Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • فروپاشی رژیم‌های عربی از نگاه فهمی هویدی (1) فروپاشی رژیم‌های عربی از نگاه فهمی هویدی (1)
    جمعه ۱۸ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۳۱

    یک روزنامه لبنانی در مقاله‌ای به قلم "فهمی هویدی " اندیشمند مشهور مصری به بررسی فروپاشی نقش عربی در سیاست‌گذاری‌های کلان در منطقه و علل این فرایند پرداخته است. روزنامه لبنانی السفیر اخیرا در مقاله‌ای به قلم "فهمی الهویدی " اندیشمند معروف مصری اوضاع واگرایی میان کشورهای عربی منطقه را مورد بررسی قرار داد. وی مقاله خود را با این نکته آغاز می‌کند که غرب در شور و هیجان سال نو به سر می‌برد و این در حالی است که ما در جهان عرب دلیلی برای خوش بودن نداریم

    یک روزنامه لبنانی در مقاله‌ای به قلم "فهمی هویدی " اندیشمند مشهور مصری به بررسی فروپاشی نقش عربی در سیاست‌گذاری‌های کلان در منطقه و علل این فرایند پرداخته است. روزنامه لبنانی السفیر اخیرا در مقاله‌ای به قلم "فهمی الهویدی " اندیشمند معروف مصری اوضاع واگرایی میان کشورهای عربی منطقه را مورد بررسی قرار داد. وی مقاله خود را با این نکته آغاز می‌کند که غرب در شور و هیجان سال نو به سر می‌برد و این در حالی است که ما در جهان عرب دلیلی برای خوش بودن نداریم، چرا که آینده در برابر ما تاریک و پر از خطر است، پیش‌بینی‌ها در پایتخت‌های غربی حکایت از امکان گذار از بحران اقتصادی دارند و "باراک اوباما " رئیس جمهور آمریکا انتظار دارد که سال جدید سال سرنوشت و مطالبه حق در افغانستان، عراق و خاورمیانه باشد. در هر صورت، چه این پیش‌بینی‌ها تحقق پیدا کند و یا شکست بخورد، قدر مسلم آنست که پیش‌بینی آنان که چنین ادعایی دارند متکی به شاخصهایی است که بارقه امید را در سال نو برایشان پدیدار نموده داست. وی می‌افزاید: مشکل ما در جهان عرب آنست که شاخصهایی را که با چشمان خود می‌بینیم، بیش از آنکه ما را نسبت به آینده مطمئن سازد، اسباب نگرانیمان می‌شود و به جای آنکه عزم و امید را در بین ما افزایش دهد، منجر به ایجاد شکست و ناامیدی در میان ما می‌گردد. شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم امت اسلامی در آغاز قرن بیستم با ابطال خلافت و سقوط ایده جامعه اسلامی اتحاد خود را از دست داد؛ بدنبال آن طرح "کمیته عربی " و دعوت به قومیت و نژاد عربی مطرح شد. قرن بیستم هنوز به پایان نرسیده بود که نقش کمیته عربی نیز از هم گسیخت و همزمان با ورود ما به قرن 21 آن کمیته هم منحل و طرح تشکیل کمیته عرب از هم فروپاشید و همراه با آن رویای وحدت اعراب نیز ناپدید شد و از بین رفت. السفیر می‌نویسد: در دهه نخست قرن جدید خود را اسیر و گرفتار ایده‌ای افراطی و یکجانیه یافتیم که شعار اولویت دادن به خود را در اکثر پایتخت‌های عربی سر داده بود. این‌بار لغزش و افول ما به درجه‌ای رسید که تنها برای حفظ وحدت سرزمین خود تلاش می‌کردیم، سرزمین‌هایی که ماهیت و موجودیت آنها همانطور که اشاره خواهیم کرد در معرض خطر قرار گرفت. هویدی ادامه داد: نکته جالب اینجاست که ما در حال گذار از مرحله پس از فروپاشی و انحلال کمیته عربی قرار داریم (دقت بفرمایید که منظور من کمیته عربی است نه اتحادیه عرب به عنوان سازمان موجود در کشور مصر). ما به مرور جنبه‌های بعد از فروپاشی اتحادیه اسلامی می‌پردازیم، هرچند میان این دو حالت اختلافاتی در شکل و تفاصیل وجود دارد. زمانیکه خلافت و حکومت اسلامی که رمزی برای جامعه آن زمان بود در سال 1924 با تصمیمی از جانب حکومت ترکیه باطل و ملغی اعلام شد، طومار جامعه اسلامی نیز از ناحیه سیاسی در هم پیچیده شد. در حال حاضر جامعه عرب همچنان پابرجاست، ولی از قالب یک اتحادیه که ملتها را دور هم جمع می‌کرد به سازمانی تبدیل شده که تنها حامل یک نام است و عملا وظیفه و مسولیتش ملغاست. بنابراین گزارش بعد از الغای خلافت اسلامی، "شریف حسین " پادشاه عربستان خود را خلیفه مسلمانان معرفی کرد، اردن، عراق، فلسطین و سوریه هم او را تایید کردند در حالیکه مصر با وی مخالفت کرد چرا که معتقد بود در اتخاذ این تصمیم، کشورهای اسلامی طرف مشورت قرار نگرفته‌اند. بعد از آنکه الازهر، "ملک فواد " را به عنوان خلیفه مسلمانان پیشنهاد کرد، عملا وارد میدان شد و کنفرانسی با حضور 30 نماینده از کشورهای اسلامی ترتیب داد، اما این کنفرانس به تفاهمی پیرامون مسئله مورد بحث دست نیافت و پیشنهاد شد کنفرانس بزرگتری پیرامون این مسئله برگزار شود؛ اما این پیشنهاد اجرایی نشد تا جائیکه حتی به پایان این ایده و بسته شدن پرونده منجر گردید. به نوشته السفیر این پس زمینه ما را به یاد دو قطبی شدن کنونی در جهان عرب می‌اندازد، از زمانی که مصر به تنهایی در سال 1979 در "کمپ دیوید " با رژیم صهیونیستی پیمان صلح بست، پیمان اتحاد اعراب شکست خورد و اجلاس سران عرب تعطیل شد و مصر عملا از موضع و جایگاه رهبری در جهان عرب کناره گرفت. با گذشت زمان اعراب نه تنها به وحدت نرسیدند، بلکه تبدیل به ملتهایی مختلف و پراکنده شدند به گونه‌ای که در شرق شاهد سازش و صلح گروهی با آمریکا و رژیم صهیونیستی هستیم که در صدر آنها مصر قرار دارد و نیز مخالفان این کشورها که در صدر آنها سوریه قرار دارد. یک طرف اشغال‌شدگان در عراق و فلسطین هستند، یک طرف کشورهایی مثل مراکش و تونس که گوشه عزلت را برگزیدند، برخی نیز مثل لیبی به همان قالب آفریقایی گریختند. نتیجه آن شد که ما در ظاهر، قالب امتی را پذیرفتیم که آنرا منحصر کردیم در مقر اتحادیه عرب در قاهره و به آن اجازه ورود به عرصه جامعه را ندادیم، جامعه‌ای که ایده خودبینانه آن را به گونه‌ای تکه تکه کرده بود که برخی از اعضای این جامعه با هم مخالف و برخی دیگر درگیر بودند. با آغاز قرن 21 اصطلاح "عمل مشترک " از فرهنگ خطابه سیاسی اعراب پاک شد و تمامی اشکال آن از بازار عربی مشترک گرفته تا دفاع مشترک تبدیل به رویاهایی غیر قابل تحقق شدند. این تحلیلگر جهان عرب می‌افزاید: لازم است در اینجا یک بخش را مستثنی کنم و آن زمینه امنیتی است که همکاری اعراب در این زمینه از ضروریات تامین امنیت رژیم‌های عربی به شمار می‌آید، بدین معنی که دولتهای عربی در حالیکه گزینه دیگری پیش رو ندارند ناگزیر به هم سویی و همگرایی در این مسئله هستند. فهمی هویدی می‌افزاید: من احساس ننگ می‌کنم وقتی که می‌بینم برخی دولتهای عربی با نام ضروریات و بایسته‌های امنیتی پلهایی را جهت هماهنگی با رژیم صهیونیستی و آمریکا در این زمینه ساخته‌اند. بعد از آنکه طرح اشتراک اعراب از میان رفت، عقب‌نشینی و شکست به موضع‌ اصلی و رسمی مرحله بعد از جدایی تبدیل شد، این موضوع منجر به ضعیف شدن همه اعضای جامعه عربی گردید. پس از آن به دلیل تجزیه و جدایی در هر گوشه و کنار شاهد فجایعی هستیم که دامنه آن نیز گسترش یافته است. بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد توازن بین‌المللی تغییر کرد تا جایی که ایالات متحده آمریکا امکان تقویت قوا و بسط سلطه خود بویژه بر جهان ضعیفتر را پیدا کرد، لذا امروز شاهدیم که حرف آخر و برتر از آن آمریکا و رژیم صهیونیستی است. به نوشته السفیر عامل دیگر که کم‌اهمیت هم نیست باز می‌گردد به اینکه ما نیز به نوبه خود تغییر کردیم و فرصت سلطه را به قدرتهای سلطه‌گر دادیم. عجیب آن است که این قبیل مسائل با رشد توان اقتصادی در جهان عرب همزمان شده است، مسئله‌ای که هر چند نمی‌تواند برای رهبرانش قدرت دستیابی به حقوقشان را فراهم سازد، لااقل قادرست باعث ثبات و پایداری آنان در برابر تندبادهای جدایی و نابودی گردد.



    مقاله
    نام منبع: خبرگزاری فارس
    شماره مطلب: 12638
    دفعات دیده شده: ۲۱۱۳ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش