-
بازخوانی دیدگاههای محمدرضاتاجیک/پرندگان گردن چرخان کیستند؟ / برگهای دیگر از کپیبرداری مشاوران میرحسین از شورشهای رنگی
چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۵
اپوزیسیون نیز که در ماجراهای پس از انتخابات یار غار دوم خردادیها بوده و هستند «خودی» به شمار میآیند! مطلبی که پیش رو دارید در تاریخ 30 آبان ماه 88 در روزنامه جوان در تحلیل مواضع محمدرضا تاجیک منتشر شده بود: چندی پیش در گزارشی تحلیلی با عنوان «حالا وقتشه! از اوکراین تا ایران» به مدلبرداری جریان موسوم به سبز از انقلابهای رنگی رخ داده در بعضی کشورها به طور مبسوط اشاره شد. در آنجا تصریح شد که سبزهای اموی به تقلید از شعار انقلاب مخملی اوکراین یع
اپوزیسیون نیز که در ماجراهای پس از انتخابات یار غار دوم خردادیها بوده و هستند «خودی» به شمار میآیند! مطلبی که پیش رو دارید در تاریخ 30 آبان ماه 88 در روزنامه جوان در تحلیل مواضع محمدرضا تاجیک منتشر شده بود: چندی پیش در گزارشی تحلیلی با عنوان «حالا وقتشه! از اوکراین تا ایران» به مدلبرداری جریان موسوم به سبز از انقلابهای رنگی رخ داده در بعضی کشورها به طور مبسوط اشاره شد. در آنجا تصریح شد که سبزهای اموی به تقلید از شعار انقلاب مخملی اوکراین یعنی «حالا وقتشه»، قدم در راهی گذاشتند که همان مسیر کودتای نرم است. یکی دیگر از کدهایی که این جریان آشوبطلب سرلوحه فعالیت خود قرار داده است تئوری «پرندگان گردن چرخان» است که مشاور ارشد میرحسین موسوی در تدوین مانیفست جنبش سبز به آن پرداخته است. بر اساس این طرح، دوم خردادیها خود را «خودی»هایی تصور کردهاند که علیه «خودی»های دیگر یعنی نیروهای سیاسی مستقر در بدنه حاکمیت شورش میکنند که این شورش در نهایت در سیاق شورش علیه حاکمیت ظاهر خواهد شد. ماهیت تئوری «پرندگان گردن چرخان» ماجرای سیاسی «پرندگان گردن چرخان» به تحولات آلمان شرقی بر میگردد. ملوین ج.لاسکی در کتاب «روشنفکران و انقلاب؛ تجربه آلمان شرقی»، انقلاب 1989 آلمان شرقی را تحت عنوان «انقلاب پرندگان گردن چرخان» نامگذاری میکند. به تعبیر او، پرنده گردن چرخان، عادت دارد که هنگام ترسیدن، گردنش را مانند مار بپیچاند، با زبان درازش مورچه را از زمین یا حشرات را از درخت برمیچیند. به تصریح وی، لقب برجسته گردن چرخان(ونده هالس و در حالت جمع آن، ونده هلزه)، به شیوهای استعاری حکایت از چیزی دارد که در اکتبر 1989 در آلمان شرقی اتفاق افتاده بود. انقلاب آلمان شرقی یک انقلاب اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی نبود. حتی یک نقطه عطف هم نبود؛ زیرا به گونهای مسالمتآمیز همراه با نخستین چرخش مهم به سوی تغییرات پیش آمد. در شرایط متفاوت کنونی، دوم خردادیها، بقای خود را در چرخاندن گردن، منقار، گفتار و رفتار خود تعریف کرده و بر سر هر کوی و برزنی به انتقاد از تصمیمها و تدبیرهای دولت و حاکمیت میپردازند. این شیوه- مخالفت با دولت و حاکمیت در هر شرایطی- از دستورالعملهای تئوری «پرندگان گردن چرخان» است که بر اساس آن سبزهای مخملی مأموریت دارند با تمام تصمیمات اتخاذ شده از سوی دولت و حاکمیت به مخالفت برخیزند. این روزها، بر مبنای این تئوری، پرندگان گردن، منقار، گفتار و رفتارچرخان بسیاری در جریان موسوم به اصلاحات در حال پرواز هستند و نغمههای مختلفی در طیفهای دوم خردادی علیه انقلاب، قانون اساسی و حاکمیت به گوش میرسد. این ندای مخالف از ورای دیوارهای محافل و نهادهایی نظیر اپوزیسیون خارج از کشور نیز شنیده میشود. مشاور ارشد آقای موسوی در نوشتههای مکتوب و توصیههای خود به میرحسین و سبزها در خصوص چگونگی دامن زدن به تئوری «پرندگان گردن چرخان»، فضای پس از عملی شدن این تئوری را اینگونه توصیف میکند:«در این هنگامه شورش خودیها علیه خودیها، گویی بسیاری از تصمیمها و تدبیرها، کنشها و واکنشها، وعدهها و وعیدها، رفتنها و آمدنها و... پیامی و آوایی دیگر پیدا کردهاند و نتها در دستگاهی دیگر در حال نواختن است.» آنها کپی را برای شورش دوست دارند! دوم خردادیها که با شعار فریبا و پر طمطراق«اصلاحات» توانستند قوه اجرائیه را برای یک پروسه زمانی هشت ساله در اختیار قبض و بسطهای خود در آورند از آنجا که نتوانستند تعریفی جامع و راهبردی از اصلاًحات- آن هم در چارچوب قانون اساسی و پارادایمهای اصولی انقلاب اسلامی- ارائه دهند دچار نوعی «فقر تئوریک- ایدئولوژیک» شدند که نتیجه آن، شکست در انتخابات ریاست جمهوری نهم، مجلس هفتم و شوراهای دوم بود. فقر تئوریک این جریان، شرایط را برای ورود نظریات و تئوریهای خارج از چارچوب قانون اساسی و اصول انقلاب اسلامی به محافل تصمیمسازی این جریان فراهم ساخت و این تئوریهای هنجارشکن، دوم خردادیها را به نقطهای رساند که علیه گذشته انقلابی خود سر به شورش برداشتند. آنها در شورش علیه گذشته انقلابی خود به این نتیجه رسیدند که علیه حاکمیت هم بشورند زیرا حاکمیت، عصاره انقلاب اسلامی است. آنها برای این شورش نیاز به الگو و مدل داشتند و این احتیاج، توجه شان را به سمت الگوهای زنجیرهای انقلاب مخملی- چکسلواکی(1989)، صربستان( 1997 و 2000)، گرجستان(2003)، اوکراین(2004) و قرقیزستان(2005) معطوف کرد. آنها با کپیبرداری از انقلابهای نرم، شعارها، کنشها و کارناوالهای خیابانی خود را دقیقاً از این مدلها اقتباس کردهاند. تئوری «پرندگان گردن چرخان» نیز یک کپی دیگر است که دوم خردادیها از انقلاب آلمان شرقی گرفتهاند. من علیه خود شورش میکنم پس خودی هستم! اما مغالطه آشکاری که تئوریپردازان فتنه در پروژه «پرندگان گردن چرخان» (شورش خودیهای علیه خودیها) مرتکب شدهاند آن است که خود را بعد از رفتارهای ساختارشکنانهای که در دوران اصلاًحات، مجلس ششم و انتخابات ریاست جمهوری دهم داشتند«خودی» فرض کرده اند! بر این اساس، اپوزیسیون خارج کشور نیز که در ماجراهای پس از انتخابات یار غار دوم خردادیها بوده و هستند «خودی» به شمار میآیند! در حالی که «خودی» یک تعریف واحد بیشتر ندارند:« خودی به کسی گفته میشود که رفتارها و گفتارهایش ریشه در مبانی انقلاب و قانون اساسی دارد و هویت تئوریک و ایدئولوژیکش منطبق با قانون اساسی و اصول انقلاب اسلامی است.» به باور تحلیلگران سیاسی، این خبط دوم خردادیها در باب مسأله خودی، نشانگر نوعی دوگانگی و اختلال سیاسی است که در ادبیات دینی از آن با عنوان نفاق یاد میشود. این اختلال به سالها پیش برمیگردد که سازمان مجاهدین در نشریه ارگانی خود- عصر ما- بحثی را با عنوان «خودی و غیرخودی» پیش کشید که بر اساس آن، آن دسته از طیفهای سیاسی که مانیفست سازمانی آنها التقاطی بود(مثل نهضت آزادی) و یا مخالف با انقلاب و قانون اساسی بود (مثل اپوزیسیون خارج از کشور) جزء غیرخودیها قرار میگرفتند اما مدتی بعد، خود سازمان مجاهدین بر این مرزبندی خط بطلان کشید و با نهضت آزادی همپیاله شد. این روزها هم پرندگان گردن چرخان دوم خردادی با چرخش 180 درجه گردن به سمت اپوزیسیون و مخالفان انقلاب، سر در آبشخور اندیشهای- رفتاری آنان کرده و این همپیالگی را به فال نیک گرفتهاند. آنها در حقیقت برخلاف آن چه در ظاهر میگویند، در نهان به تغییر- بخوانید براندازی- از رهگذر «شورش غیرخودیها علیه خودیها» میاندیشند.
مقاله
نام منبع: جوان آنلاین
شماره مطلب: 12873
دفعات دیده شده: ۱۶۶۳ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش