Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • به کارگیری عملیات اطلاعاتی در عملیات‌ ضداشغالگری با تأکید بر عراق /مهسا ماه‌پیشانیان به کارگیری عملیات اطلاعاتی در عملیات‌ ضداشغالگری با تأکید بر عراق /مهسا ماه‌پیشانیان
    پنج‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۰:۳۴

    چکیده اهمیت اطلاعات در قرن 21 به حقیقتی تبدیل شده است که هیچ‌کس نمی‌تواند منکر آن شود. نقش مناسب اطلاعات در جوامع را می‌توان در بروز درگیری‌هایی مشاهده کرد که امروزه در نظام بین‌الملل جریان دارد و از جمله دلایل اهمیت فزاینده کنترل اطلاعات نیز به شمار می‌رود. هدف این مقاله ارائه تئوری‌ای در خصوص "عملیات‌های اطلاعاتی " عملیاتی و تاکتیکی در راستای تأثیرات محدود و غیرمهلک در زمان عملیات‌های ضدشورش می‌باشد. این مطالعه در وهله نخست بر چهار عنصر عملیات

    چکیده اهمیت اطلاعات در قرن 21 به حقیقتی تبدیل شده است که هیچ‌کس نمی‌تواند منکر آن شود. نقش مناسب اطلاعات در جوامع را می‌توان در بروز درگیری‌هایی مشاهده کرد که امروزه در نظام بین‌الملل جریان دارد و از جمله دلایل اهمیت فزاینده کنترل اطلاعات نیز به شمار می‌رود. هدف این مقاله ارائه تئوری‌ای در خصوص "عملیات‌های اطلاعاتی " عملیاتی و تاکتیکی در راستای تأثیرات محدود و غیرمهلک در زمان عملیات‌های ضدشورش می‌باشد. این مطالعه در وهله نخست بر چهار عنصر عملیات اطلاعاتی یعنی "عملیات‌ روانی "، عملیات غیرنظامی- نظامی ، امور عمومی و عملیات شبکه رایانه‌ای تمرکز دارد. سپس موردی عملی از اجرای عملیات اطلاعاتی شبیه‌سازی شده و مفهوم "عملیات" بررسی خواهد شد. در عین‌حال باید اذعان کرد که رهیافت عرضه شده در اینجا مبتنی بر استراتژی جدید ارتش امریکا در عملیات‌های ضد شورش در عراق است. این مقاله، اهمیت آگاهی و مدیریت عملیات اطلاعاتی و نیز به‌کارگیری عملیات غیرنظامی- نظامی را به مثابة ابزاری برای قدرت بخشیدن به فعالیت‌های عملیات روانی، نظامی و غیرنظامی، و امور عمومی مشخص می‌کند که برای درک و رویارویی با صحنه‌هایی از نبردها و جنگ‌های جدید در آینده ضروری به نظر می‌رسند. واژگان کلیدی: عملیات‌های ضدشورش، واکنش محدود، عملیات اطلاعاتی، فضای سایبر، جنگ سایبر. مقدمه در جریان جنگ ویتنام در دهه‌های 60 و 70، در حالی که تلاش برای توجیه شکست امریکا در این ناحیه از آسیای جنوبی ادامه داشت، مدیر بی.بی.سی رابین دی، نظریه‌ بسیار مؤثری را مطرح کرد: «بسیار حیرت‌انگیز است اگر در آینده، حکومتی مردمی بدون پوشش تلویزیونی وسیع قادر باشد جنگی را اداره کند... مرگ‌بار بودن جنگ را تنها با تصاویر نزدیک و رنگی تلویزیون می‌توان منعکس و ملموس ساخت، خون در صفحه‌ تلویزیون سرخ‌تر به نظر می‌آید.» بر همین اساس از آن پس در جنگ‌های محدود، در عملیات حفظ و استقرار صلح در دهه‌های آخر قرن بیستم، به ویژه به هنگام ظهور رسانه‌های جهانی، رابطه‌ بین ارتش و رسانه بیش از پیش مورد توجه ایالات متحده قرار گرفت. اصطلاح جنگ رسانه‌ای که اکنون رایج به نظر می‌رسد، منشأ به نسبت جدیدی دارد چرا که نخستین‌بار در طول جنگ خلیج فارس در 1991 مورد استفاده قرار گرفت. استفن بدسی در این خصوص می‌گوید: تاریخ‌نگاران سیاسی یا نظامی واژه‌ جنگ رسانه‌ای را با این اعتقاد بسیار قدیمی پیوند زده‌اند که پوشش رسانه‌ای خبری عنصری در مفهوم جنگ است. حادثه‌ جنگ به طور کلی در قرن بیستم به کاربرد رسانه‌ها برای مقاصد سیاسی منجر شده است؛ برای پخش و انتشار اخبار رسمی و اداری، برای حفظ اخلاق در خانواده و برای ترغیب و اشاعه‌ پیام‌های تبلیغاتی. بی‌تردید نقش وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های جهانی را نمی‌توان در عصری که به عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات معروف شده است، نادیده گرفت. پیشرفت فناوری و در راستای آن توسعه وسایل ارتباط جمعی با توجه به ارتباط مستقیم آن با مردم و تأثیرگذاری بر افکار عمومی، بیانگر اهمیت این وسایل در تمامی ابعاد جامعه جهانی است، برای نمونه در تهاجم امریکا به عراق، وسایل ارتباط جمعی نقش مهمی در تأثیرگذاری بر افکار عمومی مردم جهان بر عهده دارند. اهمیت این موضوع را می‌توان در نحوه گزارش اخبار و اطلاعات مربوط به فجایع انسانی دریافت، چرا که در طول حملات نیروهای اشغالگر و مخالفت‌های مردمی اکثر نقاط دنیا با جنگ، نیروهای اشغالگر با سانسور اخبار اطلاعات مربوط به جنگ به خوبی نشان دادند که در شرایط جنگی می‌خواهند تمام دستگاه‌های خبری و رسانه‌ها در خدمت منافع آنان قرار گیرد. در این جنگ، شبکه‌هایی مانند فاکس‌نیوز، سی‌.ان.ان و بی‌.بی‌.سی که نقش رسانه‌های دولتی امریکایی و انگلیسی را ایفا می‌کردند با وفاداری کامل به دولت‌های متبوع خود به پوشش خبری جنگ می‌پرداختند. به طور کلی در دوران اخیر، جنبه‌های اطلاعاتی در جنگ، از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار شده و اظهاراتی نظیر "جنگ بدون تلفات " یا "خسارات جانبی حداقل" در سطحی گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرند. اصطلاحات جدید نظیر "جنگ اطلاعاتی " نیز برای اشاره به دیگر اصطلاحات همچون "جنگ سایبر "، "جنگ روانی" و غیره ظهور کرده‌اند. در این میان، کنترل جریان اطلاعات هم الزامی و مهم شناخته می‌شود. به‌هرحال، تجربه به‌دست آمده از درگیری‌های گذشته امکان‌ناپذیری کسب سلطه کامل بر اطلاعات و اشاعه آن ‌را نشان داده است. با وجود این، هنوز هم در هنگام عملیات نظامی تلاش می‌شود میزانی مشخص از کنترل روی منشاء اطلاعات اجرا شود. در این راستا، "برتری اطلاعاتی " هدفی است که در هنگام توسعه عملیات‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد. هر چند به‌دلیل دسترسی جهانی به فناوری‌های جدید، دست‌یابی به چنین مسئله‌ای بسیار دشوار خواهد بود. راهکار مواجهه با سختی رقابت برای کنترل کامل بر اطلاعات، همکاری، تبادل حداکثر اطلاعات و کسب مشروعیت برای مقابله با اطلاعات رقیب است. در واقع، توانایی به‌کارگیری زور نیازمند کاربرد عقلانی شیوه‌های تازه برای اعمال میزانی از کنترل بر اطلاعات و جمعیت غیرنظامی است. ابزار این اقدام در شکلی محدود و غیرمهلک "عملیات‌های اطلاعاتی" است. ) کاردونا، 2004، ص 3) در حالت کلی، عملیات اطلاعاتی را می‌توان مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ اتخاذشده برای تأثیرگذاری بر نظام‌ها و فرایندهای اطلاعات‌محور رقیب و در همان حال حفاظت از نظام‌ها و فرایندهای اطلاعات‌محور خودی تعریف کرد. به‌هرحال، در واقعیت، حوزه اقدام آن از فرایندهای اطلاعاتی صرف فراتر می‌رود؛ بدین معنی که هدف آن فرایندهای تصمیم‌گیری است. دقیقاً در همین‌جاست که عملیات اطلاعاتی می‌تواند به‌صورت هماهنگ بر اطلاعات و جمعیت غیرنظامی رقیب تأثیرگذار باشد، چراکه غیرنظامیان همواره مستعد تأثیرپذیری از طریق رسانه‌ها و اطلاعات دیجیتالی و ارتباطات مستقیم هستند. بنابراین، اقدامات عملیات اطلاعاتی بر دو نوع تأثیرگذاری تأکید می‌ورزد که اغلب تمایز میان آنها نیز دشوار است: تأثیرات بر اطلاعات و تأثیرات بر جمعیت غیرنظامی. (پابلو و بارای 2004) برای نمونه می‌توان به این مسئله توجه داشت که شکست در هماهنگی و تعدیل عملیات اطلاعاتی، کل مأموریت نیروهای ائتلاف را دچار ضعف و ناکارامدی کرده است. به طور کلی مقابله با شورش‌ها نه تنها به رهیافتی نظامی نیاز دارد، بلکه وجود یک رهیافت حساب شده اطلاعاتی نیز از ضروریات آن به شمار می‌آید. اگرچه اقدامات تند و برخوردهای نظامی ممکن است ثبات را به بخش‌هایی از کشور عراق بازگرداند و سطح خشونت را در این کشور بحران زده کاهش دهد باید به این نکته اذعان کرد که برقراری ثبات بلندمدت در این کشور نیازمند یک رهیافت جامع نگر اطلاعاتی است. فرانک کیتسون، افسر بازنشسته انگلیسی که دیدگاه‌ها و نوشته‌هایش به شدت روی عملیات نیروهای انگلیسی در ایرلند شمالی مؤثر بوده، چنین استدلال می‌کند که «صفت ممیزه اصلی که عملیات‌ها و نبردهای ضد شورش را از دیگر اشکال جنگ جدا می‌کند این است که نبردهای ضد شورش ابتدا با کشمکش برای تسخیر ذهن انسان‌ها مرتبط است (گربنر،1991، ص 42). ارتباط مؤثر با بخش‌های مهم جمعیت عراق نیز به نوبه خود نیازمند یک رشته عملیات اطلاعاتی و تبلیغاتی جامع و فراگیر است. گذشت زمان نشان داده که فقدان این بخش مهم از عملیات و بی‌توجهی به آن، شاید بزرگ‌ترین نقص در راهبرد نیروهای اشغالگر باشد. نیروهای ائتلاف در زمینه رویارویی با تبلیغات رقیب هم در عرضه پاسخ‌های سریع و مؤثر به پیام‌های طرف مقابل، و هم در به چالش کشیدن مثبت و فعالانه پیام‌ها، روش‌ها، و ایدئولوژی که نیروهای ضداشغالگر از آنها بهره‌برداری کرده و در راه ارتقاء آن می‌کوشند، شکست خورده‌اند. در حالی که اصطلاحات علمی ممکن است متفاوت باشند – برخی، عملیات اطلاعاتی و تبلیغاتی را ارتباطات راهبردی، عملیات نفوذ، عملیات روانی، مدیریت ادراک و آگاهی، یا تنها تبلیغات تعریف می کنند – هدف تحت تأثیر قرار دادن قلب‌ها و ذهن‌های مخاطبان، از طریق به کارگیری مؤثر اطلاعات، در هر حالت به مثابه هسته اصلی عملیات ضد شورش می‌باشد که به تازگی در عملیات‌های نیروهای ائتلاف در عراق به شدت مورد توجه قرار گرفته است (استون متز ، 2007). به‌طور کلی، هدف این مقاله عبارت عرضه «تئوری به‌کارگیری عملیات اطلاعاتی به وسیله امریکا در دو سطح عملیاتی و تاکتیکی» در راستای تأثیراتی محدود و غیرمهلک در زمان عملیات‌های ضد اشغالگری در عراق است. این مطالعه به طور اساسی بر چهار عنصر عملیات اطلاعاتی تمرکز دارد: عملیات روانی، عملیات‌های غیرنظامی- نظامی، امور عمومی و عملیات‌های شبکه کامپیوتری. مورد آخر هرچند در دوران اولیه خود می‌باشد، ولی بیانگر یک دکترین نظامی نوظهور در عصر اطلاعاتی است. تغییر منطق جنگ در عصر اطلاعات در طول تاریخ، دکترین، سازمان و استراتژی نظامی پیوسته دستخوش تغییرات بنیادین در اثر پیشرفت‌ فناوری شد‌ه‌اند. صنعتی‌شدن به جنگ فرسایشی بین ارتشهای انبوه در جنگ جهانی اول منتهی شد. در جنگ جهانی دوم، مکانیزه‌شدن نیز به مانورهایی که در سیطره تانکها بود منجر شد. انقلاب اطلاعات نیز باعث ظهور سبکی از جنگ گردید که نه تعداد زیاد نیرو و نه تحرک آنان، به نتایج مورد نظر منجر نخواهد شد. به طور کلی جنگ‌های جدید بر دو پایه استوار خواهند بود: صحنه کارزار و افکار عمومی. زیرا که حتی با نزدیک بودن به پیروزی و یا واضح بودن برتری قوا در صحنه کارزار، اگرحمایت افکار عمومی به صحنه نبرد متصل نباشد باز شکست فرجام انکارناپذیر نبرد است. نمونه بارز آن جنگ ویتنام و عراق است. هانتینگتون در این خصوص می‌گوید: هدف باید پیروزی در یک مرحله باشد. افکار عمومی از ریخته شدن تدریجی و دراز مدت خون حمایت نخواهند کرد. شواهد بسیاری وجود دارد که مؤید تأثیرات انکارناپذیر رسانه‌ها در مدیریت و شکل‌دهی افکار عمومی است. دقیقاً به همین دلیل است که مارشال مک لوهان می‌گوید: «جنگ‌های آینده با تسلیحات جنگی و در میدان‌ نبرد رخ نخواهند داد، بلکه این جنگ‌ها در صحنة تصوراتی به وقوع خواهند پیوست که رسانه‌های جمعی به مردم القا می‌کنند (مانوئل سورانیا، 2008، ص 3). برای نمونه گروه‌های ضداشغالگر در عراق، فراتر از تمایلی صرف به ایجاد وحشت، اهمیتی اساسی برای ارتباطات قائل‌اند. این برخورد زمینه‌‌ساز تولید گسنرده و گوناگون متون و تصاویری شده، که نباید آنها را به سطح نمونه‌هایی خام و نارسا تنزل داد. بر همین اساس در کنار منطق عملیات‌های ارتش‌های منظم که در شکلی منسجم (متقارن) در میدان نبرد سازمان می‌یابند و از دستورات پیش‌بینی‌پذیری پیروی می‌کنند، شیوه دیگری نیز وجود دارد که به‌دلیل عدم توازن میان رقیبان، یک طرف (نیروی نامتقارن غیرمنظم) از سیستم نبرد متفاوتی استفاده خواهد کرد که تابع همان قواعد و محدودیت‌ها نیست. بنابراین، عملیات‌ها در چارچوب "منطق کنش، واکنش و پادکنش نامتقارن " هدایت خواهد شد. سرانجام نیز این منطق با توجه به "شورش " در مقابل "ضدشورش" نشان داده می‌شود. در این روش تمرکز اصلی بر کنترل فضای سیاسی به وسیله عملیات اطلاعاتی اجرا می‌شود و از این طریق می‌توان بر اهداف اصلی بازیگر مخالف تاثیر نهاد. بازیگر نامتقارن در پی ایجاد تأثیراتی بر افکار عمومی از طریق به‌کارگیری نبرد چریکی، خرابکاری، تروریسم، دستکاری اطلاعاتی، بسیج توده‌ها یا ارعاب مردمی است. در مقابل، نیروهای اشغالگر تلاش دارند با مهارت جنگی، فناوری، کمک اقتصادی و ظاهراً بشردوستانه، احترام و حمایت از فرهنگ‌های بومی در داخل حوزه‌های عملیاتی و غیره به نبرد بپردازند. علاوه بر این، نیروهای اشغالگر باید در زمان توسعه عملیات‌ها برای کسب حمایت مردمان محلی و نیز مردمان کشور خود از مشروعیت برخوردار باشند. اگرچه ممکن است این مسئله متناقض باشد، ولی اگر دشمن در پی تأثیرگذاری بر ابعاد عقلانی و احساسی غیرنظامیان باشد، در عین‌حال ممکن است به‌دنبال تأثیرگذاری بر برداشت‌های اجتماعی خاصی که اقدامات رهبران سیاسی آنها را محدود کرده و حتی عملیات‌های نظامی آنها در میدان نبرد را مشروط می‌سازد نیز باشد. بنابراین، عملیات‌ها به تأثیرات مهلک فیزیکی ایجادشده در زمان نبرد سنتی محدود نیست و شامل طیف گسترده‌ای از تأثیرات مهلک و غیرمهلک می‌شود. نبرد سنتی تنها یک بخش از شیوه عملیاتی را برای کسب تأثیرات مطلوب شامل می‌شود. بخش دیگر بر تأثیراتی مبتنی است که با توجه به اطلاعات و برداشت‌ مردمان به دست می‌آید که می‌تواند به جنبه‌ای مرکزی از درگیری تبدیل شود. به طور کلی اصول عملیات اطلاعاتی را می‌توان بدین شرح برشمرد: اعتماد، صداقت، فرصت، مشروعیت، برتری اطلاعاتی، آگاهی عوامل فرهنگی و بشری محلی، اطلاعات مطلوب، ارزیابی نتایج، حمایت و سازمان‌دهی غیرنظامیان، تلاش جهانی و یکپارچه. به‌طور معمول، عملیات‌های یک نیرو در داخل میدان نبرد از طریق "اقدامات " همراه با دو جزء صورت می‌پذیرد: نخست با نزدیکی مستقیم که معمولاً با خصوصیات فیزیکی همراه است و دیگری نزدیکی غیرمستقیم، کمتر محسوس، غیرمهلک و تمرکز بر اطلاعات (ریموندو رودریگز رکا، 2008، ص 53). شکل 1. منطق عملیات‌ها به‌هرحال، واکنش رقیب به این نیرو در همان سطح نبوده بلکه از طریق نزدیکی مستقیم با ماهیت استراتژیک خارج از میدان نبرد و تأثیرگذاری روی تصمیم‌گیرندگان "واکنش‌هایی " را نشان خواهد داد. علاوه بر این همزمان واکنش‌هایی تاکتیکی را نیز در منطقه عملیاتی به اجرا درآورده و تمامی رویه‌های در دسترس همچون دستکاری جمعیت غیرنظامی از طریق تجهیز، شورش و غیره را به‌کار می‌گیرد. "پادواکنش " نیروهای خودی در منطقه عملیاتی نیز در اجزاء یاد شده تمرکز می‌یابد. با وجود این، زمانی‌که تلاش می‌شود برتری اطلاعاتی به دست آید، نمی‌توان پیامدهای استراتژیک پادواکنش خود در افکار عمومی کشور خودی را نادیده گرفت. در نهایت باید بیان داشت که حوزه اطلاعاتی که در طی زمان بسط یافته است، در ابتدا "جنگ فرماندهی و کنترل " نامیده می‌شد و سپس به مفهوم نظامی عملیات اطلاعاتی تکامل یافت که شامل عناصر نبرد اطلاعاتی می‌شود. در این باره، حوزه هر چیزی که بر اطلاعات تأثیر می‌گذارد تا رسیدن به سطوح استراتژیک و سیاسی بسط یافته و "جنگ اطلاعاتی " را شکل بخشیده است. هدف کلی باید تعقیب کمک به دستیابی یک عملیات سریع، محدود و قاطع و در همان حال حفظ حمایت جامعه بین‌المللی و کسب حمایت مردمان محلی و رهبرانشان باشد. عملیات اطلاعاتی در هنگام کنترل منطقه عملیاتی باید کمکی باشد به ایجاد یک محیط سالم و باثبات با هدف کسب حمایت مردمان محلی و رهبرانشان و در همان حال نشان دادن عزم روشن برای غلبه بر دشمن. کلید موفقیت عبارت از حفظ ابتکار عمل (حرکت به سمت جلو و رسیدن نخست) در فعالیت‌های اطلاعات رسانه‌ای در داخل منطقه عملیاتی و نیز در کشور خودی است. هدف نیز عبارت از رسیدن به نتیجه نهایی مطلوب، حفظ کنترل منطقه و در همان حال حفظ مشروعیت اقدامات، برتری اطلاعاتی و تأثیرگذاری روی اکثر مردمان غیرنظامی می‌باشد. مفهوم عملیات‌ها برای پشتیبانی از کنترل در منطقه عملیاتی در چهار مرحله توسعه خواهد یافت. "پیش از کنترل منطقه "، عملیات‌های شکل‌دهی و پشتیبانی در راستای تعیین حوزه نبرد و نیز ارائه پشتیبانی و حمایت آغاز خواهد شد. در این مرحله، یک‌پارچگی در چهار جزء عملیات اطلاعاتی، کمک به پشتیبانی از کنترل منطقه بوده و در همان‌حال "تلاش اصلی " از سوی عملیات روانی با تمرکز بر "سازندگان افکار " توسعه خواهد یافت. "در طی کنترل منطقه "، عملیات‌های قاطع توسعه پیدا خواهند کرد. اهمیت عملیات اطلاعاتی به‌عنوان اقدامی پشتیبانی کاهش خواهد یافت. تلاش اصلی و عملیات اطلاعاتی مسئول اطلاعات عمومی در راستای کل طیف جمعیت است که وقتی شدت اقدامات فیزیکی افزایش پیدا کرد، دیدی شفاف و جهانی را برای حفظ مشروعیت ارائه می‌دهد. "در طی کنش اصلی "، به بالاترین نقطه شدت و مهلک بودن در هنگام عملیات‌های قاطع خواهیم رسید و عملیات اطلاعاتی برای حفظ سطح تأثیرگذاری پایین در تلاش اصلی همچنان ادامه پیدا می‌کند. "پس از کنترل منطقه "، یعنی در زمان انتقال و حفظ کنترل، عملیات اطلاعاتی نقش اصلی را احیا کرده و تلاش اصلی به فعالیت‌های غیرنظامی - نظامی تبدیل خواهد شد. شکل2.فعالیت‌ها شکل 11 حوزه اصلی اقدام برای هر جزء عملیات اطلاعاتی را نشان می‌دهد. پیکان‌های عمودی قرمز تلاش اصلی برای هر جزء را نشان می‌دهند. دربارة موضوعات اطلاعات عمومی باید توجه داشت که اقداماتشان دائمی است و بر چندین مخاطب هدف با پیامی مشابه تأثیر می‌گذارد. علاوه بر این، عنصری تازه‌ که پیامدهایی در همة سطوح عملیات‌های نبرد دارد نیز اضافه شده است: عملیات شبکه رایانه‌ای. شکل3. حوزه اطلاعاتی عملیات شبکه رایانه‌ای بیان کنندة یکی از تازه‌ترین و مستقیم‌ترین جنبه‌های نشئت‌گرفته از جنگ اطلاعاتی است. عملیات شبکه کامپیوتری همچنین از توانایی بالقوه کسب اطلاعات دربارة به «چه کسی چه چیزی» را «چه زمانی»، «کجا» و «چرا» می‌داند، برخوردار است. حوزه‌های شناخته‌شده بیشتر آنهایی هستند که بر حمله به سیستم‌های اطلاعاتی با هدف بی‌ثبات ساختن، تخریب با ارسال ویروس‌های کامپیوتری و عرضة داده‌های اشتباه یا به‌سادگی سرقت اطلاعات متمرکز هستند. در طی جنگ سایبر، ممکن است حملات جداگانه از سوی هکرها اجرا شود، ولی در عین‌حال می‌تواند از سوی گروهی سازمان‌یافته بر ضد اهدافی مشخص «برای مداخله یا نابودی سیستم‌های اطلاعاتی دشمن خواه یک کشور یا نیروی مسلح صورت می‌گیرد.» عملیات شبکه رایانه‌ای امکانات و احتمالات نامحدودی را حتی در داخل چارچوب عملیاتی و تاکتیکی ارائه می‌دهد. به‌هرحال، استفاده از آن همواره باید بر اساس اصول نبرد قاعده‌مند باشد. دستکاری برداشت‌های دشمن، ایجاد آشفتگی با تغییر پنهانی اعلامیه‌ها و برنامه‌های رسمی، ارعاب رهبران یا نوع دیگری از ارتباطات فریب‌آمیز در اصل نقض‌کننده قوانین حاکم بر جنگ نیستند. دستکاری برداشت‌های دشمن تا آنجایی‌که شهروندان و رهبرانش دچار آشفتگی شوند یا استفاده از تبلیغات یا ویدئوهایی ساختگی برای فریب دشمنان می‌تواند مصداق اقدام غیرحقوقی باشد. افزون بر این دستیابی به برتری اطلاعاتی، هدایت تأثیرات غیرمهلک بر غیرنظامیان با هدف تأثیرگذاری روی برداشت‌هایشان، اجرای اقداماتی برای حفاظت از توانایی‌های خودی و کنترل اقدامات اطلاعاتی غیرنظامیان دشمن از دیگر اهداف عملیات شبکه رایانه‌ای است (ریموندو رودریگز رکا، 2008، ص 59) شکل4. عملیات‌های کنترل (CONOPS)شکل 5 شکل 6 ویژگی‌های عملیات تحکیمی امریکا در عراق درس‌های فراگرفته‌شده از مناقشات اخیر نظیر افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003، نشان می‌دهند که شیوه اجرای عملیات به اندازه نتایج حاصله پس از پایان عملیات مهم می‌باشند (کردزمن، 2003، ص 25). در زمان اجرای عملیات، هدف نباید تنها دنبال کردن نابودی فیزیکی رقیب باشد، بلکه هدف اصلی باید دستیابی به طیف گسترده‌ای از تأثیرات باشد. بر اساس دیدگاه جدید امریکا یک نتیجه عملیاتی مطلوب آن است که در کوتاه زمان اجرا شده و به‌اندازه‌ای مؤثر باشد که کمترین خسارات را به رقیب وارد سازد. در این حال، عملیات مذکور از سوی جمعیت‌های غیرنظامی و افکار عمومی داخل امریکا به‌ مثابه اقدامی هرچند محدود، ولی ضروری و اجتناب‌ناپذیر مورد توجه قرار خواهد گرفت. در حقیقت، فعالیت‌های عملیات اطلاعاتی باید بر کمک به این محدودیت تمرکز داشته باشند. در عین حال، کنترل سطح خسارات وارد شده در زمان عملیات‌ها نیز ضروری است. نشان دادن واکنشی کنترل‌شده و محدود به اقدامات یک دشمن نامتقارن که تابع هیچ نوع محدودیت فیزیکی یا حقوقی نیست، الزامی اساسی برای حفظ اقدامات مشروع و حمایت از غیرنظامیان در داخل و خارج می‌باشد. علاوه بر این در تکمیل اقدامات اشغالگران برای کنترل منطقه عملیاتی و ترجیحاً سلطه فیزیکی آن، اقدامات دیگری نیز وجود دارد که بر غیرنظامیان تأثیرگذار بوده و به‌دنبال سلطه ذهنی و اطلاعاتی است. این اقدامات کمکی به مقابله با شیوه‌های کنش ضد اشغالگری و نیز تأثیرگذاری سریع بر زمینه‌های مداخله آن می‌باشد که عبارتند از: 1. نابودی توانایی آنها برای بقا با تضعیف استقامت‌شان، 2. محدود ساختن بازتاب جهانی اقداماتشان از طریق کنترل محدود رسانه‌ها، 3. محدود ساختن گستره درگیری در منطقه‌ با تضعیف اراده رقیب برای بقا و جلوگیری از هر فرصتی برای آن، و 4. جلوگیری از مشروعیت‌یافتن اقدامات مقاومت در جلوی چشمان مردم برای حفظ حمایت افکار عمومی داخلی و خارجی. شکل7. پارادایم عملیات اطلاعاتی "تأثیرات " بر اطلاعات و غیرنظامیان که در حوزه عملیات اطلاعاتی بوده و "پارادایم " خود را شکل می‌بخشد، از عناصر متفاوتی تشکیل می‌شود: درجات گوناگونی از خشونت و نوع عملیات‌ها، تأثیرات، رویه‌ها و وسایل. سوم "خشونت در استفاده از زور" کاربرد نداشته ولی در حوزه اطلاعات یا "خشونت در استفاده از اطلاعات" کاربرد دارد، یعنی هر چیزی که بر هر جنبه‌ای از اطلاعات خواه دیجیتالی، مکتوب (در رسانه‌ها) یا انواع دیگر تأثیرگذار باشد. در نتیجه این امر، عملیات‌ها دارای ویژگی غیرمهلک خواهند بود که تأثیرات آن بیشتر بر کسب نفوذ و جلوگیری از دستیابی مخالفان به خدماتی مشخص تمرکز دارد و نه نابودی آنها. "رویه‌ها "، یعنی شیوه‌های اجرای وظایف محوله در راستای کنترل اطلاعات و برداشت‌ها و ایجاد طیفی از گزینه‌های عملیاتی و تاکتیکی با "مهلکیت متفاوت " که می‌تواند مورد استفاده نیروهای نظامی قرار گیرد، هدایت می‌شوند. در نهایت، "وسایل " مورد استفاده در آنچه که می‌توان "واحدهای اطلاعاتی " نامید، یکپارچه می‌شوند: عملیات روانی، عملیات‌ غیرنظامی- نظامی، امور عمومی و دیگر واحدهایی که در آینده نزدیک می‌توان آنها را "واحدهای عملیات‌های شبکه کامپیوتری" نامید. این واحد آخر را می‌توان یک "واحد مانور " واقعی نامید که ارزش آن‌ها می‌تواند به سطحی برسد که فرمانده کنترل مستقیم کاربرد آن‌را به‌دست خواهد گرفت، زیرا انعطاف‌پذیری زیادی را در اختیار آن قرار می‌دهد. سه هدف از اهداف مذکور دولت مهاجم امریکا رابطه‌ای مستقیم با "بعد اطلاعات " یا به عبارت دیگر با عناصری که هدفشان تأثیرگذاری بر ادراک‌هاست، دارد. بنابراین، برای دستیابی موفقیت‌آمیز به اهداف یاد شده، عملکرد آنها بر موارد زیر متمرکز گشته بود: 1. پخش تصاویر و پیام‌های مناسب از طریق رسانه‌ها، 2. حفظ نگرشی محترمانه نسبت به غیرنظامیان محلی و فرهنگ آنها، 3. ترکیب هم‌زمان اقدامات عملیات روانی و امور عمومی از طریق رسانه‌های محلی و نیز اجرای پروژه‌های زیرساختی هدایت‌شده توسط تیم‌های عملیات غیرنظامی - نظامی، و 4. تماس با بازیگران محلی (یعنی رهبران سیاسی و مذهبی)، سازمان‌های غیرنظامی، رؤسای پلیس عراق، تشکیلات موقت ائتلاف و غیره. علاوه ‌بر این شیوه‌های به‌کار گرفته‌شده از سوی مخالفان نیازمند واکنشی خواهد بود که در آن تأثیرات بر غیرنظامیان و اطلاعات نمایانگر نقشی اساسی باشد. با وجود این، در هنگام بررسی "تروریسم "، "خرابکاری " و "جنگ نامنظم یا چریکی "، اصلی‌ترین تلاش از طریق کنترل فیزیکی صورت می‌پذیرد. در اینجا، بعد اطلاعات و عملیات اطلاعاتی همتای بعد فیزیکی خواهد بود: مانور، حمایت آتش، تحرک و غیره. به‌هرحال، وقتی گروه‌های مخالف در عراق از شیوه‌های "بسیج توده‌ای "، "ارعاب " و "دستکاری اطلاعاتی " بهره می‌گیرد، اصلی‌ترین تلاش از سوی واحدها و وسایل اختصاص‌یافته به عملیات اطلاعاتی توسعه خواهد یافت (همان، ص 42). شکل8. مثال: تأثیرگذاری بر اطلاعات / تأثیرگذاری بر غیرنظامیان شکل9. اصلی‌ترین تلاش عملیات اطلاعاتی در مجموع استراتژیست‌های امریکایی معتقدند که برای مقابله با شیوه‌های بسیج توده‌ها، ایالات متحده باید تأثیرات محدود غیرمهلک روی غیرنظامیان را به اجرا درآورد. در زمان تلاش برای واکنش در مقابل «دستکاری اطلاعاتی»، اقدامات بر فرایندها و سیستم‌های اطلاعاتی و نیز بر بعد ذهنی ادراک تمرکز خواهد کرد. «ارعاب» نیز نیازمند ترکیبی متوازن از هر نوع دو تأثیرات است. واکنش مؤثر به شیوه "بسیج توده‌ای" از نظر امریکایی‌ها عبارت است از: نخست نیازمند حمله به انسجام مخالفان در نقاط قوت آن است. هم‌زمان نیز باید مشروعیت واکنش به تحریکات خشونت‌آمیز آنها را حفظ کرد و به‌سرعت از طریق پروژه‌های عملیات غیرنظامی- نظامی و کمک [به اصطلاح] بشردوستانه به کمک غیرنظامیان رسید تا از حمایت عناصر دشمن جلوگیری شود.در خصوص "ارعاب" تنها خنثی‌کردن ترس ایجادشده به واسطه تهدیدات ناشی از تلفات گسترده انسانی با بی‌اعتبار کردن آنها، ایجاد اعتماد در توانایی واکنش خودی و حفظ انسجام داخلی با دیگر عناصر غیرنظامی در مناطق عملیاتی نظیر سازمان‌های بین‌المللی، مقامات محلی و غیره امکان‌پذیر است (ونس شرچوک، 2003). برای نبرد با "دستکاری اطلاعاتی"، اقدامات امور عمومی و عملیات شبکه رایانه‌ای باید تلاش وسیعی را برای نامشروع جلوه دادن تأثیر هر نوع تبلیغات مخالف از سوی مخالفان صورت ‌دهد. در این باره، تأثیرات بر غیرنظامیان و اطلاعات در یک‌سری فعالیت‌ها دسته‌بندی شده است. وقتی فعالیت‌های مذکور مرتبط بوده و به‌میزانی مناسب از انسجام دست می‌یابند، می‌توان آنها را به‌لحاظ کارکرد دسته‌بندی کرد. با بیان این مطالب شاید این سؤال پیش ‌آید که چرا از میان طیف گسترده‌ای از حوزه اطلاعاتی، این چهار جزء اصلی از عملیات اطلاعاتی در عملیات ضد شورش انتخاب شده‌اند؟ پاسخ این سؤال را باید در نبرد "قلب و ذهن " یافت. این به‌ معنی نبرد برای کنترل "عقل واحساسات" است. اعتقاد بر این است که چهار عنصر مورد اشاره در بخش قبل تأثیر بالایی در ادراک مردم دارند و بنابراین در پشتیبانی از کنترل منطقه عملیاتی مؤثرند (همان، ص 63). شکل10. تأثیرات روی غیرنظامیان شکل11. تکنیک‌های تأثیرگذاری بر غیرنظامیان با توجه به مطالبی که تا کنون گفته شد در قسمت بعدی به بررسی این مسئله خواهیم پرداخت که ایالات متحده در جنگ عراق با توجه به رویکرد مذکور آیا توانسته است به بهبود وضعیت امنیتی عراق در مقابله با مخالفان بپردازد؟ عملیات‌ اطلاعاتی امریکا در عراق: پیروزی یا شکست؟ به طور کلی همگان به نقش و تأثیر چشمگیر و گاه بی بدیل اطلاعات در عصر حاضر اذعان دارند. این نقش اگر در شرایط عادی به فعالیت‌های معمول همچون اطلاع‌رسانی، آموزش، تبلیغات، شکل‌دهی به افکار عمومی، ترویج فرهنگ غالب محدود می‌شود؛ در شرایط بحران به خصوص بحران‌هایی که به نوعی با منافع قدرت‌های بزرگ ارتباط دارد به حوزه وسیعی از فعالیت‌های ویژه متناسب با بحران جاری بسط می‌یابد. فعالیت‌هایی همچون تصویرسازی خودی و بیگانه، بسیج سیاسی، جنگ روانی و... از این جمله‌اند که این مسئله در عملیات ایالات متحده و نیروهای ائتلافی در عراق نمود بسیار بارزی دارد. برای نشان دادن این مطلب، تجربه اخیر امریکا در عراق مثال خوبی در این زمینه است. اهداف کلیدی شناخته‌شده برای اجرای مأموریت ایالات متحده در حوزه عملیات تحکیمی به صورت زیر بود: کسب حمایت افکار عمومی ایالات متحده، کسب حمایت مردم عراق، دستیابی و حفظ انسجام داخلی در میان نیروهای چندملیتی و متحدین باقی‌مانده در ائتلاف و حفظ رابطه‌ای خوب با سازمان‌ها و مقامات غیرنظامی (لاستر، 2003). اما هیچ کدام از این موارد ارتباط مستقیمی با بیشتر مردم عراق ندارد. بنابراین، احتمال تغییر ایستارهای مردم عراق تحت تأثیر این مفاهیم بسیار اندک است، چه رسد به ایجاد تغییر در رفتار و زندگی آنها. در سطح فردی، عراقی‌ها درباره موضوعاتی همچون امنیت افراد، کار و اشتغال، و امکانات دقت زیادی به خرج می‌دهند. به طور گسترده‌تر، آنها به شدت تحت تأثیر مواضع سیاسی گروه‌های قومی، قبایل، یا طوایف خود بوده و بیش از مشروعیت، در مباحث مرتبط با اقدامات یا ناکارامدی‌های دولت عراق، نیروهای ائتلاف، یا مخالفان درگیر می‌شوند. هنگامی که عراقی‌ها با واقعیت یک کشور تقسیم شده توسط جنگ داخلی - اگر نگوییم یک کشور فروپاشیده – مواجه‌اند، طبیعی است که اقدامات عمومی ارائه‌کننده یک تصویر اتوپیایی از شرایط، طنین و تأثیر اندکی خواهد داشت. ترکیب این نقاط ضعف، واقعیت سیاسی نیروهای ائتلاف است. واژه‌ها و مفاهیمی که در زبان و فرهنگ غربی ارزشمند به شمار می‌روند، اغلب مورد تمسخر و استهزاء قرار گرفته و در راه فریب خود نیروهای اشغالگر و نیز دستکاری کردن و از اثر انداختن پیروزی‌های تبلیغاتی به نفع رقبا و دشمنان مورد استفاده قرار می‌گیرند. برای نمونه، نیروهای اشغالگر به مخالفان برچسب ضدیت و دشمنی با نیروهای عراقی را می‌زنند. اما از نظر بیشتر عراقی‌ها، مخالفاان ضد عراق و عراقی نیستند؛ در حقیقت، بسیاری از عراقی‌ها خود نیروهای اشغالگر را ضد عراقی می‌شناسند. اجرای اصلاحات در تمام سطوح اهمیت فراوان دارد. تا سال 2006، نیروهای اشغالگر همه مردان عراقی را به عنوان مردان آماده حضور در نبرد – به نفع مخالفان - در نظر می‌گرفتند، که حکایت از یک طبقه‌بندی مبتنی بر تردید و سوء ظن داشت. این نوع نگاه، هم باعث خشم عراقی‌ها شد و هم نیروهای اشغالگر را دچار سردرگمی کرد، چراکه در عمل همه مردان جوان عراقی شورشی نبودند. هم مقامات و هم نیروهای اشغالگر هنوز مخالفان را با عنوان جهادگران یا مجاهدین خطاب می‌کنند. اما استفاده از هر دو واژه نتیجه معکوس دارد: در حالی که هر دو واژه در فرهنگ غربی حامل مفاهیم منفی هستند، بسیاری از مردم مذهبی عراق از این واژه‌ها برای اعطای یک شأن، مقام و مشروعیت مذهبی به افراد استفاده می‌کنند. همچنین مورد خطاب قرار دادن همه عراقی‌ها با عنوان حاجی - همان‌طور که نیروهای ایالات متحده پیش از این نیز ویتنامی‌ها را با عنوان Gook خطاب می‌کردند – نتیجه معکوس می‌دهد، چراکه از یک واژه مهم مذهبی برای توهین استفاده می‌شود. حتی اگر برخی از عراقی‌ها هم به این موارد و نکات توجه نکرده بودند، مخالفان با اشاره به چنین نمونه‌هایی به راحتی میان تشکیلات و نیروهای اشغالگر، و جامعه عراق شکاف ایجاد می‌کنند. کلید موفقیت در عراق، همان اصل و قاعده کلی مشرب‌های عملیات سیاسی غربی است: «به طور راهبردی فکر کنید، اما بطور محلی عمل نمایید.» در مقابل، نیروهای اشغالگر با تکیه بیش از حد روی یک مخاطب عمومی عراقی که خارج از تصورات آنها وجود ندارد، همه تلاش‌های خود را در زمینه تبلیغات و اطلاع رسانی به باد می‌دهند. این پیش‌فرض که تمام عراقی‌ها به شکلی گسترده مانند هم هستند و مانند هم می‌اندیشند، به طور اساسی یک فرض غلط است و به طور طبیعی هر چه بر روی این پیش‌فرض قرار گیرد نیز پایان خوبی نخواهد داشت. هیچ پیام یا درخواست هیجانی و احساسی که در سراسر جامعه طنین‌انداز شده و همه را به یک شکل تحت تأثیر قرار دهد، وجود ندارد. به طور کلی، عملیات‌های طراحی شده در سطح ملی بی‌تأثیرند، مگر وقتی که در راستای اهداف اطلاعاتی (برای نمونه در اجرای یک انتخابات) اجرا شوند. به واسطه همین دلایلی که ذکر شد، عملیات‌های هدف‌دار هر یک از سه گروه اصلی قومی و مذهبی عراق برای تأثیر گذاری روی تمام اعضای خود این گروه‌ها نیز شکست خواهد خورد. البته تمرکز فزاینده روی عملیات‌های محلی، یک چالش بسیار دشوار است. وجود تسلط تلویزیون ملی و ایستگاه‌های ماهواره‌ای بین‌المللی، هدایت و انتقال پیام‌های جامع و صریح به مخاطبان خاص را دشوار می‌سازد. برای نمونه، شیوه گسترش و اجرای یک عملیات اطلاعاتی و تبلیغاتی با هدف ضربه زدن به حمایت اهل تسنن عراق از القاعده، باید میان قبایل، طوایف و مناطق مختلف، متنوع باشد، چراکه سطح حمایت گروه‌های سنی اصلی از القاعده عراق، از درگیری فعالانه تا مخالفت خشونت‌آمیز متغیر است. به بیان دیگر، هیچ متن یا پیام تبلیغاتی وجود ندارد که مورد توجه تمام سنی‌ها قرار گرفته یا همه آنها را به طور یکسان تحت تأثیر قرار دهد. در نتیجه، تبلیغات تلویزیون ملی را نمی‌توان یک واسطه ایده‌آل و مؤثر برای رساندن پیام‌های متنوع به مخاطبان مختلف در نظر گرفت (وارن زیمرمن، 2002، ص 386). افزون بر این، نبود گویندگان عراقی نیز میزان تأثیرگذاری عملیات تبلیغاتی نیروهای اشغالگر را به شکل چشمگیری کاهش می‌دهد. تلاش‌های صورت گرفته برای استخدام، آموزش، و حمایت از گویندگان عراقی یک شکست تحقیرآمیز برای اشغالگران به شمار می‌رود. در نتیجه این کمبود، افسران متصدی امور عمومی در ارتش ایالات متحده همچنان به عنوان چهره‌های تبلیغاتی نیروهای ائتلاف در عراق باقی می‌مانند، و همچنان به زبان انگلیسی سخن می‌گویند با این امید که عراقی‌های عرب زبان منظور آنها را درک کرده و از این طریق تحت تأثیر ترجمه‌های نامناسب عربی پیام‌هایشان قرار نگیرند. اما واقعیت این است که هیچ جایگزینی برای فکر و سخن عراقی‌ها به زبان عربی و کاربرد واژه‌ها و توصیف‌های درک شده توسط عراقی‌ها وجود ندارد. آخرین شکست در جنگ عقاید عبارت است از ناتوانی ایالات متحده برای جلب حمایت داخلی از کاربرد اطلاعات و تبلیغات به مثابة یک سلاح. مباحثات مطبوعاتی نوامبر 2005 بر سر پرداخت‌های صورت گرفته به روزنامه‌نگاران عراقی، شکست دولت عراق در جلب حمایت داخلی از ورود به عملیات تبلیغاتی در عراق را به نمایش گذاشت. دولت امریکا به دنبال آن است که افکار عمومی ایالات متحده را متقاعد کند که عملیات تبلیغاتی و اطلاع رسانی، ابزاری غیر قابل چشم پوشی به شمار می‌رود. در مورد اینکه آیا افکار عمومی با جنگ عراق موافق است یا نه، جذب قلب و ذهن مردم عراق در دستیابی به صلح و توافق نکته‌ای حیاتی به شمار می‌رود. یک راهبرد موفقیت‌آمیز نه تنها می‌تواند با تبلیغات مخالفان روبه‌رو شود، بلکه ابتکار اطلاع‌رسانی را نیز حفظ می‌کند. پیش از همه، ایالات متحده و تمام بخش‌ها و کارگزاری‌های تشکیل‌دهنده این نکته را به خوبی درک کرده‌اند که نیروهای اشغالگر در جنگی برای نفوذ درگیرند، جنگی که نیروهای اشغالگر از تمام اهرم‌های قدرت نرم و سخت به طور هماهنگ استفاده می‌کنند. این موارد را می‌توان بدین شکل خلاصه کرد: کاربرد نیروی نظامی و قوه قهریه، به اضافه تلاشی ترکیبی (نظامی و غیر نظامی) برای بازگرداندن ثبات و فراهم کردن خدمات اساسی و ضروری، به منظور دستیابی به یک افزایش چشمگیر و قابل درک در استانداردهای زندگی. در حالی که تأسیس دولتی مؤثر و مبتنی بر اصول نمایندگی، حتی به قیمت ایده‌آل‌های دمکراتیک، بیش از هرگونه عملیات تبلیغاتی روی ایستارهای مردم عراق تأثیر خواهد داشت، نمی‌توان این نکته را نیز نادیده گرفت که چنین امری بدون برقراری یک تسلط اطلاعاتی و تبلیغاتی رخ نخواهد داد. تبلیغات متقابل نیروهای ائتلاف می‌تواند در زمینه توضیح انگیزه‌ها و اقدامات مهاجمان، بررسی انتظارات، و در صورت نیاز، عذرخواهی به خاطر گام‌های اشتباه برداشته شده توسط نیروهای ائتلاف به کار رود. همچنین این تبلیغات می‌تواند برای اعاده و تقویت روحیه، امید، و غرور نیز به کار رود. از همه مهم‌تر، باید از آن برای بدنام کردن دشمنان و مخالفان و رویارویی با عبارات و رفتارهای آنها استفاده کرد (رایموند بونر، 2003). نتیجه‌گیری رهبری جنگ عراق توسط دولت بوش به قیمت از دست رفتن اکثریت جمهوری‌خواهان در کنگره و سنای امریکا و همچنین نزول محبوبیت عمومی دولت نومحافظه‌کار امریکا به پایین‌ترین سطح خود تمام شد، تا جایی که اکنون بر اساس نظرسنجی‌های جدید، کمتر از یک سوم مردم امریکا به درستی عمل دولت و رئیس جمهوری کشورشان اطمینان دارند. امریکا بر این گمان بود که جنگ عراق موجب افزایش اقتدار جهانی این کشور در جایگاه تنها ابرقدرت مطرح جهان خواهد شد، ولی در چهار سال گذشته باتلاق عراق موجب شده که چین از نظر اقتصادی و نظامی و روسیه از نظر سیاسی و راهبردی به مراتب قوی‌تر از چهار سال گذشته شوند و آشکارا منافع و برنامه‌های واشنگتن و متحدانش را به چالش بکشند. به طور کلی چهار سال پس از آغاز جنگ عراق، دولت‌های امریکا و انگلیس با پذیرش هزینه‌های هنگفت مادی، معنوی و انسانی نه تنها موفق به ایجاد خاورمیانه مطلوب و ایده‌آل خود نشده‌اند، بلکه بسیاری از متحدان طبیعی خود را نیز از دست داده‌اند. در واقع شکست اصلی حکومت‌های امریکا و متحدانش در خاورمیانه در زمینه دیپلماسی عمومی و جلب نظر مردم منطقه و افکار عمومی جهانیان بوده است. به بیان دیگر آنان در نبرد قلوب و اذهان شکست خورده‌اند و در انزوای فرهنگی عمیقی فرو رفته‌اند. اما نکته مهم‌تر اینکه علی‌رغم پیشرفت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری گسترده ایالات متحده و بریتانیا این دو کشور در عملیات ضد مخالفان در عراق و افغانستان به سختی شکست خورده‌اند. بر همین مبنا استراتژیست‌های عملیات ضد شورش در ایالات متحده و بریتانیا به این نتیجه رسیده‌اند که باید عناصری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را وارد اصول عملیات ضد شورش کنند. البته تجربه انگلیس در عملیات‌های ضد استقلال‌طلبی از هر کشور دیگری بیشتر است، زیرا این کشور در دوران استعمارزدایی با شورش‌های بسیار زیادی روبه‌رو بود که یا آنها را به طور کامل سرکوب یا تا حد بسیار زیادی کنترل کرد. برای نمونه می‌توان به عملیات‌های ضد شورش انگلستان در ایرلند شمالی اشاره کرد. البته این چنین شورش‌هایی از پیچیدگی و گستردگی شورش‌های امروزه برخوردار نبودند و اغلب به تنهایی یا در سطح ملی اتفاق می‌افتاد. البته بیشتر این شورش‌ها جنبه محلی داشت و تنها دارای اهداف بسیار محدود محلی همانند از میان بردن حکومت‌های محلی بودند و به شدت هم در برابر حملات نظامی آسیب‌پذیر بودند چنانچه انگلیس به راحتی می‌توانست آنها را با حملات نظامی از میان ببرد. اما چنین استراتژی‌هایی برای مقابله با شورش‌های مدرن که بسیار پیچیده بوده و ماهیتی کاملا جهانی دارند مناسب نیستند. شورش‌های مدرن مانند شورش‌های گذشته اهدافی کاملا محدود ندارند بلکه اهداف آنها جنبه جهانی دارد. نکته دیگری که باید دربارة شورش‌های مدرن در نظر گرفت این است که اعمال تروریستی و استفاده از رسانه‌های جهانی قسمت اصلی این شورش‌هاست و می‌توانند تأثیرات بسیار بلند مدتی را ایجاد ‌کنند. برای نمونه، در دهه 1970 و 1980 گروه‌های کوچک سیاسی مانند گروه حمایت از حقوق حیوانات برای دست یافتن به مطالبات خود شورش را با حملات تروریستی گسترده به کار بردند که علی رغم گستردگی حملاتشان به علت عدم استفاده و کاربرد رسانه‌های جهانی هرگز به مدت طولانی دوام نیاوردند و حمایت عمومی را نیز کسب نکردند. با وجود این، امروزه شورشیان تلاش می‌کنند تا از ابزار نظامی کمتر استفاده کنند و بیشتر حمایت گسترده عمومی را به دست آورند. علاوه‌براین با گسترش وسایل ارتباط جمعی و پایگاه‌های تلویزیونی محیط شورش جنبه‌ای مجازی یافته است، به گونه‌ای که اینترنت یکی از ابزارهای مهم در اختیار شورش‌های پست صنعتی می‌باشد (الکس برنسون، 2003). بر همین اساس استراتژیست‌های جنگ ضد شورش امریکا تلاش می‌کنند که اصول عملیات ضد شورش را بر مبنای اهداف بلند مدت سیاسی و اقتصادی برای پیروزی بر قلب‌ها و اذهان تدوین نمایند. بر همین مبنا ایالات متحده و بریتانیا تلاش خواهند نمود از نظر نظامی پیروزی سریعی را به دست آورند و زمان بیشتری را به فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اختصاص دهند. بعد دیگری که باید در عملیات ضد مخالفان بر اساس تجربه انگلیس در جنگ عراق به آن توجه کرد این است که برای مقابله با شورش‌های مدرن امروزی کاربرد صرف زور کافی نیست. اگرچه رژیم صهیونیستی هنوز هم معتقد است که بهترین ابزار مقابله با شورش‌ها همان سلاح‌های متعارف‌اند. با وجود این اکثر کارشناسان عملیات ضد شورش معتقدند که این عملیات باید دارای دو بعد اساسی باشد؛ یکی استراتژی سیاسی که مبتنی بر کسب حمایت بخش اساسی جمعیت کشور است و دیگری توانمندی عملیاتی که با استراتژی سیاسی تفاوت بسیار ظریفی دارد البته این چند کارکرد متفاوت دارد که مهم‌ترین آن کنترل اطلاعاتی غیر نظامیان با استفاده از اجرای عملیات مجازی به وسیله رسانه‌ها است. این عملیات اگرچه مبنایی فیزیکی دارد ولی مرکز اصلی آن در اذهان بشریت قرار دارد. با اجرای عملیات مجازی می‌توان اذهان، اعتقادات و ارزش‌های بشریت را تغییر داد. البته به دلیل پیچیدگی رفتار رهبران سیاسی و نظامی و طراحان سیاست خارجی ماهیت شورش‌ها نیز از پیچیدگی بسیار زیادی برخوردار گردیده است که همین مسئله طراحی عملیات مجازی را دشوار می‌نماید. به طور کلی اطلاعات در حال تبدیل شدن به ‌یکی از اصلی‌ترین جنبه‌های درگیری است که مهم‌ترین بازنمودهای آن را با توجه به تجربه عراق می‌توان در جنبه‌های زیر یافت: 1. تأثیرگذاری بر افکار عمومی محلی و بین‌المللی از طریق ترویج دیدگاه‌های خود در رادیو و تلویزیون با برنامه‌هایی که هدف از آنها مخاطبان محلی و بین‌المللی به زبان‌های خودشان باشد؛ 2. کسب دسترسی، انکار خدمات و حفظ جریان دائم اطلاعات از طریق خدمات گسترده فضای سایبر؛ 3. بازیابی سریع اطلاعات زمانی‌که به‌خطر افتاده، ویروسی‌شده یا نابود شده است؛ 4. تعیین تجهیزات عملیات غیرنظامی - نظامی و مترجمان در حمایت مستقیم از گردان‌ها در زمانی‌که شرایط فعالیت‌های جداگانه این واحدها نیاز به آنها را ایجاب نماید؛ و 5. هم‌زمان حفظ تیم‌های دیگر که حمایت کلی از تلاش اصلی‌ را ارائه می‌دهد. در پایان باید به این نکته هم توجه نمود که امریکا کنترل رسانه‌ای بر سیاست‌ها و استراتژی‌های خود در خاورمیانه و به خصوص عراق را در اختیار دارد. برای نمونه، اگر در سال 1992 ایالات متحده انحصار کامل پوشش رسانه‌ای عملیات توفان صحرا را به عهده داشت در سال 2003 نیز هدایت بر پوشش خبری حوادث عراق را نیز دارا بود البته به صورت استثناء شبکه‌هایی مانند الجزیره و العالم به طور گسترده تمام زوایای حمله امریکا به عراق و زندگی مردم این کشور را گزارش می‌دهند. علاوه ‌بر این به اعتقاد بیشتر مقامات سیاسی ایالات متحده رسانه‌های مستقل به خصوص العالم و الجزیره در زمینه‌هایی به اصطلاح جنگ امریکا با تروریسم، حمایت این کشور از رژیم صهیونیستی و حضور نظامی‌اش در عراق پوشش خبری کاملاً متفاوت با امریکا دارند. همین مسئله در کنار مسائل دیگر سبب شده که ایالات متحده در عملیات‌های اطلاعاتی خود در عراق برای مقابله با مخالفان نتواند موفق عمل کند. منابع 1. Berenson, Alex, "U.S. Soldiers Are Ambushed by Guerillas in Iraqi Town," New York Times, October 3, 2003 2. Bonner, Raymond, "For G.I."s in Isolated Town, Unknown Enemy Is Elusive," New York Times, October 21, 2003. 3. Cordesman, Anthony H.. The Lessons of Afghanistan. CSIS. August 12, 2002, 4. Cardona, Alfredo (GEN, SpanishArmy). Symposium on Iraq. Spanish Army War College. May 2004. 5. David EshelFighting Counterinsurgency in Iraq http://www.defense-update.com/analysis/analysis_200308_veterans.htm-. 6.Gerbner ,George.Symbolic Function of Violence and Terror.Washington.Dc.1991 7.Tom "Grim Signs of Guerrilla War," Philadelphia Inquirer, July 2, 2003. 8.Lasseter, Metz learning From Iraq: Counterensurgency in American strategy http://www.strategicstudiesinstitute.army.mil/pdffiles/PUB752.pdf 9.McAllister Linn, Brian, The U.S. Army and Counterinsurgency in the Philippine War, 1899-1902 (University of North Carolina Press, 1989), p. 12. 10- Serchuk, Vance U.S. Counterinsurgency in Iraq Lessons from the Philippine War http://www.aei.org/publications/pubID.19408/pub_detail.asp 11.Warren, First Great Triumph (Farrar, Straus and Giroux, 2002), p. 386 Zimmermann



    مقالات مجله
    نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
    شماره مطلب: 11672
    دفعات دیده شده: ۱۲۸۸۵ | آخرین مشاهده: ۳ ساعت پیش