Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • یک نویسنده آمریکایی با تأکید بر نبرد روایت‌ها: عملیات‌های تبلیغاتی و روانی آمریکا در افغانستان شکست خورده است
    سه‌شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۰۷

    یک نویسنده آمریکایی در مقاله‌ای با اشاره به نبرد روایت‌ها تأکید کرد آمریکا در حوزه جنگ افکار که برای موفقیت بلندمدت نبرد ضد شورش در افغانستان حیاتی است، در حال شکست خوردن است. "اولگ اسوت " (Oleg Svet) در مقاله‌ای که در نشریه آمریکایی "SMALL WARS JOURNAL " منتشر شد، راهبرد عملیات‌های تبلیغاتی و روانی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در افغانستان را ارزیابی کرده است. وی در این مقاله با اذعان اینکه "به رغم افزایش پرسنل نظامی و غیرنظامی در افغانستان،

    یک نویسنده آمریکایی در مقاله‌ای با اشاره به نبرد روایت‌ها تأکید کرد آمریکا در حوزه جنگ افکار که برای موفقیت بلندمدت نبرد ضد شورش در افغانستان حیاتی است، در حال شکست خوردن است. "اولگ اسوت " (Oleg Svet) در مقاله‌ای که در نشریه آمریکایی "SMALL WARS JOURNAL " منتشر شد، راهبرد عملیات‌های تبلیغاتی و روانی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در افغانستان را ارزیابی کرده است. وی در این مقاله با اذعان اینکه "به رغم افزایش پرسنل نظامی و غیرنظامی در افغانستان، آمریکا در حوزه‌ جنگ افکار که برای موفقیت بلندمدت نبرد ضد شورش حیاتی است، در حال شکست خوردن است "، نوشته است: عملیات‌های تبلیغاتی و روانی آمریکا در جلب حمایت اساسی از تلاش‌های ائتلاف تحت رهبری آمریکا، یا کسب مشروعیت موثق برای حکومت کشور میزبان ناکام بوده‌اند. اسوت افزوده است: دو عامل در این شکست دخیل بوده‌اند که هیچ یک ربطی به واقعیت‌های سیاسی یا نظامی موجود ندارند. اولی این است که روش‌های ارتباطاتی مورد استفاده‌ ائتلاف اغلب در دسترس اکثریت شهروندان افغان قرار ندارد. عامل دوم این است که پیام‌های ویژه‌ و موضوعات کلی که واقعاً به گوش مخاطبان افغان می‌رسند، غالباً منعکس نمی‌شوند. نویسنده در ادامه به تحلیل تلاش‌های نیروهای ائتلاف و طالبان برای شکل دادن به جنگ داستان‌ها از طریق عملیات‌های اطلاع‌رسانی و تبلیغات روانی می‌پردازد وی می‌نویسد: از نظر جغرافیایی محدوده این مقاله افغانستان و تا حدودی پاکستان را شامل می‌شود و از نظر زمانی، توجه ما روی جدیدترین تلاش‌ها متمرکز شده اما با این حال عملیات‌های قبلی نیز مورد اشاره قرار گرفته‌اند. این مقاله در ابتدا تحلیلی در مورد تلاش‌های ائتلاف و طالبان با هدف تاثیر گذاشتن بر محیط اطلاعاتی ارائه می‌دهد، سپس یک زمینه کلی در مورد نقش عملیات‌های اطلاع‌رسانی در جنگ ضد شورش و تصویری در مورد جامعه افغان از منظر علم مردم‌شناسی ارائه می‌کند و در نهایت، بر اساس تحلیل‌های ارائه شده در دو قسمت اول، راه‌هایی را برای بهبود عملیات‌های اطلاع‌رسانی و روانی ائتلاف در افغانستان پیشنهاد می‌کند که سه پیشنهاد اصلی نویسنده بدین شرح است: "ائتلاف تحت رهبری آمریکا از روش‌های سنتی‌تر و قابل دسترس‌تر برای ارتباط استفاده کند "، "داده‌های قوم شناختی را در پیام‌هایش بگنجاند " و "کل داستان را بر روی میرا‌ث‌های قبیله‌ای و فرهنگی-‌اجتماعی متمرکز کند تا جنبه‌های مذهبی. " روش‌های آمریکایی‌ها برای تاثیرگذاری بر افکار و ادراک افغان‌ها غیرموثر بوده‌اند نویسنده مقاله در ادامه "رسانه‌های ارتباطاتی غیر قابل دسترس را روش‌هایی می‌داند که از سوی نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریکا برای تاثیرگذاری بر افکار و ادراک افغان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند و اغلب غیر موثر بوده‌اند، و می‌نویسد: بیشتر منابع صرف تبلیغات تلویزیونی می‌شوند در حالی‌که بیشتر افغان‌ها تلویزیون ندارند و اکثر اوقات برق هم ندارند، ارزش روزنامه‌های ائتلاف هم مورد تردید است چرا که اکثر جمعیت بی‌سواد است. این مقاله می‌افزاید: فعالیت‌های اطلاع‌رسانی اخیر به طور فزاینده‌ای بر شبکه‌های سنتی همچون چهره‌های شناخته شده قبیله‌ای و روحانیون متکی بوده‌اند. برای مثال روحانیونی که با ائتلاف رابطه داشتند با تکذیب ادعاهای نادرست مبنی بر سوزانده شدن یک نسخه قرآن به دست نیروهای نظامی آمریکا شورش‌ها را فرونشاندند، منابع همچنین به سمت ایستگاه‌های رادیویی FM، آموزش روزنامه‌نگاران، تولید برنامه‌های صوتی و تصویری و گسترش خدمات تلفن همراه هدایت می‌شوند. این‌ها تحولاتی مثبت هستند زیرا چنین روش‌هایی در واقع این پتانسیل را دارند که در بین افغان‌ها نفوذ کنند. تشکیل "جبهه متحد " در وزارت خارجه آمریکا برای مقابله با تبلیغات طالبان اولگ اسوت در ادامه این مقاله با تأکید بر "فقدان انسجام راهبردی آمریکا در افغانستان " یاداور شده است: تلاش برای هماهنگی ارتباطات با یک فقدان رهبری همراه بوده ‌است، وزارت خارجه آمریکا می‌کوشد تا از طریق برنامه‌های دیپلماسی عمومی به افکار افغان‌ها شکل بدهد. وی افزوده است: با این حال، "ریچارد هالبروک "، نماینده ویژه "باراک اوباما " در افغانستان، اخیرا یک "جبهه متحد " در وزارت خارجه تشکیل داده که هدف ویژه آن مقابله با تبلیغات طالبان است که قبلاً وزارت دفاع این برنامه‌ را هدایت می‌کرد اما در دوره اوباما وظایف وزارت دفاع در زمینه "مدیریت افکار " تنزل یافته است؛ به عنوان مثال سمت معاونت دیپلماسی عمومی وزارت دفاع به خاطر اجتناب از اینکه اطلاعات منتشر شده از جانب آن "تبلیغات " تلقی شوند، حذف شد. سیا در افغانستان مسئول عملیات‌های روانی پنهان است در ادامه این مقاله آمده است: سازمان مرکزی اطلاعات (سیا) نیز مسئولیت‌های خودش را دارد، حیطه ویژه فعالیت‌های آن عملیات‌های روانی پنهان است، با این پراکندگی اختیارات، پی‌گیری یک داستان جامع که بتواند برای حکومت محلی مشروعیت کسب کند یا به تبلیغات طالبان به سرعت پاسخ دهد و در شکل دادن به محیط اطلاعاتی ابتکار عمل را در دست داشته باشد، مشکل بوده است، این مشکل در مورد دیگر طرح‌های ارتباطات راهبردی بین سازمانی در خلال جنگ علیه تروریسم نیز صادق بوده است. اولگ اسوت در ادامه مقاله خود "فقدان بازتاب در پیام‌رسانی " به مخاطبان را از دیگر ضعف‌های راهبردی نیروهای ائتلاف در افغانستان اعلام کرده و نوشته است: موضوعات عمده‌ای که در این برنامه‌های اطلاع‌رسانی مطرح می‌شوند اغلب فاقد بازتاب کافی در بین جمعیت افغان هستند، مثلا هنگامی که رادیو افغانستان آزاد از "آزادی " صحبت می‌کند، پیام به صورتی متفاوت از مفهوم غربی این واژه دریافت می‌شود. وی با بیان اینکه "آزادی " برای بیشتر افغان‌ها به معنای "آزادی از حکومت مرکزی " است، تصریح کرده است: پیام‌های ارسال شده از طریق عملیات‌های روانی و تبلیغاتی در مراحل اولیه "عملیات آزادی پایدار " بر روی دو موضوع متمرکز بودند: اول اینکه توصیف "اقدامات زشت " طالبان و بن لادن و دوم رساندن این نکته که "همکاری کشورها در اینجا برای کمک کردن است "، این کار نه تنها با اقبال افغان‌ها - که نسبت به هرگونه مداخله خارجی بدبین هستند - مواجه نشد بلکه در پیش‌ بردن هدف های جنگ ضدشورش که همانا کسب مشروعیت برای حکومت مرکزی افغانستان است نیز ناکام بوده است، این فعالیت‌ها، به ویژه در اوایل، بیشتر از یک رویکرد دشمن محور برخوردار بودند تا یک رویکرد مردم محور. برنامه تبلیغاتی طالبان موفق‌تر از برنامه‌های ارتباطی آمریکا و ائتلاف بوده است نویسنده در ادامه مقاله خود با اشاره به "رسانه‌‌های ارتباطاتی سنتی و قابل‌ دسترس " نوشته است: طالبان از روش‌های ارتباطاتی متنوعی استفاده می‌کند اما مزیت اصلی آن نسبت به تلاش‌های ائتلاف، استفاده از رسانه‌های سنتی‌تر و در نتیجه قابل‌ دسترس‌تر است. این مقاله می‌افزاید: طالبان ایدئولوژی مذهبی - سیاسی خود را با استفاده از شب‌نامه، واعظان دوره‌گرد و ترانه‌ها و اشعار سنتی در بین جمعیت عمدتاً روستایی افغانستان منتشر می‌کند و داستان خود درباره نبردها را نقل می‌کند. برای جمعیت بی‎سوادی که اکثریت این کشور را تشکیل می‌دهد، پیام‌ها از طریق کاست‌های صوتی همراه با سرودهای سوگواری برای قهرمانان و شهدای طالبان منتقل می‌شوند. در ادامه این مقاله آمده است: طالبان اخیراً به استفاده از رسانه‌های معاصرتری چون DVD، وب‌سایت "ندای جهاد " و زنگ‌های گوشی موبایل روی آورده است، طالبان نه تنها می‌تواند پیام‌های خود را منتقل کند بلکه این پیام‌ها اغلب مواقع در بین مخاطبان افغان انعکاس یافته و با اقبال مواجه می‌شوند. به نوشته اولگ اسوت، فعالیت‌های اطلاع‌رسانی طالبان دو هدف عمده را دنبال می‌کنند: هدف اول نامشروع جلوه دادن حکومت مرکزی در کابل است و دوم تضعیف روحیه ائتلاف و مجبور کردن آن‌ها به عقب‌نشینی است. در حالی که عملیات‌های اطلاع‌رسانی و روانی ائتلاف از دستورالعمل‌های سخت‌گیرانه‌ای پیروی می‌کنند، طالبان هیچ قانونی در مورد اغراق کردن یا دروغ گفتن ندارد. وی می‌افزاید: طالبان برای خلق داستان خود اغلب در مورد تعداد کشته‌ها اغراق کرده و ماجراهای ساختگی نقل می‌کند، با وجود جمعیتی که مستعد بدبینی نسبت به حکومت مرکزی و مداخله‌گران بیگانه هستند، تلاش‌های ارتباطاتی طالبان آسان‎تر شده‌ است. نویسنده در ادامه این مقاله با اشاره به "نقش عملیات‌های تبلیغاتی و روانی " نوشته است: در جنگ ضدشورش که هدف آن بنا کردن پایه‌های مشروعیت برای حکومت کشور میزبان است، عملیات‌های تبلیغاتی و روانی نقشی حیاتی ایفا می‌کنند، مشروع بودن یا نبودن حکومت در نهایت توسط دریافت‌ها و ادراکات جمعیت محلی تعیین می‌شود، عملیات‌های روانی و عملیات‌های اطلاع‌رسانی در صدد تاثیر گذاشتن بر ادراکات و افکار عامه در جهت حمایت از حکومت مرکزی هستند. وی افزوده است: آنها همچنین فعالیت‌های ضدتبلیغاتی با هدف نامشروع جلوه دادن شورشی‌ها و پیام‌های آن‌ها انجام می‌دهند و در نهایت، به ویژه در وضعیت خصومت شدید، هدف ویژه عملیات‌های روانی تضعیف اراده شورشیان و مجبور کردن آن‌ها به تسلیم است. محیط عملیات اطلاع‌رسانی در افغانستان نویسنده در ادامه با اشاره به تاریخ این منطقه مدعی شده که "نهادهای دولت مرکزی در افغانستان هرگز برای خدمت به جمعیت عامه نبودند " و نوشته است: با اینکه حکومت‌های مرکزی، سیاست و سیستم‌های قضایی، جمع‌آوری مالیات و ارتش‌هایی دایر کرده بوده‌اند اما وظیفه اصلی آن‌ها خدمت به کسانی بود که آن‌ها را کنترل می‌کردند، افراد رعیت بودند، با وظایفی که باید انجام و منابعی که باید استخراج می‌شدند. (نه شهروندانی دارای حقوق که باید محترم شمرده می‌شدند.) نویسنده در ادامه این مقاله با اشاره به کارکردهای ساختارهای قبیله‌ای در افغانستان یادآور شده است:‌ در نبود نهادهای دولت مرکزی، ساختارهای قبیله‌ای در تامین ایمنی و امنیت افراد مهم بودند، آن‌ها دو کارکرد عمده داشتند: حفاظت در مقابل تهدیدهای خارجی و حفظ نظم داخلی. وی افزوده است:‌ مردم‌شناسان اغلب به فرهنگ قبیله‌ای در افغانستان "اپوزیسیون متعادل " اطلاق می‌کنند. هر گروهی با هر اندازه و وسعت، یک گروه مخالف با همان اندازه و وسعت دارد. هر فرد عضوی از یک مجموعه‌ تودرتو از گروه‌های خویشاوند است که در هر سطح آن یک چهره مقتدر در راس است، هرگونه سلطه‌گری در یک طرف، امنیت طرف دیگر را تضعیف می‌کند. اولگ اسوت با تأکید بر ارزش‌های کلیدی قبیله‌ای در افغانستان، افزوده است: طی نسل‌ها، کارکردهای اجتماعی قبیله‌ها به تدریج به هنجارهای فرهنگی تبدیل شده‌اند، امروزه در سطح فردی "شرف " و در سطح جمعی "وفاداری " نیروی محرکه اپوزیسیون متعادل را شکل می‌دهند. این مقاله می‌افزاید: شرف ترغیب کننده فرهنگی فردی است که به نفع گروه کار می‌کند، رها کردن گروه شرم به بار می‌آورد، این در حالی است که وفاداری به روابط خویشاوندی ساز و کاری برای اقدام جمعی، به ویژه در مورد یک تهدید خارجی است. هردوی این‌ها برای روحیه قبیله‌ای حاکم بر منطقه کلیدی هستند. نویسنده در ادامه با اشاره به "احساسات نسبت به قدرت مرکزی " نوشته است: مقاومت در برابر قدرت مرکزی یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های جامعه افغان است و در آداب و رسوم قبیله‌ای نهادینه شده است، در طی قرن بیستم، این کشور بین چندپارگی و اپوزیسیون متعادل در نوسان بود و بین جنگ‌سالاران قبیله‌ای و کنترل استبدادی از سوی احزاب مرکزی قدرتمند (یعنی رژیم کمونیستی تحت‌الحمایه شوروی) دست به دست می‌شد. اولگ اسوت افزوده است: قبایل قدرتمند هنوز هم در حاشیه وجود دارند، به ویژه قبایل پشتون در جنوب افغانستان که حکومت مرکزی کابل را احاطه کرده‌اند، بدبینی نهادینه شده نسبت به حکومت مرکزی چالش‌های عمده‌ای در مقابل عملیات‌های اطلاع‌رسانی و روانی به وجود می‌آورند. این مقاله با اشاره به "هویت قومی پشتون " افزوده است: قومیت‌ها از یک سطح هویتی بالاتر از هویت قبیله‌ای برخوردارند. پشتون‌ها که اکثریت را در افغانستان تشکیل می‌دهند، از زمان تشکیل دولت افغان در سال 1747 بر سیاست‌های ملی مسلط بوده‌اند. کلیشه‌های مرتبط با پشتون‌ها از ترتیب ویژه سلسله مراتب و برابری در داخل گروه ریشه می‌گیرد. در ادامه این مقاله آمده است: پشتون‌ها در مقایسه با اقوامی چون بلوچ‌ها - که بیشتر به شأن و مقام و شرف ارج می‌نهند – تساوی‎طلب‌تر و فردگراتر هستند، خود پشتون‌ها به دو گروه اصلی بزرگ تقسیم می‌شوند: دورانی‌ها در جنوب غرب و غلجای‌ها (خلجی‌ها) در شرق. این دو گروه دشمنان تاریخی بوده‌اند. نویسنده در ادامه این مقاله با اشاره به "هویت مذهبی " نوشته است: مذهب دارای قدرتی است که می‌تواند در جایی که ایدئولوژی سیاسی ناکام می‌ماند، افراد با ریشه‌های هویتی مختلف را زیر چتر خود بگیرد. با این وجود باید توجه داشت که هویت مذهبی اغلب پس از هویت قومی و قبیله‌ای قرار دارد. وی افزوده است: مذهب در برهه‌های مختلفی از تاریخ افغان برای بسیج کردن مردم علیه تهدید خارجی و به طور چشم‎گیری در نبرد علیه اتحاد شوروی، مورد استفاده قرار گرفته است، همچنین پایبندی به ارزش‌های مذهبی والا گروه‎هایی نظیر طالبان را قادر ساخته تا در نبود قدرت مرکزی قدرت‌های قهریه اعمال نمایند. این مقاله به تحلیل تلاش‌های ائتلاف و طالبان برای شکل دادن به جنگ داستان‌ها از طریق عملیات‌های اطلاع‌رسانی و تبلیغات روانی می‌پردازد، و می‌نویسد: از نظر جغرافیایی محدوده‌ این مقاله افغانستان و تا حدودی پاکستان را شامل می‌شود؛ از نظر زمانی، توجه ما روی جدیدترین تلاش‌ها متمرکز شده است، با این حال عملیات‌های قبلی نیز مورد اشاره قرار گرفته‌اند. این کارشناس علوم ارتباطات در بخش دیگری از مقاله خود با تشریح ضعف‌های عملیات اطلاع‌رسانی نیروهای ائتلاف و به ویژه آمریکا در افغانستان به بررسی شیوه‌های اطلاع‌رسانی طالبان پرداخته و محیط تاریخی‏، اجتماعی و فرهنگی افغانستان را نیز بررسی می‌کند و می‌گوید: شیوه‌های جدید اطلاع‌رسانی برای جامعه سنتی افغانستان مفید نیست. سیاست‌های پیشنهادی برای ارتباط‌‎گیری با افغان‌ها نویسنده با تأکید بر استفاده از کانال‌های سنتی برای برقراری ارتباط با افغانها افزوده است: باید برای استفاده از کانال‌های ارتباطاتی سنتی نظیر روایت از طریق ترانه‌ها و اشعار سنتی تأکید بیشتر صورت گیرد. این کار باعث می‌شود پیام‌ها اصیل‌تر به نظر برسند و در نتیجه با اقبال مخاطبان مواجه شوند. در ادامه این مقاله آمده است: به‎علاوه ضروری است که نیروهای ائتلاف از شیوه‌هایی برای ارتباط استفاده کنند که برای افغان‌ها قابل دسترس باشند، بیشتر جمعیت آنها بی‌سواد هستند و دسترسی کمی به برق دارند، پخش‌های رادیویی، نوارهای صوتی و رسانه‌های دیگری که افغان‌ها واقعا به آن دسترسی دارند خیلی مفیدتر از تبلیغات تلویزیونی هستند. اولگ اسوت در ادامه "تحول روش‌های ارتباطاتی در صورت لزوم " را از دیگر روش‌های ارتباط گیری با افغانها ذکر کرده و آورده است: با توسعه افغانستان روش‌های ارتباطاتی آن نیز متحول خواهند شد، برای مثال، از سال 2001 تا 2009 تعداد مشترکین تلفن همراه در این کشور از صفر به حدود 10 میلیون افزایش یافت. این در حالی است که طی 4 سال گذشته تعداد کاربران اینترنت از صفر به 500 هزار نفر افزایش یافته است، ائتلاف باید با این تغییرات همگام باشد و در هنگام لزوم روش‌های ارتباطاتی خود را تغییر دهد. تعهد رهبران قبیله‌ای و مذهبی کلید روابط با افغانهاست نویسنده در ادامه خواستار متعهد کردن جمعیت محلی و رهبران قبیله‌ای و مذهبی شده و نوشته است: تعهد در افغانستان کلید ایجاد روابط اجتماعی پایداری است که در بلندمدت مزایای قابل توجهی خواهد داشت، صرف وقت برای برقراری ارتباط با جمعیت و رهبران محلی شاید وظیفه عادی سربازان و حتی مأموران عملیات‌های روانی و تبلیغاتی نباشد اما این کار به کاهش خشونت غیرضروری و فرونشاندن آن در هنگام بروز آن کمک می‌کند و به عنوان یک منبع مهم برای جمع‏آوری اطلاعات عمل می‌کند. به نوشته اولگ اسوت، ایجاد مشروعیت برای حکومت مرکزی از پیام‌های این نوع ارتباط با افغانهاست، چالش و وظیفه کلیدی عملیات‌های روانی و تبلیغاتی افزایش مشروعیت حکومت مرکزی در جامعه‌ای است که مقاومت در برابر حکومت مرکزی از جمله ویژگی‌های اصلی آن است. در ادامه این مقاله آمده است: عملیات‌های تبلیغاتی و روانی باید پیام‌های خود را روی تحقق وعده‌های حکومت مرکزی و ادای وظایف اساسی در حوزه‌های نظامی، اجتماعی - اقتصادی و سیاسی متمرکز نمایند. پیام‌ها هم‌چنین باید حکومت مرکزی را به صورت یک واسطه صادق میان تمام قبایل و قومیت‌های کشور به تصویر بکشند. این مقاله می افزاید: خنثی کردن داستان‌هایی که مخالف چنین اهدافی هستند (مثلا مطرح کردن تقلب انتخاباتی، تمرکز بر اقدامات فاسد برخی مقامات دولتی) نیز یک اقدام کلیدی خواهد بود، هرچند این چیزها نهایتا باید در عمل اتفاق بیفتند تا حرف. نویسنده در ادامه تأکید کرده است: افغان‌ها کاری را به صورت قابل قبول انجام می‌دهند که شما آن را به صورت تمام و کمال انجام دهید. این جنگ آن‌ها است و شما قرار است به آن‌ها کمک کنید نه اینکه این جنگ را برای آن‌ها ببرید. مسئولان عملیات روانی بدانند که هدف نهایی جلب حمایت حکومت کرزی است این کارشناس علوم ارتباطات در ادامه یادآور شده است: ممکن است به این فکر بیفتید که فعالیت‌هایی با هدف ساختن یک داستان که در آن ائتلاف به عنوان تامین کننده کالاها برای افغانستان به تصویر کشیده می‌شود، باعث پیشبرد اهداف آمریکا می‌شوند اما در میان یک مخاطب بدبین و اغلب متخاصم، در واقع ممکن است عکس این موضوع اتفاق بیفتد. وی افزوده است: از همه مهم‌تر، مسئولان عملیات‌های روانی و تبلیغاتی، همانند همه مسئولان ضدشورش، باید به خاطر داشته باشند که هدف نهایی جلب حمایت نه برای ائتلاف که برای حکومت مرکزی است، ائتلاف باید اعتبار پیروزی‌ها را به افغان‌ها واگذار کند. نویسنده با این پیشنهاد که "به منظور ارائه‌ پیام‌های مناسب از داده‌های قوم‎نگاشتی استفاده کنید "، افزوده است: عملیات‌های روانی و تبلیغاتی همگی باید به یک هدف کلی (که همان حمایت از حکومت مرکزی در کابل است) منتهی شوند. با این حال، پیام‌ها نمی‌توانند کلی باشند. وی می افزاید: مناطق مختلف افغانستان نه تنها به زبان‌های مختلف ارتباط برقرار می‌کنند، بلکه از ایده‌ها و نمادهای یکسان برداشت‌های مختلفی انجام می‌دهند، به طوری که قبلاً اشاره شد، قومیت‌هایی در داخل قومیت‌ها و قبایلی در داخل قبیله‌ها وجود دارند. تلفیق و استفاده از دیدگاه‌های مردم‎شناختی در ارائه پیام‌های مناسبی که با اقبال مخاطب مواجه شوند حائز اهمیت است. ایجاد تیم‌های نواحی انسانی مختلف در داخل نیروهای ائتلاف می‌تواند به مسئولین عملیات‌های تبلیغاتی و روانی کمک کند تا با سهولت بیشتر به داده‌های قومی دسترسی پیدا کرده و از آن‌ها استفاده نمایند. این کارشناس علوم ارتباطات با تأکید بر اینکه نیروهای ائتلاف باید یک هویت مخالف ایجاد کنند، یادآور شده است: برای موفقیت دیرپای تلاش‌های نیروهای ائتلاف، ساختن یک هویت متمایز برای افغان‌ها ضروری است، خوب یا بد، هویت‌های موجود در منطقه تقریباً به کلی متباین هستند، بنابراین یک "هویت مخالف " باید به وجود آورد. آمریکا باید تفاوت افغانها را با همسایگانشان برجسته کند وی در ادامه این مقاله آورده است: یک راه برای نیل به این مقصود برجسته کردن مداوم تفاوت‌های بین افغان‌ها و شهروندان کشورهای همسایه است، متاسفانه این کار ممکن است مستلزم اشاره به نقایص طرف مقابل یا برجسته ساختن تلاش‌های شنیع پاکستان برای مداخله در امور داخلی افغان‌ها باشد. به نوشته این کارشناس علوم ارتباطات، بر اساس خصلت پشتون‌ها و دیگر افغان‌ها در "مرزبندی سفت و سخت جوامع خود و بدگمانی نسبت به غریبه‌ها "، این هدف می‌تواند از طریق تأکید بر اذعان طالبان به وابستگی خود به مخفی‎گاه‌های واقع در پاکستان و حمایت این کشور حاصل شود، توجیه رسمی پیام‌هایی که با هدف محافظت از هویت افغان، بر مداخله غیرقانونی پاکستان - که یک قدرت خارجی است - تاکید می‌کنند، مشکل خواهد بود، از این رو باید به عملیات‌های روانی پنهان متوسل شد. نویسنده در ادامه مقاله خود با تأکید بر اینکه آمریکا باید در استفاده از انکار (نفی) مراقب باشد، یادآور شده است: از استفاده از انکار پرهیز کنید، مخصوصاً هنگامی که پای اسلام در میان باشد، پیام‌های رادیویی در فعالیت‌های تبلیغاتی و روانی ائتلاف مدام حول این موضوع می‌چرخند که "آمریکا با اسلام در جنگ نیست "، به‎طوری که رهنمون‌های شاخه پیام‎رسانی افراطی مرکز ملی ضدتروریسم در سال 2008 اشاره کرد، مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان می‌دهند که مردم مایلند بخش منفی جمله را فراموش کنند. وی در ادامه تأکید می‌کند: در نتیجه هنگامی که پیام‌ها می‌گویند که "آمریکا با مسلمانان در جنگ نیست "، افغان‌ها این را به خاطر می‌سپارند؛ "آمریکا . . . جنگ . . . مسلمانان ". همسو با یک رویکرد مردم‎محور (به جای دشمن‎محور)، پیام‌ها باید بر کارهای مثبت انجام‎شده توسط حکومت مرکزی و تا حدی به کارهای مثبت ائتلاف یا کارهای نادرست شورشیان متمرکز شوند. درک افغانها از نبرد تعیین می‌کند که چه‎کسانی پیروز هستند این نویسنده آمریکایی در نتیجه‎گیری مقاله خود تأکید کرده است: ساده‌انگارانه خواهد بود اگر بگوییم که تنها هدف، یا هدف اصلی یک جنگ ضدشورش "به دست آوردن دل مردم " در محیطی است که در آن عملیات انجام می‌گیرد، در واقع، عملیات‌های امنیتی منحصراً ضروری هستند، برای اینکه آن‌ها اجرای فعالیت‌های حیاتی دیگر نظیر حاکمیت و توسعه اقتصادی را نیز میسر می‌سازند. وی با تأکید بر اینکه "نحوه ادراک مردم از نبرد تعیین می‌کند که چه‎کسانی پیروز هستند "، افزوده است: در این زمینه عملیات‌های روانی و تبلیغاتی بسیار حائز اهمیت هستند چرا که هدف ویژه آن‌ها چهارچوب دادن به داستان است. در افغانستان این کار به طور قابل ملاحظه‌ای دشوار است زیرا جامعه افغان به لحاظ تاریخی سابقه خصومت و بدبینی نسبت به مقامات مرکزی و نیروهای خارجی مداخله‌گر را دارد. اولگ اسوت در پایان مقاله خود آورده است: با تکیه بر داده‌های مردم‌شناختی برای ایجاد یک پیام مناسب و استفاده از روش‌های ارتباطاتی در دسترس عامه‌، می‌توان در پیشاپیش منحنی اطلاعاتی حرکت کرد و داستانی را شکل داد که بتواند مشروعیت حکومت مرکزی را تقویت کرده اهداف آمریکا را پیش ببرد.



    گزارش
    نام منبع: خبرگزاری فارس
    شماره مطلب: 15215
    دفعات دیده شده: ۱۶۸۶ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش