Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • دیوار بی اعتمادی میان کاخ سفید و کرملین
    پنج‌شنبه ۶ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۴۹

    اشاره: هر چند اوباما و مدودف با هیجان و تبلیغات زیاد بر آغاز مجدد روابط تاکید کرده و گام های عملی مختلفی از جمله تلطیف مواضع در خصوص سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی برداشتند، اما به تاکید تحلیل گران وجود مشکلات ساختاری در الگوی تعاملی دو طرف مانع از عمق یافتن روابط بین آنها می شود. یکی از این مشکلات وجود دیوار بلند بی اعتمادی طی دهه ها رقابت در عرصه ها و حوزه های مختلف است که همچنان بر ذهنیت بسیاری از تصمیم سازان در کاخ سفید و کرملین تاثیر مؤثر

    اشاره: هر چند اوباما و مدودف با هیجان و تبلیغات زیاد بر آغاز مجدد روابط تاکید کرده و گام های عملی مختلفی از جمله تلطیف مواضع در خصوص سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی برداشتند، اما به تاکید تحلیل گران وجود مشکلات ساختاری در الگوی تعاملی دو طرف مانع از عمق یافتن روابط بین آنها می شود. یکی از این مشکلات وجود دیوار بلند بی اعتمادی طی دهه ها رقابت در عرصه ها و حوزه های مختلف است که همچنان بر ذهنیت بسیاری از تصمیم سازان در کاخ سفید و کرملین تاثیر مؤثر خود را حفظ کرده است. بر این اساس، تأکید بر این است که مسکو و واشنگتن ضمن تلاش برای اعتمادسازی، باید به جای چانه زنی بر سر مسائل باقی مانده از گذشته، مسائل روز جهانی را مورد توجه قرار دهند تا روابط آنها به واقع از ماهیتی پایدار و راهبردی برخوردار شود. در حال حاضر روابط روسیه و آمریکا در ششمین ماه از «ماه عسل» خود قرار دارد که از بهار سال جاری شروع شده است. هر چند می توان گفت که روند نوسازی روابط با موفقیت انجام گرفته، ولی دوران سخت تری هنوز در پیش است. جمهوری خواهان یورش خود را به باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا شروع کرده و سعی می کنند از تصویب قرارداد جدید تسلیحات راهبردی تهاجمی ممانعت کنند. صرف نظر از این اقدامات تأخیری، مشکل اصلی در روابط دو کشور، ضعف ساختاری الگوی فعلی روابط بین روسیه و آمریکا است. این روابط عمدتاً هدف حل و فصل تاکتیکی مسایل جاری را که از گذشته باقی مانده دنبال می کند، ولی به چالش هایی که فراروی نظام بین الملل و دو کشور قرار دارند، توجه نمی کند. روابط بین دو کشور باید جوابگوی دستور روز باشد تا این روابط واقعاً پایدار و راهبردی شود. البته، اگر معیارهای معمول در نظر گرفته شود، نمی توان از ابراز «خرسندی عمیق» خودداری کرد. جو روابط فیمابین دو کشور بعد از پایان جنگ جهانی دوم و مرحله کوتاه اوایل سال های 1990 که روسیه به خاطر شور و هیجان انقلابی حاضر بود با آمریکا هم گرا شود، هرگز به این میزان خوب نبوده است. اما نکته حائز تأمل در چگونگی روابط دو کشور این است که این بار مسکو برای برقراری روابط خوب با آمریکا حاضر نیست به این کشور امتیازات یک جانبه ارائه کند. در این زمینه، می توان به دستاوردهای محدودی اشاره کرد که طی آنها به مسکو و واشنگتن به میزان متفاوت از آنها سود نبرده اند. قرارداد جدید درباره محدود کردن تسلیحات راهبردی تهاجمی به امضاء رسیده است. این قرارداد که به جهانیان پیام سیاسی مثبتی می دهد، در واقع به کاهش سمبولیک و احیای مکانیسم محدود کردن تسلیحاتی که خود به خود عامل تحکیم اعتماد است، بسنده می کند. با این ملاحظه، به نظر می رسد اندیشه «صفر جهانی» (نابودی کامل سلاح های هسته ای) که مانند سابق عنوان می شود، برای همیشه از یاد رفته باشد. در این میان، آرزوهای آمریکایی مبنی بر ایجاد بهشت غیرهسته ای با امید به اینکه ایالات متحده در این جهان «کم هسته ای» بتواند برتری غیرهسته ای خود را به برتری سیاسی تبدیل کند، نقش بر آب شده است. در این کشاکش معلوم شد که کسی مایل به خلع سلاح خود نیست. اصل مطلب این است که در این جهان جدید که شاهد اعتلای قدرت های جدید است، ایالات متحده به خاطر کسری بزرگ بودجه نمی تواند طی مدت زیادی برتری غیرهسته ای خود را حفظ کند. به نظر می رسد که اندیشه پرطرفدار، ولی مضر برای روسیه درباره کاهش سلاح های هسته ای تاکتیکی در اروپا نیز کنار گذاشته شده است. این سلاح ها کسی را تهدید نمی کند، ولی از نظر روان شناختی نقش تثبیت کننده ای ایفا می نماید. ایالات متحده در مقابل بدون اینکه رسما به این واقعیت اعتراف کند، منافع ویژه روسیه را در سرزمین شوروی سابق به رسمیت شناخته و از مانع تراشی در تحکیم مواضع روسیه در این جغرافیا دست کشیده است. قبلا آمریکایی ها به هیچ وجه حاضر نبودند در این زمینه با روسیه سازش کنند. بحث درباره همکاری گسترده اقتصادی نیز گسترش یافته است. ایالات متحده برای چندمین بار قول داده به عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی کمک کند. و بالاخره اینکه محورهای مختلف گفتگوهای رسمی روسی- آمریکایی در چارچوب کمیسیون ریاست جمهوری دو کشور آغاز به کار کرده است. هدف این گفتگوها، تعمیق ونهادینه کردن همکاری است. یکی از علل شکست همه تلاش های سابق در این زمینه، سطح بیش از حد بالا و حالت شخصی (روابط بین دو رئیس جمهور) این تماس ها بود. مشکل مهم در این زمینه این است که پایه های نهادینه برای عملی کردن دستورات از بالا وجود نداشته است. می توان ده ها مورد دیگر عناصر نوسازی روابط بین دو کشور را بر شمرد. این روند با موفقیت ولی به گونه متفاوت با انتظارات اولیه، عملی شده و نواقص درونی آن زیاد است. مهمترین این نواقص، بی میلی یا ناتوانی فکری آمریکایی ها در زمینه پایان دادن به جنگ سرد در اروپا با امضای یک نوع پیمان امنیت اروپایی (یا به گونه دیگر) است که روسیه بر آن پافشاری می کند. در این زمینه باید به سه مسئله اساسی توجه کرد. اولا، دور فعلی نزدیکی روابط بین روسیه و آمریکا بسیار آسیب پذیر است. موفقیت این تلاش ها تا حدود زیادی به سرنوشت سیاسی دولت باراک اوباما بستگی دارد که با مخالفت شدید جمهوری خواهانی روبرو می شود که می خواهند به قدرت برگردند. آن ها از همه استدلال ها و از جمله عدم قاطعیت اوباما در برخورد با روسیه برای انتقاد از دولت وی استفاده می کنند. این در حالی است که اوباما از نظر منافع معقولانه آمریکا سیاست بسیار مناسبی را دنبال می کند. جمهوری خواهان هیچ راه معقولانه جایگزینی پیشنهاد نمی کنند و فقط سیاست فعلی را رد می کنند. لذا انتظار زیادی می رود که تصویب قرارداد درباره تسلیحات راهبردی تهاجمی در مجلس سنا به تعویق بیافتد. فقط به این خاطر که این «قرارداد اوباما» است که نباید از این موفقیت بهره سیاسی بگیرد. ثانیاً، باید به این مهم توجه کرد که تمام دستورالعمل های فعلی و آتی روابط روسی- آمریکایی با مسایل گذشته سروکار دارد. درست است که این مسایل حداقل برای کسانی که در زمینه سیاست خارجی فعالیت می کنند، مهم است. اما نمی توان ماهیت آن ها را تغییر داد. لذا، این مجموعه مسایل در مناسبات فیمابین فقط می تواند برداشت های قدیمی را منجمد کنند، زیرا مسایلی که حل می شوند، حتی اگر مثبت باشند، با چالش های واقعی جهان امروز و جهان فردا مرتبط نیستند. به عنوان مثال، ماهیت روند محدود کردن تسلیحات راهبردی تهاجمی در مناسبات بین دو کشور نسبت به زمان جنگ سرد تغییر نکرده است. در آن زمان دو کشور واقعا همدیگر را تهدید می کردند. اولین توافقات درباره محدود کردن این سلاح ها باعث کاهش دشمنی متقابل و تحکیم امنیت متقابل شده بود، ولی اکنون دو کشور همدیگر را به عنوان دشمن تلقی نمی کنند. تسلیحات راهبردی تهاجمی آن ها نقش بازدارنده خود را حفظ کرده، در این میان آنها فقط به چشم تهدید مستقیم به هم نمی نگرند. قرارداد جدید درباره تسلیحات راهبردی تهاجمی به عنوان عنصر مرکزی روابط بین دو کشور تلقی می شود و نمی توان این مسئله را انکار کرد. با این وجود، این قرارداد با چالش ها و تهدیدهای واقعی ارتباط کمی دارد. ظاهر این قرارداد منطقی به نظر می رسد، اما حضور آن در عرصه سیاسی نابجاست. متأسفانه سیاست جلوگیری از هسته ای شدن ایران نیز جزو مسایل گذشته است. این سیاست بایستی از قبل، از طریق جلوگیری از دستیابی اسراییل، هند، پاکستان و کره شمالی به سلاح های هسته ای اجرا می شد. اما اکنون روسیه و آمریکا «در حال عقب نشینی» به یک نبرد ضروری پرداخته و در عین حال به این فکرند که چگونه در این جهان نه با پنج، بلکه با 9قدرت هسته ای همزیستی کرده و از اشاعه بیشتر سلاح های هسته ای جلوگیری نمایند. ثالثاً، فقدان آینده نگری، یکی از مهم ترین نقاط ضعف الگوی فعلی مناسبات روسی- آمریکایی است. تنها محور گفتگو که با آینده سر و کار دارد، پیشنهاد آمریکا درباره ایجاد سامانه مشترک ضد موشکی روسیه با ناتو یا با آمریکا است. درباره امکان اجرای این برنامه ها شک و تردید زیادی وجود دارد. با این وجود می توان گفت که این برنامه ها حداقل با آینده ارتباط دارند و هدف دفاع چالش ها «در آن سوی آفاق» را دنبال می کنند. اگر این برنامه ها عملی شوند، مسکو و واشنگتن با هم روابط هم پیمانی واقعی را برقرار خواهند کرد. در این میان، تأکید بر روابط دوجانبه در جهانی که در آن ایالات متحده و روسیه رهبران آشکاری نخواهند بود، نیز محل شک است. بدیهی است که آن ها مجبور خواهند شد همه ابتکارات خود را به صورت چند جانبه مطرح کرده و دنبال کنند، در اینجا باید به بررسی جهان جدیدی پرداخت که روسیه و ایالات متحده در آن با تشریک مساعی و یا جدا از هم رفتار خواهند کرد. تضعیف مطلق و نسبی ایالات متحده و روسیه، یکی از ویژگی های مهم این جهان خواهد بود. این تضعیف که به بی نظمی در مناسبات بین الملل منجر خواهد شد، ضرورت هماهنگی بیشتر بین قدرت های فعال جهانی را هر چه بیشتر گوشزد می کند. این مهم ترین انگیزه برای نزدیکی روابط بین روسیه و ایالات متحده است. برقراری هماهنگی و تعامل در دو خط چین- آمریکا- روسیه و روسیه- اتحادیه اروپا- آمریکا باید مهم ترین سازوکار برقراری ثبات در جهان معاصر دانسته شود. گروه 8، گروه 20 و سایر مجامع اداره امور بین الملل بدون حضور کشورهای رهبر (از نظر سیاسی و فکری) نمی توانند به طور موثر فعالیت کنند. هر چند مطلوب آن بود روسیه نیز در این نهادها حضور داشته باشد، ولی حضور آن نباید شبیه به حضور در مجمع مسایل اقلیمی کپنهاگ باشد که در آن اتحادیه اروپا و روسیه از مشارکت در اتخاذ تصمیمات نهایی منع شدند. چالش مهم دیگر، اعتلای همزمان قاره آسیا و دولت های ملی این قاره است. کسی را نباید از «خطر زرد» ترساند، زیرا رشد چین، لکوموتیو افزایش رفاه تمام بشریت شده است. جای تأسف است که روسیه هنوز نتوانسته خود را به این لکوموتیو متصل کند. ولی رشد و اعتلای آسیا و ملی گرایی دولتی آسیایی ناگزیر برای نظام بین المللی چالش های جدیدی ایجاد خواهد کرد. بخشی از این چالش ها قابل پیش بینی است. از جمله ایجاد خلأ نسبی (و چه بسا مجازی) امنیت پیرامون چین. به عبارت دیگر، رشد توانمندی چین می تواند امنیت کشورهای اطراف آن را تهدید کند. این مسئله در آسیای شرقی و جنوبی را باید به چالش های قدیمی اضافه کرد که نمی توان آن را از طریق بازدارندگی نظامی حل کرد. برای این منطقه یک سیستم امنیتی باید تنظیم شود که ایالات متحده و روسیه بتوانند در آن نقش های محوری به عهده گیرند. در منطقه بزرگ پیرامون خلیج فارس نیز خلأ امنیت ایجاد شده و به تدریج عمیق تر می شود. سیاست جهانی در دهه های گذشته نتوانسته برای این منطقه که از سلاح های هسته ای برخوردار می شود، سامانه امنیت منطقه ای ایجاد کند و این ناکامی بزرگ سیاست جهانی است. بعد از خروج (چندی دیگر) ایالات متحده و ناتو از افغانستان (که حتمی است)، این خلأ امنیتی عمیق تر خواهد شد و باید آن را به گونه ای پر کرد. بدون ابتکار روسیه و آمریکا و نیز بدون مشارکت چین و احتمالا هند، نمی توان این کار را کرد. قدرت های بزرگ باید ضمانت های امنیتی بدهند و در حال حاضر فقط روسیه و آمریکا از عهده این کار برمی آیند. انقلاب جدید صنعتی و رشد آسیا تقاضای منابع طبیعی، انرژی و مواد خوراکی را به سرعت افزایش داده و این تقاضا طی مدت زیادی حفظ خواهد شد. رقابت بر سر این منابع و سرزمین های دارای منابع شروع شده است. باید شرایط مناسبی ایجاد کرد تا این مسابقه به رقابت ژئوپلیتیکی شبیه به قرن های گذشته تبدیل نشود. ولی نشانه های این رقابت هم اکنون دیده می شود. می توان به مبارزه بر سر 25درصد منابع انرژی کشف نشده و اثبات نشده جهانی اشاره کرد که ممکن است در قسمت روسی مدار قطب شمال وجود داشته باشد. در همین راستا در غرب موضوع «ناتوی قطب شمال» مطرح شده است. روسیه نیز به رزمایش های نظامی برای دفاع از این منطقه دست زده است. چین نیز به دست درازی به این منابع متهم می شود. با این ملاحظه، بدیهی است که سیاست دیگر و تفکر دیگر برای تنظیم ترتیبات در این زمینه است. باید امید داشت که آتش سوزی ها در حومه مسکو به همه نشان داده باشد که ادامه تغییرات اقلیمی امر خطرناکی است. ولی بشریت به بحث های بی محتوای خود پیرامون این مسئله ادامه می دهد. روسیه و آمریکا باید همراه با اتحادیه اروپا و بازیگران دیگر ابتکارات جدیدی مطرح کنند. چالش های جدید فزاینده ای نیز در قسمت سیبری و خاور دور روسیه مطرح شده اند. اگر طرح مالی و سیاسی بین المللی برای تبدیل این منطقه به تأمین کننده منابع طبیعی و مواد خوراکی برای بازارهای جدید اجرا نشود، روسیه می تواند به حاشیه سیاسی و تأمین کننده مواد خام به چین تبدیل شود. این امر برای همه و از جمله برای چین خطرناک است. تنها با تشریک مساعی کشورهای آسیایی تحت سرپرستی روسیه و ایالات متحده می توان از غلتیدن به این پرتگاه جلوگیری کرد. طبیعی است که طی یک مقاله نمی توان همه امکانات برای همکاری های متقابلا سودمند بین روسیه و ایالات متحده در شرایط جدید را برشمرد. آنچه مسلم است، این است که این روابط باید بر مبنای جدید سیاسی و فکری استوار شده و از زیر سایه جنگ سرد خارج شود. آنگاه روابط بین دو کشور در محور هم پیمانی قرار خواهد گرفت. محل تردید است که نخبگان کنونی دو کشور حاضر باشند با چالش های جدید مقابله کنند. ولی اگر اهداف جدید برای آن ها مطرح نشود، آن ها همیشه فقط به گذشته نگاه خواهند کرد. البته، امید به تغییرات وجود دارد. آمریکا که باراک اوباما را انتخاب کرد، در حقیقت امر به یک «نوآوری» دست زد، زیرا باراک اوباما، رئیس جمهوری با تفکر معقولانه و جدید است. ممکن است او در اجرای برنامه های خود موفق نشود، اما حضور او در صحنه سیاسی این امید را ایجاد می کند که جوانان از نسل های گذشته عاقل تر و بهتر باشند.هر چند در این میان بر طراحی دستور روز با نگاه به آینده تأکید می شود، اما اینکه دستور روز قدیمی (پایان نیافتن جنگ سرد در اروپا) یا «شبه قدیمی» (مسئله اشاعه هسته ای، تروریسم بین الملل و قاچاق موادمخدر) باید فراموش شود، مطرح نیست. این چالش ها باید حل شوند و ممکن است گاهی نیز ممکن است شدت یابند (مانند جنگ بر سر اوستیای جنوبی). خطر از سرگیری مسابقه تسلیحاتی نیز همچنان وجود دارد، اما باید امید داشت که این مسابقه بین روسیه و آمریکا بروز نیابد. لذا، اگر آینده نگری مورد توجه قرار نگیرد، همیشه به عقب برخواهیم گشت. طراحی دستور روز جدید می تواند به برقراری روابط سالم بین روسیه و ایالات متحده کمک کند. این روابط هم برای دو کشور و هم برای سراسر جهان مفید و سودمند خواهد بود. منبع: ایراس



    گزارش
    نام منبع: روزنامه کیهان - پنجشنبه 6 آبان 1389- شماره 19775
    شماره مطلب: 14927
    دفعات دیده شده: ۱۲۸۹ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش