-
المشاهد السیاسی: افغانستان چهره بوشی اوباما را نشان داد (2)
شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۴۷
هفتهنامه المشاهد السیاسی در مقالهای به بررسی شباهتهای موجود در سیاستهای "جرج بوش " و "باراک اوباما " رؤسای جمهور سابق و کنونی آمریکا پرداخته و افغانستان را نمایانکننده چهره بوشی اوباما در جنگافروزی در منطقه میداند. به گزارش هفتهنامه المشاهد السیاسی "استیون سایمون " تحلیلگر امور خاورمیانه در شورای روابط خارجی آمریکا که در شورای امنیت ملی این کشور نیز فعالیت میکند، معتقد است که اهداف دولت اوباما از اهداف همتای پیشین وی کمتر است، به عقیده
هفتهنامه المشاهد السیاسی در مقالهای به بررسی شباهتهای موجود در سیاستهای "جرج بوش " و "باراک اوباما " رؤسای جمهور سابق و کنونی آمریکا پرداخته و افغانستان را نمایانکننده چهره بوشی اوباما در جنگافروزی در منطقه میداند. به گزارش هفتهنامه المشاهد السیاسی "استیون سایمون " تحلیلگر امور خاورمیانه در شورای روابط خارجی آمریکا که در شورای امنیت ملی این کشور نیز فعالیت میکند، معتقد است که اهداف دولت اوباما از اهداف همتای پیشین وی کمتر است، به عقیده سایمون بوش قصد داشت تا عراق را به دولتی دموکراتیک تبدیل کند و در این راه به زمانی که برای رسیدن به این هدف مورد نیاز بود توجهی نمیکرد، این در حالی است که اوباما این هدف را غیرواقعی خوانده و آن را رد کرده است، وی میگوید که واشنگتن نمیتواند افغانستان را بازسازی کند و آن را به کشوری دموکراتیک تبدیل کند. به عقیده این تحلیلگر مسایل منطقه اوباما تعهد بیشتری در این زمینه از خود نشان میدهد، در حالی که بوش سقفی را برای حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان تعیین کرده بود، اوباما دستور داد که 21 هزار نیروی جدید به تعداد نظامیان آمریکایی در افغانستان اضافه شوند و از سوی دیگر تعداد این نیروها در اواسط سال 2010 نیز به میزان یک سوم نیروهای کنونی افزایش خواهد داشت. بنا بر این گزارش اوباما در تبلیغات انتخاباتی خود جنگ در عراق را جنگی اشتباه خوانده و تاکید کرده بود که جنگ افغانستان علیه طالبان جنگی درست است، وی این اعتقاد را رواج داد که افغانستان تا زمان حضور طالبان در آن، مرکز جهانی برای تروریسم و منبع دائمی خطر برای آمریکا به شمار میرود. در همین راستا وی اهتمام مورد نظر را از عراق به افغانستان سوق داده است و میزان هزینه سالانه این کشور در افغانستان به بیش از 65 میلیارد دلار میرسد که این میزان در عراق به 61 میلیارد دلار کاهش یافته است. بر این اساس هم اکنون این بحث در میان کارشناسان رواج دارد که آیا افغانستان به ویتنام دوم آمریکاییها تبدیل میشود یا اینکه سیاست آمریکا میتواند در این کشور تناسبی میان منافع و هزینههای خود ایجاد کند. "اسمیت جونز " پژوهشگر موسسه راند در کتاب خود با عنوان "در قبرستان امپراتوریها " به بررسی اشتباهات و حماقتهای آمریکا در افغانستان که این کشور را بدنام کرده است، پرداخته و تاکید میکند که عملکرد این کشور نشان میدهد که احتمال پیروزی آمریکا در افغانستان وجود ندارد. "فدائیان ناگهانی " عنوان کتاب دیگری است که "دیوید کیلکولین " آن را نوشته است، وی افسر سابق ارتش استرالیا و مشاور کنونی اوباما است که استراتژی مبارزه با تمرد برای افزایش فرصتهای اوباما برای پیروزی در افغانستان را برشمرده است. جونز معتقد است که برخی پیشرفتها پس از حمله آمریکا به افغانستان به دست آمد که مرهون مجموعهای شاخص از مسئولان در جایگاههای مختلف بود، وی یکی از مهمترین این افراد را "زلمای خلیلزاد " میداند که به عنوان سفیر آمریکا انتخاب شده بود. وی متولد شهر مزار شریف است و تعهد شخصی به بهبود اوضاع در افغانستان دارد، وی حساسیت خاصی نیز در مورد مسایل اجتماعی و فرهنگی افغانستان از خود نشان میدهد. به نوشته ابن مقاله علاوه بر اینکه خلیلزاد توانایی خوبی برای فعالیت با نظامیان دارد، توانست در ادامه کمیته موفقی را به رهبری ژنرال "دیوید بارنو " فرمانده نظامی وقت آمریکا تشکیل دهد، اما این زوج کاری موفق با آغاز جنگ عراق همکاری خود را پایان یافته دیدند، خلیلزاد برای فعالیت در عراق انتخاب شد و دیوید بارنو نیز به پنتاگون رفت و به جای آنها "رونالد نیومن " سفیر افغانستان شد و ژنرال "کارل ایکنبری " نیز مسئول کمیته مذکور شد، اما بنا بر عقیده جونز این دو نفر عملکرد موفقی از خود نشان ندادند. هنوز در مورد این سوال که چرا آمریکا همچنان به این شکل در جنگ افغانستان حضور دارد، پاسخ خوبی وجود ندارد. جونز معتقد است که بررسی وضعیت افغانستان را به این علت انتخاب کرده است که برای آمریکا اهمیت فراوانی دارد، وی به برخی مسایل عاطفی نظیر اشتیاق مردم افغانستان به امنیت و امید آنها بعد از دهها سال جنگ اشاره کرد، اما نیاز آمریکا به کمک به این افراد برای تحقق این آرمانها را توضیح نداد. کیلکولن نیز به منافع آمریکا و جامعه جهانی در افغانستان اشاره کرد، اما این منافع را مشخصا بیان نکرد، یعنی وی تاکید کرد که افغانستان در حال حاضر میدانی برای مقابله با تروریسم تکفیری در جهان است و پاکستان نیز در آینده مدنظر به پایگاهی برای این موضوع تبدیل میشود. این موضع افغانستان را جبهه اصلی مقابله با این پدیده قرار میدهد، البته وی رابطه میان پاکستان و تروریسم را توضیح نمیدهد و این موضوع را نیز تشریح نمیکند که اگر پاکستان محور تروریسم جهانی است، پس قرار گرفتن افغانستان در جبهه اصلی مبارزه با این پدیده ایدهای نامناسب است. وی معتقد است که در سایه رابطه ضعیف میان عدم ثبات در افغانستان از یک سو و تهدیدات خطر در مورد حالتی از عدم ثبات در پاکستان شاخصهایی وجود دارد که نشان میدهد زمان برای فعالیت در راستای هیئتهای آمریکایی در افغانستان فرا رسیده است، به این ترتیب که این استراتژی در چارچوب تمرکز بر چالشهای تهدیدات فوری علیه آمریکا به وجود آمده است. بنابر این مقاله اهتمام اصلی آمریکا در این منطقه در مورد مبارزه با تروریسم است، به این ترتیب آمریکا باید بر روی مبارزه با سازمان القاعده از طریق حملات هوایی هواپیماهای بدون سرنشین خود تمرکز کند، این همان چیزی است که امکان پیروزی کامل بر القاعده در پاکستان را نیز فراهم میکند. دولت اوباما از همان سومین روز از زمان تصدی پست ریاست جمهوری به دست وی برای تحقق این موضوع گام برداشت، توجه در بودجه سال 2010 نشان میدهد که رویکرد قابل توجهی در زمینه افزایش استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در افغانستان و پاکستان در برنامههای آمریکا وجود دارد، بر این اساس آمریکا بودجهای معادل 7/79 میلیون دلار برای 792 بمب و موشک درخواست کرده است که دو برابر آمار موجود برای بودجه سال 2009 به شمار میرود. در این زمینه باید گفت که الان به نسبت سال 2001 امکان ورود به آمریکا برای مهاجمان سختتر شده است، سیستم هشدار دهنده آمریکا قویتر از قبل است و موسسات اطلاعاتی و اجرایی این کشور نیز اطلاعات را به صورت مناسبی میان هم رد و بدل می کنند، البته این بدان معنی نیست که آمریکا به کشوری ایمن تبدیل شده است، بلکه به این معنی است که فعالیتها برای جلوگیری از اقدامات تروریستی بیشتر شده است، البته نمیتوان گفت که فعالیتهای آمریکا برای ساخت امت افغانستان واقعی باشد. رویکرد کلی شامل کاستن از انتظارات در زمینه فرصتهای موفقیت روند سازندگی امت افغان است و در این راستا چند نکته مورد توجه قرار میگیرد: افغانها از اشغالگری به هر نحوی ناامید شدهاند و به گروههای مقاومت میپیوندند، دشمنان آمریکا در عالیترین درجات مهارت و تجربه قرار دارند، این در حالی است که دولت افغانستان نیز فاسد است و اگر نگوییم در میان تمام مردم این کشور اعتمادی برای این دولت وجود ندارد، لااقل بیشتر مردم به این دولت اعتماد ندارند. بنا بر اطلاعاتی که ارائه شد به دست آوردن پیروزی در افغانستان دست کم به 5 تا 10 سال زمان نیاز دارد تا بتوان حکومت و جامعهای مدنی در این کشور ساخت که بتوانند حضور فعال خود را در تمام مناطق این کشور به اثبات برسانند. بنا بر این گزارش بیشتر سیاستگذاران آمریکایی بر این اعتقاد هستند که سیاست فرار به جلو که آمریکا در عراق اتخاذ کرده است، در افغانستان اجرایی نخواهد بود، این موضوع نشان میدهد که اختلافات در میان عراق و افغانستان زیاد است و راهبردهایی که در عراق فعال هستند، ضرورتا در افغانستان قابل اجرا نخواهند بود. در همین راستا تاکنون تبدیل نیروهای فعال در افغانستان به دو گروه خیر و شر امکان پذیر نبوده است (همانگونه که در عراق وجود دارد)، از سوی دیگر بیشتر ساکنان افغانستان روستایی هستند و در تمام مناطق کشور پخش شدهاند، علاوه بر اینکه ترتیب نظام عشایری در افغانستان تشکیل ائتلافات برای مبارزه با القاعده را نیز غیرممکن کرده است، این در حالی است که اگر قرار باشد ائتلافی نیز در زمان کنونی تشکیل شود، علیه حضور نیروهای خارجی در افغانستان تشکیل خواهد شد.
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 12770
دفعات دیده شده: ۱۲۲۳ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش