-
طولانیترین نسلکشی تاریخ چگونه اتفاق افتاد-8/سرخپوستان موجوداتی ناقصالخلقه که سرشان در سینه قرار دارد!
شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۱۶
انگلیسیها بر اثر تبلیغات مغرضانه باورشان شده بود سرخ پوستان، وحشی هستند و یکی از نویسندگان آنها ساکنان بومی آمریکا را موجوداتی ناقص الخلقه توصیف کرده که سرشان در سینه قرار گرفته است! بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان که صاحبان اصلی این سرزمین بودند را از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قایل نبوده اند. قسمت هفتم این مجموعه از نظر خوانندگ
انگلیسیها بر اثر تبلیغات مغرضانه باورشان شده بود سرخ پوستان، وحشی هستند و یکی از نویسندگان آنها ساکنان بومی آمریکا را موجوداتی ناقص الخلقه توصیف کرده که سرشان در سینه قرار گرفته است! بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان که صاحبان اصلی این سرزمین بودند را از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قایل نبوده اند. قسمت هفتم این مجموعه از نظر خوانندگان گذشت و هم اینک قسمت هشتم آن تقدیم می گردد: *ایرلندی های وحشی، شیطان پرست، خشن، برهنه و آدخوار! کلاوس کنور در کتاب «تئوریهای استعمارگرایانه انگلیسیها» ابزار عقیده کرده است که رفتار انگلستان در زمینه نسل کشی عمدی ملتهای مستعمرهها بدتر و زشتتر از سایر قوای استعماری آن روز اروپا بوده است. هدف نهایی استعمارگران انگلیسی در لشکرکشی و کشورگشایی و اشغال مناطق گوناگون جهان خالی کردن مستعمرهها از مردم بومی، غارت ثروتها و منابع طبیعی کشورهای استعمار زده بوده است. آنگونه که در استرالیا و زلاندنو روی داده است در این مسیر که با اشغال ایرلند آغاز شد و هنوز ادامه دارد عقده برتریجویی نژادی و مقوله تقدیر الهی بر اخلاق سیاسی و رفتار نظامی انگلیسیها کاملا آشکار بوده است. مهمتر اینکه انگلیسیها خود را از هر تعهد انسانی، قانونی و اخلاقی در برابر ملتهای استعمار شده آزاد میدانستند. ایرلندیها نیز که نزدیکترین همسایه و هم نژاد و همرنگ انگلیسیها هستند از این تبعیض رهایی نیافتند. انگلیسی ها درباره ایرلندیها چنین گفتند: «ایرلندیها شیطان پرست خشن، برهنه و گیاه خوار هستند که در جنگلها و تالابها زندگی میکنند. در مناسبتهای مخصوص گوشت انسان به ویژه مادرانشان را می خورند. بیشتر مادران ایرلندی زنان وحشی و گوش دار بودند و در زمانهای گذشته گوشت نوزادان خود را میخوردند.» *توصیف انگلیسیها از سرخ پوستان رفتار اسپانیاییها که آرزوی ربودن و بردگی سرخ پوستان را در سر می پروراندند با رفتار انگلیسیها بسیار متفاوت بود. اسپانیاییها پیوسته میگفتند که سرخ پوستان «بندگان طبیعت» هستند. در حالی که قدیسان انگلیسی در رفتار و اندیشهشان در برابر سرخ پوستان دورنگرتر بودند چرا که هدف نهاییشان اشغال و تصاحب همه سرزمینهای قاره آمریکا و جایگزینی مهاجران سفیدپوست و فرهنگ آنان به جای مردم بومی و فرهنگ مردم بومی بود. آنان به نام گسترش تمدن، فرهنگ منحصر به فرد و اصیل سرخ پوستان را متلاشی کردند. انگلیسیها بر اساس نگرش و جهان بینی خود نوشتههای برخی نویسندگان نژادپرست اسپانیایی همچون «گونزالو فراندیس»، «اویدویی والدیس» و «فرانسیسکو لوپیزدوگامارا» را به زبان انگلیسی ترجمه کردند و از ترجمه آثار برخی نویسندگان با انصاف مانند «پارتولومه دولاسکازاس» خودداری کردند. خانم «مارگریت هدگن» دانشمند انسان شناسی در این باره چنین می گوید: «نخستین کتاب انگلیسی درباره سرخ پوستان در سال 1511 منتشر شد. در این کتاب آنان را موجودات وحشی توصیف کرده بودند که از نداشتن عقل و فکر سالم رنج می برند و مردانشان با گوشت فرزندان و همسران خود تغذیه میکنند.» *سرخ پوستان موجوداتی ناقص الخلقه هستند که سرشان در سینه قرار گرفته است! انگلیسیها بر اثر تبلیغات عوام فریبانه و مغرضانه باورشان شده بود که در آن سوی اقیانوسها انسانهایی زندگی میکنند که ماهیت وحشی دارند. بیشتر نویسندگان انگلیسی و اروپایی آن زمان در آثار فلسفی و ادبی خود به وجود چنین موجوداتی زیاد اشاره کرده بودند. به طور مثال «ژوزف فرانسوا لافیتو» نویسنده مسیحی در کتاب خود، سرخ پوستان آمریکا را چنین توصیف کرده است: «سرخ پوستان موجوداتی ناقص الخلقه هستند که سرشان در سینه قرار گرفته است». او همچنین عبارت افسانهای Acephal را برای انسان سرخ پوست برگزیده بود. با تبلیغاتی که نویسندگان اروپایی بر ضد سرخ پوستان امریکا راه انداختند بیشتر مردم انگلیس در قرنهای گذشته باورشان شده بود که اغلب سرخ پوستان موجوداتی سمی و به شکل شیطان هستند. اینگونه عبارتها در بیشتر نوشتههای نخستین پیامبران استعمارگر به روشنی دیده میشود. این مبلغان استعمارگر به این اندازه اکتفا ننموده و سرخ پوستان را همانند موجودات وحشی و پست همچون کنعانیان نفرین شده تاریخ عنوان کردند. همچنین واژه انسانهای مسخ شده از جمله عباراتی است که نویسندگان اروپایی درباره سرخ پوستان در اذهان و افکار عمومی ترسیم کردند. «اولیور هولمز» که از مشهورترین پزشکان امریکایی عصر خود به شمار می رفت در سال 1855 میلادی گفت: تنها راه حل ضروری برای جلوگیری از آلودگی نژاد سفیدپوست از بین بردن نژاد سرخ پوست است. شکار سرخپوستان مانند شکار درندگان وحشی در جنگلها یک وظیفه اخلاقی و انسانی است تا انسان سفیدپوست مانند چهره خدا پاک باقی بماند. *سفیدپوستان به حکم داشتن فرهنگ و تمدن غنی، مالکان اصلی دنیای جدید هستند چندروز پیش از واقعه مشهور کشتار سرخ پوستان در «ونددنی» فرانک باوم که هنوز در داستاننویسی به حد نبوغ نرسیده بود با چاپ مقالهای در روزنامه خود the aberdeen saturday pioneer سفیدپوستان را به نابودی نهایی بازماندگان اقوام سرخ پوست فراخواند. او در این مقاله نوشت: «افرادی که چهره سرخ دارند از بین رفتهاند تنها دستههای کوچکی باقی ماندهاند که مانند سگهای پست و فرومایه دستانی را که غذا در دهانشان قرار میدهد گاز می گیرند و از پارس دادن میایستند. اما سفیدپوستان به حکم پیروزیشان در این قاره و به دلیل داشتن فرهنگ و تمدن غنی، مالکان اصلی دنیای جدید هستند. بهترین راه تأمین امنیت شهرکهای مرزی از بین بردن بازماندگان سرخ پوستان است شاید مرگ این افراد شرور بهتر از زنده بودنشان است.» از زمان فراخوانی برای کشتار و از بین بردن سرخ پوستان قوم لاکوتا در منطقه ونددنی چند ماه نگذشته بود که سفیدپوستان اروپایی صدها زن و مرد و کودک این قوم را با گلوله از پای درآوردند. افرادی که موفق به فرار شدند و از این کشتار جان سالم به در بردند مورد تعقیب قرار گرفتند و یکی پس ازدیگری به قتل رسیدند. *دو روایت از دو حادثه دلخراش یک پزشک نویسنده و دو رگه به نام «شارل ایستمن» یا «أوهی أیسا» که شاهد این نسل کشی بوده چنین گواهی میدهد: «در فاصله سه مایلی مکان کشتار، پیکر زن سرخ پوستی را میان برفها یافتم. همچنین پیکرهای کشته شدگان در اطراف جاده پراکنده شده بود. مثل اینکه این افراد مورد تعقیب قرار گرفته و شکار شدهاند. این صحنه نشان می دهد که سرخ پوستان در حال فرار بودند تا جان سالم به در برند اما سفیدپوستان با عزم و اراده آنان را از بین بردند. از میان ما افرادی پیکرهای خونین خانوادهشان را در زیر برفها جست و جو میکردند صدای شیون و گریه فضا را پر کرده بود. هنگامی که به خیمهگاه سرخ پوستان رسیدیم خیمهها و اثاثیهها و پیکرهای نیمه سوخته را مشاهده کردیم. پیکرهای سوخته سرخ پوستان روی هم انباشته شده بود. واقعا این صحنه دلخراش و با دیدن آن صحنه برآشفته شدم و کنترل خود را از دست دادم. دوستان و همراهانم که این صحنه را نیز دیدهاند گریه کنان سرود مرگ خویش را خواندند. جیمز مونی انسانشناس آمریکایی درباره این کشتار چنین نوشته است: «زیر تودههای یخ، زنان سرخ پوست نیمه جان دیده میشدند. سفیدپوستان آنها را برای مرگ آرام رها کرده بودند. پیکرهای نوزادان قنداق شده نیز در کنار مادرانشان پراکنده شده بود. در اطراف این روستا پیکرهای زنان انباشته بود. زیر پرچم آتش بس، پیکر زنی در کنار نوزادش دیده می شد. نوزاد حس تشخیص نداشت که مادرش جان داده است و تلاش می کرد از پستان مادرش شیر بنوشد. سفیدپوستان به سرخ پوستان زخمی و بازماندگان این کشتار امان دادند اما به محض اینکه کودکان و نوجوانان از پناهگاه خود بیرون آمدند سربازان سفیدپوست آنها را غافلگیر کرده و سر بریدند. این اقدام نشان میدهد که سفیدپوستان با قتل زنان و کودکان سرخ پوست قصد داشتند تداوم حیات اقوام سرخ پوست را ناممکن کنند.
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 14774
دفعات دیده شده: ۱۲۱۱ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش