Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • ناگفته های «خاویر پرز دکوئیار» از جنگ ایران و عراق(1):جنگ انرژی نیروهای بنیادگرای شیعه را آزاد کرد ناگفته های «خاویر پرز دکوئیار» از جنگ ایران و عراق(1):جنگ انرژی نیروهای بنیادگرای شیعه را آزاد کرد
    سه‌شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۱۶:۳۳

    هنگامی که نیروهای عراقی از مرز با ایران گذشتند، هیچ کشوری در شورای امنیت تحرکی برای توقف آن بروز نداد. دیگر کشورهای عرب، از عراق حمایت کردند. هیچ کشور غیر عربی نیز تمایل نداشت به روابط خود با بغداد لطمه بزند یا به کشوری دیگر در این زمینه امتیازی بدهد. در روزهای 21 و 22 سپتامبر 1980، صدام حسین، ارتش خود را از مرز وارد خاک ایران کرد و جنگی را آغاز کرد که طی سالها به نظر می‌رسید تنها با سقوط یک کشور یا احتمالا هر دو به پایان رسد. از رمق افتادن دو ط

    هنگامی که نیروهای عراقی از مرز با ایران گذشتند، هیچ کشوری در شورای امنیت تحرکی برای توقف آن بروز نداد. دیگر کشورهای عرب، از عراق حمایت کردند. هیچ کشور غیر عربی نیز تمایل نداشت به روابط خود با بغداد لطمه بزند یا به کشوری دیگر در این زمینه امتیازی بدهد. در روزهای 21 و 22 سپتامبر 1980، صدام حسین، ارتش خود را از مرز وارد خاک ایران کرد و جنگی را آغاز کرد که طی سالها به نظر می‌رسید تنها با سقوط یک کشور یا احتمالا هر دو به پایان رسد. از رمق افتادن دو طف، در پایان به نحو بارزی پذیرش صلح را ممکن کرد. وحشت جنگ‌های پیشین تاکتیک‌های امواج انسانی و سلاحهای شیمیایی به قیمت تلف شدن جانها و وارد آمدن صدمات مالی فراوانی تمام شد که هنوز محاسبه نشده است. جنگ انرژی نیروهای بنیادگرای مسلمان شیعه را که می‌خواستند دنیای مسلمانان را بسازند، آزاد کرد. نیروی زیادی که به نظر می‌رسید صدام حسین تحت کنترل قرار داده است. جریان نفت که بقیه جهان، بشدت وابسته به آن بود، ولو برای مدتی، با وقفه روبرو شد. جنگ، ضایعاتی برای کشتیرانی بین‌المللی به بار آورد و نیروی وسیعی را در یک زد و خورد درگیر کرد. هنگامی که نیروهای عراقی از مرز با ایران گذشتند، هیچ کشوری در شورای امنیت تحرکی برای توقف آن بروز نداد. دیگر کشورهای عرب، از عراق حمایت کردند. هیچ کشور غیر عربی نیز تمایل نداشت به روابط خود با بغداد لطمه بزند یا به کشوری دیگر در این زمینه امتیازی بدهد. تنها دبیر کل سازمان، «کورت والدهایم» بود که فعال شد. در بیست و دوم سپتامبر، دبیرکل والدهایم همکاری خود را به هر دو کشور ایران و عراق، برای آنکه منازعه آنها به جاهای صلح‌آمیزی بینجامد پیشنهاد کرد. روز بعد در تعقیب اختیاری که در ماده 99 منشور ملل متحد به او داده شده بود، امو موضوع را به شورای امنیت کشاند و آن را «تهدیدی برای بنیانهای امنیت بین‌المللی» دانست. پس از مشورت با اعضای شورا، رئیس شورا بیانیه‌ای منتشر کرد و در آن ضمن حمایت از پیشنهاد همکاری دبیرکل، دو دولت را به ترک مخاصمه و حل کردن اختلافات براساس راههای صلح‌آمیز فراخواند. شورا، به طور طبیعی، تنها هنگامی تشکیل جلسه دادکه در بیست و پنجم سپتامبر، دبیرکل از آنها خواست که در آن شرایط، نهایت اضطرار را مورد نظر قرار دهند. در این هنگام، ارتش عراق بسرعت در خاک ایران پیشروی می‌کرد و بسیاری از شهرها و روستاهای ایران را بر سر راه مورد تهاجم قرار می‌داد که یکی از آنها خرمشهر بود که یک مرکز مهم اقتصادی بود و اهمینی نمادین برای تهران داشت. سرانجام در بیست و هشتم سپتامبر، شورای امنیت قطعنامه 479 را تصویب کرد و در آن به صورت یکپارچه ایران و عراق به «دست کشیدن فوری از هرگونه استفاده بیشتر از زور و ترک مخاصمات از راههای صلح‌آمیز و پایبندی به مقررات در قوانین بین المللی» فراخوانده شدند. به بیان دیگر، این قطعنامه دعوت به یک آتش‌بس فوری در اراضی ایران می‌کرد بدون اینکه عقب‌نشینی نیروهای عراقی در نظر گرفته بشود. این قطعنامه اقدام عراق را محکوم نمی‌کرد و هر دو کشور را یکسان به پذیرش «هر پیشنهاد در خور میانجیگری یا مشورت» دعوت می‌کرد. ایران با دلایلی محکم، با شوری خاص این قطعنامه را به خاطر جانبداری از عراق رد کرد. پس از آن مصرانه در همکاری با شورای امنیت تا مرحله پایان جنگ، بر این پای می‌فشرد که شورا تحت تاثیر کشورهایی است که عراق را حمایت می‌کنند و نمی‌تواند اقدام بی‌طرفانه‌ای صورت دهد. اقدامات شورا در سالهای پس از آن تاثیر کمی بر جلب اعتماد دوباره ایران داشت. دبیر کل والدهایم در کوشش‌هایی برای پایان دادن به مخاصمه ایران و عراق از طریق میانجیگری، اولاف پالمه را که بعد از آن نخست‌وزیر سوئد شد، به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل منصوب کرد. پالمه که وجهه خوبی در منطقه داشت، سفرهای متعددی در فاصله سالهای 1980 تا 1982 به تهران و بغداد صورت داد تا راههای میانجیگری برای پایان مناقشه را براساس نگرشی جامعه که در منظر خود یک آتش بس را داشت و با عقب‌نشینی نیروها و گفت‌وگو بر سر اختلافات موجود دو کشور ادامه می‌یافت، بیابد. پیشرفتی حاصل نشد، چرا که طرف عراقی اصرار داشت که عقب‌نشینی نیروها، بخشی از موافقتنامه‌ای باشد که براساس گفتگو به دست می‌آید، در حالی که ایرانی‌ها تاکید داشتند که تخلیه نیروها باید پی از آغاز گفتگوها کامل شود. پشت پرده این موضوع، دستیابی ایرانی‌ها به هدف برکنار رژیم صدام حسین بود. ایران هیچووقت خواستار گفتگو با صدام حسین نبود و نیست. تنها پیشرفتی که بین دو کشور در خلال این دوره حاصل شد، موافقت‌نامه برای آزاد کردن 63 کشتی خارجی بودکه در اروند رود گرفتا شده بودند و همچنین مبادله تعداد محدودی از اسیران جنگی مجروح. جنبش عدم تعهد و کنفرانس اسلامی، در کنار تعدادی از کشورهای منفرد، در خلال این دوره و پس از آن، به میانجیگری‌هایی دست زدند، اما حتی به موفقیتی هم که سازمان ملل دست یافت، نرسیدند. این وضعیتی بود که وقتی کارم را به عنوان دبیرکل سازمان ملل اغاز کردم، با آن روبرو بودم. تا زمانی که با ایران یا عراق در زمان تصدی قبلی‌ام در سازمان ملل، سر و کار نداشتم، عمیقا از بابت این نبرد حساس بودم، از ناحیه درگیری‌های وسیع‌تری بین دو کشور و بیشتر از همه از بابت مسئولیت سازمان ملل برای به پایان رساندن جنگ. بزودی روشن شد که از زمانی که پذیرفته‌ام نقش بیطرفی را میان دو طرف بر عهده گیرم، نقش من محوری شد. ضروری بود که بین موقعیت خود به عنوان دبیرکل و اقدامات شورای امنیت، فرقی قائل شوم. هنوز نیاز داشتم که از نزدیک با شورای امنیت کار کنم، چرا که به قدرتی برای پایان دادن به جنگ نیاز بود اگر حتی این ممکن باشد که برای دستیابی به آن باید به اعضای ثابت شورا نزدیک می‌شدم. این شرایط به عنوان یک شاخص کنترل کننده در تلاشهای میانجیگرانه‌ام باقی ماند، تا آنکه پس از سالها ناامید و سرخوردگی موافقت‌نامه آتش بس در سال 1988 حاصل شد. یکی از نخستین کارهای من به عنوان دبیرکل اعلام عمومی نگرانی‌ام درباره تداوم جنگی بود که بیشتر از 15 ماه از آغاز آن گذشته بود. از اولاف پالمه خواستم که کار خود را به عنوان نماینده ویژه موضوع ایران و عراق ادامه دهد و در فوریه 1982 او سفر دیگری انجام داد که پنجمین سفر او به پایتخت‌های جنگی بود تا احتمال هرگونه انعطافی را ارزیابی کند. او دریافت که آنها تغییر نکرده‌اند. آنها آشکارا به هیچ پیشرفتی در راه رسیدن به یک درک جدید نرسیده بودند. در گفت‌وگویی با وزیر خارجه آمریکا، آلکساندر هیگ که مرا در دفتر مدیریت سازمان ملل در پانزدهم ماه مارس ملاقات کرده بود، به او گفتم که تنها نتیجه مثبت سفر آقای پالمه، برگزار کردن گفتگو با هر دو طرف بوده است. فکر می کردم پیشرفت احتیاط آمیزی مورد نظر است تا به اعتبار سازمان ملل خدشه‌ای وارد نشود. وزیر امور خارجه موافق بود. او (مثل خیلی‌های پیش و پس از خود) فکر می‌کرد که جنگ باید بدون برنده به پایان برسد. به فاصله کوتاهی پس از آن، ایران، حملات پرقدرتی علیه عراقی‌های متجاوز انجام داد. ایرانی‌ها موفق شدند عراقی‌ها را از بیشتر سرزمین‌هایی که آنها اشغال کرده بودند، عقب برانند و در بیست و چهارم ماه مه خرمشهر را بازپسگیرند. این پیشرفتی روانی و نظامی برای ایرانی‌ها و ضربه‌ای برای صدام حسین بود. به نظرم می‌رسید فرصتی برای فعالیت سازمان ملل فراهم آمده است که در آن عوامل تازه‌ای می‌توانند معرفی شوند، اما کاملا در اشتباه بودم. در بیست و پنجم ماه مه 1982، یک روز پس از بازگشت ایرانی‌ها به خرمشهر، نامه‌هایی برای رئیس جمهور خامنه‌ای و رئیس جمهور صدام حسین فرستادم و یادآور شدم که اعتقاد راسخ دارم که «به مقطعی رسیده‌ایم که لازم است جستجو برای رسیدن به توافق مورد تایید دو طرف، از سرگرفته شود.» مساعی جمیله‌ام در خدمت آنها بود تا آنچه را که می‌خواهند به دست آورند. صدام حسین تا ششم ماه ژوئن جواب نداد. در ششم ژوئن، شورای فرمانده یانقلاب عراق، به طور یکجانبه آتش بسی را اعلام کرد که از سوی ایران رد شد. پس از آن در بیستم ژوئن صدام اعلام کرد که عقب‌نشینی کامل نیروهای عراق از خاک ایران آغاز شده است و در ده روز کامل می‌شود. آیت‌الله خمینی (ره) مرجع عظمای روحانی و سیاسی ایران، فورا این اقدام را رد کرد و اعلام کرد که جنگ تا تخلیه کامل سرزمین‌های ایران از سوی واحدهای نظامی عراقی ادامه می‌یابد. این نشان می‌داد که ایران مصمم است رژیم صدام را سرنگون کند، همان‌گونه که صدام مدعی بود که اهداف غیرنظامی از آغاز جنگ تعقیب می‌شده است. رئیس جمهور خامنه‌ای در بیست و پنجم ماه مه در پاسخ به پیشنهاد مساعی جمیله من، بر موضع اولیه ایران تاکید کرد که به طور فشرده از این قرار بود: عقب‌نشینی همه نیروهای عراقی، تاسیس حکومت اسلامی در عراق (خلع ید از صدام حسین)، پرداخت 150 میلیارد دلار خسارت از سوی عراق و بازگرداندن همه عراقی‌های تبعیدی از ایران (مجموعه ای از شیعیان این کشور) و باز کردن معبری از عراق به روی نیروهای ایرانی برای درگیر شدن در نبرد علیه اسرائیل. رئیس جمهور خامنه‌ای اصرا رداشت که هرگونه تلاش میانجیگرانه باید به پذیرش این شرایط از سوی عراق منتهی شود. ایران تاکید داشت که هیچ تمایلی به اشغال هیچ بخشی از خاک عراق ندارد (همان‌گونه که در عمل، پس از کنترل سرزمین‌های عراق از سوی واحدهای نظامی ایران، شاهد آن بودیم). در پاسخ ششم جولای، صدام حسین برخواست خود برای نشستن بر سر میز مذاکرات با ایران برای دستیابی به توافقی در این زمینه تاکید کرد. در این نامه با هیچ کجای دیگر، چرخشی در مواضع قبلی عراق در مورد ادعای ارض برای حاکمیت بر اروند رود، دیده نمی‌شد. عراق در نظر داشت از طریق دوستانش در جنبش عدم تعهد، شورای امنیت را تشویق کند تا قطعنامه‌ای را بر پایه آن عوامل اصلی ترتیبانی که می‌توانست اساس گفتگوهایی قرار گیرد، به تصویب رساند. که سرانجام این امر کارگر افتاد. نماینده دائم گینه هنگامی که در جولای 1982 ریاست شورای امنیت را بر عهده گرفت، قادر بود اعضای شورا را که در ابتدا دچار تردید بودند، به تصویب قطعنامه 514 شورای امنیت ترغیب کند که برپایه آن، درخواست یک آتش بس، پایان فوری هرگونه فعالیت‌های نظامی و عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بین‌المللی مطرح شده است. پس از آن، شورا - خوش‌بینانه - تصمیم گرفت تیمی از ناظران سازمان ملل را برای نظارت بر آتش بس و عقب‌نشینی نیروها به کار گمارد. قطعنامه همچنین از تداوم یک تلاش میانجیگرانه در یک فضای همکاری با دبیرکل سخن می‌گفت. من امیدوار بودم که قطعنامه بعدی به بی‌اعتمادی ایرانی‌ها به شورای امنیت پایان دهد. امید من بیهوده بود. قطعنامه عقب‌نشینی نیروها به مرزهای بین‌المللی را همان‌گونه که ایران پیشتر خواسته بود مطرح می‌کرد، اما اکنون ایران اراضی عراق را تحت اشغال داشت و می‌خواست تا زمان دستیابی به یک توافق آن را نگاه دارد. از نظر ایران، نکته مهمتر این بود که قطعنامه هر دو طرف را محکوم می‌کرد، بدون در نظر گرفتن اینکه یکی از دو طرف بیشتر از دیگری در آغاز جنگ مقصر بوده است. عراق، فورا قطعنامه را پذیرفت. ایران، به طور عمومی، مثل قبل در چارچوب فرایند کنار کشیدن خود از هر اقدامی که شورای امنیت صورت می‌داد، این قطعنامه را رد کرد. در اکتبر 1982، عراق شورای امنیت را به تشکیل جلسه فراخواند تا موضوع حمله وسیع نیروهای ایرانی را در مرزهای بین‌المللی نزدیک شهر عراقی مندلی بررسی کند. شورا تشکیل جلسه داد و قطعنامه 522 را تصوی بکرد که براساس آن بار دیگر خواستار آتش بس فوری و عقب‌نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بین‌المللی شده بود. این بار، به هر روی، شورا از این موضوع استقبال کرد که «واقعیت آن است که یک طرف همواره آمادگی خود را به همکاری در اجرای قطعنامه 514 (1982) اعلام می‌کند» وو یوی دیگر را به انجام همان کار فرا خواند و این اقدامی بود که ایران را درست هنگامی که موقع نظامی‌اش بهبود یافته بود، خشمگین کرد. در خلال مشورتهای غیررسمی شورای امنیت، من بسادگی گفتم متنی که انشاء شده است مناسب کار من به عنوان میانجی برای آوردن جناحها در کنار هم نیست به هر روی قطعنامه تصویب شد. در پاسخ، ایران (مطلبی که به من اعلام شد، چرا که اعلام کردن موضوعب ه شورای امنیت رد شده بود) اعلام کر تنگه سومار که عراق آن را به عنوان یک موضع تهاجمی ایران معرفی کرده بود، کاملا در خاک ایران واقع شده است و ایران با سرافرازی به جامعه بین‌المللی اعلام می‌کند که: «به کمک خدا... این محله از عملیات دفاعی علیه ارتش متجاوز کاملا موفق بوده است» بیانیه در ادامه یادآور می‌شد: ایران نسبت به بی‌طرفی و اهداف این عنصر مهم (شورای امنیت) که برای مدت 22 ماه که از تجاوز عراق به اراضی ایران می‌گذشت، ساکت بود و تنها زمانی تفکر نسبت به موضوع را آغاز کرد که جمهوی اسلامی ایران در بیرون راندن متجاوز موفق شده بود تردید دارد. در این وضع، ایران در فکر قطعنامه شورای امنیت در ارتباط با شرایط میان ایران و عراق است که هیچ مزاحمتی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد نکند. چند روز بعد، وقتی با وزیر خارجه ایران علی اکبر ولایتی دیدار کردم به او گفتم که قطعنامه جدید شورای امنیت را مفید نمی‌دانم و بی‌شک او می‌فهمد که عوامل نفوذ سیاسی حاضر در شورای امنیت خارج از کنترل من است. در اکتبر 1982، حزب اولاف پالمه، بار دیگر قدرت را در سوئد در دست گرفت و او دوباره نخست وزیر شد. من از او خواستم که با وجود وظیفه سنگین ملی، به عنوان نماینده ویژه باقی بماند. او با افتخار و شور و با وجود ناامیدی از پیشرفت میانجیگری قبول کرد. من این واقعیت را دریافته بودم که شکست ماموریت‌هیا رسمی او، بر موقعیت او در کشورش تاثیر می‌گذارد. هنگامی که به شورای امنیت اطلاع می‌دادم که نخست وزیر پالمه موافقت کرده است که به فعالیت‌های خود به عنوان نماینده ویژه ادامه دهد، تاکید کردم او تنها هنگامی ماموریت‌های بعد را به عهده خواهد گرفت که هر دو طرف اعلام کرده باشند آماده‌اند وارد بحث شوند و به گفتگوی محتوایی بر سر موافقت‌نامه‌ای در زمینه زد و خوردشان دست یابند. بدبختانه، این شرایط تا زمانی که اولاف پالمه بر اثر شلیک گلوله یک تروریست کشته شد تحقق نیافت. بن بست در زمین در اواخر سال 1982، جنگ زمینی به یک بن بست رسید. تهاجم‌های زمینی ایرانی‌ها با افزایش حملات هوایی عراقی‌ها، جایی که عراقی‌ها برتری داشتند، روبرو شد و به دنبال آن عراقی‌ها از سلاح‌های شیمیایی استفاده کردند. پیشنهاد من برای دست زدن به مساعی جمیله به هیچ کجا نرسید. ایرانی ها به کنایه می‌گفتند که اگر بنا بود پاسخگو باشند، چیزی عینی باید پیشنهاد می‌شد. من این را به پذیرش موافقتنامه الجزایر درباره اراضی و پرداخت خسارت از سوی عراق تعبیر کردم. چنین پذیرشی می‌توانست به دست آید. در ماه مه 1983، دولت ایران از من خواست که هیاتی را مسئول تحقیق در موضوع حملات نظامی عراق به مناطق غیرنظامی کنم. یک ماه بعد، عراق همین درخواست را در زمینه اعزام یک هیات برای تحقیق درباره اسیران جنگی در دو کشور مطرح کرد. من دریافتم که تنها به دلایل انسانی، باید با علاقمندی به این درخواستها پاسخ دهم. از آن طرف، با پیگیری این موضوعات می‌شد زمینه اساسی را برای گفتگوها بین دو کشور عملی و ممکن کرد و ایران را وادار کرد که به تماس با شورا یامنیت تن در دهد. بنابراین هیاتی را برای تحقیق در مناطق غیرنظامی هر دو کشور مامور کردم و مشورت‌هایی را با کمیته بین‌المللی صلیب سرخ که مسئولیت اولیه سلامتی اسیران جنگی را داشت آغاز کردم تا هیاتی را برای تحقیق درباره شرایط اسیران جنگی هر دو کشور ایران و عراق مامور کند. هیات تحقیق درباره مناطق غیرنظامی، گزارش کرد که در مناطق غیرنظامی ایران، آثار ویرانی سنگین و قابل توجهی ناشی از حملات هوایی، توپخانه‌ای و موشکی و آثار ناچیزی از ویرانی در مناطق غیرنظامی عراق دیده می‌شود. ع راق که از این گزارش راضی نبود مفری از این گزارش جستجو نکرد تا در مقابل من نایستاده باشد. ایران به نحوی قابل فهم از این گزارش راضی بود. نماینده دائم ایران به من اطلاع داد که این کشور آرزو دارد اقدام سازنده‌ای از سوی شورای امنیت صورت گیرد که تا انتظاراتش از آن نهاد بر آورده شود. شورادر سال 1983 با تصویب قطعنامه 540 با محکوم کردن خشونتها و پایمال شدن قوانین انسانی بین‌المللی و دعوت به دست کشیدن فوری از هرگونه عملیات نظامی علیه اهداف غیرنظامی، به این درخواست پاسه داد. قطعنامه، بار دیگر از من می‌خواست که به تلاشهای میانجیگرانه و مشورتهایم با دو طرف درباره راه‌های پایان دادن به خشونتها ادامه دهم. این نکته آخر بشدت واقع بینانه بود، چرا که بر من کاملا روشن بود که راهی برای توافق آتش بس وجود ندارد. نماینده دائم ایران به من یادآور شد که قطعنامه با قصور در انتقاد از عراق، نظر کشورش را درباره کوتاهی در نقش شورا تایید کرده است.



    خبر
    نام منبع: خبرگزاری فارس:
    شماره مطلب: 11209
    دفعات دیده شده: ۴۱۵۳ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش