-
برندهی جایزهی نوبل اقتصادی در تحلیلی تآکید کرد؛ اقتصاد آمریکا در چند قدمی سقوط قرار دارد
چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۰ ساعت ۹:۴۲
برندهی نوبل اقتصاد معتقداست؛ درمان کسری بودجهی ایالاتمتحده ارتباط مستقیمی با پویا کردن اقتصاد، پایان جنگهای احمقانه، مهار هزینههای جنگ و افزایش مالیات دارد، در حالیکه جناح راست با استفاده از این ابزار میخواهد به دوران بیتفاوتی و بیخیالی بیحد و حصر خویش بازگردد. اشاره: جوزفای. استیگلیتز»،[1] استاد دانشگاه کلمبیا و برندهی جایزهی نوبل اقتصاد در مقالهای با نام «زیانهای سرمایهداری بیقاعده» که در الجزیره منتشر شده به بیان دیدگاههای خ
برندهی نوبل اقتصاد معتقداست؛ درمان کسری بودجهی ایالاتمتحده ارتباط مستقیمی با پویا کردن اقتصاد، پایان جنگهای احمقانه، مهار هزینههای جنگ و افزایش مالیات دارد، در حالیکه جناح راست با استفاده از این ابزار میخواهد به دوران بیتفاوتی و بیخیالی بیحد و حصر خویش بازگردد. اشاره: جوزفای. استیگلیتز»،[1] استاد دانشگاه کلمبیا و برندهی جایزهی نوبل اقتصاد در مقالهای با نام «زیانهای سرمایهداری بیقاعده» که در الجزیره منتشر شده به بیان دیدگاههای خود در خصوص بحران اقتصادی جهان پرداخته است. طی چند سال گذشته یک ایدئولوژی قدرتمند یعنی اعتقاد به بازارهای آزاد و نامحدود، جهان را در لبهی پرتگاه قرار داده است. حتی در روزهای اوج بهرهمندی،از اوایل سال 1980 تا 2007میلادی، سرمایهداری بیقاعدهی آمریکایی، تنها برای ثروتمندان کشورهای ثروتمند سودبخش بود، البته لازم به یادآوری استکه در طی دوران تسلط 30 سالهی این ایدئولوژی غالب آمریکایی متوجه شدند که درآمد سالانهی آنها کاهش مییابد و به سوی رکود پیش میرود. افزون بر این رشداقتصادی در ایالاتمتحده پایدار نیست. با کاهش درآمد ملیآمریکا، رشداقتصادی میتواند تنها از راه مصرف روز افزون بدهیهای مالی حاصل شود. بنده هم مانند دیگران امیدوار بودم که بحران اقتصادی تا حدودی به آمریکاییها (و دیگران) نیاز بیشتر به مساوات، نظم بیشتر و تعادل بهتر میان بازار و دولت را بیاموزد. افسوس که به هیچوجه این اتفاق نیفتاد! برعکس، احیای مجدد برنامههای اقتصادی جناح راست که مانند همیشه برخاسته از ایدئولوژی و منافع خاص میباشد بار دیگر اقتصاد جهانی را تهدید میکند و یا حداقل اقتصادهای اروپا و آمریکا را که مهد این گونه عقاید هستند، تحت تأثیر خود قرار میدهد. تجدید حیات جناح راست در ایالات متحده که طرفداران آن آشکارا به دنبال لغو قوانین اولیّهی ریاضیات و اقتصاد هستند، تهدید بزرگی محسوب میشود یعنی در نهایت عدم پرداخت بدهی ملی. اگر مجلس هزینههایی را تصویب کند که از میزان درآمد دولت بیشتر باشد نتیجهی آن کسر بودجه خواهد بود که نیازمند کمکمالی است. به جای آنکه میان مخارج دولت و هزینههای حاصل از مالیاتها تعادل برقرار کند؛ تلاش میکند تا با استفاده از یک ضربهی سنگین و کارساز، از افزایش بدهیهای ملی جلوگیری کرده و مخارج را به سختی در حد مالیاتها نگه دارد. این سؤال مطرح میشود که، کدام هزینهها در اولویت قرار دارند و اگر بهرهی بدهیهای ملی پرداخت شود ناتوانی دولت قادر به موقع بدهیها نیست. افزون بر این کاهش مجدد مخارج حال حاضر، درمیان بحران جاری که زادهی ایدئولوژی بازار آزاد است، بدونشک به تمدید رکود اقتصادی میانجامد. دههی گذشته در بحبوحهی رونق اقتصادی ایالاتمتحده با چنان مازاد بزرگی مواجه شد که گویی تمام بدهیهای ملی پرداخت خواهد شد. پس چه شد؟! کاهش مالیاتهای غیرقابل پرداخت و جنگها که خود یک بحران واقعی محسوب میشوند و افزایش شدید هزینههای خدمات بهداشتی – که تا حدی توسط دولت جورجبوش برای دادن اختیار تام به شرکتهای داروسازی برای تعیین قیمت، حتی با وجود به خطرافتادن پول دولت ایجاد شد – افزایش کسری در بودجهی بیسابقهی دوران قبل را موجب شد. درمان کسر بودجهی ایالات متحده ارتباط مستقیمی با پویا کردن اقتصاد، پایان جنگهای احمقانه، مهار هزینههای جنگ، دارو و افزایش مالیات، حداقل برای افراد ثروتمند دارد، امّا جناح راست هیچیک از این موارد را مدنظر قرار نمیدهد و برعکس برای شرکتها و ثروتمندان مالیات را کم میکند و افزون بر موارد ذکرشده کاهش هزینه در سرمایهگذاری و امنیّتاجتماعی را نیز باید ذکر کرد که از سوی این جناح اعمال شده و آیندهی اقتصادی آمریکا را به خطر میاندازد و آنچه از قرارداد اجتماعی باقی مانده را نابود میسازد. در ضمن بخش مالی ایالاتمتحده برای رهایی خود از قوانین، به شدت به لابیگری روی آورده است تا بتواند مجدد به دوران بیتفاوتی و بیخیالی بی حد و حصر خویش بازگردد اما اوضاع در اروپا کمی بهتر است. درمان امروز اروپا، که در یونان و سایر کشورهای درگیر بحران اعمال شده، روش قدیمی ریاضتاقتصادی و خصوصیسازی است که به فقر بیشتر این کشورها میانجامد. این درمان در آسیای شرقی و آمریکایلاتین و جاهای دیگر کارگر واقع نشد و در اروپا نیز وضع به همین منوال خواهد بود. در واقع ثابت شدهکه، این راهکار در ایرلند، لتونی و یونان بیحاصل بوده است. گرچه راه دیگری نیز وجود دارد. استراتژی رشداقتصادی که توسط اتحادیهی اروپا و صندوق بینالمللی پول حمایت میشود. رشد را به درجهای میرساند که میتوان اطمینان یافت یونان بدهیهای خویش را بازپرداخت کند، نرخ بهره کاهش یابد و برای سرمایهگذاری در جهت بهبود رشد، فضای مالی کافی ایجاد شود. رشد به خودی خود درآمدهای مالیاتی را افزایش و نیاز به هزینههای اجتماعی را همچون مزایای بیکاری کاهش میدهد و تضمین کنندهی رشد بیشتر است. باعث تأسف است که بازارهای مالی و اقتصاددانان جناح راست مشکل را کاملاً وارونه دریافتهاند. آنها معتقدندکه؛ ریاضت اقتصادی اعتبار میآفریند که موجب رشد است اما حقیقت این استکه ، ریاضتاقتصادی رشد را کاهش میدهد و موقعیّت مالی دولت را بدتر میکند و یا حداقل کمتر از میزانی که حامیان ریاضتاقتصادی قول آن را میدهند، بازدهی خواهد داشت. در هر دو صورت اعتبار کاهش یافته و رکوداقتصادی همچنان افزایش مییابد. آیا به واقع نیاز داریم بار دیگر بر اساس این عقاید و ایدهها، آزمایش هزینه بر دیگری را انجام دهیم؟ عقایدی که پیشتر شکست خود را نشان دادهاند. صد البتهکه پاسخ منفی است اما در هر صورت هر روز مطمئنتر میشویم که ناچاریم این آزمایش بیهوده را تکرار کنیم. شکست در حرکت اروپا و یا آمریکا به سوی رشد قوی، تأثیر بدی را بر روی اقتصاد جهان خواهد گذاشت. شکست همزمان هر دو یعنی فاجعه – حتی اگرکشورهایی با بازارهای رو به رشد بتوانند به صورت مستقل به رشد خود ادامه دهند. متأسفانه اگر افراد دانا چیره نگردند شرایطی که توصیف شد مقصدی است که جهان به سوی آن حرکت میکند. پی نوشت: [1] ـJoseph E Stiglitz منبع:http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=1461
خبر
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 16509
دفعات دیده شده: ۶۱۶ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش