-
سیاست و رسانهها: بحران اعتمادسازی/جیمز استانیر /ترجمه: داود علمایی
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۰۴
سیاست و رسانهها: بحران اعتمادسازی جیمز استانیر ترجمه: داود علمایی چکیده در جهان کنونی، اجرای سیاستهای حکومتها و دولتها بدون توجه به افکارعمومی میسر نیست. رسانهها به مثابه حلقه واسط دولت و افکارعمومی نقش اساسی در نضج اراده سیاسی حکومتها ایفا میکنند و موفقیت و شکست هر طرح به میزان زیادی به نحوه عملکرد رسانهای آن وابسته است. در آستانه حمله نیروهای ائتلاف به عراق در سال 2003، تبلیغات رسانهای غرب از جمله انگلیس به متقاعدسازی افکارعمومی برای
سیاست و رسانهها: بحران اعتمادسازی جیمز استانیر ترجمه: داود علمایی چکیده در جهان کنونی، اجرای سیاستهای حکومتها و دولتها بدون توجه به افکارعمومی میسر نیست. رسانهها به مثابه حلقه واسط دولت و افکارعمومی نقش اساسی در نضج اراده سیاسی حکومتها ایفا میکنند و موفقیت و شکست هر طرح به میزان زیادی به نحوه عملکرد رسانهای آن وابسته است. در آستانه حمله نیروهای ائتلاف به عراق در سال 2003، تبلیغات رسانهای غرب از جمله انگلیس به متقاعدسازی افکارعمومی برای توجیه این حمله اقدام کرد. انباشت سلاحهای کشتارجمعی و حمایت از تروریسم به وسیله عراق دو سوژه اصلی رسانهها برای اقناع افکارعمومی داخلی انگلیس بود. هر چند رسانههای این کشور در این زمینه به موفقیت کامل دست نیافتند، امّا با پایان یافتن جنگ و آشکار شدن بیپایه بودن اتهامات آنان به عراق، دولت انگلیس با مشکلات بیشتری نیز مواجه شد. در این میان، اعتماد مردم انگلیس نسبت به رسانههای این کشور به دلیل پیروی از سیاست حاکم گرفتار چالشی سختتر شد. در این مقاله جیمز استانیر بحران اعتمادسازی بین رسانه و افکارعمومی مردم انگلیس را مورد مطالعه قرار میدهد. واژگان کلیدی: سیاست، رسانه، افکارعمومی، اعتمادسازی، انگلیس. مقدمه به نظر میرسد در سال 2003 تردیدهای مردم نسبت به اعمال و گفتههای دولت (انگلیس) درست بوده است. به رغم بحثهای تند مطبوعاتی پیرامون جنگ، پیش از جنگ عراق در ماه مارس، مردم درباره تهدید عراق مشکوک بودند. تحقیق هاتون صحت این ادعا را به اثبات رساند. این تحقیق که یکی از وقایع مهم سال بود، تردیدها درباره صحت ادعاهای دولت انگلیس نسبت به سلاحهای کشتارجمعی عراق را آشکار ساخت و اعتبار رسانهها را مخدوش نمود. رسانههای خبری دریچهای به جهان سیاست گشودند، اما مطالبی که مردم دریافت میکردند با انتقادهای زیادی مواجه شد. مطبوعات، به ویژه روزنامههایی که وقایع را خلاصه میکنند، در آستانه جنگ عراق عمدتاً اعتماد خوانندگان را از دست دادند. تحقیق هاتون چالشهایی جدی درباره صحت محصولات خبری شبکه بیبیسی مطرح نمود. پوشش 24 ساعته خبری جنگ عراق (هر چند به طور مستقیم و زنده) مسائلی را نشان داد که در آن سرعت و صحت کسب خبر به وضوح با مشکل مواجه بود. در این مقاله تاکتیکهای مورد استفاده کاخ نخستوزیری انگلیس، برای متقاعد ساختن مردم در ضرورت جنگ، تجزیه و تحلیل میشود و با استفاده از افکار عمومی، واکنش مردم نسبت به این فعالیتها مورد توجه قرار میگیرد. در این مقاله، جنگ رسانههای انگلیسی، علیه صدام، عملیات نظامی و مدیریت خبری دولت و نیز عادتهای نگرشی جامعه بررسی میشود. همچنین اختلاف بین نخستوزیری و شبکه بی.بی.سی بر سر پخش ادعاهایی که کاخ نخستوزیری انگلیس برای جلب حمایتهای مردمی به منظور برپایی جنگ و مداخله نظامی برای حذف صدام، دستکاری نموده بود، مورد بررسی قرار میگیرد. سرانجام به تحقیقات لرد هاتون درباره خودکشی دیوید کلی ، کارمند دولت و تأثیر آن بر تونی بلر و هدایت مطبوعات توسط وی پرداخته میشود آیا وقایع این سال، موجب تضعیف بیشتر اعتماد مردم به رسانههای دولتی شده است یا خیر؟ نبرد تبلیغی در ماه ژانویه (2001)، شاهد تهاجم خبری نخستوزیر (تونی بلر) برای متقاعد ساختن افکار عمومی در ضرورت از بین رفتن سلاحهای کشتار جمعی عراق به جای اعزام بازرسان سازمانملل به عراق بودیم. عنصر اساسی در این نبرد، اطلاعات مورد استفاده هیئت حاکمه انگلیس در این موضوع بود که سلاحهای صدام خطری برای صلح است. در ماه فوریه، آنها پرونده دوم را درباره سلاحهای کشتارجمعی، روی اینترنت فرستادند؛ پرونده اول در ماه سپتامبر 2002 افشا شده بود. نخستوزیر نیز در یک سری مصاحبه رادیویی و تلویزیونی شرکت کرد و مطالبی را عرضه داشت. او با همکاری شبکه آیتیان موضوع مداخله نظامی و ضرورت استفاده از زور را برای گروهی از شهروندان تشریح کرد. مصاحبههای خبری نیز برای آنکه در سطح وسیعتری موضوع را پوشش دهند با برنامههای غیر خبری ترکیب شدند. برای مثال تونیبلر در اوایل ماه مارس، در یک برنامه زنده تلویزیونی شرکت کرد و این موضوع را برای عدهای جوان اروپایی و خاورمیانهای حاضر در برنامه تشریح نمود. نخستوزیر و کابینه او در تلاش برای متقاعد ساختن مردم، نه تنها با رقبای حزبی خود، بلکه با رسانههای مخالف جنگ مواجه بودند. این رسانهها در امر سازماندهی تظاهرات زیادی که حتی در یکی از این تظاهرات، یک میلیون نفر شرکت داشتند، فعال بودند. وقتی معلوم شد مطالب به اصطلاح اطلاعاتی پرونده دوم، از یک مقاله و رسانه 12 سال پیش دکتری به سرقت رفته است، این تظاهرات گستردهتر و مستحکمتر شد. هر چند بخشی از مطبوعات مخالف اقدام نظامی بودند، اما تعداد زیادی از آنها نیز موافق نظر نخستوزیر بودند. روپرت مورداک و کنراد بلک صاحبان اصلی برخی مطبوعات به شدت موافق حذف صدام بودند. تعجبی ندارد اگر عنوان کنیم مطبوعات متعلق به این افراد، مشتاقانه از مواضع بوش – بلر طرفداری میکردند. در واقع، اکثر روزنامههای وطنی به رغم اینکه بسیاری از خوانندگان آنها و افکارعمومی هنوز نسبت به این قضیه مشکوک بودند، از مداخله نظامی حمایت میکردند. شش روزنامه، موافق استفاده از زور بودند که شمارگانشان در حدود 9400000 نسخه بود. این روزنامهها عبارت بودند از تایمز، سان، دیلی تلگراف، اکسپرس، دیلیمیل و دیلی استار. روزنامه سان، با حرارت از مخالفان جنگ انتقاد میکرد و به حالت گزنده شیراک، رئیس جمهور فرانسه و شرودر، صدر اعظم آلمان را به باد انتقاد میگرفت. این روزنامه در یک ویژهنامه به زبان فرانسوی که 2000 شماره آن در فرانسه پخش شد - با تیتر شیراک یک کرم است، رئیسجمهور فرانسه را مورد تمسخر قرار داد. 3 روزنامه میرر، گاردین و ایندیپندنت، نیز با هر جنگی مخالف بودند و شمارگانی در حدود 2700000 نسخه داشتند همین تناسب شمارگان نیز در روزنامههای یکشنبه 10300000 به 3000000 مشاهده میشد و روزنامههای موافق جنگ بیشتر بود –. از ماه ژانویه تا اوایل ماه مارس به رغم فعالیت کاخ نخستوزیری و موافقت اکثر روزنامهها با جنگ، افکار عمومی با مداخله انگلیس در جنگ موافق نبود و درباره بحثهای مربوط به استفاده از زور متقاعد نشده بود. با این حال، یکی از آمارگیریهای روزنامه سان، نشان داد که مخالفت مردم با مداخله نظامی آن چنان زیاد و مستحکم نیست. در حالی که 63 درصد مردم مخالف جنگ بودند، در روزنامه سان این تعداد به 17 درصد کاهش یافت؛ چنانچه مداخله نظامی تحت نظر سازمانملل انجام میگرفت و دلایلی ارائه میشد که نشان دهد عراق سلاحهای کشتار جمعی خود را پنهان کرده است. بدون حصول به هر یک از این شرایط، در آستانه مداخله نظامی، اکثر مردم مخالف جنگ بودند و آمارگیری روزنامه گاردین نشان داد که 44 درصد سؤالشوندگان با حذف صدام با استفاده از زور مخالف و 38 درصد موافق این امر بودند. اگر فعالیتهای تهاجمی تونیبلر در این مدت تأثیر گذاشته باشد، بیگمان منفی و غیر سازنده بوده است. در آمارگیری روزنامه سان معلوم شد که 36 درصد مردم روش بلر برای اداره امور در بحران عراق را تأیید میکردند؛ در حالی که این درصد در روزنامه گاردین در ماه مارس به 15 درصد کاهش یافت. اطلاع از جنگ مردم در خلال جنگ عراق ساعتها زیرنویس، هزاران صفحه اینترنتی و مطالب مکتوب دیدند. در اوایل شروع عملیات آزادسازی عراق در ماه مارس، بینندگان خبر افزایش یافتند. تابلوهای خبری خیابانی بیشترین تعداد تماشاکننده را جذب کردند.1 میانگین مخاطبان بخش اصلی خبر شب در کانال یک بیبیسی، تقریباً شش میلیون و کانال آیتیوی پنج میلیون نفر بود و وقتی اخبار مهم پخش میشد، این رقم به ترتیب 7 و 8 میلیون مخاطب را دربر میگرفت. مخاطبان بخشهای خبری شب و اخبار شبکه 4 نیز مانند خبر صبحگاهی، افزایش یافت. رغبت زیادی به برنامههای مخصوص جنگ و جنگها مثل جنگ امشب با مکدونالد به رغم همزمانی با برنامه پایان دهندگان شرقی نشان داده شد، به طوری که بیش از 4600000 نفر بیننده این برنامه بودند. در حالی که بیشتر مردم اخبار را از کانالهای وطنی دریافت میکردند، تفاوت فاحش میان جنگ اول خلیج فارس و این جنگ آن بود که 40 درصد خانوادههای انگلیسی به سه کانال 24 ساعته خبری، دسترسی داشتند. تعداد کسانی که در خلال جنگ، کانالهای 24 ساعته خبری را تماشا میکردند زیاد شد؛ به ویژه زمانی که خبر مهمی پخش میشد. شبکه اسکای نیوز در این میان بیشترین مخاطب را داشت. مخاطبان این شبکه در مراحل اولیه جنگ (مرحله بمبارانها)، به حدود 12300000 نفر رسید (دومین شبکه پرمخاطب تا آن زمان) و این در حالی بود که این شبکه به طور معمول 500000 نفر مخاطب دارد. در همین حال، شبکه خبر ساعت 24 بی.بی.سی که به طور میانگین 250000 نفر مخاطب دارد، در مرحله بمباران بغداد به رقم 384000 نفر مخاطب، دست یافت و شبکه آیتیان در حدود 146000 نفر مخاطب را جذب کرد. شبکه تلویزیونی الجزیره با اینکه در انگلیس پوشش محدودی دارد، از طریق ماهواره برای اولینبار در آنجا دریافت میشد. 87 درصد خانوادههای عربزبان در انگلیس از قبل به شبکه ماهوارهای بیاسکای بی دسترسی داشتند و این شبکه مدعی است در خلال جنگ 4 میلیون مشترک جدید در اروپا جذب کرده است. یک بعد تعاملی جدید نیز برای تماشای مردم به وجود آمد. اگر جنگ ویتنام اولین جنگ تلویزیونی و جنگ اول خلیجفارس اولین جنگ زنده تلویزیونی محسوب میشدند، جنگ عراق بیگمان اولین جنگ تعامل با رسانههای چندگانه تلقی میشود. شبکههای اینترنتی و کانالهای تلویزیونی ماهوارهای دیجیتالی، مردم انگلیس را قادر ساختند نه تنها اخبار 24 ساعته را شاهد باشند، بلکه خودشان وضعیت تماشای صحنهها را شکلدهی کنند. بینندگان شبکههای تلویزیونی میتوانند با استفاده از دکمههای کنترل تلویزیون خود، گزارشهای خبری را از صحنههای مختلف انتخاب کنند. 46 درصد خانوادهها با دسترسی به اینترنت، میتوانستند صدها سایت خبری را مشاهده و بحثهای جنگی را در اتاقهای گفتوگو دنبال کنند و سایتهای خبری اصلی اینترنتی، شاهد افزایش مخاطبان بودند. سطح ترافیک سایت خبری روزنامه گاردین در هفتههای اول جنگ 30 درصد افزایش یافت و این در حالی بود که سایت خبری بی.بی.سی 40 درصد افزایش داشت. مخاطبان انگلیسی نیز توانستند شبکه الجزیره به زبان انگلیسی را که یکی از سایتهای خبری انگلیسی است، دریافت کنند. این سایت معتقد است یک دریچه آزاد، برای مردم غیر عرب زبان به وجود آورده است. تعداد مردمی که به سایتهای دیگر خبری، مثل اینستایوندیت دات کام، بلاگسافوار و عراق بادی کانت دسترسی داشتند نیز افزایش یافت. ماهنامه اینترنتی مسلمنیوز چاپ لندن، گزارش کرد که 2 تا 3 هزار افزایش مخاطب داشته است. مردم از طریق تلفن همراه هم میتوانستند به اطلاعات دست یابند و نظرات خود را بیان کنند. تمام شبکههای خبری اصلی به طور مستمر، اخبار میدان رزم را ارسال میکردند. روزنامههای وطنی حتی با خبرهای تعاملی 24 ساعته، هنوز منبع مهمی از اخبار مردم هستند، اما شمارگان آنها نسبت به جنگهای قبلی افزایش نیافت. مجموع شمارگان روزنامهها در چند روز اول جنگ، اندکی بالا رفت. مثلاً روزنامه تایمز 5 درصد، ایندیپندنت 9 درصد و گاردین 6 درصد در روزهای اول افزایش شمارگان داشتند. البته فقط روزنامههای ایندیپندنت، گاردین و فاینشنالتایمز در تمام مدت جنگ شمارگانشان افزایش داشت. خوانندگان مطبوعات جنجالی، پس از شروع جنگ، نسبت به جنگ کمعلاقه شدند و آن دسته از این مطبوعات که به موضوع جنگ کمتر پرداختند، افزایش شمارگان نیز داشتند. شمارگان روزنامه استار مانند روزنامه سان افزایش یافت، اما روزنامه دیلی میل با تفسیرهای عمیق خود درباره به جنگ، 40000 نسخه نسبت به ماه فوریه، کاهش نشان داد و این در حالی بود که روزنامه دیلی میررز 45000 نسخه کاهش یافت و برای اولین بار در تاریخ 70 ساله فعالیت خود به زیر 2 میلیون تنزل یافت. با توجه به میزان پوشش خبری جنگ، تعجببرانگیز نیست که 28 درصد مصاحبهشوندگان در آمارگیریهای روزنامه تایمز اعلام کردند وقت بیشتری را نسبت به قبل از شروع جنگ، برای به دست آوردن خبر صرف میکنند. در همین آمارگیری معلوم شد، در حالی که مرحله اول جنگ عراق زیاد تحت پوشش خبری قرار نگرفته است، مردم علاقه زیادی به کسب خبر نشان دادهاند. به عبارت دیگر، 85 درصد مصاحبهشوندگان، علاقهمند یا خیلی علاقهمند کسب خبر بودهاند. به طور کلی، خبر شبکههای تلویزیونی غیرماهوارهای و غیرکابلی، اصلیترین منبع خبری در مورد جنگ برای بیشتر مردم بودهاند. 38 درصد کانال یک بیبیسی، 13 درصد آیتیوی، 4 درصد کانال چهار، 1 درصد کانال دو بیبیسی و کانال پنج را تماشا میکردند. در مقایسه، 11 درصد شبکه اسکای نیوز، 10 درصد بی.بی.سی 24 ساعته و 1 درصد نیز سی.ان.ان را تماشا مینمودند. این در حالی است که نمیدانیم قسمت عمده مردم چگونه در جریان اخبار قرار میگرفتند. پوشش رسانهای جنگ: سرعت بیشتر از دقت در حدود 2500 تا 3000 نفر خبرنگار و گزارشگر از سراسر جهان در امر پوشش خبری عملیات آزادسازی عراق درگیر بودند که این تعداد بیش از جنگهای گذشته بوده است2. البته تعداد دقیق را به سختی بتوان حدس زد، اما در حدود 800 نفر گزارشگر و خبرنگار در کنار نیروهای ائتلاف و در خط مقدم حضور داشتند. به عبارت دیگر، 660 نفر همراه نیروهای امریکایی و 150 نفر همراه نیروهای انگلیسی، 350 گزارشگر در کویت، 300 نفر در بغداد و 900 نفر در شمال عراق مستقر بودند3. رسانههای انگلیسی میلیونها پوند صرف پوشش خبری این جنگ کردند. آیتیان در حدود 5 میلیون و بی.بی.سی خبری، تقریباً 10 میلیون پوند در این امر سرمایهگذاری کردند. در اوایل جنگ خلیجفارس، اخبار به صورت 24 ساعته پخش میشد، در ماه مارس هرگونه واقعهای را کانالهای متعدد پوشش میدادند. بینندگان اخبار با رگبار اطلاعات فوری و لحظهای مواجه میشدند. ایستگاههای خبری در بیابانهای کویت، گزارشهای خبرنگاران ارسالی از خط مقدم یا گزارشگران حاضر بر روی کشتیهای شناور در خلیجفارس و مستقر در فرماندهی مرکزی در قطر، بغداد یا شمال عراق را دریافت میکردند. بیسابقهترین نوع گزارشها توسط رویترز ارسال میشد که اخبار را بلافاصله پس از دریافت و بدون ویرایش به صورت آنلاین به مشترکان خود میرساند. به نظر میرسد با وجود تعداد هر چه بیشتر رسانههای خبری که اخبار را فوری پخش میکردند، دقت فدای سرعت شده بود. در تمام جنگها دریافت اخبار همه تحولات و به حالت فوری از میدان رزم بسیار مشکل است، در نتیجه اخبار دریافتی، اغلب ناقص یا به عمد تحریف میشود. با این حال، سازمانهای نوین خبری با رقابت تنگاتنگی مواجهاند و این امر آنها را مجبور میکند تا پیش از دیگران اخبار را به مخاطبان خود برسانند؛ که این مسئله برای پایگاههای خبری 24 ساعته نیز صادق است. در خصوص حوادث خیلی بزرگ، مانند حادثه یازدهم سپتامبر، اسکای نیوز مدعی بود 10 الی 15 دقیقه از شبکه 24 ساعته بی.بی.سی جلوتر است. در خلال جنگ، علاقه به اول ارسال کردن خبر منجر به این میشد که اخبار بدون ویرایش و سریع ارسال شود و ادعاهای نیروهای نظامی، بدون تأیید اعتبار، بلافاصله توسط خبرنگاران ارسال میشد. در این خصوص مثالی از درگیریها برای تصرف بندر امالقصر عراق شنیدنی است که قبل از تصرف حقیقی آن به دست نیروهای ائتلاف 9 مرتبه گزارش شد تصرف شده است. مدیر بخش خبری بیبیسی در خصوص سختی کار در ارسال بیست و چهار ساعته اخبار اذعان کرده بود "شما باید هر آنچه درست و غلط است را بر روی آن بفرستید." معاون این فرد نیز اعتراف کرد "اشتباهات هر روز تکرار میشدند، اما ما [بیبیسیم.] تلاش میکردیم این اشتباهات به حداقل برسد." با این حال حدی که بیبیسی دروغهای نظامی را اصلاح میکرد محدود بود. تحقیقات دانشگاه استیرلینگ نشان میدهد نمونههای بسیار کمی وجود دارد که بیبیسی واقعاً به اشتباهات اعتراف کرده باشد یا دروغهای نظامی را اصلاح نموده باشد. داستانهای جنگی اصلاح میشد اما ادعاها بدون اعتراف، نادیده انگاشته میشدند. گزارشها با ویژگیهای مثبتی ارسال میشد، اما در بهترین حالتها گزارشگر همراه با نیروهای ائتلافی نبودند. مدیریان شبکهها و ارباب جراید نیز البته نسبت به مخالفت با جنگ جانب احتیاط را رها نمیکردند. حتی یک گزارش که صحت و سقم آن کاملاً مورد تردید بود باعث شد مدیران ارشد بیبیسی بر سر آن دچار اختلاف و تناقض شوند. به نظر مدیر بخش خبری بیبیسی دلیل این امر حد و میزان اجماع سیاسی بود که محافظهکاران از سیاستهای دولت حمایت میکردند و دموکرات لیبرالها از کشور پشتیبانی مینمودند. به عبارت دیگر اختلافی در جنگ وجود نداشت. و این مسئله به خود سانسوری در بیبیسی و آیتیان منجر میشد و تصاویر و صحنههای مربوط به مجروحان و کشتهشدههای نظامی و غیره همانند آنچه شبکه الجزیره نشان میداد پخش نمیشد. مدیران شبکه آیتیوی معتقد بودند که نباید این تصاویر و صحنهها را پخش کنند. گزارشگران نیز از پخش نیروهای به اسارت درآمده ائتلافی که شبکه الجزیره پخش میکرد اکراه داشتند و شبکههای اصلی نیز با تأخیر یا شطرنجی کردن صورت اسرا به بهانه ناراحتی خانوادههایشان این صحنهها را پخش میکردند. در حالی که شبکههای خبری از گزارش تلفات نیروهای انگلیسی اکراه داشتند، اخبار تلفات غیرنظامیان بیگناه، جنگ را گاه و بیگاه گزارش میدادند. تلویزیون تصاویر یک قربانی خردسال 12 ساله را به نام علی اسماعیل عباس که یک دست و نیز خانواده خود را بر اثر بمباران نیروهای ائتلاف از دست داده بود به طور مکرر نشان میداد. موضوع علی و دیگر بچهها که وضعیت مشابهی داشتند و به دنبال مراقبتهای پزشکی بودند عنوان خبر بیشتر شبکههای غربی در ماه مارس بود. حتی روزنامه سان در اقدامی با نام "یک لیره برای بچههای عراقی" در پی جمعآوری اعانه برای قربانیان خردسال جنگ برآمد. مطبوعات برای پوشش بیست و چهار ساعته اخبار نسبتاً ضعیفاند، با این حال تمام روزنامهها تعداد چاپ خود را در هفته اول جنگ افزایش دادند تا آخرین وقایع این جنگ سریع را گزارش کنند. برای مثال روزنامه دیلی میل چاپ خود را از یک به نه چاپ در روز رساند. در صفحات روزنامه، بدون توجه به پوشش بیست و چهار ساعته اخبار، وقایع کمی مورد پوشش قرار میگرفت، در حالی که خلاصه اخبار تقریباً القائات وطنپرستی بود. آن دسته از روزنامهها نیز که مخالف جنگ بودند در مطالب خود خط ضدجنگی را تعقیب میکردند. خبرنگار روزنامه ایندیپندنت، رابرت فیسک ، در خصوص ادعاهای نیروهای ائتلافی درباره تلفات غیرنظامیان در جنگ بسیار حساس بود. روزنامه میرر نیز برخلاف رقبای خود وقایع جنگی را به طور کامل پوشش میداد. این فعالیت را حتی میتوانیم با به کارگیری روزنامهنگار اخراج شده روزنامه ایبیسی به نام پیتر آرنت و دیگر روزنامهنگاران مثل جان پیلگر، کریستوفر هیچتر و جاناتان فریدلند مشاهده کرد. با این که مردم همه جا میتوانستند وقایع را به صورت زنده و مستقیم مشاهده کند، موضوع مهم آن بود که صحت ادعاهای نیروهای نظامی را نمیتوانستند ارزیابی نمایند. ماهیت لحظهای اخبار به معنای آن است که اعتبارسنجی ادعاهای چند روز طول میکشد تا مورد تأیید قرار گیرد. عملیات مدیریت رسانهای عملیات مدیریت رسانهای به دقت خود حمله یا اشغال عراق بود. این عملیات از یک مرکز رسانهای چند میلیون دلاری در فرماندهی مرکزی امریکا در قطر، شهر دوحه، انجام میگرفت و گروهی از نظامیان و غیرنظامیان آشنا به امور اطلاعاتی آن انجام میدادند. هدف این گروه ارائه آخرین اخبار جنگی به رسانههای خبری سراسر جهان بود. رسانهها در سراسر مدت جنگ اخبار پیشروی نیروهای ائتلاف را از ژنرال تامیفرانکس و ژنرال جان ابیزید و نیز مارشال هوایی برایان بوریج، فرمانده نیروهای انگلیسی در خلیجفارس دریافت میکردند. جلسات پرسش و پاسخ و توجیهی خبری در سالنی انجام میگرفت که جورج آلیسون طراح صحنه هالیود آن را به قیمت 144000 پوند طراحی کرده بود و پنج نمایشگر پلاسمای بزرگ در پشت تریبون سخنران قرار داشت که تمام تصاویر و فیلمها را به وضوح برای خبرنگاران نشان میدادند. دسترسی رسانهها به پرسنل نظامی در خارج از این مرکز به شدت مورد نظارت قرار میگرفت، مصاحبهها محدود بود و بسیاری از خبرنگاران در دوحه گلایه داشتند که مطالب کمی برای گزارش در اختیار دارند. نیروهای ائتلاف حتی ارسال گزارش خبرنگاران از خطوط مقدم را کنترل میکردند. یکی از نگرانیها قبل از شروع جنگ، ارسال بدون کنترل و نظارت اخبار برای مردم بود. در سال 1991 نیروهای نظامی به شدت روند جمعآوری اخبار را با فشار به خبرنگاران مستقل کنترل میکردند. در سال 2003 این سیاست با مأمور شدن گروههای خبری و خبرنگار به یگانهای رزمی نیروهای ائتلاف ادامه یافت، خبرنگاران در این یگانها به دقت کنترل میشدند. این خبرنگاران که در یگان با نیروهای نظامی در خلال جنگ زندگی میکردند، لباس نظامی میپوشیدند و مجبور بودند یک جزوه 12 صفحهای از مقررات نظامی را در موقع ارسال گزارش رعایت کنند. اخباری که رله میشد نیز توسط افسران در میدان رزم کنترل میشد تا این اطمینان حاصل شود که جزئیات تاکتیکی و تلفات قبل از موقع ارسال نمیگردد. به هر تقدیر، اوضاع بر طبق برنامه پیش نرفت. در حالی که خبرنگاران در سال 1991 به کنترلهای نظامی یگانهای مقدم ارسال خبر برای انتشار وقایع متکی بودند، فناوری در سال 2003 براساس نظر یکی از مدیران بخش خبر آیتیوی، بهتر، راحتتر، سبکتر و ارزانتر و در یک کلام مؤثرتر بود. بنابراین به جای اینکه گزارش صدها خبرنگار از پیروزیها و تصرف سریع عراق به دقت کنترل شود، صدها خبرنگار با تجهیزات فوق پیشرفته وجود داشتند که تمام وقایع جنگی را برای سازمانهایی که مشتری تحولات جبههها بودند ارسال میکردند. یکی از مدیران یکی از رسانهها در فرماندهی مرکزی معتقد بود: "خبرنگاران همه تبادلات آتش را گویی یک جنگ بزرگ است گزارش میکنند و تمام اتفاقات جزیی را گویی واقعهایی بزرگ میباشد ارسال مینمایند." چنین روندهایی پیامدهای فوری در عملیات مدیریت رسانهها دارند. به جای کنترل جریان تصاویر و فیلمها در جبههها که در عملیاتهای طوفان صحرا، کوزوو و افغانستان انجام گرفت، مدیران رسانهای – نظامی در فرماندهی مرکزی مجبور بودند نسبت به گزارشهای مربوط به درگیریهای متعدد و اخبار مهم حتی قبل از آنکه اهمیت آن به خوبی درک شود واکنش نشان داده و اعمال نظر کنند. در عین حال، فشار زیادی به نیروهای نظامی وارد میآمد تا اعلامیههای خبری را در فرماندهی مرکزی با روزآمد کردن چگونگی انجام عملیات به سرعت ارائه کنند. نیاز به سرعت در رسانههای خبری بر یکی از مهمترین ابعاد عملیات مدیریت خبر که همان دقت بود، تأثیر میگذاشت. در عملیاتهای رسانهای برای حفظ اطمینان و اعتبار خبر باید از این قضیه اطمینان حاصل شود که خبرنگاران مستقر در فرماندهی مرکزی اخبار درست و معتبری دریافت میکنند، اما نیاز مستمر به اخبار به این معنا بود که اخبار باید به سرعت ارسال گردد. نیاز به سرعت و دقت باعث شد اصطکاکی در روند عملیات مدیریت خبری و رسانهای پدید آید. روابط عمومیهای نظامی نیز ظاهراً با همین مشکل مواجه بودند، چون اغلب به دلیل ابهامات جنگی اخبار ناقصی از میدان جنگ واصل میشد و زمان زیادی طول میکشید تا ادعاهای زیاد نظامی جمعآوری، فیلتر و تفسیر شوند و به عنوان خبر با ارزش به خبرنگاران ارائه گردد. اعلامیه نویسهای نظامی اغلب اعلامیههایی را مینوشتند که بعداً تکذیب میشد. برای مثال در روز 26 ماه مارس در گزارشهای خبری تلویزیونی ادعا شد که نیروهای انگلیسی با 120 تانک و خودروی زرهی عراقی که به سمت جنوب و خطوط انگلیسی حرکت میکردند مواجه شدهاند. سه روز بعد در کنفرانس مطبوعاتی، وزیر دفاع انگلستان اعتراف کرد که فقط سه خودروی زرهی با نیروهای انگلیسی درگیر شده بودند؛ البته این خطا و اشتباه به گردن نمایشگرهای رادار متحرک گذاشته شد. در روز سیام ماه مارس، رئیس عملیات روابط عمومی انگلیسیها، کاپیتان ال لاک وود مدعی شد که تفنگداران دریایی سلطنتی انگلستان در حمله به بصره یک ژنرال عراق را دستگیر کردهاند. این ادعا در روزنامه سان و ایندیپندنت منتشر شد، اما توسط نیروهای نظامی تکذیب شد و علت آن ابهامات جنگی اعلام شد. نوشتن اعلامیههای تکذیب اغلب به سرگردانی و سوءظن خبرنگاران در فرماندهی مرکزی میانجامید و اعتبار عملیات مدیریت رسانهای را کاهش میداد. اعلامیه نویسهای نیروهای ائتلافی متهم بودند که قصد انحراف مخاطبان و اشاعه اکاذیب دارند و اخبار تأیید نشده درباره نیروهای درگیر و نتیجه درگیریها را به منظور فریب دشمن اشاعه میدهند. یکی از عرصههایی که این سوءظنها به شدت قوی بود، تعداد تلفات غیرنظامیان بود. نیروهای ائتلاف مطلقاً منکر بودند که در اواخر ماه مارس بمبها و موشکهایشان در دو شب متوالی به بازار بغداد غیرنظامیها را کشته باشد. البته تصاویر بازار و بقایای موشکهای نیروهای ائتلاف در بازار بغداد که توسط رابرت فیسک، روزنامهنگار ایندیپندنت، ارسال شد کذب بودن این ادعاها را نشان داد. اعلامیه نویسهای نیروهای ائتلاف پس از اصابت دومین موشک به بازار بغداد رسانهها را توجیه کردند که این موشک شاید یکی از موشکهای عراقی باشد چون در همان زمان فرمانده پدافند هوایی بغداد به دلیل سقوط یکی از موشکهایش در شهر بغداد اخراج شده بود. این ادعا به عنوان خبر اختصاصی تلویزیون آیتیان به طور گسترده پخش شد. چنین موضوعی نتوانست به طور قاطع شک و تردید خبرنگاران را در این باره برطرف کند. نیروهای نظامی نیز تمایلی به عذرخواهی درباره تلفات غیرنظامیان نداشتند. نمایندگان نیروهای ائتلاف نتوانستند به طور مستقیم بر گروههای خبری حاضر در عراق که توسط صدام مورد کنترل قرار میگرفت تأثیر گذارد، اما نسبت به مطالب این گروههای خبری انتقاد داشتند. بریدههای فیلم و خبر مربوط به اسارت یا تلفات نیروهای ائتلاف باعث انتقادهای فراوان منابع نظامی و دولتی شد. شبکه الجزیره به طور خاص به لحاظ پخش فیلم اسارت و تلفات سربازان و نیروهای ائتلاف تنها بود. پوشش خبری دو سرباز انگلیسی اعدام شده توسط عراقیها به عنوان نقض کنوانسیون ژنو تلقی شد، هرچند ایستگاههای تلویزیونی تعهدی به این کنوانسیون نداشته و به لحاظ قانونی منعی برای نمایش این تصاویر ندارند. رسانههای انگلیسی با این انتقاد مواجه بودند که زیرنویسهایی از شبکه الجزیره پخش میکردند که منابع دولتی معتقد بودند فرصت تبلیغی برای صدام فراهم میکند. در اوایل ماه آوریل، وزیر کشور، دوید بلانکت پوشش خبری جنگی را به شدت مورد انتقاد قرار داد و جک استراو وزیر امورخارجه در یکی از سخنرانیهای خود اعلام کرد، اگر مردم انگلستان در سال 1940 در جنگ جهانی دوم مثل امروز با اخبار بیست و چهار ساعته مواجه میشدند. در جنگ شکست میخوردند. پخش خبرهای غارت بغداد پس از سقوط آن به عنوان خبرهای انحرافی و فریبدهنده مورد انتقاد شدید قرار گرفت. خبرنگاران مستقل نیز تحت شدیدترین انتقاد قرار داشتند. وزیردفاع، جفری هون علناً دقت گزارشهای رابرت فیسک از روزنامه ایندیپندنت را مورد تردید قرار داد و معتقد بود وی دلایل مستند و محکمی مبنی بر دوبار بمباران بازار بغداد توسط نیروهای ائتلاف در ماه مارس در دست ندارد. عملیات مدیریت رسانهای در خلیجفارس با عملیات مدیریت اخبار در انگلستان تکمیل میشد. هدف اصلی دولت در کل مدت جنگ ارائه کامل وقایع جنگ بود، زیرا این جنگ یک جنگ انساندوستانه برای آزادی بود نه یک کشورگشایی. نخستوزیر علاوه بر کنفرانس مطبوعاتی ماهانه خود در یک برنامه تفریحی تلویزیونی شرکت کرد تا به مردم تذکر دهد این جنگ برای حذف صدام از قدرت و آزادسازی مردم عراق انجام میگیرد و صد البته که وقایع ناراحت کنند نیز خواهد داشت. نه تنها عملیات نظامی کنترل اخبار با مشکلاتی مواجه بود، دولت تیز متوجه شد که پوشش کامل اخبار با ابهام و سردرگمی همراه است. اطلاعیه دفتر نخستوزیری مبنی بر این که دو سرباز انگلیسی به دست عراقیها اعدام شدهاند بلافاصله پس از آنکه خانواده یکی از سربازها در دادگاه شکایت کرد و مدعی اسناد و دلایل محکم شد بلافاصله تکذیب شد. وزیردفاع نیز مجبور شد ادعاهای خود را مبنی بر اینکه صدلباس محافظ شیمیایی عراقی به غنیمت گرفته شده و این لباسها نشان میدهد صدام در پی استفاده از سلاح شیمیایی میباشد، پس بگیرد. حمایت مردم از جنگ در شروع جنگ شاهد تغییر در افکارعمومی مردم بودیم به طوری که به یکباره مردم از جنگ حمایت کردند. مؤسسه آمارگیری موری این تغییر در طرز فکر مردم را برجستهترین تغییر در رأی مردم دانست. در آمارگیری این مؤسسه معلوم شد درصد موافقان جنگ که قبل از شروع درگیریها فقط 26 درصد بود در ماه مارس به 56 درصد افزایش یافت. چنین تغییری در آمارگیری مؤسسه ایسیام نیز که برای روزنامه گاردین آمارگیری میکرد رخ داد، یعنی موافقان جنگ قبل از شروع درگیری 38 درصد بود اما در آستانه جنگ به 54 درصد افزایش یافتند. آمارگیری مؤسسه موری تغییر در طرز تفکر مردم نسبت به جنگ را در طبقات مختلف اجتماعی نشان داد. مخالفت با جنگ در میان طبقات بالاتر اجتماعی تقویت شده بود. تمایل به حمایت از جنگ در طبقه اجتماعی روشنفکر فقط 7 درصد (کمتر از 5/13 درصد مردم متوسط)، در طبقه کارمند 15 درصد و طبقات پائین اجتماعی 5/18 درصد بود.4 آمارگیری آیسیام در پایان ماه مارس نیز نشان داد که مخالفت با جنگ در میان خوانندگان روزنامههای مورد اشاره در جدول زیاد بود (به جدول شماره 1 رجوع شود). همچنین مشخص شد که حمایت از جنگ در میان خوانندگان مطبوعات معروف و عمدتاً طبقات اجتماعی متوسط به پائین قوی بود. البته ممکن است بیشتر خوانندگان مطبوعات مورد اشاره در جدول از مشکلات جنگ مطلع بودند و پیامدهای چنین جنگی را میشناختند و بنابراین با جنگ مخالفت میکردند. کسانی که ممتنع بودند احتمالاً قبل از شروع جنگ در معرض بحثها و گفتوگوهای مطبوعاتی قرار نگرفته بودند و بنابراین وقتی سربازان انگلیسی در جنگ وارد شدند عقیده خود را عوض کردند. در جدول شماره 1 میبینیم که فقط روزنامه میرر به لحاظ ارتباط میان مطالب و نظرات خوانندگان دچار اشتباه است. در حالی که خوانندگان این روزنامه نظر خود را عوض کردند و حامی جنگ شدند، این روزنامه موضع ضدجنگی خود را حفظ کرد. کاهش فروش این روزنامه در مدت جنگ نیز احتمالاً نتیجه مستقیم موضع روزنامه میباشد. البته خود روزنامه معتقد است "این کاهش فروش به دلیل صداقت روزنامه در عدم تغییر در عقیده نسبت به جنگ بود، کاری که روزنامههای دیگر به راحتی انجام دادند." البته تشخیص اینکه این ادعا صحیح است یا خیر، مشکل میباشد، اما آنچه میتوان دریافت این است که تلاش روزنامه میرر برای اصلاح خود به عنوان یک روزنامه چپگرا و کنار گذاشتن موضوعات پیشپا افتاده باعث شد برخی خوانندگان سنتی این روزنامه آن را تحریم کنند. شاید مردم با پوشش خبری زیاد آگاه نشوند، اما به طور یقین پوشش خبری زیاد نمیتواند مردم را مخالف جنگ یا مخالف تونیبلر کند. حمایت مردمی از اقدام نظامی در خلال جنگ به طور مستمر تقویت شد، به طوری که به رقم 63 درصد تا زمانی که جنگ به طور رسمی در اواسط آوریل پایان یافت رسید. نخستوزیر نیز از قضیه جنگ به خوبی سود برد و محبوبیت خود را افزایش داد. براساس آمارهای روزنامه گاردین میزان محبوبیت نخستوزیر از منفی 20 در ماه فوریه به منفی 11 در شروع جنگ (ماه مارس) و مثبت 66 در پایان جنگ (ماه آوریل) افزایش یافت – در حدود 80 درصد مردم از کاری که او انجام داده بود راضی بودند فقط 14 درصد از مردم مخالف بودند. همین نتیجهگیری در آمارگیری روزنامه دیلی میل مشهود بود و مشخص شد که در آستانه جنگ اکثر مصاحبهشوندگان معتقد بودند نخستوزیر کار بدی انجام میدهد یعنی 57 درصد مخالف و 42 درصد از مردم موافق جنگ بودند. در ماه آوریل (پایان جنگ) مشخص شد که 57 درصد از مردم معتقد بودند نخستوزیر کار شایستهای انجام داده است و 42 درصد مخالف بودند. البته مدت محبوبیت بلر زیاد دوام نداشت. جدول 1- آیا شما موافق جنگ در عراق برای برکناری صدام هستید یا خیر؟ (درصد خوانندگان) روزنامه موافق مخالف ممتنع دیلیتلگراف 49 34 17 تایمز 55 29 16 دیلیاکسپرس 57 26 17 دیلی میل 61 26 13 سان 68 17 16 میرر 49 38 13 گاردین 25 66 10 ایندیپندنت 38 55 16 منبع: مؤسسه آماری آسیام، روزنامه گاردین، 31 مارس 2003. پس از جنگ: درگیری دولت و بیبیسی زمانی که جنگ عراق به پایان رسید و نام این کشور از تیتر اصلی روزنامهها حذف شد، مجموعهای از افشاگریهای مربوط به افکارعمومی جنگی متعلق به قبل از شروع جنگ زمینه اختلاف و درگیری میان دولت و بیبیسی را فراهم آورد5. اندرو گلیگان مجری برنامه جنگی "امروز" نسبت به گزارش روز 29 ماه می دولت شک و تردید و اتهاماتی را به این مضمون به دولت وارد ساخت که دولت درباره سلاحهای کشتارجمعی صدام زیاد از حد غلو کرده است تا زمینه برای جنگ با عراق آماده شود. این افشاگری توسط یک منبع ناشناس انجام گرفت که معتقد بود دولت برخلاف نظر سازمانهای جاسوسی این نظر را مطرح کرده که صدام در مدت 45 دقیقه میتوانسته از سلاحهای کشتارجمعی استفاده کند. این افشاگری با محکومیت وزرای دولت مواجه شد و پس از آن جان رید رئیس مجلس عوام آن را دروغ اعلام کرد و این افشاگری را از ناحیه یک عنصر اخراجی سازمانهای جاسوسی دانست. گلیگان نیز دوباره این ادعا را در روزنامه دیلی میل مطرح ساخت و این مرتبه نام کسی را که در پرونده ما دستکاری کرده بود الستر کمپبل اعلام و موضوع را دو مرتبه هیجانی نمود. شک و تردیدها نسبت اقدام دولت در شاخه و برگ دادن اسناد امنیتی با صدور گزارش سالانه کمیته اطلاعات و امنیت مجلس بیشتر شد. این گزارش حاکی از آن بود که دولت در دوم فوریه 2003 بدون در نظر گرفتن اطلاعات جاسوسی در خصوص سلاحهای کشتارجمعی عراق اعلامنظر کرده بود. کمیته روابط خارجی در پایان ماه ژوئن در خصوص روند تهیه دو پروندهای که دولت درباره سلاحهای کشتارجمعی عراق جمعآوری کرده بود اقدام به تحقیق نمود. آلستر کمپیل نفر اولی بود که برای تحقیقات احضار شد تا درباره ادعاهای اطلاعاتی که در رسانهها مطرح کرده بود و سپس درباره نقش خود در آن چیزی که به حقهبازی درباره پرونده مورد نظر دولت در خصوص سلاحهای کشتارجمعی عراق که برگرفته از یک رساله دکتری متعلق به 12 سال پیش میشد، توضیح دهد. وی در مورد دوم عذرخواهی کرد، اما دغدغه خود را درباره استانداردهای مطبوعاتی و رسانهای مطرح نمود و اطمینان داد که انتقادهای مطرح شده درباره گزارش بیبیسی به دلیل پوشش وسیع خبری جلسه دادگاه میباشد. کمپبل این اتهام که موضوع پرونده اول را در برنامه تلویزیونی "45 دقیقه"هیجانی کرده است، رد کرد. او مدعی شد که بیبیسی این افشاگری را زیاده از حد و غیرواقعی نشان داده است. در واقع آن چیزی که بیبیسی مدعی بود این بود "براساس نظر منابعی که نخواستند نامشان افشا شود، نخستوزیر کشور را به طرف یک جنگ هدایت میکرد… به عبارت دیگر نخستوزیر براساس یک دروغ کشور را در جنگ وارد کرد و این یک افشاگری خطرناک بود." کمپبل معتقد بود بیبیسی باید در خصوص برنامه "45 دقیقه" از مردم عذرخواهی کند. او همچنین متذکر شد "تا زمانی که بیبیسی عذرخواهی نکند موضوع را پیگیری مینماید." صحبتهای کمپبل به سرعت علنی شد و نزاع میان دولت و بیبیسی را بر سر گزارش گیلیگان بیشتر کرد. کمپبل پس از حضور در برابر کمیته منتخب روابط خارجی مجلس با سرخوردگی در نامهای به رئیس شبکهی بیبیسی پرسشهایی مطرح نمود و به ویژه موضع این شبکه را درباره افشاگری در خصوص گزارش دولت خواستار شد. بیبیسی نیز در پاسخ علنی بر سر موضع خود ایستاد، از عذرخواهی سرباز زد و کمپبل را متهم کرد "میکوشد بیبیسی را بترساند و کینه شخصی با خبرنگاران و گزارشگرانی دارد که گزارش آنها به مذاق برخی خوش نیامده است." این پاسخ یک حرکت بیسابقه را از سوی کمپبل سبب شد. او در استودیوهای شبکه آیتیان حاضر شد و در مصاحبه با جان اسنو پاسخ بیبیسی را "سفسطه و دغل بازی" نامید. تحقیقات کمیته منتخب روابط خارجی مسائل را به اندازه کافی مشخص نکرد و از تنش میان دولت و بیبیسی نکاست. در این تحقیقات مشخص شد کمپبل در برنامه "45 دقیقه" در خصوص پرونده دولت دوباره سلاحهای کشتارجمعی عراق "مدعی چیزی نشده، اما مطالب مطروحه در برنامه بیش از حد غلو شده است." در همین حال، منبع گیلیگان که یکی از کارکنان وزارت دفاع بود و نام و هویتش در رسانهها لو رفته بود، حاضر شد در اوایل ماه جولای در کمیته روابط خارجی به پرسشها پاسخ دهد. دیوید کلی ، بازرس سابق سلاح که البته به نظر نمیرسید این چنین باشد، و به نظر بیبیسی منبع اطلاعاتی گیلیگان بود، به عقیده مردم موضع بیبیسی را خراب میکرد. با این حال شهادت کلی خیلی قطعی نبود و هرچه به نظر میرسید کلی تنها منبع گیلیگان نباشد، وی کمپبل را متهم به دستکاری اسناد آنگونه که در برنامه "45 دقیقه" مطرح شده بود، نکرد. وزیر دفاع نیز در نامهای به رئیس شبکه بیبیسی از این شبکه خواسته بود اعلام کند منبع بیبیسی آیا در وزارت دفاع کار میکند یا خیر و بیبیسی نه تأیید کرد و نه تکذیب. بیبیسی فقط در ماه جولای و پس از خودکشی کلی اذعان کرد که کلی منبع گیلیگان بوده است. پس از خودکشی کلی، نخستوزیر موافقت کرد درباره این خودکشی و حواشی پیرامون آن تحقیق شود. این تحقیقات توسط لردهاتون در ماه اوت آغاز شد. در این تحقیقات شواهد و دلایل مختلف در 25 روز گذشته بررسی شد و بیش از 30 نفر، از جمله نخستوزیر، آلستر کمپبل، وزیردفاع، همسر دوید کلی، مدیر و سردبیر شبکه بیبیسی، خبرنگاران و برخی دیگر مورد بازپرسی قرار گرفتند. هرچند دوربینهای تلویزیونی اجازه نداشتند در صحنه تحقیقات حضور یابند، دلایل، اسناد و نامها به سرعت در پایگاه خبری دفتر تحقیق(www.the.hutton-inquiry.org.uk) قرار گرفت. در روزی که آلستر کمپبل در محل تحقیق حضور یافت در حدود 300000 نفر به سایت خبری رجوع کردند. این تحقیق پوشش رسانهای وسیعی یافت که جزئیات زیادی از دشمنی دولت و بیبیسی بر سر گزارش گیلیگان و تثبیت موضع دو طرف در آن نشان داده شد. در واقع دولت به دنبال عذرخواهی بیبیسی و این شبکه نیز به دنبال عدم پذیرش فشار از جانب دولت بود. این فرصت برای روزنامههای منتقد دولت فرصت گرانبهایی بود. میرر، گاردین، ایندیپندنت و دیلی میل معتقد بودند نخستوزیر در خودکشی دکتر کلی مقصر است، در حالی که رسانههای متعلق به روپرت مرداک بیبیسی را مقصر میدانستند. البته تنها قربانی درگیری میان بیبیسی و نخستوزیری دکتر کلی بود و نتایج این تحقیقات قبل از گزارش نهایی قابل حدس بود. پیامدهای تحقیق هاتون آلستر کمپبل اولین قربانی این تحقیق بود. وی قبل از اتمام کار تحقیق اعلام کرد که استعفا داده است، هرچند مدعی بود از مدتها قبل به دنبال این کار بوده است. دومین قربانی، سیستم مدیریت خبر بود که وی آن را ایجاد کرده بود. اعلام استعفای او در ماه اوت شکست نمادین روش او بود. در این تحقیق معلوم شد ارتباطات مؤثر از ابزارهای اصلی دولت در موفقیت انتخاباتی میباشد که البته این تحقیق باعث تغییر و تحول گستردهای در سیستم ارتباطاتی دولتی شد، به نحوی که کنترل بیشتر دولت و توجه به موضوع اخبار را در دستور کار دولت قرار داد. افشاگری مداوم درباره تمایل دولت به کنترل اخبار توسط سانسورچیان که در تحقیق هاتون معلوم شد، این نوع عملیات خبری [کنترل اخبار م.] را با بدنامی مواجه ساخت. یافتههای اولیه کمیته فیلیس به بررسی دوباره نقش دولت در صحنه ارتباطات پس از کمپبل انجامید. تغییر عمده آن بوده است که یک کارمند غیرنظامی عالی رتبه (در سطح وزیر) مسئول راهبرد و هماهنگی عملیاتهای رسانهای دولت خواهد بود نه یک منصوب شده سیاسی. مسئولیتهای روزانه عملیاتهای رسانهای و خبری میان سردبیر ارتباطات (یک منصوب یا مأمور سیاسی) و یک کارمند غیرنظامی عالیرتبه تقسیم میشود. مأمور سیاسی، دیوید هیل رفیس سابق عملیاتهای رسانههای حزب کارگر، تنها مسئول امور حزبی سیاسی میباشد که نقش او ارائه نقطهنظرات سیاسی از طرف نخستوزیر و کمک به وزرای کابینه در امور سیاسی در موارد خبری میباشد. کارمند عالیرتبه غیرنظامی در واقع سخنگوی رسمی نخستوزیر و مسئول ارتباطات در امور غیرحزبی سیاسی میباشد. دیوید هیل از قدرتی که کمپبل برای هدایت کارمندان استفاده کرده بود بهرهمند نخواهد شد. این موضوع را میتوان به عنوان پایان قدرت دستکاری مطالب در نظر گرفت، اما میتوان بازگشت به وضعیتی دانست که رسانهها قبل از انتخاب بلر به نخستوزیری در سال 1997 داشتند. به نظر میرسد قربانی سوم تحقیق لرد هاتون، گزارشهای خبری بیبیسی باشد. یک سؤال چالش برانگیز توسط اسقف کلیسای کانتربوری در برنامه "امروز" در ماه اکتبر درباره اخلاق در جنگ عراق مطرح شد که به نوعی شکایت و گله او بود که بلافاصله سردبیر برنامه آن را قطع کرد. این موضوع و نیز یک برنامه دیگر که درباره حقوق پرداختی به همسر رهبر حزب محافظهکار مجلس که اجازه پخش نیافت باعث شد خبرنگاران و گزارشگران بیبیسی به مدیران شبکه اعتراض کنند که بیش از حد محافظهکار شدهاند. البته این احتیاط و محافظهکاری را میشد به نوعی مدیریت و کنترل گلایهها و شکایتها دانست که منصب جدید شبکه، جانشین مدیر شبکه، آن را نظارت میکرد. همچنین میشد آن را تلاشی برای جلوگیری از حرف و حدیثهای آینده شبیه آن چیزی که مقاله گیلیگان در روزنامه میل به وجود آورده بود تلقی کرد. بیبیسی در ماه دسامبر محدودیتهایی برای مطالب نگاشته شده توسط خبرنگاران این شبکه در روزنامهها به وجود آورد. برخی معتقدند تمام این تغییرات در بیبیسی باعث شد این شبکه در پیگیری امور سیاسی نه تنها محتاط، بلکه ترسو شود. قربانی چهارم تحقیق لرد هاتون خود تونیبلر بود. افرادی که در تحقیق هاتون درگیر بودند محبوبیت بلر را مخدوش کردند. محبوبیت او در دوره جنگ عراق خیلی کوتاه مدت بود. در آمارگیریهای روزنامه "فایشنال تایمز" مشخص شد که رأیدهندگان احساس میکردند بلر آنها را در خصوص جنگ عراق فریب داده است. در یک آمارگیری دیگر در ماه ژوئن معلوم شد 46 درصد شرکتکنندگان در رأیگیری معتقد بودند بلر در خصوص سلاحهای کشتارجمعی صادق بوده و 43 درصد معتقد بوند وی از روی عمد اطلاعات غلط را در کنار هم قرار داده و مردم را گمراه کرده است(www.Youngov.co.uk) در ماه سپتامبر و پس از تحقیقات هاتون یک آمارگیری دیگر توسط روزنامه گاردین انجام گرفت که مشخص شد 53 درصد شرکتکنندگان در آمارگیری معتقد بودند جنگ عراق ناعادلانه بود که این میزان 16 درصد نسبت به ماه آوریل افزایش نشان میداد. نخستوزیر نیز محبوبیت خود را از دست داده بود. رأیگیریهای دیگر نیز نشان داد که مردم به نخستوزیر اعتماد ندارند. به عبارت دیگر محبوبیت او نسبت به قبل از تحقیق هاتون کاهش یافت. نتیجه وقایع سال 2003 بیاعتمادی مردم به اعمال نظر دولت در امور رسانهها را هر چه بیشتر تقویت کرد. کمیتههای مجلس و تحقیق هاتون حدی را نشان دادند که امور رسانهای دولت دستکاری میشد و زمانی را مشخص کردند که دولت قبل از جنگ عراق افکارعمومی را تغییر میداد. پوشش خبری کمیتههای نظارتی
مقالات مجله
نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
شماره مطلب: 11147
دفعات دیده شده: ۵۶۱۹ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش