را در برابر کمک های اقتصادی آمریکا در اختیار ارتش این کشور قرار داد. تحولات بعدی که منجر به حمله به افغانستان و شرکت نیروهای ترکیه ای در این کشور و تلاش برای حمایت از نیروهای ازبک با هدف اعمال نفوذ در افغانستان شد، نشان داد که آنها هنوز می پندارند در مرکز دیپلماسی جهانی قرار دارند و می توانند در افغانستانی که با برنامه پیچیده و طولانی مدت آمریکا آماده تسخیر شده است، اعمال نفوذ کنند. خواست های ترکیه برای آمریکایی ها بیش از آنکه عجیب باشد بامزه بود. آنها به ندرت به خواست های ترکیه پاسخ روشنی می دادند و معمولا با سکوت از دادن پاسخ طفره می رفتند. بی اعتنایی به ترکیه در افغانستان باعث شد در گیرودار آماده شدن آمریکا و انگلیس برای حمله به عراق اندکی از خاب بیدار شوند و ضمن مخالفت با جنگ خواستار کسب امتیازهایی از طریق اقلیت ترکمن ها در عراق گردند. به این درخواست ها باید کمک های چند 10 میلیارد دلاری را نیز افزود. مرور درخواست های ترکیه نشان می دهد که آنها بیش از آنکه درک روشنی از تحولات داشته باشند به دنبال دلالی از قبل تحولات منطقه ای بوده اند. اگرچه اندکی حواس ترک ها به سرعت و پیچیدگی تحولات جلب شده بود، اما سایه بی تجربگی و نگاه آزمون و خطا همچنان بر تصمیم گیران این کشور سنگینی می کرد. چنانکه انتظار می رفت؛ آمریکایی ها بدون دادن امتیازی به ترکیه با تغییر نقشه حمله، عراق را تسخیر کردند. حوادث پس از حمله به عراق و نفوذ وسیع اسرائیل در شمال این کشور باعث شد تا ترک ها هشیار شوند. ورود نیروهای نظامی ترکیه به شمال عراق برای سرکوب عناصر پ.ک.ک. که این منطقه را به پایگاه خود تبدیل کرده بودند، با واکنش شدید ارتش آمریکا و وزیر خارجه سابق این کشور؛ کاندولیزا رایس روبرو شد که به ورود سرزده به شمال عراق به ارتش ترکیه اولتیماتوم داد تا به سرعت خاک عراق را ترک کند، امری که ترکیه ناگزیر از اجرای آن بود. دستگاه های امنیتی ترکیه قاطعانه به این نتیجه رسیده اند که حامی اصلی و تمام عیار پ.ک.ک. و دولت خودمختار اقلیم کردستان اسرائیل است. آنچه در داووس اتفاق افتاد، واکنش احساسی ترکیه به متحد سابق بود که این کشور را قربانی اهداف بلندمدت خود می کرد. کاهش قابل توجه و تدریجی سطح روابط ترکیه و اسرائیل نشان داد که آنها تا اندازه ای به طرح های خاورمیانه ای آمریکا و اسرائیل برای خاورمیانه پی برده اند و می دانند که حاکمیت ملی و آینده یکپارچه آنها به خطر افتاده است. اسرائیل هیچ قدرتی را در منطقه تحمل نمی کند و خواهان تجزیه تمام کشورهای بزرگ منطقه به واحدهایی کوچک و کم اثر است. اما ترکیه نشان داد که به درک کامل و شجاعت لازم برای تغییر سیاست نرسیده است. حمایت اولیه ترکیه از حمله ناتو به لیبی و مواضع این کشور در قبال تحولات سوریه که هیچ شباهتی به یک انقلاب مردمی ندارد، نشان داد که سیاست آزمون و خطا با پیش زمینه دلالی، این کشور را رها نمی کند. آنها هنوز امیداورند که مانند گذشته با حضوری نصفه نیمه در خاورمیانه خود را نجات داده و برای خود کلاهی بدوزند. زمانی که تانسو چیللر در سفری به اسرائیل از سرزمین موعود سخن گفت، چند روز طول کشید تا ترک ها متوجه شوند که سرزمین موعود قسمتی از خاک ترکیه را نیز شامل می شود. این کم اطلاعی در دولت اردوغان نیز چندان با دولت چیللر تفاوت ندارد. برای توجیه سیاست کنونی ترکیه در برابر سوریه می تواند چند سناریو را مد نظر قرار داد و آزمون کرد؛ 1- ترکیه بشار اسد را رفتنی دانسته و امیدوار با همکاری نزدیک با دولت بعدی اخوان المسلمینی سوریه باشد. 2- با آمریکا و اسرائیل بر سر همکاری در کوبیدن سوریه و استثنا شدن از طرح های خاورمیانه ای آمریکا(تجزیه کشورهای بزرگ منطقه از جمله ترکیه) معامله کند. بشار اسد هنگام به قدرت رسیدن قول داد که در نظام سیاسی این کشور دست به اصلاحات بزند. کندی وی و یا اعمال نفوذ اعضای حزب بعث این فرصت را به وی نداد. هم اکنون نیز امکان ایجاد رفرمی سریع در سوریه به دلیل نفوذ سلفی های اسلحه بدستی که از جانب عربستان حمایت جدی می شوند و هماهنگی اطلاعاتی وسیعی با آمریکا، انگلیس و اسرائیل دارند، غیرممکن است. هرگونه سستی و راه یافتن ضعف در حاکمیت مرکزی جنگ داخلی و تجزیه کشور را به دنبال خواهد داشت. بنابراین ترکیه نمی تواند امیدوار به ایجاد اصللاحاتی جدی و کوتاه و حتی میان مدت در سوریه و حاکم شدن کشوری همراه تر با رهبری اخوان المسلیمن باشد. اما سناریوی دوم، اگر مقام های ترکیه گمان می کنند می توانند تحت هر شرایطی از طرح های تجزیه خواهانه برای منطقه مستثنی شوند، در اوهام به سر می برند. ترکیه ابزاری برای وادار کردن آمریکا و اسرائیل برای چشم پوشی از این کشور در فرایند تجزیه در اختیار ندارد و تنها همکاری نزدیک با سایر کشورهای موثر منطقه است که می تواند این کشور را از آسیب تحولات مصون نگاه دارد. اسرائیل می خواهد با حذف سوریه هم خیال خود را به طور مستقیم از جانب این کشور راحت کند و هم مقاومت لبنان را در تنگنا قرار دهد. دامنه دار بودن طرح های خاورمیانه ای آمریکا در منطقه نشان می دهد که در صورت حذف شدن سوریه دیری نخواهد پایید که ترکیه مجبور خواهد شد لجستیک مقاومت را در لبنان برعهده گیرد. مقام های ترکیه باید متوجه این موضوع باشند که تحولات خاورمیانه به قدری سریع و جدی است که فرصت دلالی حتی به شیوه روس ها که در آن به مهارت رسیده اند را به کسی نخواهد داد، فرصتی برای اشتباه کردن وجود ندارد.



    مقاله
    نام منبع: الف
    شماره مطلب: 16764
    دفعات دیده شده: ۲۵۵۰ | آخرین مشاهده: ۱ ساعت پیش