-
پایگاه اینترنتی "گلوبالفایر ": (بخش اول) تسلیم سیاستمداران اروپا در برابر خواستههای بیپایان لابی یهود
سهشنبه ۱ تیر ۱۳۸۹ ساعت ۰:۱۰
نویسندگان یک نشریه اینترنتی آلمانی بر این باورند که در صورت تداوم روند کنونی و تسلیم سیاستمداران اروپا و بالاخص آلمان در برابر خواستههای بیپایان لابی یهود، به زودی شاهد فروپاشی یورو و اتحادیه اروپا خواهیم بود. پایگاه اینترنتی "گلوبالفایر " (GlobalFire.Tv) در مقالهای تحلیلی چگونگی بهوجود آمدن بحران در منطقه اقتصادی یورو را بررسی کرده و به تشریح پیامدهای آن در آلمان پرداخته است. در این مقاله با اشاره به نقش یهودیان در سوءاستفاده از ابزارهای
نویسندگان یک نشریه اینترنتی آلمانی بر این باورند که در صورت تداوم روند کنونی و تسلیم سیاستمداران اروپا و بالاخص آلمان در برابر خواستههای بیپایان لابی یهود، به زودی شاهد فروپاشی یورو و اتحادیه اروپا خواهیم بود. پایگاه اینترنتی "گلوبالفایر " (GlobalFire.Tv) در مقالهای تحلیلی چگونگی بهوجود آمدن بحران در منطقه اقتصادی یورو را بررسی کرده و به تشریح پیامدهای آن در آلمان پرداخته است. در این مقاله با اشاره به نقش یهودیان در سوءاستفاده از ابزارهای مالی ناکارآمد غرب، از تسهیل کلاهبرداریهای هنگفت مالی توسط قوانین مصوب دولت آلمان به شدت انتقاد شده است. نویسندگان مقاله تحلیل حاضر بر این باورند که در صورت تداوم روند کنونی و تسلیم سیاستمداران اروپا و بالاخص آلمان در برابر خواستههای بیپایان لابی یهود، به زودی شاهد فروپاشی یورو و اتحادیه اروپا خواهیم بود. در ابتدای مقاله حاضر فرآیند تضعیف اقتصاد و فرهنگ مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم مورد اشاره قرار میگیرد: شکم عظیمالجثه "هلموت کهل "، صدراعظم آلمان، تنها بخش هیولاوار دولت وی نبود. ارتباط نزدیک وی با مراکز قدرت یهود نیز نشاندهنده ظرفیت شیطانصفتانه وی در شر و بدی بود. کهل میخواست آلمانها را از طریق جذب و ترکیب در اتحادیه اروپا نابود کند. وی در بروکسل (مقر استقرار نهادهای اتحادیه اروپا) مهندسی تخریب فرهنگ آلمان را از طریق "توبه و تاوان " آغاز کرد. در حقیقت، کمیسیونرهای اتحادیه اروپا برای اشاره به کمکهای مالی آلمان به این اتحادیه دقیقا از همین کلمات استفاده میکنند: "اینها هزینههای جنگ هستند. " (یعنی هزینههای باختن یک جنگ) (آگوستین، مجله اشپیگل، شماره 32، 1997،ص. 34) به عقیده نویسندگان مقاله حاضر جنگ جهانی دوم ابزاری شده است که به بهانه آن ملت آلمان چندین دهه تحت استثمار قرار گرفتهاند: حتی "رودلف آگوستین " (Rudolf Augstein) نیز سرانجام لب به شکایت در مورد برنامههایی کرد که قرار بود آلمان را از لحاظ مالی تا حد مرگ دچار خونریزی کنند. وی گفت: "همه اطراف ما را کشورهایی فرا گرفتهاند که میخواهند از افسانه اروپا در جهت منافع ملی خودشان سود جویند. در این میان فقط آلمان، یعنی پرجمعیتترین و پیشرفتهترین، دولت موجود در اتحادیه اروپا باید کاملا ساکت و مطیع باقی بماند. " (آگوستین، مجله اشپیگل، شماره 32، 1997، ص 34) در ادامه مقاله حاضر میخوانیم: جانشینان هلموت کهل، بالاخص "گرهارد شرودر " و "یوشکا فیشر " کمی بهتر از او بودند اما "آنگلا مرکل " واقعا شایسته دریافت لقب شیطان سیاسی است. وی از زمانی که بهعنوان صدراعظم منصوب شده به مانند "عروس شیطان " عمل کرده و بر سنگ قبر سیاسی مزار ملت آلمان رقصیده است. البته مرکل اولین کسی نبود که ملت آلمان را تحویل بانکسترها (ترکیبی بین بانکدار و گانگستر) داد تا سلاخی شوند؛ او همچنین اولین کسی نبود که آنها را در معرض سیستم پیگرد ملی قرار داد. اما وی کسی بود که این شیوههای جرج اورلی (اشاره به کتاب معروف جرج اورل با نام "1984 " که در آن کنترل تمام زندگی مردم حتی افکار آنها در جهان آینده به تصویر درآمده بود) را تکمیل کرد. به هر حال وی در زمان تصدی تبلیغاتچی ارشد جنبش جوانان جمهوری دموکراتیک آلمان (FDJ) شاگرد "اریک هانکر " (Erich Honnecker) بود. به گفته "نیکلاوس برندر " (Nikolaus Brender)، سردبیر اخراج شده شبکه تلویزیونی زد.دی.اف (ZDF) آلمان در زمان آنگلا مرکل روشهای پلیسی و تجسسی جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی وارد سیستم جمهوری فدرال آلمان شدند. برندر در یکی از برنامههای شبکه تلویزیونی "زد.دی.اف " آلمان اعلام کرده بود: "شبکهای از جاسوسان در داخل احزاب سیاسی وجود دارند که اسرار داخلی آنها را جمعآوری میکنند. " وی در این ارتباط به عبارت "خبرچینهای غیررسمی " در احزاب سیاسی اشاره میکند که در حقیقت معادل عبارت "خبرچینهای غیررسمی " در جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی است. به گفته برندر از جاسوسها نوعی شبکه ظریف و به هم بافته شده از وابستگیها بهوجود میآید که برای اعضاء تولید فرصتهای شغلی و همچنین تعهد میکند. به گفته برندر وی سعی نموده تا میتواند از راهیابی این جاسوسها به مناصب مهم در شبکه جلوگیری کند. (روزنامه "دایولت " (DieWelt)، 22 فوریه 2010( ترس و وحشتی که حقیقتجویی در تاریخ را هدف قرار دادهاند و همچنین تلاش برای مساعدت و همکاری با بانکسترها برای استثمار خلق آلمان، همگی در دوران صدراعظمی تبلیغاتچی ارشد و سابق جنبش جوانان جمهوری دموکراتیک آلمان جمع شدهاند. آنچه که امروز در آلمان شاهد آن هستیم از قوه تخیل هر شهروند معمولی فراتر میرود. نویسندگان مقاله حاضر بحث خود را با نقد و بررسی سیاستهای مالی حاکم بر بازارهای اروپایی و آلمان ادامه میدهند: دولت "جمهوری فدرال " عمدا قوانینی را تصویب کرده تا پایههای اقتصادی و مالی ملت آلمان را نابود سازد. بانکسترها اجازه یافتهاند میلیاردها یورو را با یکدیگر معامله کنند (تجارت داخلی). آنها این کار را با فروش اوراق بهاداری انجام میدهند که توسط جمهوری فدرال تضمین شدهاند، حتی زمانی که این معاملههای قمارمانند آنها به ضرر سیستم جمهوری فدرال است، "آرمین ماهلر " (Armin Mahler) رئیس 55 ساله وزارت اقتصاد در دولت آلمان، شاهد بود آنهایی که با کمکهای مالی دولت فدرال نجات یافته بودند هماکنون نوعی بورسبازی به راه انداختهاند که کاملا در تضاد با منافع منجی آنها است. (اشپیگل، شماره 8، 2010) * قوانین فاجعهباری که بورسبازی را تشویق مینمودند شایان ذکر است قوانین فاجعهباری که بورسبازی را تشویق مینمودند در زمان دولتهای شرودر و فیشر، به تحریک "هانس ایکل " (Hans Eichel)، عضو حزب سوسیال دموکرات، تصویب شدند. ایکل سیاستمداری رذل و پستفطرت بود که وزارت اقتصاد را بر عهده داشت. بعد از روی کار آمدن مرکل، این قوانین بار دیگر توسط "پیر اشتاینبروک " (Peer Steinbrück)، از حزب سوسیالدموکرات، مورد بازنگری قرار گرفت. وی نیز در رذالت و پستی دست کمی از ایکل نداشت. اما بعد از تشکیل دولت ائتلافی توسط "فاحشه شیاطین " و "پسرک اسباببازی شیطان " قوانین این غارتگران کاملا تکمیل گردیدند. هماکنون مرکل و وسترول دست بانکسترها را در سلاخی و چپاول آلمان کاملا باز گذاردهاند: "بر اساس توافقی که در حین تشکیل دولت ائتلافی آلمان تصویب شده بازار اوراق قرضه رهنی توسعه خواهد یافت. در حقیقت این گندی که به همه جای جهان سرایت کرده است با دقت هرچه تمام در این قوانین بستهبندی شده بود. " (اشپیگل، شماره 39، ص. 39) اهمیت این قوانین را میتوان چنین خلاصه نمود: به نوکرهای سیاسی دستور داده میشود که تمام تقاضاهای مطروحه برای گرفتن باج از مردم را تبدیل به قانون کنند و آنها را بر ملت آلمان که اینک بردههای دوران فئودالیسم شدهاند تلنبار نمایند. تنها چیزی که سیاستمداران میپرسند این است که: "چند میلیارد میخواهید؟ " سپس ارقام میلیاردی و تریلیونی بر صفحه کامپیوترهای بانکسترها ظاهر میشوند. سپس دولت فدرال تقاضا برای اخذ باج را ضمانت کرده و آنها را تحت لوای "سرمایهگذاری " و "ابزار مالی دولتی " مستتر میسازد. برای مثال "تبدیل داراییها به اوراق قرضه " (securitization) در "سرمایهگذاریها " را در نظر بگیرید. " همه این فرآیندها از هیچ چیز فراهم میشوند. ارزش این نوع اوراق قرضه در مجموع بالغ بر 600 تریلیون دلار یا یورو است. با این حال، تنها سه درصد از این رقم را میتوان در کره زمین سرمایهگذاری کرد. بدون شک این جریان یک کلاهبرداری بسیار بزرگ است که از آن بهجز شیادان کسی سود نخواهد برد. هدف از این جریان تأمین امنیت جایگاه بانکسترها و نوکران آنها در چند هزار سال آتی است. 90 درصد عایدات این بانکها به جیب کلاهبراداران میرود و این خود ثابت میکند که همه چیز به جیب آنها سرازیر میشود نه "سرمایهگذاری ". "بانکهای بزرگ آمریکا 90 درصد درآمد خود را به صورت حقوق و یا پاداش مصرف کردند. " (اشپیگل، 1 فوریه 2010) این تمام ماجرا نیست! همه میدانند که بانکسترها به دولتها دستور میدهند میلیاردها دلار را به عنوان پیشکش تقدیم آنها کنند: "سه بانکدار بزرگ در مجمع جهانی اقتصاد در داوس گرد هم آمدند تا راههای جدید برای تأثیرگذاری بر دولتها بیابند. " (اشپیگل، 1 فوریه 2010) باقیمانده ناچیز ده درصدی این درآمدها نیز صرف امور اجرایی میشود. حتی یک سنت نیز سرمایهگذاری نشده است! با این حال تمام این تریلیونها دلار نیز برای یهودیان قدرتمند ما کافی نیستند. آنها باز هم بیشتر میخواهند، آنقدر که حتی عددی برای نشان دادن مبالغ نجومی آنها وجود ندارد. هماکنون آنها مستقیما سراغ دولتها میروند و دیگر نیازی به پوشش "صندوقهای سرمایهگذاری " احساس نمیکنند. اتحادیه اروپا آخرین دشت سرسبزی است که قدرت یهودیت به مانند تمساحی بر روی آن میخزد. "بیل لیپشوتز " (Bill Lipschutz)، یکی از این یهودیها است که در بورسبازی در بازار ارز تبحر ویژهای دارد. وی نیز به مانند دیگر اعضای این قبیله، کارهای خود را در آپارتمان شیک و مجلل خود هدایت میکند. "لیپشوتز هر صبح زود در ساعت دو یا سه نصفشب بیدار میشود تا ببیند بازارهای اروپا در حال انجام چه کاری هستند. ... هیچکس نمیداند که آیا یونانیها خواهند توانست مشکلات خود را حل نمایند. آیا بحران محدود به یونان خواهد شد یا کشورهای دیگری چون پرتقال، ایرلند، ایتالیا و اسپانیا را نیز در برگرفته و موجب سقوط ارزهای اروپایی خواهد شد. اینها فرصتهای بسیار خوبی در اختیار بورسبازارن ارزی قرار داده است. آنها میتوانند شرطبندیهای هنگفتی بر روی چگونگی سقوط یورو انجام دهند. " (اشپیگل، شماره 8، 2010، ص 64) در این مورد باید به دقت و به مدتی طولانی بیندیشیم. تعداد کمی از یهودیان میتوانند شرطبندیهای خالی از ریسک در مورد فروپاشی یورو انجام دهند. مجله اشپیگل در جملهای نشان داده است که چگونه لیپشوتز و همکاران وی میتوانند بر روی این تریلیونها شرطبندی کنند: "ابرکلاهبرداران کنونی کارهای خود را از طریق "ابزار بیمه وامهای اعتباری " انجام میدهند، با استفاده از این ابزار معاملهگرها میتوانند تنها با 50 میلیون بازار را بچرخانند. " (اشپیگل،شماره 8، 2010، ص. 66) به زبان ساده، این فرآیند یعنی اینکه کشورهای اتحادیه اروپا باید بازپرداخت وامها (علاوه بر سود آنها) بیمه نمایند. آنها باید حق بیمهها را پرداخت کنند که البته بالغ بر میلیاردها دلار میشود. این نوع قراردادهای بیمهای با عنوان اوراق "بیمه عدم بازپرداخت وام " (CDS) شناخته میشوند. بانکسترها میتوانند این اوراق را که توسط دولت جمهوری فدرال ضمانت شدهاند میان خود خرید و فروش کنند. بدین ترتیب بیل لوشتز با 50 میلیون دلار میتواند 26 میلیارد دلار جابجا کند: " ابزار بیمهای کاملا مستقل از اوراق بهاداری که اساس آنها را تشکیل میدهند معامله میشوند، به همین دلیل یک بازار خاکستری بیرون از بازارهای معامله سهام شکل گرفته که ارزش عددی قراردادهای بیمهای شناور در آن بالغ بر 26000 میلیارد یورو است. " (اشپیگل، شماره 8، 2010، ص. 66) بدین تریتب به لطف ضمانت وامها توسط جمهوری فدرال شرطبندی 50 میلیونی آقای لیپشوتز و کنیسه وی با ضریب 500000 افزایش مییابد. در صورتی که لیپشوتز شرطبندی را ببازد نخواهد توانست زیانهایش را پرداخت نماید زیرا حتی 1 درصد این مبلغ را نیز ندارد. باید به خاطر داشته باشیم که صدها کلاهبردار به مانند لیپشوتز در والاستریت و یا شرکتهای بزرگ وجود دارند. * چرا این اوراق "بیمه عدم بازپرداخت وام " تا بدین حد برای کشورها خطرناک هستند؟ در حقیقت در صورت ناتوانی در پرداخت دیون این کشورها نیستند که باید این مسأله را جبران نمایند بلکه این وظیفه بر عهده بانکسترها است. تنها دلیل گردش چرخهای این سیستم فریبکارانه تضمین حجم غولآسای شرطبندیهای ساختگی توسط جمهوری فدرال است. بگذارید بار دیگر بگوییم: "این شرطبندیها که علیه یورو صورت میگیرند توسط بانکهای آلمان پذیرفته شده و بهوسیله دولت آلمان تضمین میگردند. روش کار این کلاهبرداری بزرگ بدین صورت است. لیپشوتز و شرکت وی فقط میتوانند برنده بوده و دولت جمهوری فدرال نیز بازنده باشد. " "جرج سوروس " (George Soros)، بورسباز معروف یهودی با آن بدبینی معروف خود، این موقعیت را چنین توصیف میکند: "اوراق "بیمه عدم بازپرداخت وام " ابزاری برای نابودی ملی هستند. " (اشپیگل، شماره 8، 2010، صفحه. 66) چرا اینگونه است آقای سوروس؟ چرا این اوراقهای "بیمه عدم بازپرداخت وام " برای کشورها بسیار خطرناک هستند؟ بهرحال این کشورها نیستند که در صورت عدم پرداخت اقساط وامها بازپرداخت آن را تضمین میکنند، بلکه این کار بر عهده بانکسترها است. دلایل خطرناک بودن این پدیده چنین است: اولا مبالغی که توسط دولت تضمین میشوند، توسط بانکسترها جمعآوری شده و با نرخ بهره بالا به دولتهای اتحادیه اروپا و یا دیگر کشورها وام داده میشوند. سپس این "وامهای اعتباری " در مقابل عدم بازپرداخت "بیمه " میشوند، تا بدین ترتیب بانکسترها میلیاردهای بیشتری بهدست آورند. در این فرآیند نرخ بهره افزایش سرسامآوری مییابد، در حالیکه بانکسترها تنها یک درصد به بانک مرکزی اروپا پرداخت میکنند. این افزایش سریع نرخ بهره باعث میشود کشورهای مقروض نتوانند وامهای خود را بازپرداخت کنند. هماکنون دیگر کلاهبرداران اوراق "بیمه عدم بازپرداخت وام " نیستند که برای نجات و پوشش دادن به بیمه عدم بازپرداخت بدهیها پیشقدم میشوند، بلکه این کار توسط "دولتهایی " انجام میگیرد که این بازپرداختها را تضمین کرده بودند - یعنی جمهوری فدرال آلمان. این وامهای اعتباری ساختگی تنها توسط جمهوری فدرال تضمین نمیشوند (بانک مرکزی به بانکسترها اعتبار میدهد و بانکسترها نیز به کشورهای اعتبار دهنده، اعتبار میدهند زیرا خود بانکسترها چنین مبالغی ندارند). علاوه بر این، جمهوری فدرال اوراق "بیمه عدم بازپرداخت وام " را نیز که به تعداد نامتناهی در میان بانکسترها به فروش میرسند تا میلیاردها را تبدیل به تریلیونها بکنند، نیز تضمین مینمایند. بدین ترتیب، جمهوری فدرال این حباب فریبکارانه اوراق "بیمه عدم بازپرداخت وام " را نیز تضمین میکند. زمانی که این وامهای کهکشانی توسط دولتها قانونی و حتی تضمین میشود، بدبینی سوروس نیز تبدیل به یک واقعیت عینی میگردد: " اوراق "بیمه عدم بازپرداخت وام " ابزار نابودی ملی هستند. " "وارن بافت " (Warren Buffet) این نوع اوراق قرضه را "سلاحهای مالی کشتار دستهجمعی مینامد. " زمانی که نشریه اشپیگل مینویسد: "معاملهگران بازار بورس خبر از وقوع خطر میدهند " یعنی اینکه دیگر به آخر خط رسیدهایم. در صورتی که دولت جمهوری فدرال و سایر دولتها این نوع بورسبازیها و یا حداقل قماربازی شیادانه بر سر تریلیونها دلار را ممنوع کنند، میتوان از این خطر اجتناب ورزید. هر دولت ملی وظیفه دارد که بورسبازی را ممنوع اعلام کند، زیرا این کار یعنی دزدی ثروتی که حاصل دسترنج شهروندان است. قوانین آمریکا و آلمان به بانکسترها اجازه میدهند که از طریق این شرطبندیهای تریلیونی علیه کشورها، مردم را تاراج نمایند: "بانکداران والاستریت به شدت در بحران وامهای یونان درگیر بودهاند. " (اشپیگل، 14 فوریه 2010) عروس شیطان در اولین روز از ایام روزه مسیحیان در نشست حزب دموکرات مسیحی آلمان گفت: "واقعا مایه شرمساری است، بانکهایی که ما را قبلا تا لبه ویرانی کشاندهاند در ارائه آمار غلط بدهیهای یونان نیز دست داشتهاند. " خوب خانم مرکل این شما بودید که چونان "فاحشه بانکسترها " تضمینهای دولت فدرال را در اختیار آنها قرار دادید و هماینک آنها با استفاده از همین ضمانتها، آلمان را به اعماق تاریکی پرتاب کردهاند. به نوشته اشپیگل: "تصادفی نبود که بورسبازان به دلار، پوند و یا ین حمله نکردند. " (شماره 8، 2010، ص. 65)
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 13911
دفعات دیده شده: ۱۱۳۵ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش