Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام و تأثیر آن بر مسلمانان مقیم اروپا/افشین متقی دستنائی و محمد آثارتمر
    شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۳۴

    چکیده طی سال‌های اخیر به خصوص بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 شاهد افزایش اسلام‌ستیزی در قاره اروپا می‌باشیم. در قاره اروپا اقلیت مسلمانان این قاره دیگر برخلاف دهه‌های 70 و 80 قرن 20 میلادی صرفاً برای اشتغال نمی‌کوشند، بلکه هماهنگ با برجسته‌شدن مقام هویت در محاسبات راهبردی، آنان بیش از پیش به ابراز وجود و طرح هویت می‌پردازند. تلاش برای تأسیس نهادها و مؤسسات مدنی، طرح شکایت‌های مربوط به تبعیض بار قانونی، راه‌اندازی شیکه‌های تلویزیونی، سایت‌های اینترن

    چکیده طی سال‌های اخیر به خصوص بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 شاهد افزایش اسلام‌ستیزی در قاره اروپا می‌باشیم. در قاره اروپا اقلیت مسلمانان این قاره دیگر برخلاف دهه‌های 70 و 80 قرن 20 میلادی صرفاً برای اشتغال نمی‌کوشند، بلکه هماهنگ با برجسته‌شدن مقام هویت در محاسبات راهبردی، آنان بیش از پیش به ابراز وجود و طرح هویت می‌پردازند. تلاش برای تأسیس نهادها و مؤسسات مدنی، طرح شکایت‌های مربوط به تبعیض بار قانونی، راه‌اندازی شیکه‌های تلویزیونی، سایت‌های اینترنتی و به طور کلی نگهبانی از سمبل‌های هویتی، اخیراً بسیاری از احزاب و اندیشمندان اروپایی را نگران کرده است. به طوری که از حضور مسلمانان در اروپا به عنوان مسئله‌ای غیرعادی یاد می‌کنند. تحولاتی چون رشد زاد ولد مسلمانان در اروپا، افزایش کمی و کیفی فعالیت مسلمانان، رونق گرایش به دین اسلام و … جایگاه و اعتبار مسلمانان را در اروپا راهبردی کرده است. مسلمانان اروپا رفته رفته در بین مسیحیان به احیای هویت دینی خود می‌پردازند. و این مسأله باعث ایجاد نوعی نگرانی در غرب و به خصوص اروپا می‌شود که نهایتاً خود را در قالب نوعی اسلام‌ستیزی و محدود کردن مسلمانان (مانند وضع قانون منع حجاب از سوی فرانسه و آلمان در مدارس، و منع قانون طرد پناهندگان از سوی هلند، تروریسم خواندن مسلمانان در بسیاری از محافل رسمی و غیررسمی، تعطیلی شبکه‌های ماهواره‌ای در اروپا و …) برز می‌دهد. همچنین باید افزود که بسیاری از سیاستگذاران امنیتی در اروپا بر این باروند که مسلمانان به اندازه کمونیست‌ها خطرناکند و تحدید تروریستی مسلمانان، جایگزین تحدید ایدئولوژیکی کمونیست‌ها شده است. مقدمه این مقاله به بررسی نظریه برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی هانتینگتون، می‌پردازد. هانتینگتون معتقد است به جهان برای نخستین بار به سمت چندقطبی و چندتمدنی پیش رفته، و توازن قوا در بین تمدن‌ها، دستخوش تغییراتی شده است که کاهش نفوذ سیاسی غرب را در پی داشته است. و در مقابل جمعیت مسلمانان روز به روز گسترش می‌یابد. این مسئله برای کشورهای مسلمان و همسایگانشان پیامدهایی را به همراه داشته است. نظم جهانی اکنون به سمت تمدن‌های اسلامی پیش می‌رود. مسلمانان به طرح مجدد ارزش خاص فرهنگ‌های خویش روی آورده‌اند. و به این منظور ادعاهای جهان‌گرایانه غرب درگیری فزاینده تمدن‌های دیگر به ویژه تمدن اسلامی با تمدن غربی را به دنبال داشته است و غرب برای دوری از یک جنگ تمدنی باید ماهیت چند تمدنی سیاست جهانی را بپذیرد. ویتنام مدعی است که دین ویژگی عمده هر تمدن است و مهم‌ترین نیرویی است که مردم را برمی‌انگیزد و انسان‌ها را بسیج می‌کند و ادیان بزرگ شالوده‌هایی‌اند که تمدن‌های بزرگ بر آن بنا شده‌اند، اما چیزی که غرب هرگز نتوانسته آن را تولید کند یک دین عمده جهانی است و کم‌کم ایدئولوژی‌هایی که غرب را می‌شناسانند دچار تنزل می‌شوند و جای آن را ادیان و اشکال دیگر هویت و مسئولیت فرهنگی پر می‌کنند. در این خصوص باید گفت که هر تمدنی خود را مرکز جهان و سرگذشت خود را مهم‌ترین داستان تاریخ بشر می‌داند. هانتینگتون مدعی است (در حقیقت به غرب هشدار می‌دهد) گسترش تعداد مسیحیان تنها با گروندگان جدید تحقق می‌یابد اما در بلندمدت [حضرت] محمد[ص] برنده است زیرا هم گروندگان به دین اسلام و هم زاد و ولد بسیار زیاد مسلمان گسترش اسلام را تضمین می‌کنند و بدین ترتیب کم‌کم تمدن غرب را سمت افول پیش می‌رود. وی می‌گوید انبوه مسلمانان به اسلام به عنوان منبع هویت، ثبات، مشروعیت، توسعه، قدرت و امیدواری روی آورده‌اند و گسترش روزافزون اسلام را جریانی می‌داند غالب و گسترده، نه محدود و انزواجویانه که رفته رفته دامن غرب را نیز فرا می‌گیرند. هانتینگتون دلایل این باززایی گسترده اسلامی را تحرک بالای اجتماعی، رشد باسوادان، مهاجرت گسترده مسلمانان، ارتباط گسترده و نهایتاً تعامل گسترده با فرهنگ‌های دیگر از جمله با غرب می‌داند. هانتینگتون مدعی است غرب با تمدن‌های بزرگ به ویژه اسلامی، همواره روابط پرتنش و غالباً بسیار خصومت‌آمیزی خواهد داشت و روزبه‌روز قدرت و اعتماد به نفس مسلمانان در برخورد با غرب رو به فزونی است و برخورد منافع آنان با غرب هر روز بیشتر می‌شود. هانتینگتون می‌گوید در ابتدای دهه 1990، دو سوم کسانی که به اروپا مهاجرت کردند مسلمان بودند و این حرکت سیری صعودی دارد و نگرانی اروپاییان بیش از هر چیز نسبت به زاد و ولد، مهاجرت و همچنین همراهی نکردن آنها در همرنگی و سازگاری با آداب و سنن و فرهنگ و … غربی است. که به شدت اروپاییان را از آینده این مهاجران در جامعه خودنگران می‌کند چون مسلمانان مقیم اروپا تمایل به آمیزش فرهنگی را هم بروز نمی‌دهند و دائم از قول اندیشمندان مختلف به اروپا هشدار داده می‌شود که مبادا اقلیت مسلمان که تمام مرزهای اروپا را درنوردیده‌ است به ملت (اکثریت) جامعه اروپایی تبدیل شود. در این زمینه بیشترین کینه‌توزی‌ها را فرانسه، نسبت به مسلمانان داشته است ، واژه مهاجر در فرانسه عملاً با کلمه مسلمان مترادف است چرا که دین اسلام دومین دین فرانسه است. مسئله‌ای که هانتینگتون مطرح می‌کند این است که: آیا اروپا و امریکا به کشورهای از هم پاشیده تبدیل نخواهند شد و دو جامعه کاملاً متفاوت و متعلق به دو تمدن نخواهند بود؟ در جواب خود هانتینگتون پاسخ می‌دهد که این امر به تعداد مهاجران و میزان آمیزش آنها با فرهنگ‌های غربی در اروپا و امریکا بستگی دارد و مسلمانان را جزء عمده‌ترین مهاجران اروپا به حساب می‌آورد. هانتینگتون درباره ویژگی‌های برخورد دو تمدن اسلام و غرب می‌گوید: نخستین ویژگی این برخورد جهانی بودن آن است، یعنی هرجا که مسلمانان و غربیان باشند این برخورد وجود خواهد داشت. سرانجام وی می‌گوید اگر امریکا از تک‌روی و در پیش گرفتن مواضع افراطی دست بردارد و سیاست‌های جهانی خود را با اروپا هماهنگ کند، می‌تواند اصل هویت غربی را حفظ کند. غرب همواره با هشدار دادن نسبت به گسترش و حرکت آهسته اسلام و مسلمانان در اروپا، (به طور کلی غرب) به نوعی اذهان و افکارعمومی خود را برای جلوگیری از گسترش سیر صعودی مسلمانان در اروپا، آماده می‌کند و به آنها اعلام خطر می‌کند تا به هر نحوی، از این تهدید بزرگ در آینده جلوگیری شود. غرب که خود را تمدنی بزرگ و جهانی و مسلط معرفی می‌کند به تازگی دریافته است که این تمدن بزرگ و جهانی رو به افول است و این مشکل از درون خود غرب است نه از بیرون، به همین دلیل با سوق دادن افکار عمومی علیه مسلمانان مقیم خود، حرکت اسلام ستیزی را شروع کرده است و به روش‌های گوناگون مسلمانان مقیم اروپا را محدود می‌کند و سعی می‌کند با قدرت هرچه بیشتر آنها را با فرهنگ، آیین، آداب و سنن و … خود همرنگ کند و از فرهنگ‌ها و آداب و سنن خویش دور کند که طبعاً در این راه با و مشکلات زیادی به ویژه در حیطه دینی و اعتقادی مواجه بوده و خواهد شد. غرب برای رسیدن به این اهداف از ابزاری غیرخشونت‌آمیز … استفاده می‌کند. عملیات روانی که از شگفت‌انگیزترین پدیده‌های اجتماعی است و ریشه در قرون گذشته دارد و قدمت آن به اندازه قدمت تاریخ بشری است که جزء تأثیرگذارترین، نافذترین، سریع‌ترین و کم‌هزینه‌ترین نوع عملیات است، امروز جهان غرب با درک این واقعیت و پی بردن به سودمند بودن و نافذبودن، و کارسازبودن آن، با تمامی امکانات علیه جهان اسلام شروع به عملیات روانی کرده است و سعی در مخدوش جلوه دادن اسلام دارد و بنا را بر این گذاشته که در این مورد افکارعمومی غرب را علیه جهان اسلام حساس کرده و بشوراند. در این عملیات، رسانه‌ها (رادیو، تلویزیون، ماهواره، روزنامه‌ها و …) بر افکارعمومی تأثیری قدرتمند و نامحدود دارند و دولت‌ها و صاحبان قدرت‌های غربی بر این باورند که عملیات روانی از هر سلاح دیگری در مدت زمانی مؤثر و با خسارات کم کارآمدتر است. صاحبان قدرت‌های غربی با به‌کارگیری مفاهیمی چون فضیلت، شرف، رستگاری و ستیز سیاهی با سپیدی و نبردهای میان خیر و شر و به طور ملموس‌تر آزادی و دمکراسی قصد دارند بر افکارعمومی و دیدگاه‌های انسان‌ها تأثیر بگذارند تا به اهداف نهایی خود برسند. مخاطب عملیات روانی غرب دو گروه را دربرمی‌گیرد، افکارعمومی داخلی و افکارعمومی جهان اسلام. دستگاه عملیات روانی غرب می‌کوشد تا با شگردها و فنون مختلف به افکارعمومی داخلی القاء کند که دشمن اصلی دمکراسی، آزادی و تمدن غرب جهان اسلام است. دلایل، اهمیت و ضرورت انتخاب موضوع در بیان اهمیت و ضرورت انتخاب موضوع نخست این سؤال به ذهن متبادر می‌شود که چرا در چند سال اخیر بخش عمده عملیات روانی غرب به جهان اسلام معطوف بوده است و هنوز هم هست؟ چرا در چند سال اخیر هر وقت از تروریسم سخن به میان می‌آید به همراه آن بی‌درنگ از کلمه اسلام سخن گفته می‌شود؟ چرا غرب سعی در مخدوش کردن جلوه اسلام دارد و … اینها سؤالاتی‌اند که اهمیت موضوع مورد بحث را در ذهن پژوهشگر حاضر دوچندان کرده است. تحقیق و پژوهش نخستین و مؤثرترین گام به منظور پرده‌برداری از زوایای پنهان و تاریک موضوع مورد تحقیق می‌باشد. لذا پژوهش حاضر ضروری است که از زوایای پنهان تبلیغات و عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام پرده بردارد و تأثیرات آن بر جامعه مسلمانان مقیم در اروپا را بررسی کند که چگونه مسلمانان مقیم اروپا قربانی اهداف غرب می‌شوند. سؤال اصلی: عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام بعد از حادثه 11 سپتامبر چه تأثیری بر مسلمانان مقیم اروپا داشته است؟ فرضیه: عملیات روانی گسترده غرب علیه جهان اسلام بعد از 11 سپتامبر باعث زیر فشار قرار گرفتن و محدود شدن مسلمانان مقیم اروپا شده است. اسلام و مسلمانان اروپا با پایان جنگ جهانی دوم و کمبود نیروی کار جوان در اروپا، بدلیل تلف شدن آنها در طی جنگ، اروپا برای بازسازی خود نیاز مبرمی به نیروی کار جوان می‌دید که این نیرو با مهاجرت مسلمانان از کشورهایی چون الجزایر، مراکش، پاکستان، بنگلادش، هند، ترکیه و … به کشورهای اروپایی به ویژه سه کشور بزرگ اروپایی یعنی انگلیس، فرانسه، آلمان روی داد که با گذشت زمان و مقیم شدن مسلمانان در اروپا اکنون شاهد مهاجرت نسل دوم آنها هستیم. در این بخش به تعداد مسلمانان مقیم اروپا، وحدت یا اختلاف دیدگاه بین آنها و همچنین به رویکردهای مذهبی، اجتماعی و سکولار آنها می‌پردازیم. حضور مسلمانان در اروپا نخستین موج مهاجران مسلمان به اروپای مدرن را بیشتر شامل کارگرانی بودند از شمال افریقا، ترکیه، هند و پاکستان. در دوران بازسازی بعد از جنگ جهانی دوم، انگلیس و فرانسه به مستعمره‌های سابقشان در جنوب آسیا و شمال آفریقا روی آوردند تا کمبود نیروی کارشان را جبران کنند. امروز از 5/12 میلیون مسلمان اروپا، 5 میلیون نفر در فرانسه زندگی می‌کنند، 2/3 میلیون نفر در آلمان و 2 میلیون نفر در انگلیس.(اینگمار، 1380، ص 157) مسلمانان اروپا اعتقادات مشترکی دارند، اما جامعه واحدی را تشکیل نمی‌دهند چون کشورهای مبدأ آنها متفاوت است و از نسل‌های گوناگون با گرایش‌های مذهبی و سیاسی مختلف تشکیل شده‌اند تفاوت‌های مذهبی در بعضی از کشورهای اروپایی بر شهروندان جوان مسلمان تأثیر می‌گذارد. جامعه مسلمان در بافتی زندگی می‌کنند که به سرعت در حال تغییر و تحول است، آنها بعد از سال‌ها زندگی از هنگام ورودشان در کشورهای مقصد، ویژگی کاملاً متفاوتی از پیدا می‌کنند.(دیتریچ، همشهری دیپلماتیک، شماره 58، ص 8) بعضی از مسلمانان اروپا می‌گویند «اکنون اروپا دارالعرب نیست و باید آن را دارالعهد خواند.» طارق رمضان از فعالان و نویسندگان مسلمان اروپا که از طرفداران اسلام مستقل اروپایی است می‌گوید اروپا را باید دارالشهداء یعنی محلی برای شهود نامید که مسلمانان در آن با تعالیم ضروری و اولیه اسلام به منظور ارتقای خیر و برابری میان برادران بشری تلاش می‌کنند امری که از طریق آوردن پیام اسلام به جوامع غیرمسلمان میسر می‌شود. اما او هم معتقد است هر مسلمانی در اروپا باید با همه بخش‌های جامعه تعامل داشته باشد.(رمضان طارق، 1384، ص 89) امروز جوامع مسلمان در همه کشورهای اروپایی ارتباط خود را با ارزش‌های فرهنگ و مذهب خود حفظ کرده‌اند و به همین دلیل حضورشان محسوس‌تر شده است. اما درست در همین شرایط این حضور پررنگ در قالب رویارویی اسلام با غرب نمود پیدا کرده است و این رابطه در متن این رویارویی بررسی می‌شود. از یک سو 75 درصد اروپایی‌ها از ایجاد یک جامعه چندفرهنگی استقبال می‌کنند و 86 درصد با هرگونه تبعیض بر نژاد مخالفند اما از سوی دیگر یک سوم اروپایی‌ها خود را نژادپرست می‌دانند و بیشترشان بر این باورند که گروه‌های اقلیت به دنبال سوءاستفاده از نظام مزایای اجتماعی این کشورها هستند.(دیتریچ، همشهری دیپلماتیک، شماره 58، ص 8) اما باید گفت که حملات 11 سپتامبر در شکل‌دهی افکارعمومی اروپایی‌ها درباره اسلام، تأثیر بسیاری گذاشت. هرچند این واقعه بی‌اعتمادی نسبت به مسلمانان را تقویت کرد، اما در مقابل توجهات را به نقش مسلمانان در اروپا معطوف کرد. تحولات بین‌المللی همچون انقلاب اسلامی ایران، ماجرای سلمان رشدی، ظهور گروه‌های مقاومت و ادامه مناقشات فلسطین هم بر تصورات اروپا از اسلام مؤثر بوده است. تحولات سیاسی در جهان عرب و خاورمیانه از دیگر عواملی است که وضعیت جوامع مسلمان در اروپا را تحت تأثیر قرار می‌دهد. وضعیت مسلمانان اروپا با امریکا بسیار متفاوت است. تحقیقات مقایسه‌ای نشان می‌دهد مسلمانان امریکا نسبت به مسلمانان اروپا احساس تعلق بیشتری به جامعه مقصد دارند. دلیل این تفاوت را می‌توان به تفاوت وضعیت اجتماعی – اقتصادی مسلمانان در امریکا و اروپا نسبت داد. مسلمانان اروپا را بیشتر کارگرانی تشکیل می‌دهند که از نظر اعمال نفوذ و به دست آوردن جایگاه معتبر اجتماعی ناتوانند. اما مسلمانان امریکا اغلب متخصص‌اند. دید منفی امریکایی‌ها به اسلام نیز بیشتر از اروپایی‌ها است.(دیتریج، همشهری دیپلماتیک، شماره 58، ص 8) وحدت یا افتراق افکارعمومی و رسانه‌ها همواره اسلام را مجموعه‌ای کاملاً واحد از جوامع و نیروهایی می‌بینند که متفاوت و حتی متخاصم با تمامیت غربی مسیحی یا سکولار و حتی لیبرال دمکراتیک است این تمامیت‌بینی در برخی اظهار نظرهای بعضی مسلمانان طرفدار رویارویی که بر وحدت و یکپارچگی امت اسلام در معنای سیاسی و مذهبی آن تأکید دارند تأثیر گذاشته است. این امت با غربی که دشمن متخاصم تلقی می‌شود، کاملاً مرزبندی دارد. اما حقیقت چیزی دیگر است. مسلمانان در غرب دسته‌بندی‌های گوناگونی دارند و از جنبه‌های مختلف مثل رویکرد مذهبی یا سکولار و شیوه‌های رفتاری با هم متفاوتند. یکی از جنبه‌های تفاوت، جنبه قومی و ملی است. بیشترمسلمانان انگلیس به شبه قاره هند تعلق دارند و به هندی‌ها، پاکستانی‌ها و بنگلادشی‌ها تقسیم می‌شوند. در فرانسه عمده مسلمانان مغربی و الجزایری‌اند و در آلمان نیز بیشتر مسلمانان‌ را ترک‌ها تشکیل می‌دهند. این ترکیب‌های قومی به عوامل تاریخی دوران استعمار و مهاجرت بستگی داشته‌اند. و همچنین طبقه در تقسیم‌بندی‌های مسلمانان به درجه تحصیلات و شغل و سابقه قومی بازمی‌گردد. به طور کلی آن بخش از جامعه مسلمانان که اصلشان به کارگران مهاجر بازمی‌گردد، هنوز هم در طبقه پایین ساختار جامعه قرار دارند، البته افراد حرفه‌ای و بازرگان هم در بین آنها وجود دارد. جوامع مسلمانان در اروپا از نظر طبقه اجتماعی هم با یکدیگر متفاوتند. مثلاً در انگلیس بنگلادشی‌ها پایین‌ترین سطح شغلی و آموزشی را دارند و هندی‌ها در بالاترین سطح قرار دارند. عرب‌های خاورمیانه و ایرانی‌ها بیشتر حرفه‌ای یا در کار تجارتند. مذهب در زندگی گروه اول نقش بیشتری دارد. (دیتریچ، همشهری دیپلماتیک، شماره 58، ص 8) در مورد نسل‌های مسلمان در اروپا باید گفت نسل‌هایی که در اروپا متولد شده، رشد کرده و به تحصیل پرداخته‌اند، زبان‌های ملی کشورهای اروپایی را روان و حرفه‌ای می‌دانند و نسبت به فرهنگ و رسوم محلی این کشورها آگاهی بیشتری دارند. این عوامل رویکردهای گوناگونی داشته و طیف‌های مختلفی را ایجاد کرده است که یک سوی آن ادغام در فرهنگ غالب است، و یک سوی دیگر پایبندی مذهبی فراتر از میزان پایبندی والدین به آن مذهب. (سامی زبیده، همشهری دیپلماتیک، شماره 58، صص 8 و 9) رویکردهای مذهبی، اجتماعی، سکولار یکی از این رویکردها، رویکرد قومی – گروهی است که هدفش حفظ اجزای فرهنگی – مذهبی جامعه قومی براساس سنت‌های رایج در موطن اصلی است. مثلاً مسلمانان شبه‌قاره هند در انگلیس ساختارهای گروهی به شکل مساجد قرآنی، مراکز تولید غذای حلال، سنگ قبر، مراسم کفن و دفن و همچنین مراکز خیریه ایجاد کرده‌اند. آنها همواره به منظور حفظ فرهنگ سنتی و تداوم آداب و رسوم خود در جوامع اروپایی تلاش می‌کنند و در این راه بیشترین مشکلاتشان نسل‌های جدیدند که حتی با وجود اینکه به مذهب گرایش دارند، نوع این گرایش با والدینشان متفاوت است. بسته به سیاست کشور میزبان، رهبران این جوامع استراتژی‌های ابزاری را اتخاذ می‌کنند که هدف جلب آراء و حمایت افکارعمومی برای دادن امتیاز بیشتر به این جوامع در بخش آموزش، مسکن، اشتغال و از همه مهم‌تر به رسمیت شناختن عمومی فرهنگ و مذهب آن جامعه است. مثل به رسمیت شناختن ماه رمضان. (سامی زبیده، 1384، صص 8 و 9) بیشتر جوامع به نوعی با کشور مبدأ خود ارتباط دارند بعضی جوامع قومی ارتباط خانوادگی و نزدیکی مذهبی خود را با کشورهای مبدأ به شدت حفظ می‌کنند. نزدیکی یا جدایی مذهبی درون کشورهای مبدأ می‌تواند در متن جامعه اروپایی هم تکرار شود. ترک‌ها بیشترین تأثیر را از جدایی مذهبی سیاسی درون ترکیه پذیرفته‌اند. دلیل این تفرقه هم تا حدی به کنترل اداره امور مذهبی دولت ترکیه بر نهادهای مذهبی مالی ترک‌ها در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بازمی‌گردد. گروه‌های ترک موجود در کشورهای اروپایی هم با یکدیگر اختلافات زیادی دارند. سیاست اسلامی در فرانسه هم تحت تأثیر سیاست الجزایری‌های فرانسه و سیاست کلی خود فرانسه است. در این میان تأثیر کشورهایی مثل ایران و عربستان هم کم نیست. دولت‌ها، نهادها و مراکز خیریه در ساختن مسجد و اعزام امام جمعه و مدرس مذهبی به شهر‌های گوناگون اروپا بسیار فعال بوده‌اند. در این میان تبلیغات گسترده‌ای شده است. نتایج و تحقیقات در میان مسلمانان نشان می‌دهد که بیشتر مسلمانان در اروپا نسبت به سکولاریسم رویکرد ثابتی دارند. تحقیقی که در سال 1995 در فرانسه انجام شده نشان‌دهنده این‌ است که 68 درصد از الجزایری‌ها خود را بدون مذهب می‌دانند. براساس تحقیقات دیگری 60 درصد کل مسلمانان اروپا سکولارند و 20 درصد هم در سطح شخصی به نوعی به زندگی زاهدانه مبتنی بر احکام اسلامی می‌پردازند. (Mac Arthur, 2003) سناریوها و عملیات روانی غرب برای ایجاد وحشت و خصومت علیه جهان اسلام به دنبال وقوع حادثه یازده سپتامبر، غرب موج گسترده و همواره در حال افزایشی را علیه جهان اسلام به راه انداخته است. عملیات روانی امریکا دو گروه مخاطب اساسی را دربرمی‌گیرد: . افکارعمومی داخلی و افکارعمومی جهان اسلام. دستگاه عملیات روانی غرب با شگردها و فنون مختلف عملیات روانی می‌کوشد تا به افکارعمومی داخلی القاء کند که دشمن اصلی دمکراسی، آزادی و تمدن غرب، جهان اسلام است. یافته‌های میدانی مبین اثربخشی تلاش‌های تبلیغاتی غرب (و در رأس آن امریکا) در دستکاری افکارعمومی داخلی است. غرب در عملیات روانی برای افکارعمومی جهان اسلام از شگردها و فنون متفاوتی استفاده می‌کند. طراحان عملیات روانی غرب با بهره‌بری از تعداد فراوان ابزار و رسانه تبلیغاتی می‌کوشند تا بر هر یک از انواع زیرگروه‌های افکارعمومی جهان اسلام تأثیر عمیقی بر جای بگذارند. آنان در پی آنند تا روشنفکران را علیه نظم موجود برانگیزانند، نظامیان را دچار وحشت سازند، نوجوانان و جوانان را از فرهنگ خودی بیگانه و توده مردم را به انجام کنش‌های اعتراض‌آمیز ترغیب کنند. چرا عملیات روانی؟ عملیات روانی، در مفهوم همه‌جانبه آن دامنه وسیعی از اقدامات روان‌شناختی ، فنون‌نفوذ ، و تاکتیک‌های ارتباطی و رسانه‌ای و حتی پویایی‌های گروهی را دربرمی‌گیرد.(الیاسی، 1384، ص 1) در تمامی سطوح جوامع بشری با نمودهایی از جنگ روانی برخورد می‌کنیم که امروز نیز همان نمودها در ابعاد و پیچیدگی‌های بیشتری مشاهده می‌شود. عملیات روانی را باید یکی از الزامات اساسی انسان و جوامع انسانی دانست. زیرا همیشه اینگونه نیست که ملت‌ها برای تحقق اهداف و منافع خود از طریق جنگ اقدام کنند چرا که در بیشتر اوقات می‌توان از طریق تهدید و ارعاب، تهدیدات رایج، اهداف و منافع تعیین شده را تحقق بخشید. (رستمی، 1384، ص 2) عملیات روانی بسیار قدرتمند است این قدرتمندی به دلیل آن است که صحنه‌های آن در میان همه اقشار جامعه و همه طیف‌های انسانی قابل وقوع و اجراست حربه‌ای که به دلیل نفوذ وسیع و بی‌مانع خود، از اقتدار بلامنازعی دارد. همچنین عملیات روانی بسیار خطرناک است؛ از آنجا که این عملیات جریان آشکاری نیست که بتوان آن را شناخت و با آن مقابله کرد، از این رو به شکل یک جریان خزنده عمل می‌کند و خطرناک بودن آن نیز ناشی از همین خصیصه است. عملیات روانی بسیار وسیع است؛ به دلیل آنکه وسعت حوزه رسانه‌های جمعی در جهان به شدت افزایش یافته است، طیف گسترده‌ای از زمین و سکنه آن تحت پوشش قرار گرفته‌اند و از آنجا که بیشتر جوامع حداقل از یکی از وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌ای استفاده می‌کنند، گستره عملیات روانی بسیار گسترده است. همچنین کم‌هزینه بودن و مقرون به صرفه بودن عملیات روانی را نیز باید از دیگر ویژگی‌های آن دانست، یعنی عملیات روانی به سازمان و ساختار و تشکیلات زیادی نیاز ندارد و تنها با یک فرستنده و گیرنده (رادیو و تلویزیونی) اجرا می‌شود و پاره‌ای اوقات به اینها هم احتیاجی نیست و با یک شایعه ساده چهره به چهره می‌تواند فراگیر و اجرا شود.(رستمی، 1384، ص 2) از همین روست که آلوین تافلر معتقد است که استادان فن تحریف، در طول سال‌ها بارها شش ابزار را به کار گرفته‌اند که همانند آچارهایی برای چرخاندن فکر و اندیشه و گمراهی، طراحی شده‌اند، این آچارها عبارتند از: 1. اتهام بیرحمی 2. بزرگ کردن بیش از اندازه چیزهایی که در نبرد یا جنگی در معرض خطر قرار دارد 3. اهریمن یا فاقد ویژگی‌های انسانی نشان دادن حریف 4. دو قطبی کردن (کسانی که با ما نیستند بر ضد ما هستند 5. درخواست کیفر خدایی 6. بالاتر از تبلیغات او معتقد است که هر یک از این آچارهای مغز به بهره‌بری از رسانه‌های انبوه برای این سو و آن سو کشاندن احساسات انبوه در جوامع انبوه اختصاص دارد. (تافلر، 1375، ص 70) غرب و در رأس آن امریکا با دارا بودن اندکی از جمعیت جهان، 75 درصد تبلیغات (و عملیات روانی) دنیا را انجام می‌‌دهند و تنها در امریکا بنگاه‌های تبلیغاتی آن کشور سالانه بیش از 45 میلیارد دلار صرف تبلیغات و هر سال بیش از 90 فیلم، 12 مجله به 22 زبان و 800 ساعت برنامه‌های صدای امریکا به 37 زبان برای چندین میلیون شنونده است. پنتاگون نیز روزانه به تنهایی به طور متوسط بیش از 35 هزار صفحه برگه تبلیغاتی کپی می‌کند که یعنی چیزی برابر هزار جلد رمان.(ارونسون، 1383) العبیدی به نقل از زعرور، ابعاد دیگری از امپراتوری رسانه‌ای غرب (به ویژه امریکا) را نمایان می‌کند. براساس یافته‌های او، منبع اصلی 80 درصد کل اخباری که در جهان انتشار می‌یابد، شبکه‌های خبری غرب است، 70 درصد تمام برنامه‌های تلویزیونی، 90 درصد اخبار دیداری، 82 درصد تجهیزات الکترونیکی و اطلاعاتی و 90 درصد اطلاعات ذخیره شده در رایانه‌ها غربی است. همچنین بخش عمده‌ای از 500 میلیارد دلاری که در بازار تبلیغاتی دنیا در گردش است متعلق به دستگاه‌های تبلیغاتی و روانی غرب است. (العبیدی، 1383، صص 70-69) - عملیات روانی علیه جهان اسلام بلی یا خیر؟ آیا می‌توان در تأیید این ادعا که «در چند سال اخیر بخش عمده عملیات روانی غرب معطوف جهان اسلام بوده است» داده‌های مقتضی به دست داد؟ هیئت حاکمه و دستگاه دیپلماسی غرب با بهره‌بری از مفاهیمی چون تنویر افکار، اطلاع‌رسانی، نشر واقعیات، بیان اخبار موثق و جز آن، به جای "عملیات روانی و جنگ تبلیغاتی" همواره در پی آن بوده است تا چنین بنمایاند که هیچ‌گاه در پی عملیات روانی علیه جهان اسلام نبوده است. اما واقعیت حتی آنگونه که مفسران و تحلیل‌گران غربی آشکار می‌سازند داده‌هایی متمایز از ادعای هیئت حاکمه و دستگاه دیپلماسی را به نمایش می‌گذارد. در ادامه این بحث و با تأمل در یافته‌های آنها به سادگی می‌توان پاسخ مثبتی را (بله) برای سؤال مطروح شده در آغاز این مقاله، ارائه داد. لونتال در مطالعه‌ای با عنوان «در گفتمان رسانه‌های غربی تروریست کیست؟» به "تحلیل محتوایی" بیش از 100 مقاله منتشره شده در رسانه‌های عمده (اعم از شبکه‌های تلویزیونی و روزنامه‌های کثیرالانتشار) آن کشور طی سال‌های 2003 – 2001 پرداخته است. لونتال در بررسی خود تنها مقالاتی را برگزیده است که آشکارا یا تلویحی به مسئله تروریسم و حادثه 11 سپتامبر پرداخته‌اند. یافته‌های لونتال نشان داده است که: - در بیش از 80 درصد از مقالات هر جا از تروریسم سخن به میان آمده است بی‌درنگ نام اسلام یا مسلمانان ذکر شده است. گویی این دو، واژگانی متفاوت برای یک مفهوم یا منظورند. - در اغلب، مقالات مفاهیم بنیادگرایی، رادیکالیسم اسلامی، وحشت آفرینی و تحجرفکری توأم به کار گرفته شده‌اند. - هر جا از یازده سپتامبر سخن گفته شده است بلافاصله بنیادگرایی اسلامی یا "تروریست‌های مسلمان" با آن حادثه همبسته شده است. لونتال از مجموع یافته‌های خود نتیجه گرفته است که از نظر اغلب تحلیل‌گران رسانه‌ای و نویسندگان غرب، تروریسم همان اسلام است و مسلمانان حامیان، عاملان و مروجان اصلی تروریسم در جهان هستند.(leventhal, 2004) لونتال تنها تحلیل‌گری نیست که از جنگ تبلیغات غرب علیه اسلام و مسلمانان سخن گفته است، بلکه نویسندگان و تحلیل‌گران بسیاری در مورد رویکرد اسلام‌ستیزی دنیای غرب علیه مسلمانان و جهان اسلام بحث کرده‌اند. برای مثال جامیسون ، تحلیل‌گری اجتماعی، در مقاله‌ای با عنوان "اسلام و تروریسم" اذعان داشته است: «با وقوع حادثه یازدهم سپتامبر گروهی از افراطیون غربی (به خصوص امریکایی) که مترصد فرصتی برای عقده‌گشایی علیه جهان اسلام بودند، تهاجم تبلیغاتی گسترده‌ای را علیه مسلمانان و کشورهای اسلامی، حتی آن دسته از کشورهایی که همواره در زمره دوستان همیشگی غرب محسوب می‌شدند، راه انداختند. گویی از مسلمانان چیزی جز دهشت‌آفرینی، مخالفت با آزادی و دمکراسی و بنیادگرایی کشور برنمی‌آید.»(Jamieson, 2003, 31) جامیسون در پایان نوشتار خود نتیجه‌گیری روان‌شناختی خود را ارائه کرده است. به باور او «موضع‌گیری افراطی نویسندگان، سیاسیون و حتی هیئت حاکمه غرب علیه جهان اسلام را می‌توان نوعی مکانیسم دفاعی (از نوع فرافکنی) تلقی کرد. چه، آنان از این طریق ناکامی‌ها و احساس درماندگی‌های خود را به دنیای بیرون از غرب فرافکنی می‌افکنند.»(Jamieson, 2003, P31) از نظر جامیسون اقدام غرب در این مورد موفقیت‌آمیز بوده است. چرا که آنان توانسته‌اند بر دیدگاه شهروندان خود علیه جهان اسلام تأثیر بگذارند. باید گفت که غرب در رسانه‌های جمعی خود از شگردهای عملیات روانی استفاده می‌کند که حتی برنامه‌های غیرسیاسی و تفریحی آنان نیز مملو از پیام‌هایی است که به صورت آشکار و نهان برای تأثیر گذاشتن بر دیدگاه‌های مسلمانان بسته‌بندی شده است. از آنچه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که دنیای غرب، به ویژه امریکا، طی چند سال اخیر عملیات روانی فراگیر، اما نسبتاً پنهانی را علیه اسلام و کشورهای اسلامی راه انداخته است. هرچند حادثه 11 سپتامبر بهانه اصلی غرب (به ویژه امریکا) برای بسیج رسانه‌ها و سایر ابزارهای عملیات روانی علیه جهان اسلام بوده است، اما با فاصله گرفتن از آن حادثه نه تنها حجم عملیات روانی آنان کم نشده، بلکه دامنه آن به شکل‌های گوناگون فراگیرتر شده است. مخاطبان و روش‌های عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام ناگفته پیداست که عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام مخاطبان معینی دارد. آن مخاطبان چه کسانی هستند؟ استفن در مقاله‌ای با عنوان «عملیات روانی غرب چه کسانی را آماج گرفته است؟» پاسخی روشن برای این پرسش به دست داده است. به باور وی دو مخاطب اصلی عملیات روانی غرب عبارتند از: افکارعمومی غرب و افکارعمومی جهان اسلام هستند.(Kassin, 2004, P131) استفن ضمن تأیید تقسیم‌بندی هولستی از افکارعمومی امریکا، تأکید می‌کند دستگاه تبلیغاتی آن کشور برای هر یک از سنخ‌های (تیپ‌ها) افکارعمومی آن کشور، پیام‌های ویژه‌ای را طراحی و اجرا می‌کند. دستگاه تبلیغاتی و عملیات روانی در پی آن است تا اولاً: افکارعمومی داخلی را مجاب کند که نبرد غرب با جهان اسلام نبرد میان دو اردوگاه خیر و شر است. ثانیاً نبرد میان این دو اردوگاه اجتناب‌ناپذیر است. چه، "اردوگاه شر در صورت سرکوب نشدن، آرامش و امنیت را از جهان دمکراتیک سلب خواهد کرد و رفاه و آسایش را برای غرب حرام خواهد کرد." ثالثاً افکارعمومی داخلی را متقاعد، که با نظر مثبت خود هیئت حاکمه را در تعقیب اهدافش حمایت نمایند. به باور کسین و همکارانش، عملیات روانی غرب برای مجاب کردن افکارعمومی داخلی علیه جهان اسلام موفقیت آمیز بوده است. آنان برای تأیید ادعاهای خود به آمار موافقان در امریکا برای لشگرکشی به خلیج‌فارس در 1991 (73 درصد)، جنگ افغانستان (76 درصد) و جنگ 2003 (71 درصد) اشاره می‌کنند به باور آنان «اینک افکارعمومی غرب بر اثر عملیات روانی، آن‌چنان دچار وحشت‌زدگی شده است که چاره را فقط در پرداخت هزینه زیاد برای از میان برداشتن حکومت‌هایی می‌دانند که هیئت حاکمه غرب، آنها را در نقش مروج تروریسم به دنیا معرفی می‌کنند.»(Kassin, 2004, P6) گروه دوم مخاطبان عملیات روانی غرب، افکارعمومی جهان اسلام است. دستگاه عملیات غرب می‌کوشد تا غرب را دوست‌دار مسلمانان و حامی آزادی آنان معرفی کند. کروس در تحلیلی جالب محتوای پیام رسانه‌های ویژه افکارعمومی داخل امریکا، نظر نیویورک‌تایمز و یو اس ای تودی را با رسانه‌های ویژه جهان اسلام تطبیق کرده. او دریافته است که رسانه‌های داخلی، اسلام و ارزش‌های آن با حقوق‌بشر و آزادی‌های مصرح در منشور جهانی حقوق‌بشر مغایرت دارد و از دنیای اسلام به مخاطبان خود تصویری واژگونه می‌نمایانند. آنان جهان اسلام را به گونه‌ای ترسیم می‌کنند که گویی در آن دیار از تمدن، دانایی، آزادی و انسانیت خبری نیست. و آنچه به وضوح نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند فقر، ستم، وحشی‌گری، خشونت و بی‌رحمی است.» (Cross, 2004) نکات مندرج در بالا آشکار می‌سازد که غربی‌ها در عملیات روانی خود علیه جهان اسلام برای هر یک از دو گروه مخاطب پیش‌گفته از روش‌ها و شگردهای مختلفی بهره می‌برند. در حقیقت غربی‌ها در مانیفیست خود علیه گروه‌های ضدتروریست تأکید کرده‌اند که «مذهب خاستگاه اصلی تروریسمی است که ما درصددیم ریشه‌های آن را در دنیا بخشکانیم. مذهب اسلام پیروان خود را به تهدیدی علیه بشریت و تمدن تبدیل می‌کند. «اسلام پیروان خود را وادار می‌کند تا سایر آدمیان را به منزله شهروندان درجه دو بنگرند و با آنان به جنگ بپردازند.» نویسندگان در ادامه مقدمه مذکور می‌نویسند: «ریشه‌های واقعی ترور در مساجد نهفته است چون مسلمانان هر روز چند بار پیام‌های وحشت‌افکنی خود را از مساجد به دنیا مخابره می‌کنند». روبین مک‌آرتور در تأیید ادعاهای گروه‌های به اصطلاح ضدتروریست در نوشتاری با عنوان «چه چیزی مسلمانان را به یک اجتماع جنایی تبدیل کرده است؟» اسلام را منشأ خشونت علیه دنیای غرب معرفی کرده است. او پس از طرح سؤال مذکور می‌نویسد: «با بررسی قرآن به راحتی می‌توان به پاسخ این پرسش دست یافت. قرآن در ذیل عنوان به نام خداوند بخشنده مهربان، سراسر، دعوت به خشونت و کشتن است.» او آنگاه در تأیید ادعای خویش بریده‌هایی از چند آیه قرآن را ذکر می‌کند، او از جمله به آیه 51 سوره 5، آیه 123 سوره 9، آیه 29 سوره 9، آیه 13 سوره 9، آیه 30 سوره 9، و آیه 12 سوره 8 اشاره می‌کند (Mac Arthur, 2003) "انسانیت‌زدایی" از مسلمانان نیز یکی دیگر از روش‌های عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام است. غرب با نمایش مکرر صحنه‌های خشونت گروه‌های افراطی الجزایر در دهه پیشین، نمایش صحنه‌های اعدام در افغانستان، قطع دست و پا در عربستان، گروگانگیری، ، درگیری‌های خشونت‌آمیز قومی و مذهبی در کشورهای مختلف اسلامی و جز آن چنین به مخاطب غربی القاء می‌کند که جهان اسلام هنوز در دوران بربریت و توحش به سر می‌برد. به باور روان‌شناسان اجتماعی، این تکنیک موجب می‌شود تا مخاطب هر اقدامی علیه دشمن خود را مجاز و مشروع تلقی کند. چه، به زعم او دشمن فاقد شأن و منزلت انسانی است و باید به او به منزله موجودی خطرناک و درخور هر نوع خشونتی نگریست.(Brehm,2002) «ارائه تصویری منفی از رهبران کشورهای اسلامی» از جمله دیگر روش‌های عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام است. به تعبیر لونتال، دستگاه عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام است که به مخاطبان چنین القاء می‌کند که رهبران حاکم در جهان اسلام چهره‌های منفی‌اند که با استفاده از روش‌های غیردمکراتیک (نظیر روش‌های موروثی و کودتا) به قدرت رسید‌ه‌اند و تنها عامل ماندگاری آنها بر اریکه قدرت زورگویی و خشونت است و اصلی‌ترین ابزار آنان برای این کار، دستگاه اطلاعاتی و پلیس است که صدای هر اعتراضی را در نطفه خفه می‌کند.(Leventhal, 2004) به اصطلاح نابالغ و رشد نایافته معرفی کردن مردم کشورهای اسلامی یکی دیگر از روش‌های عملیات روانی غربی‌هاست. دستگاه تبلیغاتی غرب با اغراق در آمار بی‌سوادی در کشورهای اسلامی (برای مثال یو.اس.ای تودی در مقاله‌ای با عنوان بی‌سوادی در جهان اسلامی نرخ بی‌سوادی در این کشورها را بالغ بر 50 درصد ذکر کرده است)، آنان ادعا می‌کنند که در جهان اسلام نقش اصلی زنان برآوردن نیازهای جنسی مردان و به دنیا آوردن فرزندانی برای آنان است. معدود نشان دادن روشنفکران در جهان اسلام (که به زعم غرب بسیاری از آنان نیز به غرب مهاجرت کرده‌اند) و ادعای ناتوانی شهروندان کشورهای اسلامی در ایجاد تشکل‌های مدنی روابط ا، به شهروندان غربی القاء می‌کنند. خلاصه آنکه دستگاه گسترده تبلیغات غرب به افکارعمومی داخلی خود چنین القاء می‌کند که جهان اسلام دنیای عقب‌مانده‌ای است که با شیوه‌های قرون وسطی اداره می‌شود و لاجرم برای تغییر ساختار، بافت و شرایط زیست‌ سیاسی و اجتماعی آن نباید از هیچ تلاشی فروگذار کرد! حال سؤال اساسی این است که آیا این فنون فریب توانسته است افکارعمومی غرب را تحت تأثیر قرار دهد؟ داده‌های متقنی وجود دارد که نشان می‌دهد پاسخ این پرسش مثبت است. برای مثال مؤسسه گالوپ در آغاز سال 2005 طی یک نظرسنجی از 1900 شهروند پرسید: «چه میزان با این گفته موافقید که خاستگاه اصلی تروریسم جهان اسلام است؟» پاسخ 80 درصد آنان به این پرسش خیلی زیاد و زیاد بود و تنها 20 درصد پاسخ کم یا هیچ را ذکر کردند. همچنین در سؤال دیگری پرسید: «آیا با مبارزه فراگیر علیه تروریسم اسلامی موافقید یا نه؟» پاسخ 80 درصد آنان مثبت بود. همچنین در طی سؤال دیگری شبکه سی.ان.ان در یک نظرسنجی از شهروندان مهم‌ترین خطری که کشورشان را تهدید می‌کند پرسیده بود، که اغلب پاسخ‌دهندگان خطر تروریسم اسلامی را در صدر خطرات پیش‌روی غرب ذکر کردند. می‌توان نتیجه گرفت که افکارعمومی غرب به راحتی مغلوب دستگاه تبلیغاتی و عملیاتی روانی شده است. البته چنین مغلوب شدنی اصلاً شگفت نمی‌نماید، چه پراتکانیس و ارنسون از ده‌ها مورد یاد کرده‌اند که افکارعمومی غرب کورکورانه و بدون تعمق در دام دستگاه تبلیغاتی آن کشور گرفتار شده و به پیام‌هایی ایمان آورده است که مدتی بعد نادرستی عیان گشته است. (سناریوی منیره در جنگ 1991، چسیکا 2003 و اثرات ناشی از فیلم فریاد تجاوز توسط شبکه سی.بی.اس. تنها موارد معدودی از این‌گونه پیام‌هاست.(ارونسون، 1383). اما عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام موضوع متفاوتی است. دستگاه عملیات روانی غرب چند گروه از مخاطبان جهان اسلام را آماج تبلیغات قرار می‌دهد؛ نخستین گروه روشنفکران، دانشجویان و آموخته‌گان‌اند، گروه دوم نوجوانان و جوانانند، گروه سوم زنان‌، گروه چهارم نظامیان، گروه پنجم گروه‌های قومی و اقلیت‌های مذهبی، و گروه آخر توده مردم‌اند و همچنین رهبران و حکام کشورهای اسلامی. دستگاه تبلیغاتی غرب برای هر یک از این گروه‌ها از فنون، روش‌ها و ابزارهای خاصی بهره‌ می‌برند. کارکردهای اسلام هراسی در اروپا علیه مسلمانان مقیم تاریخچه اسلام هراسی اصطلاح اسلام هراسی برای نخستین‌بار از اواخر 1980 و اوایل دهه 1990 در غرب رایج شد و ریشه آن به تعابیر مربوط به پدیده بیگانه هراسی بازمی‌گردد. زمانی‌که جامعه غربی با تئوری اجتماعی چندفرهنگی و هویت سیاسی روبه‌رو، مجبور شد تا ذهن متفکران خود را نسبت به بیگانه هراسی و نپذیرفتن فرهنگ‌های بیگانه، حساس کند و از آنها بخواهد برای پذیرش چندفرهنگی در جوامع غربی تا راه‌حلی بیاندیشند در این میان مواجهه جهان غرب با موج زیادی از مهاجران مسلمان که در بیشتر کشورهای اروپایی و امریکایی، بیشترین رقم اقلیت‌های مهاجر را تشکیل می‌دادند، به بزرگ‌ترین چالش اجتماعی تبدیل شود.(اینانلو، 1384، ص 29) جوامع مسلمان، مایل به ادغام شدن در جوامع غربی نبودند و با نشانه‌های بارزی که در نوع پوشش زنان و آرایش صورت مردان آنها مشهود بود، مطابقت نداشتن خود با کشورهای مزبور را به رخ می‌کشید. علاوه بر آن نوع به‌کارگیری زبان خاص، تأکید بر رعایت آداب غذایی و مطهرات، آنها را به اقلیت‌هایی تبدیل کرد که مایل به حل شدن نبودند و بر آداب و رسوم و فرهنگ خودشان پافشاری می‌کردند و تعصب می‌ورزیدند همین ویژگی آنها را تبدیل به کانون‌های ناآشنا و بیگانه تبدیل کرد. جوامعی که غرب نیز تلاشی برای شناختن آنها نداشته و ترجیح داد تا شهروندان اروپایی و امریکایی آنها را بیگانه بدانند، بیگانگانی که به تدریج زمینه هراس از آنها به سبب ناشناس بودن و درون‌گروهی عمل کردن‌شان روزبه‌روز افزایش یافت. این حس ناخوشایند به سرعت از جوامع مسلمانان مهاجر فراتر رفت و به مسلمانان مقیم در کشورهای غربی نیز سرایت کرد و در اوایل دهه 1990 واژه بیگانه‌هراسی که از آن به عنوان آسیب جدی اجتماعی برای شهروندان اروپایی یاد می‌شد جای خود را به اسلام‌هراسی داد.(اینانلو، 1384، ص 29) اسلام‌ستیزی از دیدگاه هیئت حاکمه و روشنفکران غربی بعد از وقوع حادثه 11 سپتامبر نیوریورک بلافاصله بوش در نخستین اظهارات خود از احیای مجدد جنگ‌های صلیبی سخن‌ راند. (هرچند که بعد سعی کرد سخنان خود را اصلاح کند). همچنین بوش در یکی از جلسات مشترک با اعضای کنگره می‌گوید: «چرا به ما حمله می‌شود؟ چون آنان (مسلمانان) دشمنان آزادی‌اند، پیشرفت، تکثرگرایی پیرامون و ثروت ما، برای مسلمانان تنفربرانگیز است. بنابراین ما با دشمنانی روبه‌روایم که نه تنها از سیاست‌های ما بلکه از وجود ما نیز بیزارند».(مستکین، 1383، ص 12) همچنین بعد از وقوع حوادث تروریستی 7 ژوئیه لندن "تونی‌بلر" نخست‌وزیر انگلیس از «لزوم نبرد ایدئولوژیک برای ریشه‌کن کردن تروریسم» سخن گفت معنای این عبارت تونی‌بلر تفاوت چندانی با اظهارات جرج بوش پس از حادثه 11 سپتامبر (بوش از آغاز جنگ‌های صلیبی سخن گفت)، نداشت. ایدئولوژیی که آقای بلر مطرح می‌کند همان اسلام است. (متکی، 1383، ص 10) همچنین بعد از انفجارهای مادرید وزیر کشور اسپانیا از ارائه لایحه‌ای به منظور کنترل ائمه جماعت مساجد این کشور اروپایی خبر داد. خوزه آنتونیو آلونسو در گفتگو با روزنامه ال‌پاییس هدف از این اقدام را جلوگیری از فعالیت‌های تروریستی عنوان کرد. آلونسو از مساجد به عنوان مکان‌هایی یاد کرد که بیشتر برای ترویج بنیادگرایی اسلامی مورد استفاده قرار می‌گیرند. (ماهنامه اطلاع‌رسانی اخبار ادیان، 1383، ص 11) همچنین نشانه‌های تمایل جدی به افزایش محدودیت برای مسلمانان، در برخی دولتمردان ایتالیا نیز وجود دارد. چندی قبل روبرتوکاستلی وزیر دادگستری ایتالیا با تأکید بر لزوم سخت‌گیری علیه مسلمانان گفته بود: برای احترام به مقررات کشور، باید در مقابل مسلمانان انعطاف‌ناپذیر باشیم. وی افزود: ضرورت دارد با اتخاذ تدابیر انعطاف‌ناپذیر در برابر مسلمانان از فرهنگ و سنت خود دفاع کنیم این دستورالعمل روشن برای سخت‌گیری در قبال مسلمانان به بهانه احترام به مقررات از ناحیه وزیری که وظیفه اجرای عدالت را بر عهده دارد، می‌تواند نشانه وجود تمایل جدی برخی مسئولان ایتالیا برای تداوم محرومیت مسلمانان از حقوق دینی خود باشد. (ماهنامه اطلاع‌رسانی اخبار …، 1383، ص 13) اسلام‌هراسی در جامعه روشنفکری غرب نیز به شدت رسوخ پیدا کرده است و ما هر روز نظریه‌های گوناگونی را در این باب شاهدیم که در اینجا نمونه‌هایی از آنها را می‌آوریم: هانتینگتون هانتینگتون مبدأ نظریه برخورد تمدن‌ها نیز با جنگ‌طلب دانستن مسلمانان، بر این باور است که در جهان اسلام و به ویژه نزد اعراب، احساس قدرتمندانه حسادت در برابر فرهنگ و ثروت غرب وجود دارد و همین حسادت است که به کینه‌ورزی می‌انجامد. وی معتقد است که سیاست معاصر جهانی هم‌اکنون در درون جنگ‌های مسلمانان متبلور می‌شود. مسلمانان با یکدیگر و با دیگران بیشتر از سایر اقوام به جنگ می‌پردازند. در شرایطی که جنگ سرد به پایان رسید جنگ‌های مسلمانان جایگزین آن شده است. او با ذکر جنگ ایران و عراق، جنگ افغانستان علیه شوروی سابق، بوسنی و هرزگوین، کوزوو، چچن، کشمیر، هندوچین، اندونزی، سودان، سومالی و فلسطین و … می‌گوید طی 20 سال گذشته در همه جنگ‌های پدید آمده، طرف اصلی مسلمانان بوده‌اند. او با ذکر اینکه مسلمانان فقط 5/1 میلیارد نفر از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند، با اشاره به 22 جنگ مسلحانه طی سال 2000، می‌گوید مسلمانان در 13 مورد آن طرف اصلی بودند. (کویور 1384، صص 15-14) وی معتقد است: امروز تمدن اسلام مهم‌ترین بلوک ایدئولوژیکی است که بر سر راه تمدن غرب قد علم کرده و این تمدن را مجبور کرده است از جاه‌طلبی‌های جهان‌شمولی‌اش دست بردارد. وی در گفتگو با روزنامه فرانسوی لوپران گفت: «پیش‌بینی من در کتاب (برخورد تمدن‌ها) در خصوص احتمال افزایش گسترش مناقشات مرزی در سراسر جهان بود که بیشتر هم دلایل قومی، قبیله‌ای و مذهبی داشت. تجزیه و تحلیل من به ویژه در خصوص برخورد جهان اسلام از یک سو و امریکا و اروپای متحده از سوی دیگر بود. درخصوص مورد نخست باید بگویم که پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 در ایران می‌تواند به عنوان نقطه آغاز جنگ پنهان تمدن‌های غرب و اسلام در نظر گرفته شود و دقیقاً به همین منظور است که امروز شاهد فرجام این فرایند، یعنی برخورد عظیم غرب و اسلام هستیم. برخوردی که امروز نتایج آن را که همانا بی‌ثباتی است در دنیا می‌بینیم.» هانتینگتون درباره ویژگی برخورد دو تمدن اسلام و غرب گفت: «نخستین ویژگی این برخورد جهانی بودن آن است یعنی هر جا که مسلمانان و غربی‌ها باشند این برخورد نیز وجود خواهد داشت و دقیقاً در همین چارچوب است که گروه‌های کوچک مسلمانان که در قالب شبکه‌های تروریستی در خود کشورهای دشمن (غربی) سازماندهی شده‌اند به منافع غربی‌ها در هر کجا که باشند ضربه وارد می‌کنند. جهانی شدن برخورد دو تمدن اسلام و غرب در طول دهه 90 با گسترش منازعات محلی متبلور شد که طی آن جوامع مسلمان سعی کردند خود را از زیر یوغ کشورهای غیرمسلمان رها کنند. وی پیشنهاد می‌کند، اگر امریکا از تک‌روی‌ها و در پیش‌گرفتن مواضع افراطی دست بردارد و سیاست جهانی خود را با همکاری اروپا هماهنگ کند، می‌توانیم اصل هویت غربی را حفظ کنیم. هانتینگتون در پایان می‌گو



    مقالات مجله
    نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
    شماره مطلب: 10654
    دفعات دیده شده: ۲۳۱۲ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش