Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • دختر آمریکایی که در اسرائیل کشته شد-15 / راشل کوری: قلبم از جنایت‌های اسرائیل به درد آمده است
    چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۱۲

    راشل در نامه‌ای به مادرش می‌نویسد: اگر ما هم شرایط فلسطینی‌ها را داشتیم و می‌دانستیم که تانکها و بولدوزرها می‌توانند هر لحظه برسند و تمام دسترنج ما را خراب کنند، خودمان را بزنند و ساعتها بازداشت کنند آیا برای دفاع از خودمان از هر وسیله‌ای، حتی خشونت آمیز، استفاده نمی کردیم؟ به نظر من چرا. راشل کوری از طریق نامه‌هایی که به مادر خود در آمریکا می‌فرستاد تلاش می‌کرد تا خانواده خود را از شرایط خود و اوضاع غزه مطلع سازد. متن زیر یکی دیگر از نامه‌های ا

    راشل در نامه‌ای به مادرش می‌نویسد: اگر ما هم شرایط فلسطینی‌ها را داشتیم و می‌دانستیم که تانکها و بولدوزرها می‌توانند هر لحظه برسند و تمام دسترنج ما را خراب کنند، خودمان را بزنند و ساعتها بازداشت کنند آیا برای دفاع از خودمان از هر وسیله‌ای، حتی خشونت آمیز، استفاده نمی کردیم؟ به نظر من چرا. راشل کوری از طریق نامه‌هایی که به مادر خود در آمریکا می‌فرستاد تلاش می‌کرد تا خانواده خود را از شرایط خود و اوضاع غزه مطلع سازد. متن زیر یکی دیگر از نامه‌های او به مادرش است: *هرشب کابوس بولدوزرهایی را می بینم که دور خانه را گرفته‌اند 27 فوریه 2003 دوستت دارم. دلم واقعا برایت تنگ شده. شبها کابوسهای وحشتناکی می بینم، تانکها و بولدوزرها را می بینم که دور خانه را گرفته‌اند و من و تو هم داخل خانه هستیم. گاه، "آدرنالین " نقش بی‌حس کننده بازی می‌کند. در چند هفته اخیر، غروبها یا در طول شب، اوضاع را در ذهنم مرور می‌کنم. من واقعا برای این مردم نگرانم. دیروز، پدری دست دو بچه‌اش را گرفته بود و در تیررس تانکها، تفنگچیها، بولدوزرها و جیپهای ارتشی می‌گشت و می‌خواست آنها را از آنجا دور کند چون فکر می‌کرد خانه‌اش را با دینامیت منفجر می‌کنند . من و "جنی " همراه چند زن و دو بچه کوچک داخل خانه ماندیم. در واقع، این ما بودیم که، به خاطر یک اشتباه در ترجمه، این گمان را برای او ایجاد کرده بودیم که خانه اش منفجر خواهد شد. در حقیقت، سربازان اسرائیلی می‌خواستند یک تله انفجاری را از راه دور منفجر کنند، تله‌ای را که احتمالا مبارزان فلسطینی قبلا کار گذاشته بودند. در همینجا بود که، روز یکشنبه، حدود 150 مرد فلسطینی را در یکجا جمع کرده بودند و در حالیکه تفنگهای سربازان اسرائیلی بالای سرشان آماده شلیک بود، تانکها و بولدوزرها‌ گلخانه‌ها را خراب کردند، یعنی جایی را که محل معاش 150 نفر بود. تله، درست روبروی گلخانه ها قرار داشت، درست در نقطه‌ای که تانکها از آنجا وارد می شدند. من از دیدن آن مرد که فکر می‌کرد اگر با دو بچه‌اش از خانه خارج شود و آنطور در تیررس تانکها بچرخد بیشتر در امان است، وحشت کرده بودم. من واقعا می ترسیدم که آنها کشته شوند، و برای همین سعی کردم خودم را بین آنها و تانک حایل کنم. این مسائل هر روزه پیش می آید، اما دیدن آن پدر که با دو بچه کوچولوی خود در بیرون سرگردان بود و بی‌نهایت غمگین به نظر می رسید، برایم لحظه بخصوصی را ساخته بود، شاید برای اینکه می دانستم که اشتباه ما در ترجمه بوده که باعث شده او از خانه اش بیرون برود. *ایست بازرسی اسراییلی‌ها یک فاصله 40 دقیقه‌ای را به یک مسافرت دوازده ساعته و غیرممکن تبدیل کرده است من خیلی روی حرفهایی که تو در تلفن گفتی؛ درباره اینکه خشونتهای فلسطینیها کمکی به حل قضیه نمی‌کند، فکر کردم. دو سال قبل، شش هزار نفر از اهالی رفح در اسرائیل کار می‌کردند، این کارگران، امروز فقط 600 نفرند و بسیاری از این 600 نفر هم از اینجا رفته‌اند چون سه ایست بازرسی بین اینجا و "اشکلون "، نزدیکترین شهر اسرائیل، دایر کرده‌اند که یک فاصله 40 دقیقه‌ای را که راه هر روز کارگران بوده، به یک مسافرت دوازده ساعته و در واقع غیرممکن تبدیل کرده است و بعلاوه، "رفح " که در سال 1999 به عنوان سرچشمه رشد اقتصادی شناخته می‌شد، امروز کاملا ویران است. باند فرودگاه بین‌المللی غزه خراب و فرودگاه بسته شده، مرزهای تجاری که با مصر وجود داشت، حالا پر از تفنگداران ویژه و سربازان اسرائیلی است که در راه به کمین می‌نشینند، راه رسیدن به دریا، طی دو سال اخیر با ایجاد پست بازرسی و ایجاد مستعمره "گوش کاتفی " مسدود شده است. *امروز، رفح فقیرترین نقطه دنیاست از شروع انتفاضه تا کنون 600 خانه در رفح خراب شده، اکثریت ساکنان این خانه ها هیچ ارتباطی با مبارزان نداشتند، فقط، در نزدیک مرز زندگی می کردند. فکر می‌کنم، حتی از نظر رسمی، می توانیم بگوئیم که امروز، رفح فقیرترین نقطه دنیاست، در حالیکه در گذشته نزدیک، در اینجا یک طبقه متوسط وجود داشت. اخیرا شواهدی به دست آورده‌ایم که در گذشته، کشتی‌هایی که می‌باید گلهای غزه را به سمت بازارهای اروپا ببرند، هفته‌ها برای کنترل امنیتی در معبر "ارض " منتظر می ماندند. به راحتی می توانی تصور کنی که شاخه‌های گل که بعد از دو هفته معطلی در کشتی به بازار می‌رسند چه وضعی دارند و چه بازاری می‌توانند پیدا کنند. سرانجام هم، بولدوزرها آمدند و این مردم را از باغ و باغچه شان جدا کردند. *اگر من، تو، عمو "گریچ " و مادربزرگ هم این شرایط را داشتیم دست به اسلحه می‌بردیم چه چیز برای این مردم مانده؟ اگر پاسخی داری به من بگو. من ندارم. اگر هر کدام از ما زندگی آنها را می دیدیم؛ می دیدیم که چطور آسایش و رفاه از آنها سلب شده، می دیدیم که چطور با بچه هایشان در جاهایی شبیه انبار و پستو زندگی می کنند؛ اگر این چیزها برای خودمان پیش می آمد و می دانستیم که، سربازها، تانکها و بولدوزرها می توانند هر لحظه برسند و تمام گلخانه هایی را که طی زمان ساخته‌ایم خراب کنند، خودمان را بزنند و همراه 149 نفر دیگر، ساعتها و ساعتها بازداشت کنند، فکر کن، آیا برای دفاع از خودمان و از چیزهای اندکی که برایمان مانده، از هر وسیله ای، حتی خشونت آمیز، استفاده نمی کردیم؟ به نظر من چرا. من به این فکر می کنم، بخصوص وقتی باغ و باغچه های گل و میوه را می بینم که خراب شده، درختهای میوه را می بینم که بعد از سالها زحمت، شکسته و نابود شده است. چقدر طول می کشد رویاندن و بزرگ کردن گیاهی و این کار به چه اندازه عشق و محبت نیاز دارد. معتقدم که در شرایط مشابه، اکثریت مردم، هر طور که بتوانند، از خود دفاع می کنند. فکر می کنم عمو "گریچ " همین کار را می کند. فکر می کنم مادر بزرگ هم اینکار را می کند. فکر می کنم خودم هم خواهم کرد. از من می خواهی که از مقاومت بدون خشونت حرف بزنم. دیروز، وقتی آن تله منفجر شد، شیشه های تمام خانه های مسکونی اطراف فرو ریخت. ما داشتیم چای می نوشیدیم و من می خواستم با آن دوتا کوچولو بازی کنم. تا الان، اوقات سختی را گذرانده ام. تحمل اینهمه محبت و مهربانی برایم بسیار دشوار است، آنهم از جانب مردمی که مستقیما با مرگ رو در رو هستند. *قلبم به درد می آید؛ چه چیزهای شنیعی که اجازه می دهیم در جهان بگذرد می دانم که در آمریکا، همه چیز اینجا اغراق آمیز به نظر می رسد. صادقانه بگویم، گاه، ملاطفت مطلق این مردم که حتی در همان زمان که خانه و زندگی شان درهم کوبیده می شود، مشهود است، برای من سوررئالیستی است. برایم غیرقابل تصور است که آنچه در اینجا می گذرد، می تواند در دنیا پیش بیاید بدون اینکه اغتشاش و آشوب و جنجال عمومی در پی داشته باشد. اینها قلبم را به درد می آورد، همانطور که در گذشته هم برایم دردناک بود. چه چیزهای شنیعی که اجازه می دهیم در جهان بگذرد. بعد از اینکه با هم حرف زدیم، به نظرم آمد که تو حرفهای مرا بطور کامل باور نمی کنی. البته فکر می کنم اینطوری بهتر است، به خاطر اینکه من، روحیهء انتقادی و مستقل را از همه چیز بالاتر می دانم و در ضمن فهمیده ام که در مقابل تو، نیازی ندارم که آنچه را فکر می کنم توجیه کنم. و برای این، دلایل زیادی هست، از جمله اینکه می دانم تو هم در تحقیقات خودت مستقل هستی. با اینهمه، در مورد کاری که می کنم نگرانم. *وقتی شرایط اینجا را می‌بینم از احتمال فراموش شدنش وحشت می کنم مجموعه شرایطی که در بالا سعی کردم توضیحشان بدهم، و خیلی چیزهای دیگر، بتدریج چیزی را می سازد؛ اغلب پنهان اما عظیم و سنگین: یعنی حذف و تخریب قابلیت گروه خاصی از مردم برای ادامه بقاء و زنده ماندن. این چیزی است که من در اینجا شاهدش هستم. قتل و کشتار، حمله های موشکی، مرگ بچه ها با گلوله، اینها قساوت است. و وقتی همه اینها را یکجا در ذهنم جمع می کنم، از احتمال فراموش شدن آن وحشت می کنم. اکثریت غالب این مردم، حتی اگر از نظر اقتصادی امکان گریز از اینجا را داشته باشند، حتی اگر واقعا بخواهند دست از مقاومت بردارند و خاک خود را رها کنند و بروند (و این، به نظر می رسد کوچکترین هدف سفاکیهای شارون است)، نمی توانند. برای این که حتی نمی توانند برای تقاضای ویزا به اسرائیل بروند، و برای اینکه کشورهای دیگر اجازه ورود به آنها نمی دهند (نه کشور ما و نه کشورهای عربی). برای همین است که من فکر می کنم وقتی تمام امکان زنده بودن فقط در یک وجب جا (غزه) خلاصه می شود و از آن نمی توان خارج شد، می توانیم از "نسل کشی " حرف بزنیم. شاید تو بتوانی معنی "نسل کشی " را، طبق قوانین بین المللی تعریف کنی. من الان آنرا در ذهن ندارم. اما من، اینک بهتر می توانم آن را تصویر کنم، البته امیدوارم. فکر می کنم تو می دانی که من دوست ندارم از این کلمات سنگین استفاده کنم. ولی واقعا سعی می کنم آنرا تصویر کنم و بگذارم دیگران خودشان نتیجه گیری کنند. و با اینحال، همچنان به توضیح و تشریح موقعیت ادامه می دهم. *می خواهم برای مادرم بنویسم که شاهد یک نسل کشی تاریخی و حیله گرانه هستم من فقط می خواهم برای مادرم بنویسم و به او بگویم که من شاهد این نسل کشی تاریخی و حیله گرانه هستم، که واقعا وحشت دارم، که مدام اعتقاد عمیق خود را به انسانیت و شفقت انسان مورد سئوال قرار می دهم. اینها باید متوقف شود. فکر می کنم چقدر خوب است که همه ما، همه کارهای دیگر را رها کنیم و زندگی خود را وقف این کار کنیم. اصلا فکر نمی کنم که این کار اغراق است. من هنوز هم دوست دارم برقصم، دوست پسر داشته باشم و با دوستان و همکارانم شادی کنم و بخندم. ولی در عین حال می خواهم که اینها متوقف بشود، بیرحمی و شقاوت. این چیزی است که حس می کنم. من احساس تاامیدی می کنم. من متأسفم که این پستی و دنائت جزو واقعیتهای جهان ماست، و اینکه ما، در عمل در آن شرکت می کنیم. این، آنی نیست که من برایش به دنیا آمدم، این، آنی نیست که مردم اینجا برایش به دنیا آمده باشند، این، دنیایی نیست که تو و بابا آرزویش می کردید؛ وقتی تصمیم گرفتید مرا داشته باشید. این، آنی نیست که من وقتی به دریاچهء "کاپیتال " نگاه می کردم، می گفتم "اینست دنیای بزرگ! و منهم در آنم ". من دوست ندارم بگویم که می توانم در این دنیا در آسایش به سر ببرم و بدون هیچ نگرانی و در بیخبری کامل از شرکت خودم در این "نسل کشی "، زندگی کنم. باز هم انفجار بزرگی در دوردست. *وقتی از فلسطین برگردم احساس گناه خواهم کرد وقتی از فلسطین برگردم، با کابوسهایم دست به گریبان خواهم بود و احساس گناه خواهم کرد از اینکه در اینجا نمانده ام. اما می توانم خود را در کار زیاد غرق کنم. آمدن به اینجا یکی از بهترین کارهایی است که تا بحال انجام داده ام. خواهش می کنم وقتی به نظر خل می آیم، یا اگر ارتش اسرائیل گرایشات نژادپرستانه خود را، که می خواهد "سفید "ها را زخمی نکند، کنار بگذارد، علت آنرا شرافتمندانه به این تعبیر کن که من در میانه یک "نسل کشی " هستم که خودم هم بطور غیرمستقیم از آن حمایت می کنم و دولت من در آن مسئولیت زیادی دارد. دوستت دارم، همانطور که بابا را. متأسفم از این که نامهء بدی نوشته ام. خوب، الان آدم جالبی که کنار من است کمی نخود به من داده، باید آنها را بخورم و تشکر کنم. راشل



    گزارش
    نام منبع: خبرگزاری فارس
    شماره مطلب: 14916
    دفعات دیده شده: ۱۲۵۵ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش