-
یک کارشناس مسایل بینالملل: (2) و پایانی / شرکت رایس اجرای خط لوله نفت و گاز افغانستان را بر عهده گرفته است
سهشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۳۷
یک کارشناس مسایل بینالملل با اشاره به اینکه هدف اصلی حمله آمریکا به افغانستان ممانعت از عبور خط انتقال انرژی افغانستان و آسیای میانه از ایران است، نوشت: اکنون شرکت تحت مالکیت کاندولیزا رایس اجرای خط لوله نفت و گاز افغانستان را بر عهده گرفته است. "جرمی هاموند " کارشناس مسایل بینالملل در مقالهای که نشریه "فارین پالسی ژورنال " آن را منتشر کرد با بیان اینکه اوباما در توضیح دلایل خود برای اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان، سخنان آشنایی را مطرح کرد،
یک کارشناس مسایل بینالملل با اشاره به اینکه هدف اصلی حمله آمریکا به افغانستان ممانعت از عبور خط انتقال انرژی افغانستان و آسیای میانه از ایران است، نوشت: اکنون شرکت تحت مالکیت کاندولیزا رایس اجرای خط لوله نفت و گاز افغانستان را بر عهده گرفته است. "جرمی هاموند " کارشناس مسایل بینالملل در مقالهای که نشریه "فارین پالسی ژورنال " آن را منتشر کرد با بیان اینکه اوباما در توضیح دلایل خود برای اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان، سخنان آشنایی را مطرح کرد، از جمله اینکه "ما خواستار این جنگ نبودیم. روز 11 سپتامبر سال 2001 افرادی 4 هواپیما را ربوده و از آنها برای کشتن نزدیک به 3000 نفر استفاده کردند. " وی در ادامه این مقاله نوشت: اما اوباما نمیتواند حقیقت را به مردم آمریکا بگوید و در عین حال حمایت آنها برای افزایش شمار نیروها در افغانستان را جلب کند. بهتر است از فرمول قدیمی بوش استفاده کند؛ "ما باید نیروهای بیشتری به افغانستان اعزام کنیم زیرا 11 سپتامبر مورد حمله قرار گرفتیم. اگر در آنجا به نبرد شدت نبخشیم القاعده در کشورمان به ما حمله خواهد کرد. " اوباما درباره دولت فاسد افغانستان گفت: "گر چه در انتخابات اخیر این کشور تقلب شد اما حاصل آن دولتی است که با قانون اساسی و قوانین افغانستان مطابقت دارد " اما اوباما درباره اینکه چطور دولتی که از طریق انتخابات متقلبانه حفظ میشود میتواند با قانون اساسی مطابقت و همخوانی داشته باشد، توضیحی نداد. ما صرفاً هنگامی که میگوید دو ضربدر دو مساوی 5، باید حرفش را بپذیریم. دیگر موضوعی که اوباما در سخنانش به آن اشاره نکرد علت اصلی حملات 11 سپتامبر بود؛ این حقیقت که این حمله اساساً واکنشی نسبت به سیاست خارجی آمریکا ازجمله حمایت این کشور از جنایتهای جنگی اسرائیل علیه مردم فلسطین و نقض دیگر قواعد بشردوستانه بینالمللی بود. اثبات این مسئله که جنگهای ما در افغانستان باعث کاهش خطر تروریسم علیه آمریکا (به همان دلیلی که روز 11 سپتامبر مورد حمله قرار گرفتیم) و افزایش نارضایتیهای مشروعی که علت حملات غیرقابل توجیه بودند نشده، دشوار نیست. یک نتیجهگیری آشکار آن است که علیرغم اظهارات مقامات، مبارزه با تروریسم در فهرست اولویتهای سیاست خارجی آمریکا جایگاه چندان بالایی ندارد. نه اینکه سیاستهای آمریکا با این مسئله، همانند دموکراسی و خودمختاری، مخالف باشد. تا زمانی که این اهداف با ملاحظات سیاسی واقعی ـ که معمولاً هیچ ارتباطی به دموکراسی (یا خودمختاری یا مبارزه با تروریسم) ندارد ـ تداخل پیدا نکند مشکلی نیست. تصمیم اوباما برای تشدید جنگ که طبق نظرسنجیها بسیاری از آمریکاییها و همچنین بسیاری از مردم افغان با آن مخالف بودند، همچنین لزوم دروغ گفتن مقامات برای توجیه جنگ، نشان دهنده این بیتفاوتی و عدم توجه به دموکراسی است. تصمیم اوباما برای به تعویق انداختن اعلام افزایش نیروها به بعد از انتخابات افغانستان و پیامدهای آن شاید تا حدی نتیجه رایزنیها بر سر انجام یا عدم انجام این کار بود اما این احتمال هم وجود دارد که این تصمیم پیش از انتخابات اتخاذ شده و تأخیر در اعلام آن صرفاً به دولت زمان کافی برای انجام کمپین روابط عمومی داد تا از این انتقاد که آمریکا از دولتی فاسد حمایت میکند، جلوگیری شود. شیوه اصلی کار این بود که سران دولت بیانیههای شدیدالحنی درباره لزوم برخورد حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان با فساد صادر کردند، بیانیههایی که جدی گرفتن آن برای افراد آشنا با موقعیت و شرایط افغانستان برای آنکه چنین لفاظیهایی را به آسانی بپذیرند، دشوار بود. برای مثال عبدالرشید دوستم را در نظر بگیرید، نام وی به عنوان نمونه افرادی که کرزی نباید در دولتش از آنها استفاده کند ذکر میشد. این همان ژنرال دوستمی است که آمریکا در تلاشهای اولیهاش برای براندازی طالبان چمدانهای پول را به او، به عنوان متحدی در اتحاد شمالی داد و جزو گروهی از رهبران نظامی بود که آمریکا مستقیما با آنها مذاکره و کمک کرد به قدرت برسند. با در نظر گرفتن نقش آمریکا در قدرت بخشیدن به رهبران نظامی مانند دوستم ـ افرادی که ظاهراً آمریکا هیچ تردید و تأسفی از مذاکره و معامله با آنها ندارد ـ نصیحت به کرزی برای پاکسازی دولتش از فساد توخالی و غیرصادقانه بنظر میرسد. * معیار صحت ادعاهای آمریکا در افغانستان جدیت در اجرای برنامه مبارزه با مواد مخدر است اما این تذکرها و راهنماییها پیش از اعلام اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان، در جلوگیری از انتقادها مبنی بر اینکه جنگ صرفاً به سرکار آوردن دولتی فاسد انجامید ـ پیامدی قابل پیشبینی هنگامی که ژنرال "استنلی مککریستال " درخواست اعزام نیروهای بیشتر را مطرح کرد - موثر بود، بنابراین اوباما در سخنرانی خود نکاتی را همچون "ما از وزرا، فرماندارها و رهبران محلی افغان که با فساد مبارزه کرده و در خدمت مردم هستند، حمایت میکنیم و انتظار داریم از افراد بیکفایت و یا فاسد بازخواست شود " گنجاند. اما میزان جدی بودن دولت وی در این زمینه را میتوان در سیاست مبارزه با مواد مخدر که تابستان امسال اعلام شد، مشاهده کرد. در این سیاست جدید صرفاً قاچاقچیان مواد مخدری که در شورشها نقش ـ و یا با طالبان یا دیگر گروههای شورشی ارتباط ـ دارند، هدف قرار داده میشوند. به عبارت دیگر قاچاقچیانی که مسئول بخش اعظمی از قاچاق مواد مخدر افغانستان هستند ـ از جمله افرادی درون دولت کرزی یا متحدان وی یا نیروهای اشغالگر (مانند احمد ولی کرزی برادر رئیس جمهور که طبق گزارش نیویورک تایمز ظاهراً یکی از قاچاقچیان برجسته و از همکاران سیا است) از دامنه سیاستهای مبارزه با مواد مخدر آمریکا در افغانستان مستثنی میشوند. یا به عبارت دیگر سیاست آمریکا به بزرگترین قاچاقچیان کشور کمک میکند تا کنترل بیشتری روی تجارت مواد مخدر (تریاک و هروئین) داشته باشند. رسانههای جریان اصلی نیز به تبعیت از دولت، روی منفعت ناچیز طالبان از نقش غیرمستقیمش در قاچاق مواد ـ مانند عشریه (مالیاتی بر تمام محصولات زراعی ازجمله کشت خشخاش) تمرکز میکنند. تنها استدلالهای اوباما علیه خروج نیروها از افغانستان به هیچوجه متقاعد کننده نبود. نخستین استدلالش آن بود که آمریکا در افغانستان "بر خلاف ویتنام " ائتلافی گسترده دارد که مشروعیت اعمال این کشور را به رسمیت میشناسد. مغلطه اصلی این استدلال آن است که اگر عملکردی از حمایت بین المللی برخوردار باشد، مشروع است. استدلال دوم وی علیه خروج نیروها انکار این مسئله بود که آمریکا با شورش مردمی گستردهای مواجه است اما اگر آمریکا با شورش مردمی گسترده و همهگیری مواجه نیست چرا اوباما لزوم اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان را حس میکند؟ اگر این شورش گسترده نبوده و در برگیرنده نقاط مختلفی از افغانستان نباشد این همه صحبت از مبارزه با شورش و لزوم جلب حمایت مردم چیست؟ این استدلال نیز نادرست و نمونه دیگری از دو ضربدر دو میشود پنج است. تنها استدلال دیگر اوباما علیه خروج از افغانستان تکرار این موضوع بود که "برخلاف ویتنام " سربازان ما به این خاطر که "مردم ما بیرحمانه از سوی افغانستان مورد حمله قرار گرفتند و همچنان هدف افراطگرایان در حال دسیسهچینی درون مرزهای این کشور هستند " در افغانستان حضور دارند، استدلالی که پیش از این مغلطه بودن آن را اثبات کردیم. استدلالهای اوباما علیه خروج نیروها، مانند استدلالش برای تشدید جنگ به اندازه ادعای وی مبنی بر اینکه "آمریکا برخلاف دیگر ابرقدرتهای قدیمی به دنبال سلطه بر جهان نیست " مضحک هستند. با توجه به وقایع حقیقی تاریخ و سیاستهای خارجی فعلی آمریکا ـ ازجمله افزایش شمار نیروها در افغانستان ـ این ادعا برای مردم منطقی و معقول جهان متقاعد کننده نیست.
مقاله
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 12866
دفعات دیده شده: ۱۴۵۹ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش