-
روایت روزنامهنگار آمریکایی از یک پرونده مفتوح-1 / چگونه «بدترین حادثه پس از جنگ ویتنام» برای ارتش آمریکا رقم خورد
سهشنبه ۴ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۲۸
فرانکو چهره راننده کامیون را که به سمت مقر تفنگداران دریایی آمریکا در حرکت بود به خاطر داشت و گفت: «او مستقیما به من نگاه میکرد و لبخند می زد. به محض اینکه کامیون به طرف ساختمان پیچید من فهمیدم که چه چیز دارد اتفاق می افتد». در بامداد 23 اکتبر 1983بزرگ ترین عملیات استشهادی توسط جوانان مقاوم و گمنام لبنانی، علیه اشغالگران آمریکایی در بیروت انجام شد. این عملیات در ادبیات سیاسی و تاریخی ایالات متحده آمریکا به «کابوس اکتبر 83» اشتهار پیدا کرد و تلاش
فرانکو چهره راننده کامیون را که به سمت مقر تفنگداران دریایی آمریکا در حرکت بود به خاطر داشت و گفت: «او مستقیما به من نگاه میکرد و لبخند می زد. به محض اینکه کامیون به طرف ساختمان پیچید من فهمیدم که چه چیز دارد اتفاق می افتد». در بامداد 23 اکتبر 1983بزرگ ترین عملیات استشهادی توسط جوانان مقاوم و گمنام لبنانی، علیه اشغالگران آمریکایی در بیروت انجام شد. این عملیات در ادبیات سیاسی و تاریخی ایالات متحده آمریکا به «کابوس اکتبر 83» اشتهار پیدا کرد و تلاش مسئولان این کشور برای شناسایی عاملان این عملیات بزرگ و غرور آفرین هنوز هم به نتیجه نرسیده است. طی این عملیات 241 تفنگدار دریایی (مارینز) آمریکایی که از زبده ترین سربازان این کشور به شمار می روند به هلاکت رسیدند. آمریکاییها از عملیات مارینز به عنوان بدترین حادثه پس از جنگ ویتنام یاد می کنند. متن پایین قسمت اول از روایت «رابین رایت» خبرنگار آمریکایی از این حادثه است که در چهار قسمت تقدیم میگردد: *بامداد 23 اکتبر 1983؛ صدای مهیبی که بیروت را از خواب بیدار کرد در بامداد آن یکشنبه ماه اکتبر 1983 در لحظاتی که اولین اشعههای خورشید بامدادی سواحل مدیترانه در لبنان را روشن میکرد صدای مهیبی در فضای خواب آلود بیروت پیچید و همه را از خواب بیدار کرد. رانیا یاموت، دختری هفت ساله وحشتزده و با فریاد به طرف اتاق خواب پدر و مادرش دوید. پدر و مادرش هم مثل او از شدت انفجار دچار وحشت شده بودند. موج انفجار شیشههای پنجره اتاقشان را شکسته بود و رختخوابشان تماما از شیشههای خردشده پر شده بود. دختر تا مدتها از شدت ترس نمیخواست از آغوش پدرش جدا شود. *فکر کردیم پایان دنیا فرا رسیده است حسن صبیح یک بانکدار در فضای آزاد نشسته بود و قهوهاش را میخورد او بر اثر انفجار با وحشت از جایش پرید و در همان لحظه ابر غلیظ قارچ مانندی را که بزرگتر میشد در آسمان مشاهده کرد؛ صحنهای که او را به فکر هیروشیما انداخت. غسان هارموش شاغل در امور مسکن فکر کرد که پایان دنیا فرا رسیده است. هر یک از مردم شهر درباره اینکه در زمان اتفاق افتادن این حادثه وحشتناک کجا بوده و چه کار میکرده داستان مفصلی برای گفتن داشت. *وحشت فرمانده گردان آموزش ارتش آمریکا در لبنان سرهنگ تام فینتل فرمانده گردان آموزش ارتش آمریکا در لبنان که در لحظه حادثه در رختخوابش مشغول نوشیدن قهوه بود از آن سر شهر صدا را شنید و اولین عکس العملی که نشان داد این بود که با خود گفت: حتما سوریها یکی از موشکهای جدید زمین به زمین اس اس 20روسی خود را شلیک کرده اند. او با عجله به بالکن آمد و از آنجا دود سیاهرنگی را دید و بوی نامطبوعی را حس کرد. او وحشت کرده بود ولی هنوز نمیدانست که حادثه انفجار در کجا اتفاق افتاده است: «من از شدت ضربه و صدای انفجار از رختخواب بیرون پریدم و با وجودی که دو سال بود که در لبنان بهسر می بردم ترس و هیجان سراپایم را فرا گرفت». *قویترین و مؤثرترین حادثه تاریخ منطقه در گزارش کارشناسان پزشکی قانونی سازمان اف.بی.آی. گفته شد که این انفجار قوی ترین انفجار غیراتمی جهان از زمان جنگ دوم جهانی بوده است. کارشناسان مواد منفجره اعلام کردند که کامیون حامل 6هزار کیلوگرم ماده منفجره بوده و حتی بعدا نظر خود را به این صورت اصلاح کردند که حداقل 6هزار کیلوگرم بوده است. این انفجار قوی ترین و مؤثرترین حادثه ای بود که در تاریخ منطقه انجام شده بود و باتوجه به اثرات عمومی آن، می رفت که تعداد کشته شدگان نسبت به نتایج روانی مسئله در درجه دوم اهمیت قرار گیرد. *ناگهان دیدم قطعات ساختمان به هوا پرتاب شدند رابرت کایهون درجهدار اهل «سنت آنتونیو» در ایالت تگزاس لاغراندام و با چهره آفتابزده، در روز حادثه یعنی 23 اکتبر 1983 بیست و یک ساله بود. او در روز بعد از حادثه با زبانی که گاهی به لکنت می افتاد این گونه تعریف می کرد: «من صدای انفجار را شنیدم من در پشت بام ساختمان پشت کیسهای شن دراز کشیده بودم که ناگهان دیدم قطعات ساختمان دارد به هوا پرتاب می شود من خدا را بهیاد آوردم. وقتی همه چیز تمام شد من باز بیست ثانیهای بیحرکت ماندم. رفیق من جو مارتوچی که کنار من دراز کشیده بود زیر آوار ماند من او را بیرون کشیدم و همین که از جایمان بلند شدیم فریاد هزاران نفر را شنیدیم که ناله میکردند و کمک میخواستند: کمک! ای خدا! کمک کنید! *بیشتر سربازان در رختخوابهایشان زیر آوار ماندند و کشته شدند در این پایگاه در ساعت شش و بیست دقیقه صبح هنوز بیش از سیصد نفر از افراد نیروی دریایی و تفنگداران در خواب بودند و ده دقیقه به وقت بیدارباش آنها مانده بود چرا که معمولاً روزهای یکشنبه نیم ساعت بیشتر اجازه خواب و استراحت داشتند. فقط کارکنان آشپزخانه بیدار بودند و برای صبحانه تدارک می دیدند. بیشتر سربازان در رختخوابهایشان زیر آوار ماندند و کشته شدند چون ساختمان به تلی از خاک و قطعات سیمان و تیرآهنهای خمیده و شکسته تبدیل شده بود چند نفر هم شانس آورده از پنجره به بیرون پرتاب شده بودند. *راننده کامیون مستقیماً به من نگاه میکرد و لبخند میزد سرجوخه مارتوچی که روی پشت بام خوابیده بود با وحشت از خواب پرید او می گوید یک انفجار اتفاق افتاد به چشم خودمان دیدیم که سقف در وسط ساختمان یکباره بالا آمد و منفجر شد. پس از انفجار یک لحظه توقف بود و بعد ناگهان ساختمان در عرض سه چهار ثانیه درهم فروریخت. ما هم با سقف به پایین افتادیم. فقط یک نفر از شهود حادثه زنده مانده بود. درجهدار ادی دی فرانکو مشاهده کرد که یک کامیون بنز از پارکینگ مقر نیروی دریایی به سوی ساختمان پیچید و یکباره گاز داد. رفتوآمد کامیونهای سنگین در آنجا عادی بود چون ساختمان در نزدیکی انبار فرودگاه قرار داشت. ولی در آن روز کامیون زردرنگ ناگهان به طرف ساختمان پیچید و با حداکثر سرعت خود را به ساختمان زد. دی فرانکو که نگهبانی میداد چهره راننده کامیون را در خاطر داشت: «او مستقیما به من نگاه میکرد و لبخند می زد. به محض اینکه کامیون به طرف ساختمان پیچید من فهمیدم که چهچیز دارد اتفاق می افتد». *بدترین حادثه برای ارتش آمریکا پس از جنگ ویتنام ساختمان یک بنای چهارطبقه بتون آرمه در حاشیه فرودگاه بیروت بود که قبلا به عنوان مرکز تأمین امنیت پروازها مورد استفاده قرار می گرفت. این بنا در تابستان 1982 در جریان حمله اسراییلیها و شلیک توپخانه آنها به شدت آسیب دیده بود. معذلک ماده منفجره زیادی لازم بود تا بتواند این بنای بتون آرمه را ویران کند. البته بنا پس از آن درگیریها باز هم آنقدر قابل استفاده و روبهراه بود که نیروی دریایی آمریکا تصمیم گرفت پایگاه تفنگداران دریایی خود را که پس از قتل عام فلسطینیان و کشته شدن رئیس جمهور تازه انتخاب شده لبنان به این کشورها برمیگشتند در آنجا برپا کند. هر دو حادثه غمانگیز و تأسفآور فقط چند روز پس از خروج نیروهای چندملیتی صلح از لبنان اتفاق افتاده بود. این بار یک نفر موفق شده بود نقشه ای طرح کند که بتواند ساختمان را بهکلی ویران سازد. این حادثه برای ارتش آمریکا بدترین حادثه پس از جنگ ویتنام بود. *241 تفنگدار دریایی آمار نهایی کشتهشدگان آمریکایی سرگرد باب جردن یکی از افسرانی بود که در آن روز پس از اتفاق افتادن حادثه چنین اظهارنظر کرد: «من از زمان جنگ ویتنام تاکنون، حمام خونی اینچنین ندیده ام. پس از آنکه گروه نجات یک هفته تمام در زیر خروارها خاک و بتون و آهن فرو ریخته به دنبال افرادی که احتمالاً زنده ماندهاند می گشتند و غالبا هم با احتیاط و با ابزارآلات سبک این جستجو را انجام میدادند تا به زنده ماندگان احتمالی آسیبی نرسد پس از یک هفته به ناچار عملیات جستجو متوقف شد و بقیه مفقودین را جزو کشته شدگان منظور کردند. این احتمال داده شد که این افراد هم مثل راننده کامیون به پودر تبدیل شده باشند. در پایان عملیات آمار کلی از بین رفتگان متعلق به پایگاه آمریکا 241 نفر اعلام شد. *بیست ثانیه بعد، در انفجار مقر فرانسویها 58 چترباز کشته شدند بیست ثانیه پس از این انفجار در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در فاصله شش کیلومتری محل، یک انفجار دیگر، ساختمان شش طبقه مقر واحد حفاظت گروه فرانسویان عضو سپاه چندملیتی صلح را در هم کوبید. در اینجا هم نگهبانان نتوانسته بودند به موقع متوجه خطر شده و کامیون را متوقف کنند. کل بنا ناگهان به یک طرف خوابید و دیوارهای بتونی مثل خانه ای که از ورقههای مقوایی ساخته باشند روی هم ریخت و 58 چترباز کشته شدند. *متخصصین کشف جرم افبیآی قرائن و شواهد قابل استنادی پیدا نکردند واشنگتن در مقابل انفجار مقر تفنگدارانش عکس العمل تندی نشان داد. ریگان رئیس جمهور آمریکا خطاب به گروهی از خبرنگاران در حالی که بیاناتش از شبکه سراسری تلویزیون پخش می شد گفت: مسببین این حادثه باید انتقام پس بدهند و پس خواهند داد. ما نباید اجازه دهیم که جانیان بین المللی و مزدوران آدمکش آنها صلح و امنیت را به خطر بیندازند. ژنرال جان ویسی فرمانده کل نظامی آمریکا در منطقه اخطار کرد که کسانی که باعث و بانی این حادثه در مقر سپاه صلح بودند از انتقام مصون نخواهند ماند. ولی زمان می گذشت و اقدامی در این مورد صورت نمی گرفت. تشخیص اینکه کدام قدرت مسئول این حوادث است و به صورت یک نیروی نامرئی در پشت پرده این کشتارها را کارگردانی می کند مشکل بود. با وجود تمام صحنه سازیها و جوسازیها در افکار عمومی و با وجود شایعه پراکنی ها و یک کلاغ چهل کلاغ کردنها دلایل کافی و قانع کننده به دست نیامد گروه کارشناسان و متخصصین امور جنایی و کشف جرم اعزامی از سازمان افبیآی در جستجوهایشان در محل انفجار که گودالی به قطر پنج متر و عمق سه متر ایجاد کرده بود همچون مورد حادثه انفجار شش ماه قبل محل سفارت آمریکا در بیروت در این مورد هم آثار و علائم و قرائن و شواهد مثبت و قابل استناد پیدا نکردند. *آمریکاییها، ایران و هر دشمنی را که روی کره زمین سراغ داشتند متهم میکردند البته کاسپار واینبرگر وزیر دفاع وقت آمریکا پیشاپیش نتیجه را به دست آورده بود او در این باره گفت: «دلایلی وجود دارد که نشان می دهد ایران در این کارها دست داشته است». او همچنین در یک مصاحبه تلویزیونی که چند ساعت پس از حادثه انجام شد سوریه و نیز تأمین کننده سلاحهای آن یعنی شوروی را هم دخیل دانست، او گفت: «من نمی توانم قبول کنم که شوروی در این کار دست نداشته است. آنها از آب گلآلود خوب ماهی میگیرند». آمریکایی ها مثل تیر در تاریکی انداختن هر مخالف و دشمنی را که در روی کره زمین سراغ داشتند به دست داشتن در حادثه متهم می کردند و قضاوتشان بیشتر از عصبانیتشان منشأ می گرفت تا از اطلاعاتشان. *عملیاتی دقیق، حسابشده و با اطلاعات کافی آمریکا و فرانسه در اثبات اینکه این انفجارها به صورت توطئه و با برنامه ریزی قبلی بوده و عاملین آن در حکم جانی و مجرمند دچار مشکل شده بودند زیرا تمام مدارک و شواهد قابل استناد در جریان حادثه نابود شده و از بین رفته بود. خیلی زود معلوم شد که عملیات چقدر درست و بیعیب و نقص طراحی شده بوده است. ستوان هشان جابر افسر لبنانی رابط در مقر تفنگداران دریایی گفت: «برای طراحی عملیاتی از این نوع، داشتن اطلاعات زیادی لازم است. آدم باید از وضع ساختمان اطلاعات کافی داشته باشد و بداند که قسمت آسیبپذیر آن کجاست و نیز باید بداند که نگهبانی ساختمان به چه صورت و طبق چه برنامه ای است. علاوه بر اینها باید بداند که عبور از موانع خیابانی چیده شده سر راه وسایل نقلیه که ارتش لبنان در اطراف مقر آمریکاییها تعبیه کرده بود به چه صورت امکانپذیر است و نیز باید بداند که سربازان روزهای یکشنبه دیرتر از خواب بیدار می شوند. با این حساب معلوم می شود که راننده خندان و از جان گذشته کامیون به طور اتفاقی و از طریق بخت و اقبال نبوده که توانسته است خود را تا در ورودی ساختمان مقر تفنگداران برساند». *«جهاد اسلامی» مسئولیت انفجارها را پذیرفت چند ساعت پس از این دو انفجار مردی ناشناس به آژانس خبرگزاری فرانسه در بیروت تلفن کرد و با عربی کلاسیک و بهنام گروه اسرارآمیز و ناپیدای «جهاد اسلامی» گفت: ما سربازان خداییم ما نه ایرانی هستیم نه سوری و نه فلسطینی. بلکه ما مسلمانیم و از فرامین قرآن اطاعت می کنیم. سازمان جهاد اسلامی مسئولیت انفجار بمب در سفارت آمریکا در بیروت را نیز که منجر به قتل 63 نفر شد به عهده گرفته بود. این جنبش خواستار آن بود که تمام آمریکاییان باید از لبنان خارج شوند در غیر این صورت جانشان به خطر خواهد افتاد. گوینده تلفن قبل از اینکه گوشی را بگذارد افزود: «پس از انفجار بمب در سفارت گفتیم که اقدامات شدیدتری به عمل خواهیم آورد و حالا می فهمند که با چهکسانی طرفند اکنون اعمال خشونت تنها راهی است که برای ما مانده است». *ده روز بعد، یک کامیون دیگر و کشته شدن 29 سرباز اسراییلی ده روز بعد یک کامیون دیگر که پر از ماده منفجره بود و خود را به یک ساختمان زردرنگ دو طبقه در شهر«تیروس» در جنوب لبنان که یکی از پایگاههای مهم نظامی اسراییلیان محسوب می شد کوبید و آن را ویران کرد. 29 سرباز اسراییلی و بیش از 30 گروگان لبنانی و فلسطینی که تحت مراقبت های شدید در این ساختمان زندانی بودند کشته شدند. موشه آرنس وزیر دفاع اسراییل پس از این انفجار گفت که لبنان لانه و پایگاه بزرگ آدمکشان است و ما باید با زور آن را در هم بکوبیم و همین طور هم شد. هواپیماهای جنگی اسراییلی پایگاه های فلسطینیان در شرق لبنان را بمباران کردند بدون اینکه ابتدا ثابت شود چه گروهی و چه سازمانی در انفجار مقر سربازان اسراییلی مسئول بوده و دخالت داشته است. *«جهاد اسلامی» باز هم مسئولیت عملیات را بهعهده گرفت چند روز پس از این انفجار جهاد اسلامی طی تماسی از نقش خود در انفجار با افتخار زیاد یاد کرد. هواپیماهای اسراییلی همچنین به روستاهای شیعه نشین لبنان که ساکنانش طرفدار ایرانند حمله کردند و باز این حمله ها در حالتی انجام شد که مسئولین دولتی اسراییل به طور غیررسمی اعلام داشتند که دلایل کافی برای محکوم کردن ساکنین این روستاها در اختیار ندارند دو روز بعد هواپیماهای فرانسوی هم وارد کار شدند. هجده ماه بعد یعنی در اوایل سال 1985 «فیل تاوب مان» از روزنامه نیویورک تایمز فاش کرد که حمله هواپیماهای فرانسوی طبق برنامه اصلی قرار بود با مشارکت هواپیماهای آمریکایی انجام شود. تاوب مان نوشت: این اولین بار بود که رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا یک حمله متقابل علیه تروریستها را اجازه می داد ولی وزیر دفاع آمریکا البته طبق قرائن و شواهد عمداً فرمان رئیس جمهور را برای حمله به دره بقاع به ناوگان ششم مستقر در سواحل لبنان دیر ابلاغ کرد. بنابراین 14 هواپیمای سوپراتاندارد فرانسوی بدون مشارکت هواپیماهای آمریکایی این حمله را انجام دادند. *بررسی آمریکاییها نشان داد هیچ تدارک امنیتی نمیتواند جلوی کسی را که از جانش گذشته بگیرد در عوض در آمریکا جستجو برای یافتن عاملین انفجارها در هرجا به روال خودش ادامه داشت. در کنگره و در وزارت دفاع تحقیقات رسمی روی ساختار فرماندهی نظامی و تدارکات امنیتی و حراستی مقر تفنگداران در جریان بود. در گزارش کنگره بیشترین مسئولیت را متوجه سرهنگ «تیمونی جی گرایتی» فرمانده واحد دانسته بودند زیرا تدارکات امنیتی و حراستی مقر ناکافی بوده و اشتباهات بزرگی از نظر موقعیت مکانی محل و از نظر سلسله مراتب فرماندهی وجود داشته است. در بررسیها این نظر غلبه داشت که هیچگونه پیشبینی و تدارکات امنیتی و حراستی جلوی کسی را که از جانش گذشته است و می خواهد عملیات انتحاری انجام دهد نمی تواند بگیرد. نه تحقیقات و بررسیهای آمریکایی ها و نه تلافی جوییهای فرانسوی ها و اسراییلی ها هیچ کدام به نتیجه ای نرسید. آمریکایی ها به این قناعت کردند که واقعیت را بپذیرند و به جستوجوی عوامل حادثه بپردازند. *نیروی دریایی آمریکا در لبنان تشکیلات خود را به زیر زمین منتقل کرد در جریان سه حمله هوایی دیگر که اسراییلی ها به منطقه انجام دادند نیروی دریایی آمریکا در لبنان تشکیلات خود را به زیر زمین منتقل کرد و بعضی از تفنگداران را هم در کانتیرهایی کانتینرهایی که به پناهگاه تبدیل شده بود مخفی نمود. واشنگتن و تلآویو همان طور که اخطارهای مکرر را پشت گوش انداختند و نشنیده گرفتند همانطور هم از این مسئله غفلت کردند که از گذشته عبرت بگیرند و پس از انفجارها تسلط خود را بر اوضاع دوباره حفظ کنند. در حادثه انفجار مقر تفنگداران دریایی آمریکا در 23 اکتبر 1983 دو پیشامد جنبی دخیل بود. این دو پیشامد نشاندهنده نمونه کاملی از طرز تلقی و برداشت مخالفت آمیز با حضور و تسلط غربی هاست. تلقی و برداشتی که در کل جهان عرب توسعه پیدا کرده و اخیرا به طور مداوم و با شدت بیشتری خود را نشان داده است. توجه به ماهیت دو حادثه مورد اشاره همچنین می توانست در نهایت شناساننده گروههای محور و بازیگران اصلی در حوادث غمانگیز لبنان باشد؛ گروه های مبارز شیعی که علیه قدرت های غربی حامی حکومت مسیحی لبنان مبارزه می کردند. *در سپتامبر 1983 اعتبار آمریکا و تفنگدارانش مقابل شیعیان شروع به خردشدن کرد به عقب که برگردیم میبینیم که شیعیان در تاریخ چهل ساله استقلال لبنان هم از طرف مسیحیان و هم از طرف سایر گروههای مسلمان یا مورد بیتوجهی قرار داشتند و یا با آنها بدرفتاری می شد ولی اکنون صاحب نقش تعیین کننده در منطقه شده و مناطقی را در لبنان تحت تسلط خود داشتند. سیاستمداران و خبرنگاران خارجی علاقهمند شدند که ببینند رهبران شیعیان چه نظری و چه حرفی دارند و دولت لبنان هم دیگر نمی توانست به آنها همچنان بیتوجه بماند و خود را همچنان در معرض خطرات و ضایعات انسانی و مالی از ناحیه آنها قرار دهد. شیعیان در لبنان یکباره قدرتی شدند و تندروهای آنان که موقتاً در پشت پرده قرار داشتند و در انتظار بروز و ظهور بودند. در سپتامبر 1983 که شیعیان ظاهر شدند و قدرت خود را نشان دادند وجهه و اعتبار آمریکا و تفنگدارانش به طور خطرناکی شروع به خردشدن کرد.
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 14901
دفعات دیده شده: ۱۳۴۵ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش