-
خاطرات اسرای زن فلسطینی از زندانهای اسراییل-1/از برهنه کردن اسرا تا بازجویی در سلولهای انفرادی
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۹:۱۳
مادر فلسطینی که سه سال را در زندانهای مخوف رژیم صهیونیستی بهسرمیبرد، به شرح دوران اسارت خود پرداخته گفت: افسران صهیونیست وی را در سلول انفرادی و برهنه مورد بازجویی قرار میدادند. درد و رنج و سختی اسرای زن فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی همچنان ادامه دارد، اما آنها با مقاومت و ایستادگی خود همچنان چون کوهی استوار در برابر ظلم و ستم جلادان قد برافراشتهاند و مقابل آنها سر فرود نمیآورند. در قسمت اول مصاحبه با اسرای فلسطینی، خبرنگار فارس در
مادر فلسطینی که سه سال را در زندانهای مخوف رژیم صهیونیستی بهسرمیبرد، به شرح دوران اسارت خود پرداخته گفت: افسران صهیونیست وی را در سلول انفرادی و برهنه مورد بازجویی قرار میدادند. درد و رنج و سختی اسرای زن فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی همچنان ادامه دارد، اما آنها با مقاومت و ایستادگی خود همچنان چون کوهی استوار در برابر ظلم و ستم جلادان قد برافراشتهاند و مقابل آنها سر فرود نمیآورند. در قسمت اول مصاحبه با اسرای فلسطینی، خبرنگار فارس در غزه به سراغ اسیر زن آزاده "نوره الهشلمون " رفت تا از جنایات رژیم صهیونیستی در زندانهایش بگوید و بیش از پیش پرده از ماهیت واقعی این رژیم بردارد. فارس: در ابتدا لطفاً بگویید که کجا و چگونه اسیر شدید! - اسم من نوره محمد شکری الهشلمون است، 40 سال دارم و در 17 سپتامبر 2006 هنگامی که نظامیان صهیونیست ساعت یک نیمه شب به منزل ما حمله کردند، به اسارت گرفته شدم. فارس: درباره نحوه به اسارت گرفته شدن خود و پس از آن برای ما بفرمایید! - در ابتدا باید بگویم هنگامی که به اسارت گرفته شدم، شوهرم در خانه نبود و در واقع در زندانهای رژیم صهیونیستی بهسر میبرد. شبهنگام یکباره صدای شکسته شدن شیشه پنجرهها و کوبیده شدن محکم در با صدای بلند فحشها و ناسزاهای نظامیان صهیونیست به گوشم رسید، وقتی چشم بازکردم، آنها را بالای سر خود دیدم. آنها در برابر فرزندانم مرا به باد فحش و ناسزا گرفتند و گفتند که حکم بازداشت مرا دارند. آنها وقتی میخواستند مرا بگیرند، دختر دوسالهام "سرایا " در بغلم بود، از من خواستند او را بر زمین بگذارم و با آنها بروم، که من نپذیرفتم و بحث و جدل شدیدی میان من و آن افسر صهیونیست روی دارد. او هم با زور و به شکلی وحشیانه دخترم را از بغل من بیرون کشید و پس از بستن دستها و چشمهایم در برابر فرزندانم درحالی که گریه میکردند و مرا صدا میزدند، با خود بردند. بچههای من پس از به اسارت گرفته شدنم دیگر کاملاً تنها شده بودند، چون هم پدر و هم مادر خود را از دست داده بودند. البته نظامیان صهیونیست فقط به بستن دستها و چشمهایم اکتفا نکردند، بلکه در برابر چشم فرزندانم مرا شدیدا مورد ضرب و شتم قرار داده از من خواستند لباسهایم را از تن دربیاورم که من نپذیرفتم، اما آنها روسریام را از سرم درآوردند. پس از آن پس از آن با یک جیپ نظامی به شهرک صهیونیست نشین "کریات اربع " منتقل شدم و همانطور چشم و دست بسته باقی ماندم. آنها در طول این مدت مدام مرا به باد ناسزا میگرفتند و تعدادی از سربازان مرا مورد ضرب و شتم شدید قرار میدادند و از رفتن من به حمام یا دستشویی ممانعت میکردند. پس از آن به بازداشتگاه عتسیون و از آنجا به زندان عسقلان منتقل شدم. در واقع پس از انتقال به زندان عسقلان بود که درد و رنج و مصیبتهای من شروع شد، چون در آنجا به بیماری کلیوی مبتلا شدم و هنگامیکه به آنها اطلاع دادم دچار ناراحتی کلیوی شدهام و نیاز به دیالیز دارم، آنها ضمن اینکه نسبت به این موضوع هیچ توجهی نشان ندادند، از بیمار بودن من به عنوان عاملی جهت آوردن فشار بر من استفاده کردند. فارس: از زمان بازجویی خود بگویید و این که برخورد افسران صهیونیست با شما چگونه بوده است! - پیش از بیان ماوقع زمان بازجویی باید بگویم پیش از اینکه من وارد مرحله تحقیق و بازجویی شوم توسط افسران صهیونیست بازجویی اولیه شدم و آنها بهصورت برهنه مرا مورد بازجویی قرار دادند. اما درباره مرحله تحقیق و بازجویی باید بگویم این مرحله یکی از سختترین و بدترین مراحل است؛ مرا دست و پا و چشم بسته روی صندلی بازجویی معروف "شبح " گذاشتند و طی بازجویی مدام به من میگفتند، تو عضو جنبش جهاد اسلامی هستی و اطلاعاتی از پدر و برادرم میخواستند. ابتدا افسر تحقیق تصاویری از برخی اسرا به من نشان داد و گفت که آنها مرا لو دادهاند، البته بازجویی از من میان چند افسر در جریان بود و آنها به ترتیب پستهای خود را عوض میکردند و هرکدام از آنها شیوه خاصی را در برابر من اتخاذ میکردند، یکی از در انسانیت و انساندوستی وارد میشد و یکی دیگر از راه بیرحمی و تهدید و آوردن انواع فشارهای روحی و جسمی بر من. آنها در تمام دوره بازجویی مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و مدام با احساسات من بازی میکردند، یکی از آنها به من میگفت که: تو چهار سال است ازدواج کردهای و چگونه است که شش فرزند داری؟ این بچهها را از کجا آوردهای؟ هشت روز در این وضعیت بهسر میبردم و در طول این مدت از خواب و خوراک و استراحت و رفتن به حمام و دستشویی محروم بودم. فارس: آیا آزار و اذیت شما به اینجا ختم شد و شما چه اقداماتی در اعتراض به این شکنجهها و آزار و اذیتها در پیش گرفتید؟ - بالطبع آزار و اذیتها و شکنجههای آنها به اینجا ختم نشد و آنها پس از منتقل کردن من به زندان "هشارون " مرا در بخش جنایی زنان قرار دادند که در آن زنانی نگهداری میشدند که دارای سوابق جنایی مانند ارتکاب قتل بودند که من به این موضع اعتراض کردم و خدا را شکر پس از دو روز اعتصاب مرا به بخش دیگری از زندان که بازداشت شدگان اداری در آنجا نگهداری میشدند، منتقل کردند. فارس: آیا راجع به احکام صادره درباره خود اعتراض هم داشتید و خواستار تجدیدنظر در آنها شدید؟ - بله پس از ابلاغ حکم مدت 27 روز دست به اعتصاب زدم، در حکم صادره برای من گفته شده بود که باید سه سال را بدون فرزندانم به اردن تبعید شوم. پس از این دست به اعتصاب زدم مرا به سلولهای انفرادی منتقل کردند و از دادن نمک به من که حق اسرا هنگام اعتصاب است، امتناع کردند. سلولی هم که مرا به آن منتقل کرده بودند، یک سلول نمور و تاریک بود که در سطح زمین آن پر از خورده شیشه بود و مسئولان زندان از تمیز کردن زمین ممانعت کردند. پس از 12 روز اعتصاب آنها به من گفتند که: به خاطر وخیم شدن وضعیت جسمیات میخواهیم تو را به بیمارستان منتقل کنیم تا تحت درمان قرار بگیری؛ اما بعد با کمال تعجب دیدم مرا به مرکز دیگری برای بازجویی بردند تا به من فشار آورند که دست از اعتصاب بردارم. پس از آن دوباره تهدیدات آنها شروع شد و این بار آنها فرزندان ما را به همراه مرد مسنی که میگفتند شیخ است، به دیدنم آوردند، او از من خواست با صهیونیستها همکاری کنم و خود را از مهلکهای که در آن گرفتار شدهام، نجات دهم که من نپذیرفتم. فارس: چند وقت در سلول انفرادی بودید؟ - یک ماه کامل. فارس: چگونه دست از اعتصاب برداشتید؟ - پس از تن دادن به خواستههایم دست از اعتصاب برداشتم، خواستههای من هم آزادی پس از گذران دوران اسارت و امکان گفتوگوی تلفنی با فرزندانم و دیدار آنها و همچنین موافقت با دیدار خصوصی با برادرم بود. فارس: از اولین لحظهای که وارد زندان شدید برای ما بگویید؟ - برای اولین بار وقتی وارد زندان شدم و شرایط آنجا را دیدم بسیار غافلگیر شدم، چون درباره اوضاع آنجا شنیده بودم اما بعینه آن را لمس نکرده و با چشم ندیده بودم. فارس: وضعیت خورد و خوراک در زندانهای رژیم صهیونیستی چگونه بود؟ - وضعیت غذا بسیار بد و تأسفبار بود، جدای از کیفیت بسیار پایین بسیار اندک هم بود و کسی را سیر نمیکرد و در مواردی بروز حالت مسمومیت میان اسرا هم مشاهده میشد که حکایت از فاسد بودن غذاها داشت. فارس: تلخترین خاطرات شما از زمان اسارت چه بود؟ - برهنه کردن اسرا که از ساعت سه نیمه شب تا 12 ظهر در انتظار آن بودم که با فحش و ناسزا همراه بود، همچنین هنگامی که مرا در بند زنان جنایتکار قرار دادند، بسیار اذیت شدم. فارس: آیا اسارت بر فکر و ذهن اسرا تاثیر میگذارد و آنها را تضعیف میکند؟ - خیر بلکه بهعکس بر مقاومت و ایستادگی آنها جهت ادامه مبارزه میافزاید. فارس: از چه شخصیتهایی درون زندان تاثیر پذیرفتید؟ - از اسرای بسیاری تاثیر گرفتم از جمله "قاهره السعدی " که بسان من مادر بود و کاملا هم احساس مرا درک میکرد و هم من احساس او را درک میکردم، همچنین "لینا الجربونی " که حکم صادره برای او بسیار زیاد بود و او مدتها در زندانهای رژیم صهیونیستی بهسر میبرد. فارس: هنگامی که از فرزندان خود جدا شدید چه احساسی داشتید بهویژه آنکه همسر شما هم در اسارت بهسر میبرد و از خانواده و بچههایتان دور بود؟ - احساس بسیار تلخی است که نمیتوان آن را توصیف کرد، همیشه آنها را در خواب میدیدم، بهویژه وقتی برای آنها اتفاقی میافتاد من شب در خواب آن اتفاق را میدیدم. فکر و خیال فرزندانم مرا از خواب و خوراک انداخته بود بهگونهای که منجر به بیماریم شد. زمان ملاقات با فرزندانم بهترین و زیباترین زمان در آن لحظات برای من بهشمار میآمد. فارس: درباره زمان آزادی خود برای ما بگویید و اینکه فرزندانتان چگونه از شما استقبال کردند؟ - من سه ماه زودتر از همسرم از زندان آزاد شدم؛ دقیقا 31 آگوست سال 2008 وقتی به خانه بازگشتم دیدم وضعیت فرزندانم از آنچه تصور میکردم، بسیار اسفبارتر است و آنها وقتی پدر و مادری بالای سرشان نبوده سرگردان بودند و مهمتر از همه اینکه ضربه بزرگی به درسهای آنها وارد شده بود، ولی الآن خدا را شکر در وضعیت خوبی بهسر میبرند، پس از آزادی شوهرم وضعیت ما باز هم بهتر شد، اما متاسفانه پس از مدتی کوتاه بار دیگر او را به اسارت گرفتند. فارس: آیا با زندانبانان آنجا برخورد یا درگیری هم داشتید؟ - یک بار وقتی به زندان هشارون منتقل شدم با اسیری برخورد کردم که از هوش رفته بود و زندانبانان هیچ اقدامی برای درمان و کمک به او نکرده بودند، وقتی با آن صحنه مواجه شدم بر سر زندانبانان آنجا داد و فریاد کردم و نسبت به بیتوجهی آنها اعتراض کردم که در عوض آنها هم مرا به زندان انفرادی منتقل کردند. فارس: بازجویان مرد بودند یا زن؟ - همه مرد بودند. فارس: درباره بیماریهایی که در زندان به آن دچار شدید برای ما بگویید؟ - از ناراحتی شدید کلیه رنج میبرم و چندین بار در زندان مسموم شدم، که برای درمان مرا به بیمارستان منتقل کردند، پس از خروج از زندان هم با همان ناراحتیها و بیماریها دست به گریبانم و به شدت از ناراحتی معده و ستون فقرات و کمر رنج میبرم. فارس: چهچیز بیش از همه صهیونیستها را میهراسد و آنها تا چه اندازه از جمهوری اسلامی ایران میترسند؟ - درباره ایران باید بگویم که من از ملت و رهبری ایران به خاطر حمایتهای بیشائبهاش از قضیه فلسطینی تشکر میکنم، اما اینکه آنها از چهچیز بیش از هرچیز در هراسند، شکست از جهان اسلام است، منظورم حزب الله یا حماس است، شکست از حزب الله در سال 2006 برای آنها بسیار گران تمام شده بود.
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 16278
دفعات دیده شده: ۲۱۲۰ | آخرین مشاهده: ۱ ساعت پیش