Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • آقای بوش! مگر با چیز محکمی به سرت کوبیده اند؟/تروریست داخل عراق مخلوق شماست، آقای بوش!/آقای بوش! خفه شو و دهنت رو ببند! آقای بوش! مگر با چیز محکمی به سرت کوبیده اند؟/تروریست داخل عراق مخلوق شماست، آقای بوش!/آقای بوش! خفه شو و دهنت رو ببند!
    شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۷ ساعت ۷:۰۵

    آقای بوش! مگر با چیز محکمی به سرت کوبیده اند؟ کیت البرمن، مجری برنامه شمارش معکوس، در انتهای برنامه خود و در واکنش به مصاحبه بوش با سایت پلیتیکو، به مدت 12 دقیقه خطاب به بوش صحبت کرد. طی این 12 دقیقه البرمن بارها و با عصبانیت سیاست های دولت بوش را زیر سوال برد، به اعمال بوش لقب "دغل بازی های جنایتکارانه" داد، اطرافیان او را "کوتوله های عقب افتاده، شیاد، روانی و قاتلبن بی مروت نامید و به دیک چنی لقب "سیاستمدار نفت فروش مار صفت" داد. البرمن به طرز

    آقای بوش! مگر با چیز محکمی به سرت کوبیده اند؟ کیت البرمن، مجری برنامه شمارش معکوس، در انتهای برنامه خود و در واکنش به مصاحبه بوش با سایت پلیتیکو، به مدت 12 دقیقه خطاب به بوش صحبت کرد. طی این 12 دقیقه البرمن بارها و با عصبانیت سیاست های دولت بوش را زیر سوال برد، به اعمال بوش لقب "دغل بازی های جنایتکارانه" داد، اطرافیان او را "کوتوله های عقب افتاده، شیاد، روانی و قاتلبن بی مروت نامید و به دیک چنی لقب "سیاستمدار نفت فروش مار صفت" داد. البرمن به طرز بی نظیری جنایات و دروغ های کابینه بوش را در این 12 دقیقه افشا شده اند. به همین خاطر و همین طور به خاطر عبارت غیرمنتظره ای که در پایان قسمت خطاب به بوش به کار برد، این ویدیو به شدت بین کاربران اینترنت امریکایی محبوب شد. قسمت اول: امشب می رسیم به بیان دو نکته ای که خیلی از ما با خوش خیالی فکر می کردیم دیگه لازم نیست راجع بهش حرف بزنیم. بعد هم یک موضوع سومی که هیچ کس فکرش رو نمی کرد یک رییس جمهور هرگز در برابر عموم بیان بکنه...مگه اینکه محکم با یه چیزی کوبیده باشن به سرش یا اینکه کنترل کامل اعضا و جوارحش رو نداشته باشه؛ این اتفاق وقتی رخ افتاد که رییس جمهورمون همدردی اش رو با خانواده های سربازانی که در عراق کشته شده اند، ابراز کرد: او گفت که دیگر گلف بازی نمی کند! رییس جمهوری که عمری به حرکات کثیف عوام فریبانه متوسل شده و از سیاست گسترش رعب و وحشت برای رسیدن به اهداف خودش استفاده کرده، حالا این سموم رو داره از طرف حزبی که خودش و مک کین جزو اعضای اصلی اش هستن، به انتخابات 2008 تزریق می کنه. آقای بوش پیش بینی کرده که انتخاب یک رییس جمهور دمکرات، "منجر به حمله ی دیگری در خاک امریکا خواهد شد". این اظهار نظر خجالت آور، مقدس مآبانه و مهم تر از همه احمقانه دیروز و در طول مصاحبه با سایت سیاسی پلیتیکو و کاربران یاهو انجام گرفت. سوال مورد نظر این بود: "اگر ما سال دیگه از عراق بیرون بکشیم، بدترین اتفاقی که ممکنه بیفته چیه؟ بدترین سناریوی ممکن چه خواهد بود؟" و رییس جمهور پاسخ داد: " بدترین سناریوی ممکن اینه که نیروهای تندرو در خاورمیانه قدرت می گیرند که این خودش به حمله ی دیگری به امریکا منجر خواهد شد. مسئله ای که ما با آن روبه رو هستیم، بزرگتر از مسئله عراق است. این یک مبازره ایدیولوژیک با قاتلین بی احساسی است که حاضرند برای رسیدن به اهداف سیاسی خودشون آدم بکشند." آقای بوش! هنوز هم بعد از این همه سال نفهمیده اید که کابینه ای که شما تشکیل داده اید شامل "قاتلین بی احساسی است که حاضرند برای رسیدن به اهداف سیاسی خودشون آدم بکشند." قاتل ها کسانی اند که هم در گذشته و هم همین حالا در استخدام شما هستند و ممکنه روزی به اتهام جنایات جنگی محاکمه بشن! هنوز هم دستگیرتان نشده که این ملت داره در عراق خون می ده که شما به اهداف سیاسی تون برسید؟ این مبارزه ی ایدیولوژیکی که شما می گید داره داخل امریکا اتفاق می افته. این مبارزه ای است بین امریکایی هایی که به آزادی خودشون و همه ی ملت های دیگه احترام می گذارند و امریکایی ها مثل شما، حضرت آقا، که آزادی براتون یک مارک تجاریه! همانطوری که لایحه ی میهن پرستی تون یک مارک تجاری بی ارزش بود و همان طوری که محافظت از امریکا برای شما یک مارک تجاری است. ولی صبر کن! باز هم هست. شما همچنین گفتید که : عراق جایی است که القاعده و دیگر تندروها علیه ما عرض اندام کردند و ... شکست خواهند خورد!" قربان! آنها در عراق عرض اندام نکردند! شما بهشون اجازه دادید در عراق دور هم جمع شوند. یک جوری که انگار از اول نقشه همین بوده،‌ دولت شما مرزهای عراق را باز نگه داشت؛ اون هم براساس اون استراتژی پس از جنگ احمقانه تون که "از ما به عنوان نیروهای رهایی بخش استقبال خواهند کرد". دقیقا انگار که از اول نقشه همین بوده،‌ دولت شما تخم نفرت رو در قلب نسل جوان دیگری که در آینده تروریست خواهند شد کاشت. دولت شما بود که اجازه داد زیرساخت اجتماعی عراق از هم فروبپاشه که بعد بتونین با یک دولت دستبوس متمایل به امریکا جایگزینش کنین! این دولت شما بود که در عراق از مزدوران بی رحم و مروتی استفاده کرد که به مردم بی سلاح شلیک می کنن و بعد از هر گونه پیگیری قضایی در هرجای دنیا به کمک دولت شما فرار می کنند. تروریست داخل عراق مخلوق شماست، آقای بوش! فریاد البرمن بر سر بوش (قسمت دوم) افتضاح عراق، افتضاح شماست، آقای بوش! شما و اون روانی هایی که دور خودتون جمع کردید و فرمان قوی ترین کشور دنیا رو دادید دستشون و بهشون اجازه دادید هر مزخرفی رو که می خوان تو حلق همه ی سازمان های امنیتی دنیا فرو کنند و هر کسی رو که مقاومت می کرد مجازات کنن. قسمت دوم: نکته ی دوم رو یک کاربر یاهو مطرح کرد. آقای بوش بهتر بود که از خیر جواب دادن به این سوال می گذشت یا می رفت بیرون و الکی می گفت که چنی صداش کرده. سوال این بود که " آیا احساس می کنید در زمینه ی عراق گمراهتون کردن؟" بوش جواب داد: "می حس می کنم....من حس می کردم واقعا سلاح های کشتار جمعی [در عراق] وجود داشتند...می دونین...گمراه کردن واژه ی زیادی غلیظیه. انگار که قصد و نیتی در کار بوده. فکر نمی کنم..فکر نمی کنم که نیتی در کار بوده. نه تنها سازمان های امنیتی ما بلکه سازمان های امنیتی تمام دنیا همین ارزیابی رو داشتن. و من خیلی مایوس شدم وقتی فهمیدم این اطلاعات دچار اشکالاتی بوده." دچار اشکالات؟ شما آقای بوش و اون دور و بری های فاجعه ی همه چیزدانتان همه ی مدارکی رو که نشون می داد سلاح کشتار جمعی ای وجود نداره بیرون انداختین. شما آقای بوش حتی هر "شخصی" رو که می گفت باید به اطلاعات صحیح و براساس واقعیت توجه کرد اخراج کردید. شما آقای بوش مسئول اون ارزیابی به اصطلاح واحد سازمان های امنیتی دنیا هستید. شما و اون روانی هایی که دور خودتون جمع کردید و فرمان قوی ترین کشور دنیا رو دادید دستشون و بهشون اجازه دادید هر مزخرفی رو که می خوان تو حلق همه ی سازمان های امنیتی دنیا فرو کنند و هر کسی رو که مقاومت می کرد مجازات کنن. شما آقای بوش هر منتقد با شرفی رو که شجاعانه ایستاد، له کردید؛ تک تک منتقدینی که سعی کردند به مردم حالی کنند چطور به جای عقل سلیم سیاست خارجی این مملکت داره از پیشگویی های بی اساس خودتون پیروی می کنه. این افتضاح سازمان های امنیتی قبل از جنگ عراق،‌ افتضاح شماست آقای بوش! شما بهتره برین و از خودتون مجسمه ای بسازید که نشون بده در حالی که گوشتون رو به همه ی هشدارهای واقعگرایان بسته اید، چطور از شیادانی مثل ریچارد پرل و دانلد رامسفلد و دیک چنی استقبال می کنید. این بیشتر به میراث تون می آد تا این قصه های تخیلی ای که دارین از خودتون می بافین و حالا دیگه می شه باهاش یک کتابخونه درست کرد. حالا دیگه می شه از این دروغ ها عمارت بزرگی ساخت...همان طوری که می شد از دروغ های صدام. البته اگر یک تم تکرارشونده ی تلخ در این کابینه ی فعلی وجود داشته باشه، اون ناتوانی در فهم این نکته است که کی باید بس کرد و ادامه نداد. همین طور هم شد که آقای بوش به سوال دیگری درباره ی این کوه آشغال توجیحات و بهانه ی هایش درباره جنگ عراق پاسخ داد. سوال این بود: "پس شما فکر می کنید همه اطلاعات لازمی رو که باید می داشتید، نداشتید؟‌ یا تحلیل درستی نداشتید؟" آقای بوش جواب داد: نه ... نه! به من گفته شد...افراد به من گفتن که اونها [عراقی ها] سلاح کشتار جمعی دارن." افراد؟ کدوم افراد؟ اون خبرچین دیوانه؟ اون دلال نفت مارصفت عراقی، احمد چلپی؟ اون دلال نفت مارصفت امریکایی، دیک چنی؟ "افراد به من گفتند که اونها سلاح کشتار جمعی دارند. همان طوری که [افرادی] به نمایندگان کنگره گفتند و اونها هم رای دادن که از شر صدام خلاص شیم. و البته اوضاع که به هم می ریزه اونها سعی می کنن که از رایشون فرار کنن و قایم شن" آقای بوش! شما مدارکی رو که متناقض با اون لایحه ای [لایحه حمله به عراق] بود که تو حلقوم کنگره فرو کردید، نابود کردید. همون طوری که اون لایحه رو تو حلقوم این ملت فرو کردید. وقتی که قانون ازتون خواست مدارک خودتون رو ثابت کنید شما به سادگی دوباره همون مدارک رو عرضه کردید. در حالی که عبارت هایی مثل " می بینید که ثابتش کرده ام" رو واقعا حاشیه کاغذ مدارک نوشته بودید. شما با امریکایی های وطن پرستی که فریاد می زدن "امپراطور لخته" مبارزه کردید. نهایت استدلال شما و اون کوتوله های عقب مونده ی دور و برتون هم این بود که "‌قارچ [اتمی] بر فراز شهرهای امریکا شکل خواهد گرفت" اون وقت و به عنوان آخرین قسمت [پاسخ] مزخرفتون،‌ و وقتی که حقیقت غیرقابل انکار دغلبازی جنایتکارانه تان باعث شده که حزب شما ایالت هایی (مثل کارولینا و می سی سی پی) رو که سالها ملک طلقش بودند، در کنگره از دست بده، شما جرات می کنید و سرتون رو بالا می گیرید و می گید که "وقتی اوضاع که به هم می ریزه اونها سعی می کنن که از رایشون فرار کنن و قایم شن"؟ شما چی؟ اون موقع که شما دارید به خاطر به هم ریختگی اوضاع سیاسی از [مسئولیت] ریاست جمهوریتان و از میراثی که به جا گذاشتید فرار می کنید، بدونید که چهار هزار امریکایی که شما قرار بود از جانشان محافظت کنید در عراق مرده اند و تنها پاسخ ترحم برانگیزی که می تونید بدید اینه که "افراد به من گفتند که اونا سلاح های کشتار جمعی دارند". آخرین قسمت فریاد البرمن بر سر بوش (قسمت سوم) آقای بوش! خفه شو و دهنت رو ببند! شما و مغر گندیده تان هیچ اهمیتی ندارید! که بخواید از توهمات مالیخولیایی تون از تهدیداتی رو که وجود ندارند با ما حرف بزنید! تهدیداتی که ما رو تهدید خواهند کرد اگر یک دمکرات رییس جمهور بعدی ما بشه و نه دوقلوی شما مک کین!در ادامه صحبت های جنجالی البرمن علیه بوش آمده است: ...و بعد بوش اخرین ضربه رو به روان این ملت وارد کرد و روی زخم های التیام نیافته ی ما دوباره نمک ریخت. آخرین اظهارنظر او باعث می شه نه تنها رهبری و قضاوتش رو زیر سوال ببریم بلکه در لیاقتش برای باقی ماندن در کاخ سفید شک کنیم. از او پرسیدند: "آقای رییس جمهور! اخیرا گلف بازی نکردین. این به عراق ربطی داره؟" پاسخ بوش، خیره کننده ترین پاسخی است که در طول این کابوسی که زندگی و تاریخ ما امریکایی ها رو فراگرفته ، شنیده ایم. او گفت: " بله. ربط داره. من نمی خوام مادری که پسرش رو در جنگ از دست داده، فرمانده کل قوا رو در حال گلف ببینه. فکر می کنم من این رو به خونواده های سربازان بدهکارم...که باهاشون به بهترین شکل ممکن همدردی ام رو نشون بدم و فکر می کنم گلف بازی کردن در طول جنگ، صورت خوشی نداره." گلف، قربان؟ فکر می کنید این گلفه که برای خونواده هایی که بچه هاشون تو عراق تکه تکه شدن، صورت خوشی نداره؟ آقای بوش!‌فکر می کنید این خانواده ها کوچکترین اهمیتی می دن که شما گلف بازی می کنید یا نه؟ قربان! فکر می کنید اصلا کوچکترین اهمیتی به شما می دن؟ شما،‌ آقای بوش، شما بودید که پسرها و دخترهای این خانواده ها رو به کشتن دادید! حالا قربان، برای نشان دادن همدردی با اونها دیگه گلف بازی نمی کنید؟ چرا برای همدردی با اونها از پیگیری جنگ منفعت طلبانه و فریبکارانه ای که امریکا رو چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اخلاقی ورشکست کرد، دست برنداشتید؟ برای همدردی با اونها، چرا از حرف زدن درباره ی عراق دست برنداشتید؟ سوژه ای که شما ثابت کردید بدون هیچ شک و ابهامی از شما نادان تر در اون باره وجود نداره! قربان برای همدردی با اون خونواده ها شما چرا از ریاست جمهوری تون دست برنداشتید؟ به قول خودتون،‌ "همدردی به بهترین شکل ممکن" یعنی دست برداشتن از یک بازی؟ این بهترین کاری است که از دستت برمی آید؟ چهار هزار امریکایی جونشون رو از دست دادن و تنها کاری که می تونی بکنی اینه که گلف رو کنار بگذاری؟ گلف! خلیج نه! گلف! صبر کنید که تازه بدتر هم می شه. به خاطر اینکه معلوم شد این فداکاری بی نظیر رییس جمهورمون، این درد و رنجی که برای ما می کشه، این که دیگه با یه تیکه چوب به یه توپ کوچیک سفید ضربه نمی زنه، حتی این هم فکر و ایده لعنتی خودش نبوده! از او پرسیده شد:‌ "آقای رییس جمهور، آیا لحظه ی خاصی بود که به این تصمیم رسیدید؟ چطوری شد؟" او پاسخ داد: "یادم می آد وقتی که دی ملو، همونی که در سازمان ملل بود،‌ کشته شد و این قاتل ها جون این مرد پاک رو گرفتن...من داشتم گلف بازی می کردم....فکر می کنم در تگزاس مرکزی بودم. و اونها من رو از زمین بیرون کشیدن... من گفتم که دیگه ازرشش رو نداره!" همه ی کاری که تونستید برای ما بکنید همون یک حرکت شرم آور و ترحم برانگیز و ابلهانه و گستاخانه بود و اون وقت همین رو هم دیگران بهتون پیشنهاد دادن و به فکر خودتون نرسید؟ فداکاری عظیم بوشی ... یک سرباز ارتش پاش رو از دست می ده، یک دریادار نصف جمجمه اش رو از دست می ده، چهار هزار نفر از برادران و خواهرانشان، جونشون رو از دست می دن و اون وقت حتی برای کنار گذاشتن گلف باید تو رو به زور از زمین گلف بکشند بیرون؟ کاش لااقل همین ماجرا حقیقت داشت. اولا که فایل های پزشکی شما که نشون می دن شما در همون دوره زمانی به دلیل درد زانو مجبور شدید گلف و دویدن رو کنار بگذارید. ما مطمئنیم این ها فقط تصادفا همزمان شدند! ثانیا بمبگذاری بغداد که به کشته شدن سرجیو ویرا دی ملو در سازمان ملل منجر شد، و ادعا می کنید باعث شد گلف رو کنار بگذارید، در 19 آگوست 2003 اتفاق افتاد! با این وجود عکس های آسوشیتد پرس شما رو در 13 اکتبر همون سال، یعنی دو ماه بعد در حال گلف بازی کردن نشون می دن! آقای بوش متاسفم که شش سال و نیم بعد از اینکه این ملت رو به یک جنگ اشتباه در یک زمان اشتباه و علیه یک دشمن اشتباهی کشوندید، باید بهتون حالی کنم که توی این جنگ، شما هیچ اهمیتی ندارید! شما و ناراحتی تان هیچ اهمیتی ندارید وقتی که یک امریکایی توی یک جعبه به خونه اش برمی گرده! شما و مغر گندیده تان هیچ اهمیتی ندارید! که بخواید از توهمات مالیخولیایی تون از تهدیداتی رو که وجود ندارند با ما حرف بزنید! تهدیداتی که ما رو تهدید خواهند کرد اگر یک دمکرات رییس جمهور بعدی ما بشه و نه دوقلوی شما مک کین! جنگ عراق، جنگ شما آقای بوش، نشون داد که چطور دو ملت رو به نابودی کشانید و چظور میلیاردها دلار مالیات دهنده ها رو به حلق شرکت های تشنه به پولی مثل هالیبرتون و بلکواتر ریختین و اینکه چطور 4000 امریکایی رو به مرگشون فرستادین...برای هیچ و پوچ! شما و بازی گلف تون هیج اهمیتی ندارید،‌ آقای بوش! و قربان اگر هنوز کوچکترین امیدی دارید که امریکایی ها 20 ژانویه بعدی رو به خاطر به پایان رسیدن ریاست جمهوری مزخرفتان جشن نگیرن، به این نصیحت کوچیک گوش کنید! دفعه ی بعد وقتی کسی ازت در باره ی دمکرات هایی سوال کرد که باید این مملکت رو از چاهی که تو ما رو توش انداختی بکشن بیرون... دفعه ی بعد وقتی یک نفر ازت درباره تهدید های دروغینی که علیه این ملت سوار کردی سوال کرد.. دفعه ی بعد وفتی که یک نفر ازت درباره ی فداکاری با افتخارت در کنارگذاشتن بازی گلف برای همدردی با خانواده های کشته شدگان جنگ سوال پرسید... به نصیحت من گوش بده آقای بوش... خفه شو و دهنت رو ببند! شب به خیر و موفق باشید.



    خبر
    نام منبع: «فردا»،
    شماره مطلب: 11065
    دفعات دیده شده: ۱۸۷۸ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش