-
محورهای عملیات روانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران/سجاد کریمی پاشاکی
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷ ساعت ۹:۵۷
محورهای عملیات روانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران سجاد کریمی پاشاکی چکیده تروریسم، در قرن حاضر بهانهای برای جنگافروزی قدرتهای بزرگ به شمار میآید، هرچند که اصل مبارزه با تروریسم و گروههای تروریستی در چارچوب تأمین امنیت ملی، توجیهپذیر است، اما استراتژی ابرقدرتها به منظور نوقلمروخواهی در پس فرافکنیهای رسانهای و تحریف واقعیت از طریق پایگاههای خبری پنهان مانده است. از آنجا که حمایت از تروریسم و گروههای تروریستی از اتهاماتی است که به ایران
محورهای عملیات روانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران سجاد کریمی پاشاکی چکیده تروریسم، در قرن حاضر بهانهای برای جنگافروزی قدرتهای بزرگ به شمار میآید، هرچند که اصل مبارزه با تروریسم و گروههای تروریستی در چارچوب تأمین امنیت ملی، توجیهپذیر است، اما استراتژی ابرقدرتها به منظور نوقلمروخواهی در پس فرافکنیهای رسانهای و تحریف واقعیت از طریق پایگاههای خبری پنهان مانده است. از آنجا که حمایت از تروریسم و گروههای تروریستی از اتهاماتی است که به ایران نسبت داده میشود و درخصوص آن تبلیغات گستردهای صورت میگیرد، پرسش اصلی این تحقیق آن است که: ابعاد جنگ روانی ایالات متحده با موضوعیت تروریسم علیه ایران چیست؟ و چه عواملی باعث تروریست نامیدن جمهوری اسلامی ایران شدهاند؟ به نظر میرسد هدف امریکا از به راه انداختن جنگ روانی علیه ایران با موضوعیت تروریسم تحتالشعاع قرار دادن افکارعمومی جهانیان و کم اثر کردن قدرت نفوذ ایران در سطح جهان و در نهایت انزوای آن است و در این راستا، از مسائلی همچون صدور انقلاب، گروگانگیری لانه جاسوسی، حمایت از گروههای مجاهد اسلامی و تلاش برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای استفاده میبرد. این مقاله، به ماهیت جنگ روانی با محوریت تروریسم، علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته است و یادآور میشود که: نداشتن برخوردی مناسب و به هنگام، با اینگونه تبلیغات نادرست، ضمن داشتن آثار سوء سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، ممکن است بهانهای برای اقدامات آتی دشمنان باشد. واژگان کلیدی: جنگ روانی، تروریسم، جمهوری اسلامی ایران، امریکا، فرافکنی. مقدمه امروز تأثیر مسئله تروریسم و گروههای تروریستی را نمیتوان بر افکارعمومی نادیده گرفت. چرا که همواره رسانههای ارتباط جمعی، اینترنت و پایگاههای خبری و… به این موضوع میپردازند. ایجاد ترس و وحشت از امکان وجود گروههای تروریستی و نیز عملیات خرابکارانه، افکارعمومی را به سمت سیاستهای دولت در سرکوب تروریستها سوق داده است. دولتهای غربی و به ویژه ایالات متحده پس از حادثه 11 سپتامبر عملیات وسیع روانی را برای جلبنظر افکارعمومی برای جنگ با تروریستها در پیش گرفتند. ایجاد جوی متشنج و ترسناک از حضور احتمالی تروریستها تأثیری به مراتب بیشتر از حوادث تروریستی نهاده و رسانهها در سمت و سو دادن به افکار مردم سهم ویژهای داشتهاند. ایران پس از انقلاب اسلامی، در معرض اتهامات گوناگونی از جمله حمایت از گروههای تروریستی و بنیادگرا قرار گرفت و این موضوع با سپری شدن بیش از 28 سال از زمان انقلاب ادامه یافته است. در حالی که فلسفه انقلاب که برگرفته از اندیشههای ناب دینی است، ترور و تروریسم را نفی میکند. با این همه ایالات متحده، از ایران با عناوینی چون، کشور یاغی، بزرگترین پشتیبان تروریسم، محور شرارت و… نام میبرد. استعارهسازی امریکا در خصوص ایرانی تروریست در حوزههای اقتصادی، سیاسی و نیز فرهنگی برای کشور تبعات منفی به همراه داشته است. چرا که معرفی شدن با این عناوین، اعتبار و نیز قدرت تأثیرگذاری ایران را در منطقه و جهان با چالش مواجه کرده است. از سوی دیگر اجرای تاکتیکهای تبلیغاتی و جنگهای رسانهای و خبری علیه ایران نه تنها بر افکارعمومی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در جهتدهی سیاست دولتها تأثیر میگذارد، بلکه بر اقتصاد، روابط بینالملل و نیز منافع ملی جمهوری اسلامی ایران پیامدهای منفی زیادی دارد. برای بررسی نقش تروریسم در شکلدهی عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ایران باید به موضوعات مرتبط با تروریست نامیدن ایران و یا به عبارتی به عوامل شکلدهنده اتهام تروریست بودن ایران توجه کرد. از عوامل مؤثر در این امر میتوان به رویدادهای پس از انقلاب همچون: صدور انقلاب، تسخیر لانه جاسوسی، حمایت از برخی نهضتهای اسلامی و نیز پیگیری سیاستهای صلحآمیز هستهای اشاره کرد. سالهاست که در گزارشهای کنگره، وزارت امورخارجه و ریاستجمهوری امریکا ایران در نقش بزرگترین فعال در موضوع تروریسم جهانی معرفی شده است. بررسی نقش تروریسم در اجرای جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران که از آغاز انقلاب اسلامی، تا دولت استوار جناب دکتر احمدینژاد به کار گرفته شده به این دلیل حائز اهمیت است که چالشی است فراگیر برای نظام اسلامی که پایههای انقلاب را دربر دارد. جنگ روانی و چگونگی شکلدهی افکارعمومی مفهوم افکارعمومی، به طور عمده محصول دوران روشنگری است. این اندیشه، با فلسفههای سیاسی اواخر قرون هفدهم و هجدهم و به ویژه تئوری دمکراتیک قرن نوزدهم تلفیق شده است (پرایس، 1382:21) با توجه به سیر تکامل تاریخی جوامع و گسترش و فراگیر شدن مدرنیته و اندیشههای دمکراتیک، توجه به افکارعمومی نیز اهمیت یافته است. امروز افکارعمومی قدرتی است از سوی مردم که میتواند بر سیاستهای کلان حکومتها نیز تأثیر گذارد. بنابراین، دولتها با توجه به توانمندی خود در عرصه تبلیغات و رسانهها، یا تأثیرپذیر ظاهر میشوند که کنترل چنین حکومتی سخت و احتمال فروپاشی آن میرود و یا تأثیرگذار رفتار میکنند، که اقتدار حکومت را دربر خواهد داشت. دولتها تلاش میکنند مجموعه اقدامات خود را با بهرهگیری از تبلیغات و از طریق رسانهها توجیه کنند. ولی این نکته را نباید نادیده گرفت که در جوامع آزاد بخشی از ابزارهای رسانهای و تبلیغاتی در اختیار گروههای مخالف است و آنها نیز به سهم خود به منظور القای نظرات خود از طریق رسانهها میکوشند. اما آنچه اتحاد و مواضع مشترک در میان گروهها و احزاب سیاسی یک جامعه را به وجود میآورد مباحثی چون: امنیت ملی، منافع ملی و… است. هنگامی که به بررسی حقایق تاریخی میپردازیم، متوجه میشویم در گذشته چیزی که گفتوگو درباره حقایق موجود یا دیدگاههای جایگزین را توجیه کند، نمیتوان یافت؛ زیرا صاحبان قدرت حقیقت را محدود میکردند. هیچ سازمان سیاسیای وجود نداشت که اجازه بیان دیدگاههای جایگزین یا سعی در ایجاد رابطه با مردم با ارائه دیدگاههای متفاوت را عرضه کند بلکه تبلیغات فقط به نخبگان جامعه محدود میشد. (احمد رشتی، 100:1383) تحریف واقعیت، سانسورهای خبری، خبرسازی، از عمده مواردی است که امروز شبکههای بزرگ رسانهای و به عبارتی اصحاب رسانهها در حیطه فعالیت خود، استفاده میکنند. رسانههای جمعی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر افکارعمومی عموماً در مسائل سیاست خارجی به عنوان ابزاری در دست صاحبان قدرت عمل میکنند. بنابراین، تنشهای بنیادی میان سیاست خارجی و رسانهها به ندرت بروز میکند. از این دیدگاه عوامل متعددی در پیدایش این وضعیت دخیلاند. این عوامل عبارتاند از: وابستگی شدید رسانهها به منابع دولتی برای تفاسیر خبری؛ فقدان رقابت عمومی مسابقات تبلیغاتی و استفاده از سلاحهای ایدئولوژیک نظیر ضدکمونیسم، یک دشمن خبیث، یا تهدیدهای بالقوه امنیت ملی. (جرجیس، 98:1382) بنابراین تقویت پایگاههای ارتباطی و رسانهای در زمره اهداف دولتها به دلیل تأثیرگذاری هرچه بیشتر و نیز تحت کنترل گرفتن اذهانعمومی در سطح کشوری، منطقهای و یا جهانی مورد توجه قرار میگیرد. بررسی ابعاد عملیات روانی ایالات متحده روی مردم کشور امریکا پیش از جنگهای ویتنام، کره، جنگ اول و دوم خلیجفارس، جنگ افغانستان و نیز جنگ عراق نشاندهنده استفاده از بعد تبلیغات و افکارسازی توسط مقامات ایالات متحده امریکا در این جنگها محسوب میشود. امروز مقام و موقعیت یک کشور در جامعه جهانی و جایگاه آن در سلسله مراتب جهانی با توانمندی رسانهای آن کشور گره خورده است. اگر کشوری بخواهد در عرصه بینالمللی نقش مؤثری ایفا کند، باید بتواند دیپلماسی رسانهای هماهنگ و مؤثری را به اجرا درآورد. (ابرار معاصر، 53:1383) با توجه به اینکه ایالات متحده در سطح جهان ابزارهای بسیار کارامدی را از لحاظ رسانهای، ماهوارهای و مطبوعات و… در اختیار دارد لذا القای تفکرات همسو با سیاستهای متخذه به مخاطبان، امری عادی و رایج است. پس از 11 سپتامبر جنگ روانی ویژهای علیه مسلمانان شروع شد. در عملیاتی چند مرحلهای مقامات کاخ سفید مقدمات حمله به افغانستان و سپس عراق را فراهم کردند. بوش در سخنرانی خود در کنگره به تاریخ 20 سپتامبر 2001 گفت: «امریکا امروز بیدار و متوجه خطر است و موفق به دفاع از آزادی است. غم ما به خشم و خشم ما به عزم مبدل گشته است. چه دشمنان را به کیفر برسانیم و چه کیفر را به آنها برسانیم، به هر حال عدالت اجرا خواهد شد. (علی بابایی، 641:1384) در عصر حاضر بهرهگیری از موضوع تروریسم به یکی از رایجترین شیوههای عملیات روانی تبدیل شده است و میتوان ادعا کرد که بیشتر عملیات روانی بینالمللی امریکا علیه دیگر کشورها با بهکارگیری عملیات تروریستی اجرا میشود. (سبیلان اردستانی، 65:1384) جهان اسلام و فرافکنی رسانهای غرب امروز جهان اسلام از نظر رسانههای غربی سرمنشأ گروههای تروریستی است. هرچند که برخی از گروههای تروریستی از جوامع اسلامی رشد کردهاند، اما جهان اسلام خود قربانی تروریسم بوده است. وجود گروههایی چون القاعده، انصار الاسلام و… مصداق تروریستی بودن تمامی جنبشهای اسلامی و گروههای آزادیخواه مسلمان نیست. هرچند که ایالات متحده پس از هر حادثه مخرب و تروریستی نگاه خود را به سوی مسلمانان سوق میدهد و به کمک رسانهها سعی میکند مسلمانان را متهم جلوه دهد، اما گذشت زمان واقعیت را روشن میکند. پیش از آنکه گرد و غبار ناشی از بمبگذاری ساختمان فدرال در اوکلاهماسیتی در آوریل 1995 فرو نشیند، برخی از کارشناسان تروریسم در رسانههای امریکا، اعراب، مسلمانان و خاورمیانهایها را با این انفجار مرتبط میدانستند. با این حال شواهد ارائه شده به اف.بی.آی و وزارت خارجه امریکا نشاندهنده حقایقی غیر از این بود. (جرجیس، 94:1382) اجرای عملیات روانی و کاربرد موضوع تروریسم در آن، به پس از 11 سپتامبر منحصر نیست بلکه سالهاست که ایالات متحده و نیز برخی از کشورهای غربی درخصوص برانگیختن اذهانعمومی در قبال مسلمانان فعالیت میکند. پس از 11 سپتامبر نیز موجی از ترس و وحشت از حملات تروریستی جوامع غربی را فرا گرفت، رسانهها نیز با توجه به استراتژی اسلامستیز خود در زمینه بزرگنمایی خطر اسلام و مسلمانان در صدد برآمدند موجی از شوک، ترس و نفرت را نسبت به مسلمانان پدید آورند و با تبلیغات منفی و بزرگنمایی موضوعات نادرست به نفی رفتارهای مداراگونه پس از 11 سپتامبر بپردازند. در حوادث 11 سپتامبر، شبکه سی.ان.ان در مرحله اول نخست تروریستها را دشمن مردم و امنیت امریکا معرفی کرد و در مرحله دوم تروریستها را همان مسلمانان دانست و در مرحله سوم در پناه واقعیتسازی رسانهای زمینه مبارزه با تروریستها را در هر جا و هر شکل مهیا ساخت. (دهشیری، 67:1385) این در حالی است که غرب سیاست خوب خود را با دولتهای عرب حفظ میکند و از طریق رسانهها علیه مسلمانان تبلیغات گستردهای راه میاندازد و ذهنیت مردم جهان را نسبت به جهان اسلام کدر و همراه با ترس و ترور معرفی میکند. (کریمی پاشاکی، 7:1386) تروریسم رسانهای و ایران به کارگیری واژگانی چون تروریست، سلاحهای کشتارجمعی، بمب هستهای، بنیادگرایی، صدور انقلاب، جنگ تمدنها و بسیاری از کلمات مشابه که از طریق کانالهای متعدد تلویزیونی و رادیویی و نیز ماهوارهای و… بر اذهان مردم نقش میبندد، نتیجه سیاستهای دولتهای به منظور ایجاد جنگ روانی علیه دولتها و یا گروههایی است که با آنها تضاد منافع و یا ایدئولوژیک دارند. ساخت مجموعههای مستند، فیلمهای غیرواقعی از خشونت در ایران، نابرابری زنان و مردان و… همچنین ارسال آنها برای میلیونها بیننده روشهایی است که غرب با تحریف اذهانعمومی برای تحت فشار قراردادن جمهوری اسلامی به کار میگیرد. اخیراً نیز سینمای هالیوود با ساخت فیلمی به نام 300 مستقیماً مبارزه فرهنگی خود را با تمدن ایرانی آغاز کرد. در این فیلم که ایرانیان مردمی وحشی و بدوی نشان داده شدهاند، تاریخ چند هزار ساله تمدن ایرانی را تحتالشعاع خود قرار داده است. آیا ساخت چنین آثاری نوعی تروریسم رسانهای غرب علیه ایران به حساب نمیآید؟ تروریسم رسانهای را میتوان از دو دیدگاه بررسی کرد؛ نخست آنکه رسانهها به ابزاری برای شهرت تروریستها تبدیل شده و واژه تروریسم رسانهای برای اشاره به روش پیچیده بهرهبرداری تروریستها از پوشش رسانهای اعمال خود، ابداع شده است. (ابرار معاصر، 261:1384) و دیگر، آنچه که مدنظر این مقاله است یعنی با در نظر گرفتن این تعریف از تروریسم که: هرگونه عملی که با هدف سیاسی و به منظور تحقق اهداف سازمانی و یا گروهی صورت گیرد و از لحاظ جانی، اقتصادی و حیثیتی برای افراد، سازمانها و نیز دولتها نتیجهای مخرب داشته باشد، فرافکنی رسانهای و انجام عملیات روانی و نشر اخبار خلاف واقع با استفاده از امکانات ارتباطی و رسانهای را تروریسم رسانهای میگویند. چرا که اینگونه اقدامات میتواند تأثیر مستقیمی بر اعمال تحریمها و یا تخریب وجهه جهانی کشوری داشته باشد. بنابراین میتوان مجموعه فعالیتهایی را که خلاف واقعیتهای موجود برای تروریست جلوه دادن ایران و یا از طریق بنگاههای خبرپراکنی غرب جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی در صحنه بینالمللی به حساب آوردن، تروریسم رسانهای علیه ایران قلمداد کرد. ظهور انقلاب اسلامی و آغاز عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ظهور انقلاب اسلامی رویدادی بود که خارج از کنترل ایالات متحده و فراسوی باورهای غربی و استکباری در سال 1979 رخ داد. شاید اگر ایران در نقطهای جغرافیایی به غیر از موقعیت حاضر قرار داشت، وقوع انقلاب حساسیت مقامات امریکایی را اینگونه برنمیانگیخت. انقلاب ایران که برخاسته از عزم مردم برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی و نیز تاراج ثروتهای ملی توسط ایادی رژیم و نیز کشورهای بیگانه صورت پذیرفت، ایالات متحده را سخت برآشفت و بعد از به ثمر رسیدن انقلاب، موجی از اتهامات علیه جمهوری اسلامی به راه انداخته شد که اذهان عمومی دنیا را تحت تأثیر خود قرار داد. امریکا در سال 1980 روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و در سال 1984 این کشور را در فهرست کشورهای هوادار تروریسم قرار داد. (جرجیس، 223:1382) از عمده موضوعاتی که امریکا به استناد آن ایران را تروریسم مینامد و در اظهارنظرهای رسمی مقامات ایالات متحده نیز میتوان آن را به روشنی مشاهده کرد: 1. مسئله صدور انقلاب 2. گروگانگیری سفارت ایالات متحده در ایران 3. حمایت از گروههای اسلامی و به اصطلاح شرکت در برخی از حوادث تروریستی 4. پیگیری سیاستهای هستهای و تلاش برای به اصطلاح دستیابی به سلاحهای کشتارجمعی و هستهای کلینتون (رئیسجمهور سابق امریکا) ایران را متهم کرد که تلاش میکند منطقه را بیثبات کند و با پشتیبانی از تروریستها و تمایل به داشتن سلاحهای هستهای صلح را به خطر اندازد. (پیشین، 230:1382) عوامل مذکور در شکلدهی موضوعی جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران که در قالب محوریت تروریسم گنجانده میشود نقش به سزایی دارد. تبلیغات حول محورهای عنوان شده از بعد از انقلاب تاکنون ادامه داشته و فرافکنی رسانهها به تبعیت از اهداف سیاسی، ایران را به کشوری حامی تروریسم در جهان معرفی میکند. این موضوع حتی فراتر از مرزهای ایران رفته و مسئله اسلام و مذاهب سنی و شیعه را تحت تأثیر قرار داده است و به تقسیمبندی اسلام خوب و اسلام بد میپردازد. غرب انقلاب ایران و سیر حاکم در جمهوری اسلامی را جزئی از اسلام بد، افراطی و بنیادگرا معرفی میکند و آن را مخالف با ارزشهای دمکراتیک مدنی میداند. این در حالی است که قدرت تشیع در ایجاد امت اسلامی و وحدت در جهان اسلام علت وجود تمامی این برداشتها و اتهامات است. حکومت ایالات متحده هرگز پیش از این در معرض اینگونه رویارویی سازشناپذیر قرار نگرفته بود. القاب و عناوینی نظیر افراطی، تروریست و متحجر که در دهه 1950 و 1960 برای ملیگرایی عرب به کار میرفت، اکنون برای انقلاب اسلامی ایران به کار برده میشود. (پیشین، 1382:88- 89) به کارگیری شیوههای گوناگون جنگهای تبلیغاتی علیه انقلاب اسلامی، با استفاده از ابزارهای گوناگون رسانهای و انتشار صحنههای ساختگی و وحشیانه منتسب به خشونتگرایی در ایران نه تنها زیر سؤال رفتن ماهیت انقلاب اسلامی را در پی دارد بلکه اعتبار جمهوری اسلامی ایران را در عرصه بینالمللی کاهش خواهد داد. در نتایجی که از یک نظرسنجی در ایالات متحده به دست آمده، عنوان شده است: از نظر مردم امریکا، کشورهای کره شمالی، عراق [دوران صدام] و ایران بزرگترین عاملان تهدید برای امنیت ملی امریکا و صلح جهانی محسوب میشوند. البته چین نیز نگرانیهایی را در این زمینه ایجاد کرده است. امریکاییها معتقدند که در حوزه منافع استراتژیک ایالات متحده، خاورمیانه و خاور دور از مهمترین مناطق به شمار میآیند. (rissna.ir) صدور انقلاب نخستین مسئلهای که پس از روی کار آمدن انقلاب اسلامی در ایران، ذهن غرب را به خود مشغول کرد، احتمال وقوع یک انقلاب فراگیر و طغیان عظیم در منطقه استراتژیک خاورمیانه بود که مسلماً دستاوردها و منافع غرب به ویژه ایالات متحده را با تهدیدی جدی مواجه میکرد. وقوع انقلاب ایران و همزمان با آن بروز شورشهایی در کشورهای منطقه از جمله در عربستان که منجر به اشغال دو هفتهای مسجدالحرام در شهر مکه شد، از عواملی بودند که به این احتمال صورتی واقعی میبخشیدند. ایالات متحده شورش جمعی از مسلمانان در مسجد الحرام را که مصادف با انقلاب اسلامی بود بر علیه انقلاب اسلامی به کار برد. (جرجیس، 1382:89 – 88) این در حالی بود که بعدها مشخص شد که ایران در این ماجرا دخالتی نداشته است. ایالات متحده صدور انقلاب را چون صدور خشونت و ناامنی میدانست و مسلماً در صورت فراگیر شدن انقلاب در منطقه موقعیت رژیم صهیونیستی به تزلزل میافتاد. این موضوع در تضاد کامل با منافع ملی و دکترینهای بینالمللی امریکا بود. پس از به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی، ایران به یکباره از جزیره امن تبدیل به کشوری تروریستی شد. گری سیک اعتقاد دارد: پیروزی انقلاب اسلامی ایران در فوریه 1979 باعث برانگیخته شدن و انفجاری از عملکردهای افراطی از جانب ایران شد که تنها نامی که شایسته آن است تروریسم است. (Sick, 2003) تضاد منافع ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران باعث شد که امریکا از همان آغاز با جمهوری اسلامی ایران مخالفت کند. برخی از سیاستمداران غربی اعتقاد داشتند انقلاب ایران به سمت کشورهای چپ همچون شوروی سابق گرایش داشته و این انقلاب بنا به اندیشههای کمونیستی شکل گرفته است. دیوید اوون ، وزیر خارجه وقت انگلیس، طی صدور یک بیانیه، به روشنی موضع کشورش را در برخورد با حرکت انقلابی مردم ایران، جانبداری رسمی از محمدرضا پهلوی و ادامه حکومت سلسله پهلوی اعلام کرد. (محمدی، 19:1385) غرب در عین حال که به منظور خشکاندن ریشههای اسلام مبارزهای نامحسوس را آغاز کرده بود و برای سکولار کردن جوامع اسلامی گام برمیداشت، شاهد ظهور انقلابی متفاوت از انقلابهای معاصر که دستاوردهای غرب را با چالش جدی مواجه میکرد، بود. بنابراین برای تخریب چهره انقلاب با برچسبهایی چون تروریست و تلاش برای گسترش انقلاب، نخستین گامهای خود را برای مبارزه با انقلاب اسلامی برداشت. از آنجا که صدور انقلاب در اندیشه سیاسی غرب نتایجی بسیار زیانبار در منطقه پر اهمیت خاورمیانه داشت لذا آن را با صدور خشونت و هرج و مرج یکی دانسته و ایران را به آشوبطلبی در منطقه متهم کردند.(Byman, 2005) این در حالی است که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) منظور از صدور انقلاب را چنین عنوان داشتهاند: «ما که میگوییم اسلام را ما میخواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچون چیزی نه ما گفتیم و نه ما میتوانیم. اما آنکه ما میتوانیم این است که به وسیله دستگاههایی که داریم، به وسیله همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات، به وسیلهگروههایی که در خارج میروند، اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم.» (امام خمینی(ره)، 1379:364) و در جای دیگر عنوان فرمودند: «ما که میگوییم میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم، نمیخواهیم با شمشیر باشد بلکه میخواهیم با تبلیغ باشد.» (پیشین، 72:1379) با توجه به این موضوع ایران باید در پیشاپیش یک انقلاب جهانی ضداستکباری قرار گیرد، پیام خود را در همهجا پخش کند و ائتلافی مرکب از ملتهای مستضعف به وجود آورد. اما لازم بود این هدف بدون توسل به خشونت به دست آید. (هانتر،1380:215) علیرغم این موضوع ایالات متحده این استنباط را که ایران از نیروهای نظامی خود کمک گرفته تا حاکمیت قانون خداوند را در سراسر دنیا پخش کند (Byman, 2005) به عنوان رویکرد خشونتآمیز انقلاب اسلامی تبلیغ میکند. آنها معتقدند هدف رژیم انقلابی ایران، صادر کردن انقلاب به قسمتهای دیگر منطقه بوده و با این منظور باید قدرتهای دیگر (یعنی اسرائیل و امریکا) را به زور از منطقه بیرون کند و حقانیت و مشروعیت داخلی خود را تحکیم بخشد. بنابراین ترور فقط ابزاری مهم در صادر کردن انقلاب نبوده است اما با توجه به هزینه و خطر کم از سوی ایران انجام و نیز ثابت شده که مؤثر است. (Woodrow Wilson, 2006) همانطور که گفته شد، هدف از به کارگیری این استعارهها زیر سؤال بردن ماهیت انقلاب اسلامی و فرافکنی به عنوان انقلابی خشونتطلب که برای دستیابی به خواستههای خود نه تنها از خشونت در داخل کشور استفاده میکند بلکه برای تثبیت مواضع خود در منطقه و جهان با عنوان صدور انقلاب، وحشت و ارتجاع را گسترش میدهد. این در حالی است که بحث صدور انقلاب تنها به انقلاب اسلامی ایران محدود نمیشود، انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و بسیاری از انقلابهای مهم جهان معاصر به منظور گسترش اندیشههای انقلابی، از مسئله صدور انقلاب بهره گرفتند و نیز بسیاری از کشورهای غربی برای ساخت زیربناهای فعلی نظام خود نیز از آن بهره میگیرند. گروگانگیری و مسئله تسخیر لانه جاسوسی از وقایع ماندگار در تاریخ دیپلماتیک ایران و ایالات متحده ماجرای تسخیر سفارت امریکا توسط جمعی از دانشجویان انقلابی بوده است و بسیاری از رویکردهای ایالات متحده با ایران متأثر از این حادثه بود. بیاغراق نیست اگر گفته شود: احساس تحقیر و سرافکندگیای که امریکاییها پس از این رویداد گریبانگیرشان شد، بر بسیاری از مسائل دیپلماتیک مرتبط بر ایران تأثیر گذاشت. تسخیر لانهجاسوسی در 4 نوامبر 1979 به دست جمعی از دانشجویان پیرو خط امام(ره) صورت گرفت. دلایل بسیاری را برای وقوع این ماجرا بیان کردهاند از جمله مهمترین آنها میتوان، اجازه ورود شاه به امریکا، بازنگرداندن داراییهای به تاراج رفته ایران توسط شاه و خانوادهاش، تحویل ندادن مقامات سابق ایران برای انجام محاکمه و… نام برد. گری سیک مشاور ارشد کاخ سفید در کتاب همه چیز فرو میریزد میگوید: «این خبر (اشغال سفارت امریکا در تهران) مرا متعجب نکرد؛ زیرا ما از دو هفته پیش که به شاه اجازه داده شده بود وارد ایالات متحده شود، انتظار درگیری و خشونت را داشتیم.» (سیک،1384:243) مسئله گروگانگیری تیتر اول رسانهها در آن دوره بود به طوری که بدون در نظر گرفتن مدارک و شواهد به دست آمده از سفارت، عوامل تسخیر و نیز جمهوری اسلامی ایران را محکوم میکردند. در طول 444 روز اسارت دیپلماتهای امریکایی که در ایران از آنها به عنوان جاسوس نام برده میشد، به کرات موضوع کشته شدن تعدادی از گروگانها اعلام شد این در حالی بود که خلاف این موضوع ثابت شد. تسخیر سفارت [لانه جاسوسی] امریکا در سال 1979 توسط گروهی از دانشجویان و زندانی کردن گروه زیادی از دیپلماتهای امریکایی به مدت 444 روز با رضایت صریح دولت ایران، وضعیت روابط ایران با ایالات متحده و بسیاری از دیگر کشورها را تعیین کرد. ایالات متحده و بیشتر کشورهای دنیا این عمل را به عنوان یک نمونه اصلی تروریسم تحت حمایت دولت، قلمداد کردند.(Sick, 2003) تبلیغات کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده بر نبود امنیت برای اتباع خارجی با اشاره به این رویداد تاریخی امروز نیز به چشم میخورد. اما تسخیر لانه جاسوسی وجهی از صورتهای حق دفاع مشروع و پیشگیرانه محسوب میشود چرا که هدف از این کار اعتراض به 25 سال مداخله امریکا در امور داخلی ایران بود که از دخالت در کودتای 28 مرداد سال 1332 آغاز شده و با پناه دادن به شاه مخلوع در امریکا، در پاییز سال 1358، به اوج خود رسیده بود. دانشجویان پیرو خط امام(ره)، قصد داشتند از این طریق صدای اعتراض خود را نسبت به مداخلهجوییهای امریکا، به گوش جهان برسانند و این کشور را به استرداد شاه جنایتکار مجبور کنند. (شاه علی، 1385:338) ایران و حمایت از گروههای تروریست در گزارش وزارت امور خارجه ایالات متحده درباره تروریسم (سال 2005) عنوان شده است: ایران هنوز بیشترین فعالیت را در میان کشورهای حامی تروریست دارد (United States Department of State, 2006) متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم «دو وجه دارد وجه اول برای کشورهای غربی، حربهای است علیه گسترش نفوذ معنوی ایران در کشورهای تحت سلطه غرب بدین معنی که غرب میکوشد نشان دهد که اگر ایران در کشورهای دیگر از نظر ایدئولوژیکی نفوذ پیدا کرده است، این نفوذ با استفاده از خرابکاری، ایجاد رعب و وحشت و ترساندن سران و مسئولان آن کشور است و نه نفوذ معنوی و خودجوش که عمق و گسترش زیادی داشته باشد. وجه دوم این استفاده آن چیزی است که در روانشناسی اجتماعی به اصل سپر بلا معروف است. طبق این اصل وقتی ما با مشکلی مواجه میشویم که خود عامل ایجاد آن مشکلاتیم و گریزی از آن نداریم، به دنبال یک سپر بلا میگردیم تا همه گناهها را به گردن آن بیاندازیم و برای اشتباهات خود توجیهی فراهم کنیم». (کریمی، 1372) بنابراین غرب با توجه به مشکلاتی که در داخل کشورهای خود دارد سعی دارد با تروریست جلوه دادن کشورهایی چون ایران افکارعمومی مردم خود را از موضوعات و یا مشکلات داخلی، به این مسائل سوق دهد و یا نوقلمروخواهی خود را تحت مبارزه با تروریسم توجیه کند. مسئله حمایت ایران از گروههای تروریست بیشتر به مسئله فلسطین بازمیگردد و ایدهای برای رسانهها در خصوص متهم کردن ایران به حمایت از گروههای تروریست تبدیل شده است. این در حالی است که مسئله فلسطین مورد بیمهری سازمانهای بینالمللی قرار گرفته است. علیرغم محکومیتهای متعدد رژیم صهیونیستی در خصوص انجام جنایات وحشیانه در فلسطین، دخالت ایالات متحده آنها را بیاثر نموده است. رسانههای غربی به تأثیر از دیدگاه سیاسیون حاکم، ایران را طرفدار ترور و عملیاتهای شهادتطلبانه میخوانند و از ایران به عنوان پناهگاه تروریستها و نیز آموزشدهنده گروههای تندرو یاد میکنند. حمایت از گروههایی چون حماس، فتح، حزبالله و حتی در برخی از موارد القاعده! در برنامههای تبلیغاتی علیه ایران جای دارد. «عوامل القاعده اجازه داشتند تا به راحتی در سراسر ایران سفر کنند. در مرز گذرنامههای عوامل سعودی مهر نخورده بود و حداقل 8 نفر از هواپیماربایان 11 سپتامبر بین اکتبر سال 2000 و فوریه سال 2001 از این کشور عبور کردند … و نیز عنوان میشود زرقاوی به مدت چند سال تحت حمایت جمهوری اسلامی در ایران زندگی کرد (A.Levitt, 2005) این در حالی است که گروه طالبان و القاعده تضادهای بارزی از لحاظ ایدئولوژیک با ایران داشته و جای یادآوری است که چندین نفر از خبرنگاران و دیپلماتهای ایرانی به دست این گروه به شهادت رسیدهاند. رسانههای غربی ایران را به شرکت در بمبگذاری در مقر نیروهای امریکایی در سال 1983 در بیروت و نیز در بمبگذاری سفارت اسرائیل در آرژانتین (ماجرای آمیا) و همچنین بمبگذاری الخوبر (1996) و… متهم مینمایند. بیشترین گزارشهای ارائه شده توسط وزارت امور خارجه، کنگره، کمیته مبارزه با تروریسم و… پیرامون حمایت ایران از گروههای تروریستی بوده و میباشد. حتی عنوان میشود: در سال 1981، کمی بعد از ظهور انقلاب ایران، تهران برای آزادسازی بحرین در انجام کودتا بر ضد خانواده الخلیفه که حاکم بر بحرین بودند، به افراد جبهه اسلامی شیعی کمک کرده است. (Byman, 2005) حمایت از برخی گروههای تندرو در عراق، افغانستان، عربستان و… از مجموعه اطلاعاتی است که غرب با انتشار آن سعی در مخاطرهآمیز جلوه دادن وجهه ایران در میان کشورهای منطقه دارد. گری سیک در قسمتی از مقاله خود با عنوان ایران؛ مقابله با تروریسم خاطر نشان میکند: البته، ممکن است ایران اغلب به دروغ متهم شود، مسئولیت بسیاری از این وقایع و جنایتها هرگز مشخص نشده است و میزان مسئولیت رسمی ایران ممکن است اغراقآمیز بیان شود. (Sick, 2003) در سالهای اخیر نیز جنگ عراق، بهانهای به دست ایالات متحده داده که ایران را به دخالت در مسائل داخلی آن کشور و کمک به نیروهای آشوبطلب برای ایجاد بیثباتی متهم کند. انرژی هستهای و سلاحهای کشتارجمعی از جمله مواردی که ایالات متحده و کشورهای غربی بر متوقف کردن آن تأکید زیادی دارند، فعالیتهای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران است. امروز، دستیابی به فناوری صلحآمیز هستهای برای هر کشوری امتیازی جهانی محسوب میشود و از میزان وابستگی به کشورهای دارای این فناوری میکاهد. بنابراین، دستیابی ایران به چرخه کامل سوخت هستهای و نیز غنیسازی اورانیوم، جایگاه ایران را در منطقه و جهان مستحکم خواهد کرد که این موضوع نگرانی غرب را برانگیخته است. چرا که، خودکفا شدن ایران در زمینه هستهای و با توجه به اینکه کشور در شاهراه انرژی جهان واقع است، به طور حتم از وابستگی ایران به غرب و شرق میکاهد و ایران به یک قدرت منطقهای تبدیل خواهد شد. بنابراین، نیاز به به وجود آوردن توهم ایران اتمی مساوی است با بمب هستهای و در نهایت، جنگ هستهای برای همراهسازی افکارعمومی و فشار برای توقف فعالیتهای صلحآمیز اتمی ایران در دستور کار جنگ روانی غرب علیه ایران قرار دارد. انجام اینگونه جنگهای روانی مشروعیت دستیابی ایران به انرژی صلحآمیز هستهای را با چالش مواجه میکند. رسانههای غربی با خطرناک جلوه دادن تلاش جمهوری اسلامی در زمنیه فعالیتهای هستهای آن را خطرناک و تهدیدکننده امنیت جهانی قلمداد کردهاند. و نیز خبرگزاریهای رژیم صهیونیستی نیز فعالیت هستهای ایران را به منظور دستیابی به بمب اتمی و نیز خطری برای بقای خود ارزیابی میکند. این در حالی است که طبق گزارشهای آژانس انرژی اتمی ایران بیشترین همکاری را با آژانس داشته و تاکنون هیچ انحرافی در برنامههای هستهای ایران مشاهده نشده است. ایجاد جو ترسناک از فعالیتهای نظامی ایران و نسبت دادن آن به سلاحهای میکروبی، شیمیایی و هستهای متشنج شدن اذهانعمومی را در پی داشته است و پایگاههای رسانهای غرب شدیداً بر روی فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران فرافکنی میکنند تا اعتبار آن را در میان افکار جهانیان مخدوش کنند. با این وجود، اقدامات جمهوری اسلامی ایران برای خنثیسازی این فرافکنی میتواند نقش مهمی در همسوسازی افکارعمومی داشته باشد. اجازه بازدید از تأسیسات هستهای به بازرسان فراتر از تعهدات ایران به آژانس و نیز پیشنهاد مشارکت در ساخت نیروگاههای هستهای در کشورهای حوزه خلیجفارس و نیز کشورهای منطقه از دیگر اقداماتی بود که حداقل نتیجه آن جلب اعتماد مردمی، در کشورهای همسایه با توجه به نظرسنجیهای انجام شده بود. ارتباط موضوعی تروریسم و بمبهستهای از نظر رسانههای غربی در این است که با توجه به اینکه ایران به اصطلاح به عنوان بزرگترین حامی تروریسم در دنیا محسوب میشود بنابراین امکان دارد که با تجهیز سلاحهای نامتعارف و نیز دستیابی به بمب اتمی، خود از اینگونه سلاحها در تقابلهای منطقه و نیز بینالمللی استفاده و یا فناوری آن را در اختیار دیگر گروههای تروریست قرار دهد. امری که در خصوص عراق عنوان شد و زمینه لازم برای حمله به این کشور را فراهم کرد. ایالات متحده قبل از حمله به عراق تبلیغات فراوانی در خصوص وجود سلاحهای کشتارجمعی در این کشور منتشر کرد. «وقایع پیش از جنگ و اشغال عراق نشان داد که رسانههای امریکایی توانایی آن را داشتند که به ما بقبولانند که اقدام بعدی صدام حسین، ایجاد قارچ اتمی بر فراز شهر نیویورک است! تبلیغاتی نظیر دارا بودن سلاحهای کشتارجمعی توسط صدامحسین، ارتباط با القاعده و وقوع احتمالی وقایع 11 سپتامبر، بارها از سوی رسانهها تکرار شد، تا خواست عمومی مردم به سوی جنگ سوق پیدا کند و صدام در همه دنیا به ویژه کویت که از سوی او اشغال شده بود، منفورتر گردد.» (چامسکی، 2005) استفاده از چنین عناوینی و استناد به مدارک و شواهدی دروغین و بزرگنمایی تبلیغاتی نتیجهای جز همراهی افکارعمومی با شروع جنگ در عراق دربر نداشت. از آنجا که «میتوان کانالهای تلویزیونی را عوض کرد اما نمیتوان خبرها را تغییر داد.» (پنری، 1384) پس از انجام جنگ روانی علیه فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران، رسانهها میتوانند در عین حال که در بسیاری از موارد صحت و اعتبار ادعاها درخصوص تخطی از فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران مسجل نبوده و به ثبت نرسیده و قضاوتها در این خصوص آمیخته با احتیاط و گمانهزنی است (چیپمان، 1384)، را تبدیل به تهدیدی جدی علیه مردم امریکا و سایر کشورهای غربی نماید به اصطلاح افکارعمومی را برای جنگ با ایران اتمی آماده کنند. نتیجهگیری پس از گذشت 5 سال از جنگ ایالات متحده با تروریسم، القاعده متلاشی نشده و عراق ثبات نیافته است، بلکه هدف نهایی ایالات متحده جنگ با تروریست یا برچیدن سلاحهای کشتارجمعی نبوده بلکه تثبیت حضور خود در منطقه خاورمیانه و به اصطلاحی نوقلمروخواهی بوده است. این در حالی است که توانمندی رسانهای و تبلیغاتی به عنوان بازویی قدرتمند بسیاری از مردم جهان را مجاب کرد که طالبان و صدام تهدیدی برای صلح و ثبات جهانی محسوب میشوند. سالهاست که ایران توسط ایالات متحده به عنوان بزرگترین پشتیبان تروریسم در دنیا معرفی میشود و این موضوع به همراه تبلیغات کانالهای تلویزنی رادیویی و سایتهای اینترنتی در حال پشتیبانی است در حالی که حمایت از برخی گروههای فلسطینی که برای ازادی سرزمینشان فعالیت میکنند طبق منشور سازمانملل دفاع مشروع لقب میگیرد نه تروریسم. جمهوری اسلامی ایران میتواند در این برهه از زمان با استفاده از ابزارهای رسانهای در اختیار و نیز گسترش آن تلاش خود را برای جلب افکارعمومی جهانیان بکار گیرد و نیز دفاتر سفارتخانههای ایران در کشورهای مختلف میتوانند با برپایی مراسمها، سخنرانیها، نمایشگاهها و … نسبت به آشناسازی افکارعمومی با ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایند. همچنین، همگام با اقدامات رسانهای، میتوان با گسترش صنعت توریسم در عین حال که فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی را به جهانیان عرضه داشته، قسمتی از شرایط سیاسی و اجتماعی کشور را در معرض دید گردشگران قرار داد. گسترش مناسبات با کشورهای همسایه و ایجاد نظامهای منطقهای از دیگر روشهای ثباتبخشی و تأثیرگذاری محسوب میگردد. در عین حال همکاری با نهادهای بینالمللی تا زمانی که حقوق ملت ایران را تحتالشعاع قرار نداده است، از هر گونه قانونی نمودن اقدام علیه جمهوری اسلامی میکاهد. برگزاری سمینارهای بینالمللی در خصوص تروریسم با هدف تفکیک جنبشهای مقاومت از گروههای تروریستی، استفاده از مکانیسم گفتوگو و قدرت چانهزنی و… که تمامی این موارد باید ابتداً با یکسو نمودن استراتژی کشور در قبال تروریسم صورت بپذیرد، میتواند مؤثر باشد. و نیز باید رفتار گروههای مبارز مورد حمایت را، در بهکارگیری ابزارهای خشونت، بررسی تا احیاناً مرز تروریسم و مجاهدت با هم در نیامیزد و موجبات به چالش کشیدن اقدامات جمهوری اسلامی ایران در این راستا فراهم نگردد.(کریمی پاشاکی، 1386، 22) منابع 1. احمد رشتی، جیهان (1383)، تبلیغات در رسانههای ارتباط جمعی، ترجمه عبدالجلیل شریزاده، جلد دوم، معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، قم: انتشارات ندای دوست. 2. ای جرجیس، فواز (1382)، امریکا و اسلام سیاسی، ترجمه سیدمحمد کمال سروریان، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی. 3. بابایی علی، غلامرضا (1383)، فرهنگ روابط بینالملل، متن سخنرانی بوش در کنگره امریکا در تاریخ 20 سپتامبر 2001، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه. 4. پرایس، وینسنت (1382)، افکارعمومی، ترجمه علی رستمی و الهام میرتهامی، تهران: انتتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی. 5. چامسکی، نوآم، امریکا بانی تروریسم، سایت باشگاه اندیشه، به نقل از ماهنامه سیاحت غرب شماره 33. 6. چیپمان، جان (1384)، برنامه تسلیحات راهبردی ایران، مترجم مصطفی شیرمحمدی، مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی، http://www.rissna.ir/PrintTK.asp?txtC=t8406281030001002 7. خمینی، سیدروحالله(1379)، صحیفه امام، جلد 18، چاپ سوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س). 8. دهشیری، محمدرضا (1385)، دشمن تراشی نومحافظهکاران، همشهری دیپلماتیک، سال اول، شماره ششم نیمه شهریور. 9. سبیلان اردستانی، حسن (1384)، نحوه صحیح پوشش رسانهای در مقابله با تروریسم، فصلنامه علمی پژوهشی عملیات روانی، سال سوم – شماره دهم – پاییز 1384، تهران: معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه. 10. سیک، گری(1385)، همه چیز فرو میریزد، ترجمه علی بختیاریزاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 11. شاهعلی، احمدرضا (1385)، انقلاب دوم (تسخیر لانه جاسوسی امریکا، آثار و پیامدها)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 12. کریمی، یوسف (1372)، جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه علمی ترویجی سیاست دفاعی سال اول – شماره 2 – بهار 1372 تهران: پژوهشکده علوم دفاعی – استراتژیک دانشگاه امام حسین(ع). 13. کریمی پاشاکی، سجاد (1386)، نگاهی شیعی بر مسأله ایران و تروریسم، ارائه شده در اولین مجمع کنگره بینالمللی فرهنگ مقاومت، تهران: اجلاسیه جهان اسلام قربانی تروریسم، اردیبهشت 86. 14. مؤسسه مطالعات راهبردی، نگرش مردم امریکا نسبت به امنیت ملی، سیاست خارجی و جنگ علیه تروریسم، http://www.rissan.ir/ViewTK.asp?txtC=k84032201020301001. 15. مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران (1383)، جنگ نرم 2: ویژه جنگ رسانهای، گردآوری و تدوین حمید ضیاییپرور، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران. 16. وس، پنری، دستان پنهان رسانهها، سایت عملیات روانی (www.arnet.ir)، به نقل از illumunati-news. 17. هانتر، شیرین (1380)، آینده اسلام و غرب، ترجمه همایون مجد، تهران: نشر و پژوهش فرزانروز 18. A.Levitt, Matthew (2005), Itanian State Sponsorship of Terror: wwwa.house.gov/international-relations/109/Levo21605.pdf. 19. Byman(2005), Daniel, Iran, Terrorism, and Weapons of Mass Destruction:www.cpass.georgetown.edu/Articles/Dans%20testimony.pdf 20. Sick, Gary (2003), Iran: Confronting Terrorism, the Washington Quarterly, Autumn 2003: www.twq/03autumn/docs/03autumn-sick-pdf 21. United States Department of State (2006), Country Reports on Terrorism 2005: www.Stat.gov/doments/ organization/654620.pdf 22. Woodrow Wilson(2006), Iran and Terrorism, Woodrow Wilson Interantional Center for Scholars: www.eisenhowerseries.com/pdfs/terrorism-06/final-2006-09-14.pdf.
مقالات مجله
نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
شماره مطلب: 11144
دفعات دیده شده: ۱۱۶۵۰ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش