-
اسلام ستیزی اروپاییها، نتیجه بحران هویت
جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۴۳
یک نویسنده غربی در مقالهای به بررسی علل اسلامستیزی در غرب پرداخته و مینویسد: بحران هویتی واقعی و هراسآمیز در اروپا به وجود آمده است اکنون هدف قرار دادن مسلمانان ویژگی مشترکی است که باعث متحد شدن شمار زیادی از نخبگان سیاسی و رسانههای اروپا شده است. "رمزی بارود " (Ramzy Baroud) نویسنده غربی در مقالهای با اشاره به شیوع اسلام ستیزی در اروپا و علیالخصوص "فرانسه " مینویسد: به نظر میرسد هدف قرار دادن مسلمانان و اسلام تبدیل به نوعی تئاتر ملی
یک نویسنده غربی در مقالهای به بررسی علل اسلامستیزی در غرب پرداخته و مینویسد: بحران هویتی واقعی و هراسآمیز در اروپا به وجود آمده است اکنون هدف قرار دادن مسلمانان ویژگی مشترکی است که باعث متحد شدن شمار زیادی از نخبگان سیاسی و رسانههای اروپا شده است. "رمزی بارود " (Ramzy Baroud) نویسنده غربی در مقالهای با اشاره به شیوع اسلام ستیزی در اروپا و علیالخصوص "فرانسه " مینویسد: به نظر میرسد هدف قرار دادن مسلمانان و اسلام تبدیل به نوعی تئاتر ملی در فرانسه شده است و چنانچه دولت فرانسه سعی در کنترل امور نکند، این جریان مشوش کننده برخلاف تئاتر ممکن است به جاهای باریک بکشد، و در حقیقت اکنون تا حدی چنین شده است. فرانسه نیز مانند دیگر کشورها، مکانی پیچیده، چندفرهنگی است؛ و نمیتوان آن را با اجبار و قوه قهریه تغییر داد تا با ویژگیهای ملی گروهی از نژادپرستهای دست راستی تندمزاج، که تعبیر تحریف شدهای از خودشان و دیگران دارند مطابقت پیدا کند. وی با تاکید بر اینکه در این زمینه فرانسه تنها کشور نیست؛ در ادامه میافزاید: بلکه متأسفانه آشکارترین جلوههای اسلامستیزی رو به افزایش در سراسر اروپا را میتوان در این کشور مشاهده کرد. کشف دلایل این پدیده نگرانکننده کار دشواری است زیرا بیش از بررسی اسلام، مستلزم بررسی دقیق نگرانیها و ناکامیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی است. این نویسنده با قابل توجه و مهم خواندن نقش اسلام در جهان اظهار میدارد: دین اسلام 1400 سال دوام آورده است. رنگ پوست، فرهنگ، ایدئولوژی سیاسی یا مرزهای جغرافیایی محدودیتی برای گرویدن به این دین ایجاد نمیکند. دیدگاههای آن درباره دوران باستان، مساوات، حقوق زنان و صلح حتی طبق معیارهای جدید بسیار پیشرفته محسوب میشوند. مخالفان اسلام قادر به مشاهده و درک این مسائل نیستند. اگر اسلام از لحاظ علمی یا سیاسی بررسی شود، این پژوهش به منظور تخریب شهرت آن، و بیاعتبار ساختن و تحقیر کردن پیروان این دین صورت میگیرد. این روزنامهنگار در ادامه با اشاره به ممنوعیت استفاده از مظاهر اسلامی در اروپا، مانند ساخت مناره در "سوئیس " مینویسد: "حزب مردمی سوئیس " (SVP) ممکن است ادعا کند که نسبت به حفظ سکولار و خالی بودن از نمادهای مذهبی (مانند مناره مسجد) این کشور تعهد دارد، اما این استدلالها غیرمنطقی و نامسنجم بوده و نشانگر چیزی جز گرایش روزافزون به سمت نژادپرستی، عدم تحمل دیگران و قوم محوری نیست. این جریانها نقض آشکار عقاید آزادیخواهانه هستند که معمولاً به کشورهای اروپایی نسبت داده میشوند، و حقوق فردی و جمعی افراد مانند حق آزادی اندیشه و بیان را تضمین میکنند. این روزنامهنگار با اذعان بر اینکه در فرانسه پدیده اسلامستیزی قدمت بیشتری داشته و خطرناکتر است؛ مینویسد: با توجه به اینکه 5 میلیون فرانسوی مسلمان در این کشور زندگی میکنند، این گرایشهای راستی به احتمال بروز اختلاف در فرانسه دامن میزنند. رمزی بارود در این فراز از مقاله خویش به نقل از روزنامه "واشنگتن پست " مینویسد: روز 19 سپتامبر افراد ناشناس به مسجد "بلال " در شهر آرام "کاسترس " (Castres) در فرانسه بیحرمتی کردند: "دو گوش خوک و تصویر پرچم فرانسه به در چسبانده، و پوزه خوکی از دستگیره در آویزان شده بود. روی یک دیوار با اسپری کلمات "قدرت سفید " و "Sieg heil " و روی دیوار دیگر "فرانسه برای فرانسویها " نوشته شده بود. " وی میافزاید: در همین رابطه باید به سخنان هشدارآمیز "شاهد مالک " (Shahid Malik) نخستین وزیر مسلمان انگلستان اشاره کرد، او که خود قربانی جرائم ناشی از نفرت است، یک سال و نیم پیش گفت بسیاری مسلمانان احساس میکنند مانند "یهودیان اروپا " مورد هدف قرار گرفتهاند، و بسیاری از مسلمانان انگلستان احساس میکنند "در کشور خود بیگانه هستند. " به این ترتیب با اینکه بسیاری از مسلمانان اروپایی مانند دیگر هموطنان خود احساس وطنپرستی و میهن پرستی دارند، نژادپرستهای راستی ـ که متأسفانه نقش برجستهای در شکل دادن به افکار عمومی در چندین کشور اروپایی یافتهاند ـ بر تعریف بسیار محدودی از آنچه یک نفر را آلمانی، انگلیسی، فرانسوی یا سوئیسی میسازد دارند. این مقاله علت اسلامستیزی در اروپا را بحران هویت اروپاییان دانسته و توضیح میدهد: بحران هویتی واقعی و هراسآمیز در اروپا به وجود آمده است. بحرانی که تنها اروپا را دربرنگرفته، بلکه بر فرهنگهای بسیاری در سراسر جهان تأثیر گذاشته و در مواردی این فرهنگها را نابود کرده است. با اینکه این مسئله تأثیر جانبی جهانی شدن گمراهانه و افسارگسیخته است، در خود اروپا موضوعی ملی و شخصی به شمار میرود. اتحادیه اروپا که در ابتدا یک مجموعه صرفاً اقتصادی بود به سازمانی سیاسی و "پانناسیونال " تبدیل شده است که تلاش دارد - حال بطور تصادفی یا از روی نقشه و برنامه ـ اروپایی متحد و متعارف را تعریف کند. این مسئله باعث شده هراس از بین رفتن هویتهای ملی بوجود بیاید. و طبق معمول گروههای فاقد نماینده سیاسی، از نظر اجتماعی به حاشیه رانده شده و از نظر اقتصادی محروم هستند که بهای این تجدید حیات ملی را میپردازند. وی همچنین مینویسد: اکنون هدف قرار دادن مسلمانان ویژگی مشترکی است که باعث متحد شدن شمار زیادی از نخبگان سیاسی و رسانههای اروپا شده است. این امر دلایل فراوان و آشکاری دارد. برخی کشورهای اروپایی درگیر جنگ با کشورهای مسلمان هستند (جنگی که به انتخاب خود وارد آن شدهاند)؛ سیاستمداران ناامید و ناموفق نیاز به منحرف کردن توجه مردم از شکستها و نافرجامیهای خود دارند؛ مرتبط ساختن اسلام به تروریسم حمله هوشمندانه قابل قبول، و موضوع بحثی به شمار میرود که برنامههای رادیویی و تلویزیونی بسیاری را به خود اختصاص داده است؛ همچنین برخلاف دیگر گروههایی که از قدرت و نفوذ سیاسی و اقتصادی برخوردار هستند، بهنظر میرسد تحت فشار قرار دادن مسلمانان عواقب سیاسی چندانی نداشته باشد. رمزی بارود با طرح این سوال که "اما آیا این مسئله به همین موارد محدود میشود؟ " و با استناد به نتایج یک نظرسنجی دلیل دیگری را در این زمینه اضافه میکند: در سال 08-2007 "گالوپ " (Gallup) طی نظرسنجی از مردم پرسید: "آیا مذهب جایگاه مهمی در زندگی شما دارد؟ " اکثر مردم ساکن کشورهای اروپای غربی قاطعانه پاسخ دادند: نه. تنها 9 درصد مردم "ترکیه " ـ کشوری که اکثر تبعه آن مسلمان هستند ـ با این نظر موافق بودند. بسیاری از اروپاییان مسلمان به شدت با مذهب خود همذات پنداری میکنند، که باعث شده در زمانی که بسیاری از مردم اروپا در این زمینه با مشکل مواجه هستند، حس انسجام اجتماعی خود و تا حدی انسجام فرهنگی و ظاهر هویت جمعی خود را حفظ کنند. مسلمانان را نباید بخاطر این فقدان مقصر دانست یا بخاطر پایدار ماندن به عقایدشان مجازات کرد، یا مورد تمسخر قرار داد. این روزنامهنگار در پایان مقاله خود به کشور فرانسه پرداخته و مینویسد: اما در فرانسه نگران کنندهترین مسئله درباره این اقدامات ضد مسلمانان آن است که نه گروهی از طرفداران متعصب ایدئولوژی خاص، بلکه عمدتاً خود دولت مسئول این اقدامات است. "اریک بسون " (Eric Besson) وزیر مهاجرت فرانسه روز 16 دسامبر اعلام کرد حجاب داشتن زنان مسلمان باعث میشود حقوق شهروندی و اقامت طولانی مدت به آنها تعلق نگیرد. البته بسون صرفاً سیاستهای اضطرابآور "نیکلاس سارکوزی " (Nicolas Sarkozy) رئیس جمهور محافظهکار را منعکس میکرد که برای تضمین هویت انحصاری فرانسه "مبارزه هویت ملی " را آغاز کرده است، سیاستی که مهاجران و بویژه مسلمانان را مورد هدف قرار میدهد. سارکوزی، بسون و دیگر سیاستمداران راستی و راست افراطی باید متوجه باشند پافشاری و اصرار بر سیاستهای بیفکرانه و بیگانه کننده به تفرقه و شکاف منجر خواهد شد. افراط گرایی یکی از عواقب اجتنابناپذیر بیگانه سازی گروهی است که متاسفانه از آن برای شدت بخشیدن به تب ضد مهاجران در قاره اروپا استفاده میشود. این کار دور باطلیست که مسئولیت آن مستقیماً بر شانه سیاستمداران باتجربه و اهداف آشکارشان است. و اما افرادی که اسلام را مسئول مشکلات اروپا میدانند باید اوقات فراغت دیگری بیابند؛ این بازی افراطی بسیار خطرناک است و باید متوقف شود.
مقاله
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 12916
دفعات دیده شده: ۱۷۱۶ | آخرین مشاهده: ۲ روز پیش