Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • گفتمان رسانه‌ای رژیم صهیونیستی و غرب در جنگ لبنان و رژیم صهیونیستی/مهسا ماه‌پیشانیان فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی‏
    پنج‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۱۰:۵۰

    چکیده با اسارت گرفتن دو سرباز رژیم صهیونیستی در 12 ژوئیه (چهارشنبه 21 تیرماه 1385) توسط رزمندگان حزب‌الله، درگیری بین این رژیم و لبنان آغاز شد. چریک‌های حزب‌الله این دو نظامی صهیونیستی را در منطقه موسوم به مزارع شبعا به اسارت گرفتند. این درگیری که 34 روز به طول انجامید، سرانجام با پیروزی و سربلندی حزب‌الله به پایان رسید. به اعتقاد بسیاری از تحلیل‌گران، با پیروزی حزب‌الله در این جنگ اسطوره شکست‌ناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی به پایان رسید و قدرت و م

    چکیده با اسارت گرفتن دو سرباز رژیم صهیونیستی در 12 ژوئیه (چهارشنبه 21 تیرماه 1385) توسط رزمندگان حزب‌الله، درگیری بین این رژیم و لبنان آغاز شد. چریک‌های حزب‌الله این دو نظامی صهیونیستی را در منطقه موسوم به مزارع شبعا به اسارت گرفتند. این درگیری که 34 روز به طول انجامید، سرانجام با پیروزی و سربلندی حزب‌الله به پایان رسید. به اعتقاد بسیاری از تحلیل‌گران، با پیروزی حزب‌الله در این جنگ اسطوره شکست‌ناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی به پایان رسید و قدرت و مشروعیت حزب‌الله در منطقه افزایش یافت. اما این جنگ همانند دیگر جنگ‌ها و بحران‌ها، علاوه بر به‌وجود آوردن خسارت‌های بسیار زیاد اقتصادی، انسانی و زیربنایی، دیدگاه‌ها و واکنش‌های مطبوعات کشورهای مختلف عربی، اروپایی، صهیونیستی و امریکایی را برانگیخت. در مقاله حاضر سعی ما بر این است که با تحلیل محتوای برنامه‌های رسانه‌های رژیم صهیونیستی، امریکایی، اروپایی و عربی موضع‌گیری این رسانه‌ها را - که به نوعی بازگوکننده موضع کشورهایشان در بحران مذکور بود - بررسی کنیم. در همین راستا، ابتدا ضمن اشاره به محورهای موردنظر رسانه‌های مذکور در بحران رژیم صهیونیستی و لبنان، با تحلیل محتوای برنامه‌ها و مقالات این رسانه‌ها، به دیدگاه و مواضع کشورهای مذکور نیز اشاره می‌کنیم تا به این نکته دست یابیم که در جنگ لبنان، رسانه‌های امریکایی، اروپایی، صهیونیستی و عربی در راستای مواضع و اهداف کشورهای خود بودند و وظیفه‌شناسی را فدای منافع کشورهای خود نمودند. بر همین اساس در مقاله مذکور ما درصدد پاسخگویی به این سؤال اصلی می‌باشیم که رسانه‌های مختلف جهان (اروپایی، امریکایی، رژیم صهیونیستی، عربی) چگونه نسبت به بحران لبنان و رژیم صهیونیستی موضع‌گیری نمودند؟ فرضیه اصلی ما در این مقاله این است که، بسیاری از رسانه‌های نقاط مختلف جهان، وظیفه‌شناسی را فدای میهن‌پرستی کردند و بیشتر به نفع کشورهای خود در این بحران عمل کردند. واژگان کلیدی: رژیم صهیونیستی، حزب‌الله، لبنان، رسانه، تحلیل محتوا مقدمه فیلیپ شلیزنگر، در تحقیقتی که از اواسط قرن بیستم میلادی در مورد اطلاع‌رسانی انجام داده است، بدین نکته اشاره می‌کند که رسانه‌های عمومی در چارچوب کشورهای قومی‌ای که سال‌ها بر تحولات و محتوای رسانه‌های تسلط داشته‌اند، رشد کرده‌اند.1 شلیزنگر در این زمینه و در مورد تحول فضای رسانه‌ای تحت تأثیر حاکمیت و مهندسی دولت، سخن می‌گوید.2 این تسلط با القای مفاهیم فرهنگی طراحی شده به افکار عمومی و تأثیرگذاری بر ساخت هویت جمعی، پدید آمد. به‌رغم انحراف از این الگو در دو دهه اخیر، می‌توان گفت که دولت، همچنان از طریق تصویب قوانین، صدور مجوزها، کنترل و نظارت، تأثیر فراوانی بر سیاست‌های رسانه‌ای دارد. این ویژگی به‌خصوص در رژیم صهیونیستی، به دلیل تلاش‌های دولت برای حفظ قدرت تأثیرگذاری خود، نه تنها در ساختار رسانه‌ها بلکه در تعیین محدوده‌های آشکار برای محتوا و درونمایه آنها، طور فاحش دیده می‌شود. در دو دهه اول تأسیس دولت رژیم صهیونیستی، دولت به‌طور مستقیم در بیشتر فعالیت‌های رسانه‌ای دخالت می‌کرد. در ابتدا وزارت پست و سپس وزارت ارتباطات مسئول بخش برنامه‌های ایستگاه صدای رژیم صهیونیستی بودند. دولت همچنین فعالیت‌های مطبوعاتی را از طریق کمیته‌های نویسندگان و نظارت و بررسی‌های نظامی کنترل می‌کرد که این کنترل به امروز نیز ادامه دارد. در اواسط دهه شصتم میلادی شاهد - تغییر بنیادین در شیوه دخالت دولت در رسانه‌های شنیداری و دیداری بودیم. تأسیس اداره رادیو موجب شد تا مدیریت مستقیم وسایل ارتباط جمعی دولتی به مدیریت غیرمستقیم تبدیل شود. در حوزه مطبوعات نیز در مقابل تقویت جایگاه نشریات خصوصی، جایگاه مطبوعات حزبی به شکل آشکاری تنزل یافت. این تحولات، در اواسط دهه هشتاد میلادی با اصلاح قانون خدمات ارتباطات سریع در 1986 م. که آغاز عصر خصوصی‌سازی شبکه‌های تلویزیونی و پخش آزمایشی تلویزیون تجارتی محسوب می‌شود، شکل دیگری به خود گرفت. با تصویب قانون اداره دوم رادیو و تلویزیون، شبکه دوم تلویزیون در 1990م. و ایستگاه‌های منطقه‌ای رادیو در 1993م. و شبکه دهم در 2002م. تأسیس شدند. دولت صهیونیستی، به رغم عقب‌نشینی از دخالت مستقیم در رسانه‌ها، امکان کنترل و نظارت بر تحولات در سطح برنامه‌ها را برای خود حفظ کرده است. لذا تقویت این حس که نهادهای دولتی و به ویژه کنیست در بازار رسانه‌ها دخالت می‌کنند. در بین مردم منجر به درگیری نیروها برای تسلط بر رسانه‌ها و حفظ نفوذ دولت به عنوان یک بازوی مهم در این بازار می‌شود. قانون مطبوعات مصوب رژیم صهیونیستی و در 1993م. که از دوران قیومیت بریتانیا جریان دارد. به رغم آنکه روزنامه‌نگاران، اربابان مطبوعات و سیاستمداران به‌طور مکرر خواستار لغو یا اصلاح این قانون و متناسب ساختن آن با مقتضیات قرن بیست و یکم میلادی شده‌اند مرجع اساسی تنظیم روابط رسمی حاکمیت سیاسی و مطبوعات می‌باشد. این قانون به وزارتخانه‌های مختلف، به ویژه وزارت کشور، اجازه می‌دهد که از انتشار مطبوعات جلوگیری و یا نسبت به تعطیل مطبوعات موجود، اقدام کند.(3) گرچه در موارد اندکی از این اختیارات استفاده شده است ولی باز هم وسیله بازدارنده‌ای محسوب می‌شود. علاوه بر فرمان‌های مربوط به مطبوعات، سه قانون وجود دارد که دخالت دولت و مقامات دولتی را در زمینه اطلاع‌رسانی حفظ می‌کند. 1- قانون اداره رادیو مصوب 1965م.؛2- قانون ادارة دوم رادیو و تلویزیون مصوب سال 1990م.؛ 3- و قانون خدمات ارتباطی سریع (بیزیک) (اصلاحیه شماره 4 یعنی پخش برنامه از طریق شبکه‌های کابلی و ماهواره‌ها). رژیم صهیونیستی می‌تواند از طریق کمیته‌های نویسندگان و دستگاه‌های نظارت نظامی، تمامی آنچه را که در مطبوعات و رسانه‌های مختلف نوشته و یا گفته می‌شود، کنترل کند. تعیین یک سخنگوی رسمی برای هر وزارتخانه نیز نوعی کنترل اضافی در زمینه مطبوعات و رسانه‌ها به شمار می‌آید. شیوه توجیه رسانه‌ای نیز به‌عنوان ابزاری برای کنترل نهادهای رسمی بر اطلاعاتی که در مورد آنها منتشر می‌شود، به کار می‌رود. این شیوه در ابتدا بین ارتش و مطبوعات مورد استفاده قرار می‌گرفت. در مواردی که خرنگاران با این روش همکاری نکنند، سخنگو می‌تواند از دادن اطلاعات به آنان خودداری کند و یا امکان دسترسی آنان را به اطلاعات فوری و ذی‌قیمت محدود نماید. این شیوه منجر به رشد یک فرهنگ مطبوعاتی شده است که تسلط نهادهای مختلف و به ویژه ارتش و دستگاه‌های امنیتی را برای ارائه اطلاعات که در مورد سیاست‌های آنان است بیشتر می‌کند کاربرد این سیاست در جریان انتفاضه اول و دوم به خوبی آشکار شد، زیرا مطبوعات و رسانه‌های رژیم صهیونیستی، در بیشتر موارد گفته‌های سخنگوی ارتش اسرائیل را مبنا قرار می‌دادند.(4) سخنگوی ارتش و تعامل آن با رسانه‌ها و نفوذ روانی آنها بر وسایل ارتباط جمعی نمونه بارزی از اطلاع‌رسانی هدایت‌شده در رژیم صهیونیستی می‌باشد که از طریق آن، دستگاه امنیتی به طور وسیع بر افکار عمومی این رژیم تأثیر می‌گذارد. در طول جنگ لبنان و با رژیم صهیونیستی و همچنین روزهای پس از آتش‌بس، بسیاری از وبلاگ‌نویسان و مقاله‌نویسان از نحوه پوشش خبری جنگ انتقاد کردند. بسیاری معتقد بودند که پوشش خبری جنگ ناقص و گاهی مغرضانه بود. این انتقادها بسیار گوناگون بود. به طور مثال برخی از رسانه‌ها متهم بودند که از رژیم صهیونیستی دفاع می‌کنند و برخی دیگر به پشتیبانی از حزب‌الله متهم می‌شدند. اینکه چرا تصاویر مبارزان حزب‌الله و یا فیلمی از چگونگی شلیک موشک‌های حزب‌الله پخش نمی‌شود، از جمله مهم‌‌ترین انتقادات به رسانه‌هایی بود که متهم به دفاع از حزب‌الله می‌شدند. در مقابل برخی رسانه‌ها متهم بودند که چرا از تلفات رژیم صهیونیستی تانک‌های از کار افتاده‌شان و مراکز دفاعی این رژیم صهیونیستی که با موشک‌های حزب‌الله نابود شده بودند، فیلمی پخش نمی‌کنند. همه این انتقادها باعث شد، تا بحثی کهنه در مورد خبرنگاری و محدودیت‌های رسانه‌ای خبرنگاران هنگام جنگ سرباز کند. بحثی که از هنگام جنگ بالکان در اوایل دهه نود میلادی آغاز شده است و تا امروز نیز ادامه دارد. سؤالی که هنوز کارشناسان ارتباطات مشغول بحث و بررسی آن هستند ما در صدد بررسی این مسئله می‌باشیم در هنگام جنگ، خود سانسور عامل پوشش خبری ناقص است و یا نوعی محدودیت خبری در مطالب حاضر می‌باشد. گفتمان رسانه‌ای رژیم صهیونیستی تحلیل گفتمان رژیم صهیونیستی رژیم صهیونیستی،(5) نشان‌دهنده رابطه نزدیک نخبگان نظامی، سیاسی و رسانه‌ای با یکدیگر می‌باشد.(6) به طور سنتی، رسانه‌های رژیم صهیونیستی نقش سخنوی نخبگان سیاسی و نظامی را - به ویژه در مورد درگیری فلسطین و رژیم صهیونیستی - ایفا می‌کنند.(7) مطالعات اسحاق روعه، تسلط گفتمان صهیونیسم بر فرهنگ سیاسی این رژیم و فقدان رقیب جدی برای این گفتمان در بین رسانه‌های رژیم صهیونیستی را تبیین می‌کند. البته مطبوعات عربی - که در جامعه یهودی، خواننده‌ای ندارند - از این مستثنی هستند.(8) همچنین به طور خاص، این رابطه تنگاتنگ بین سیاست و رسانه‌ها، در برنامه‌های خبری و برنامه‌های مستند - که ستایشگر سیاست هستند - مشهود است و دیدگاه‌های سیاستمداران در حوزه‌های رسانه‌ای به خوبی دیده می‌شود.(9) پس از شروع به کار رسمی کمیته نویسندگان در اوایل 2002م. رابطه بین نخبگان سه‌گانه سیاسی، نظامی و رسانه‌ای تحکیم یافت و هماهنگی بین ارتش و واحدهای اطلاع‌رسانی آن و بین نویسندگان روزنامه‌ها و ایستگاه‌های رادیویی و تلویزیونی، به طور قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت و مشخص شد که هر اندازه سیاست سرکوب رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین و ورود ارتش به شهرهای فلسطینی گسترش یابد، تبعیت دبیران خبر از موارد دیکته شده ارتش این رژیم نیز بیشتر می‌شود. همچنین با امضای موافقتنامه بین دبیران اخبار در شبکه‌های تلویزیونی و ارتش، این هماهنگی آشکار شد زیرا ارتش شرط کرد، در صورتی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران رژیم صهیونیستی از حوادث و رخدادها در شهرهای فلسطینی آگاه خواهند شد که در خبرهایی که بر صفحه تلویزیون ظاهر می‌شود، ارتش حرف آخر را بزند.(10) رابطه نزدیک بین سازمان نظامی و وسایل ارتباط جمعی منجر به آن خواهد شد شکه رسانه‌ها در خدمت گفتمان نظامی رژیم صهیونیستی قرار گیرند و از طریق سانسور خبری و یا پوشش رسانه‌ای گزینشی، منافع ارتش را تأمین کنند به جز تعدادی از خبرنگاران که به تبعیت رسانه‌ها از سامانه نظامی، اعتراض کرده‌اند، بیشتر خبرنگارانی که به این موضوع اشاره داشته‌اند نه تنها درک و همراهی خود را نسبت به این مسئله ابراز کرده‌اند بلکه آن را یک وظیفه ملی می‌دانند که پذیرش واقعیت‌های سیاسی و نظامی بر آنان دیکته می‌کند. واقعیت‌هایی که به نوبه خود آزادی بیان و عقیده، حق و شناخت و آگاهی را، در خدمت ذهنیت جنگ قرار داده‌اند. وسایل ارتباط جمعی از طریق احاطه‌کردن رسانه‌های فعال، دیدگاه‌های حاکمیت سیاسی را منتقل می‌کنند و به این ترتیب بخش تفکیک‌ناپذیری از ارکان قدرت موجود در رژیم صهیونیستی به‌شمار می‌آیند.(11) تحقیقات فراوانی که در مورد رسانه‌ها صورت گرفته است، همه نشان دهنده قدرت و نفوذ حاکمیت سیاسی در ساخت افکار عمومی جامعه از طریق وسایل ارتباط جمعی می‌باشد.(12) و ویژگی‌های (ایدئولوژیک) و اجتماعی جامعه رژیم صهیونیستی نیز به تقویت آن کمک کرده است. مطالعات اوراهام ولفزفلد و عصام ابوریا بیانگر نحوه برخورد رسانه‌ها با فلسطینی‌ها نشان‌دهنده تأثیر قالب‌های رسانه‌های رسمی بر تصویر چهره فلسطینی‌ها در گفتمان رسانه‌ای و به ویژه در مطبوعات است.(13) تأثیر گفتمان سیاسی رسمی بر وسایل ارتباط جمعی را به دشواری می‌توان به ادوات و ابزارهای قهرآمیز منتسب کرد و نمی‌توان ادعا کرد که حاکمیت سیاسی ، تمایل خود به تسلط بر رسانه‌های عمومی را به طور مستقیم تحمیل می‌کند. بنابراین با استفاده از تعامل ایجاد شده بین نخبگان نظامی، سیاسی و رسانه‌ای بطور غیرمستقیم و برنامه‌ریزی شده هدایت می‌شوند. لذا رسانه‌ها با اراده خود تسلیم دستگاه سیاسی می‌شوند. این وفاداری نسبت به حاکمیت از چند عامل مرتبط با یکدیگر از جمله: احساس محاصره و محدودبودن در بین اکثریت مردم یهودی رژیم صهیونیستی و دیدگاه حاکم بر اکثریت مردم مبنی بر اینکه دولت رژیم صهیونیستی همچنان در معرض خطر قرار دارد، نشأت می‌گیرد. نکته قابل ذکر در این زمینه این است که، صهیونیسم نه تنها به عنوان یک [برنامه‌ریز] سیاسی بلکه به عنوان یک دیدگاه واقع‌گرایانه در نظر اکثریت مردم یهودی رژیم صهیونیستی توانسته است جای پای خود را محکم کند و تشکیل دولت رژیم صهیونیستی براساس این ایدئولوژی، نه تنها بیانگر حق ملت یهود در تعیین سرنوشت خود می‌باشد بلکه پناهگاهی برای ملت محاصره شده به حساب می‌آید. این دیدگاه بیان کننده فرهنگ «شتیتل» می‌باشد که تا به امروز همچنان بر جامعه یهودی این رژیم حاکمیت دارد.(14) واقعه‌ای که در جریان جنگ جهانی دوم در اروپا رخ داد، همچنان منبع اصلی مقایسه‌های تاریخی و راهبرد اساسی برای بالا بردن روحیه و مقاومت جامعه رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود.(15) دیدارهایی که وزارت معارف، برای جوانان رژیم صهیونیستی از اردوگاه‌های نسل‌کشی در لهستان تنظیم می‌کند به خوبی نشان دهنده تلاش نخبگان سیاسی برای تقویت احساس در محاصره بودن جامعه رژیم صهیونیستی در بین نسل‌های گوناگون می‌باشد.(16) در این زمینه رژیم صهیونیستی خود را به عنوان ابزار تضمین کننده‌ای مطرح می‌کند که دیگر اجازه تکرار چنین فاجعه‌ای نخواهد داد و هویت یهودی ادامه خواهد یافت. به این صورت به نظر می‌رسد که دولت خود را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر هویت جدید یهودی ظاهر ساخته است و لذا اگر در وسایل ارتباط جمعی انتقادی هم از دولت به عمل آید از احساس ملی گرایی شفاف و وفاداری به دولت سرچشمه می‌گیرد و هرگونه خدشه‌دار ساختن دولت و نهادهای دولتی به ویژه نهادهایی مانند ارتش که ضامن ادامه موجودیت دولت رژیم صهیونیستی هستند به معنای خدشه‌‌دار ساختن هویت ملی و ضربه‌زدن به سلامت و امنیت ملت یهود تلقی می‌شود. رسانه‌های رژیم صهیونیستی از طریق مشارکت در بنای واقعیت‌ها در این دیدگاه، با دولت همکاری و در توصیف و پیگیری تحولات واقعیت‌های خارجی این اندیشه را القا می‌کنند. دلیل دیگر وفاداری روزنامه‌نگاران از تمایلات حاکمیت سیاسی، به تجربه شخصی آنان برمی‌گردد. اکثریت روزنامه‌نگاران دارای همان خاستگاه اجتماعی - اقتصادی هستند که نخبگان سیاسی از آن برخوردارند و در نتیجه دارای تجربه تاریخی مشابه می‌باشند. بیشتر خبرنگاران و تحلیل‌گران نظامی نیز دارای خاستگاه نظامی و امنیتی یکسان هستند و لذا کادربندی و خط‌مشی‌های رسانه‌ای آنان متأثر از تجربیات گذشته است. آنان معمولاً دیدگاه‌های امنیتی را به دنیای رسانه‌ها منتقل و روابط متقابلی را خلق می‌کنند که تنها رابطه شخصی نیست بلکه تئوریک نیز می‌باشد. علت سومی نیز برای وفاداری وسایل ارتباط جمعی نسبت به سامانه‌های سیاسی و نظامی وجود دارد و آن عامل اقتصادی است. صاحبان رسانه‌ها غالباً یهودیانی هستند که در عرصه‌های اقتصادی فعالیت دارند و از آنجا که ثبات سیاسی و امنیتی موجب رونق اقتصادی رسانه‌ها خواهد شد. پس نخبگان فعال، منافع مشترکی در ایجاد استقرار دارند، به طوری که سرمایه‌داران بتوانند کارها را مدیریت کنند و نخبگان سیاسی نیز موقعیت خود را حفظ نمایند. پیروی سامانه رسانه‌ای از گفتمان رسمی تنها به ایجاد تمایل به فضای آرام‌بخش در بین مردم محدود نمی‌شود، زیرا وسایل ارتباط جمعی بخش مهمی از ساختار اقتصاد هماهنگ را تشکیل می‌دهند - که مشتمل بر روابط و مناسبات دوجانبه بوده و در خدمت منافع نخبگان حاکم قرار دارد - ساختار اداره دوم رادیو و تلویزیون که در آن نوعی همکاری بین نهادهای عمومی و سرمایه‌گذاران خصوصی دیده شده است، نمونه‌ای از ائتلاف اقتصادی است که به طور اساسی بر فعالیت رسانه‌ها تأثیر می‌گذارد. نخبگان سیاسی حاکم، چارچوبی را فراهم می‌آورند که نشان‌دهنده اخلاص و وفاداری آنان نسبت به گفتمان سیاسی رسمی است. در واقع می‌توان گفت منافع متعددی، نخبگان سیاسی، نظامی و تبلیغاتی را به یکیدگر پیوند می‌دهند و لذا رسانه‌ها بخشی از ساختار حاکمیتی که سرمایه‌ها و دولت را با یکدیگر تلفیق می‌کند را تشکیل می‌دهند. از آنجا که رویکرد و گرایش وسیعی در برنامه‌های رادیو و تلویزیونی مثل برنمه دو کمدیا در شبکه ب وابسته به صوای رژیم صهیونیستی که تریبونی را برای انتقاد از خود ایجاد می‌کنند و رسانه‌ها تلاش می‌کنند تا با گرایش به شیوه انتقاد از خود، این احساس را در بین مردم ایجاد کنند که مؤسسات و بنگاه‌های رسانه‌‌ای مستقل عمل می‌کنند، ولی همه این برنامه‌ها در چارچوب گفتمان رسانه‌ای رسمی اجرا می‌شود. تحلیل روشمند محتوای این برنامه‌ نشان می‌دهد که این رسانه‌ها بخش تفکیک‌ناپذیری از ساختار حاکمیت هستند. لذا برنامه انتقاد از خود نیز، بخشی از فرهنگ سیاسی است که اطلاعات را در برنامه‌های تفریحی می‌گنجاند تا از رسانه‌ها به عنوان تریبونی که سیاست پیشگان در مورد آن مناقشه می‌کنند، استفاده کنند، گویی در اصل خود رسانه یک طرف موضوع نیست. بنابراین انتقاد از خود، بخشی از یک هدف بزرگ‌تر می‌باشد که تابع قواعد بازی اقتصادی و سیاسی است و به آن به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر استراتژی بقا نگریسته می‌شود. این پدیده‌ها، بخشی از فرهنگ جدید رسانه‌ای در رژیم صهیونیستی است که ستارگان تبلیغات بر آن تسلط دارند. به گفته گابی وایمن، در سال‌های اخیر اشرافی‌گری تلویزیونی جدیدی، در اسرائیل رشد یافته است که پیوستن به آن بر اساس دودمان یا ثروت مادی یا معنوی نیست.(16) طبقه اشراف رسانه‌ای براساس معیارهای رونقل رسانه‌ای، شکل گرفته و پدیده قابل توجهی در تغییر ساختار قوا در جامعه رژیم صهیونیستی به‌شمار می‌آید. این پدیده نشانگر قدرت رسانه‌ها به عنوان یک نهاد تأثیرگذار در شکل دادن به افکار عمومی و سپس سیاست‌سازی می‌باشد. هدف از توجه دسته‌جمعی سیاست‌مداران، نظامیان و بازرگانان به برنامه‌های تفریحی، حفظ ارتباط آنان با مردم و حفظ موقعیت خودشان است. به گفته وایمن، نخبگان سنتی دریافته‌اند که باید در برابر شرایط طبقه اشراف رسانه‌ای، به سرعت سرفرود آورند.(17) به این ترتیب ساختار سیاسی جدیدی ایجاد شده است که براساس آن، وسایل ارتباط جمعی به نخبگان سنتی امکان می‌دهند تا به تریبون عمومی دسترسی پیدا کنند و مخاطبان هدف را مورد توجه قرار دهند؛ متقابلاً، نخبگان رسانه‌ای از ادامه کار خود به عنوان نهادی سودآور بر مبنای معیارهای تجاری، بهره‌مند می‌شوند. گفتمان رسانه‌ای رژیم صهیونیستی در جنگ لبنان یکی از وبلاگ‌نویسان رژیم صهیونیستی به نام شرول در وبلاگش با نام نفخه مینا شش جمله که مرتباً توسط رسانه‌ها و مسئولان رژیم صهیونیستی بیان می‌شود را انتخاب کرده و با نگارش مطلبی با عنوان دروغ، دروغ و باز هم دروغ به ذکر دلایلی می‌پردازد که به استناد آن وی به عنوان یک شهروند رژیم صهیونیستی یقین پیدا کرده است که این اظهارات فریبی بیش نیست. وی می‌نویسد: «اما این روزها شش جمله را بارها از زبان مقامات رسمی کشورمان می‌شنویم. سخنانی که می‌خواهند، باور کنیم حقیقت دارند، اما می‌دانیم که این گونه نیستند. این شش سخن عبارتند از: 1- ما برای آزادی سربازان ربوده شده می‌جنگیم. (در صورتی که می‌توانستیم این کار را به راحتی از طریق مذاکره با حزب‌الله، آن گونه که قبلا هم صورت پذیرفته بود، انجام دهیم. 2- هدف ما نابودی حزب‌الله است (همان‌گونه که ارتش آزادی‌بخش فلسطین را در دهه هشتاد میلادی در لبنان منهدم کردیم؟ آیا با آن روش دشمنان بیشتری پیدا نکردیم؟ آیا نهایت این جنگ، تولید جبهه و فداییان جدیدی علیه اسرائیل نیست؟) 3- عملیات هوایی مؤثر است (همه می‌دانند که هیچ جنگی را نمی‌توان از هوا پیروز شد. ما می‌ترسیم در حجم زیاد، از طریق زمین به لبنان حمله کنیم، چون می‌دانیم افکار عمومی ما طاقت تصاویر مجروحان و کشته‌شدگان را ندارند. 4- مردم اسرائیل همراه دولت خود هستند (شاید درست باشد، اما به صورت مقطعی تداوم موشک‌باران شهرها، حمایت مردم را به سرعت کم خواهد کرد.) 5- جهان از ما حمایت می‌کند (اصلا این گونه نیست. نباید حمایت امریکا و ارسال سوخت جت و بمب‌های دقیق از طرف آنها را با حمایت دنیا اشتباه کرد. خود امریکاییان هم در صورت طولانی شدن جنگ، برای پایان دادن به آن به ما فشار می‌آورند.) 6- ما در خط مرکزی یک نیروی حافظ صلح را بدون حضور نیروهای مسلح اسرائیل تشکیل خواهیم داد (این تصور کاملا اشتباه است هر که وضعیت مرزهای ما و لبنان را بداند، می‌فهمد که تداوم این وضعیت در کل تاریخ غیرممکن بوده است.)18 در هر حال، مطالب فوق نشان از عدم یکدستی و یکپارچگی مردمی دارد که رسانه‌های رژیم صهیونیستی در تلاش برای القای وحدت بین آنان در نظر افکار عمومی جهانیان هستند. از دیگر مواردی که می‌توان به آن اشاره نمود محدودیت‌های پوشش خبری، خبرنگاران یا جاسوسان نظامی و خودسانسوری یا محدودیت خبری است که در قسمت بعدی به آن اشاره خواهیم کرد. 1- محدودیت‌های پوشش خبری جنگ در جنوب لبنان و شمال رژیم صهیونیستی توپخانه زمینی، هوایی و دریایی رژیم صهیونیستی در منطقه ضاحیه جنوب بیروت و در مناطق شیعه‌نشین جنوب لبنان متمرکز بود. به همین دلیل بیشتر خبرنگاران برای پوشش خبری به این مناطق می‌رفتند. اما این مناطق به دلیل بمب‌های عمل نکرده و احتمال حملات هوایی و توپخانه‌ای رژیم صهیونیستی بسیار خطرناک بودند.19 سید مهدی شریفی یکی از خبرنگاران ایرانی که در این جنگ حضور داشت، درباره پوشش خبری جنگ می‌گوید: آتش سنگین حملات رژیم صهیونیستی باعث می‌شد که بسیاری از خبرنگاران در مناطق خطرناک حضور نیابند. به طور مثال ما تنها خبرنگار واحد مرکزی خبر بودیم که جرأت می‌کردیم به منطقه مارون الرأس برویم و از آنجا گزارش تهیه کنیم. در حالی که حتی خبرنگاران الجزیره تا منطقه بنت الجبیل جلو می‌آمدند.20 علاوه بر محدودیت‌های نظامی، محدودیت‌های امنیتی نیز باعث نقص پوشش خبری می‌شد. به طور مثال رزمندگان حزب‌الله به دلیل آنکه احتمال ترور توسط رژیم صهیونیستی داشت از مصاحبه تصویری سر باز می‌زدند، ضمن آنکه آنها اجازه تصویربرداری از مناطقی که موشک به سوی رژیم صهیونیستی پرتاب می‌کردند نیز نمی‌دادند، چرا که همان محل به سرعت توسط آن رژیم گلوله‌باران می‌شد. به گفته یکی از خبرنگاران ایرانی نیز، مناطقی در شهر صور وجود داست که محل استقرار نیروهای حزب‌الله بود، آنها به هیچ وجه اجازه تصویربرداری یا تهیه گزارش از آن محل را نمی‌دادند اما در سایر موارد، حتی به تهیه تصویر و گزارش کمک می‌کردند. فران آنس وزث از سردبیران بی.بی.سی در پاسخ به انتقادات گسترده بینندگان و خوانندگان بی.بی.سی می‌نویسد: «همه روزنامه‌نگاران که قصد مسافرت به رژیم صهیونیستی دارند، باید ورقه‌ای را امضا کنند و در آن قول بدهند از قوانین سانسور در جنگ اطاعت می‌کنند.» بر مبنای این آئین‌نامه کسی اجازه ندارد از مراکز نظامی دولتی که در شعاع موشک‌های حزب‌الله است، گزارش یا خبر تهیه کند. ضمن آنکه اگر خبرنگاری هدف گلوله یا راکت موشک قرار بگیرد هیچ مسئولیتی متوجه دولت رژیم صهیونیستی نخواهد بود. همچنین خبرهای مربوط به کشته شدگان جنگ باید توسط مسئولین رژیم صهیونیستی مورد بازبینی یا سانسور قرار گیرد. به نوشته آن ورث، رژیم صهیونیستی عملا قوانین سختی را برای پوشش خبرهای اعمال کرده بود در حالی که به گفته خبرنگاران ایرانی، در لبنان چنین وضعیتی حاکم نبود و دولت لبنان حزب‌الله هیچ کدام از خبرهای خبرنگاران و گزارشگران را بازبینی یا سانسور نمی‌کردند.(21) جیم میور خبرنگاری که از جنوب لبنان برای بی.بی.سی مطلب می‌فرستاد، می‌نویسد: «ما اساساً محدودیتی برای فرستادن گزارش از جنوب لبنان نداشتیم و هیچ‌گونه فشاری برای سانسور گزارش‌ها وجود نداشت، تنها محدودیت کمی در پخش مستقیم از مکان‌های پرتاب موشک حزب‌الله و یا مناطقی که به طور واضح و آشکار مشخص کننده منطقه‌ جغرافیایی حضور ما بود، وجود داشت ما همواره با نمایندگان حزب‌الله صحبت می‌کردیم، و آنها ما را به محل دقیق جاهایی که هدف حملات قرار گرفته بودند، می‌بردند.»(22) 2- خبرنگار یا جاسوس نظامی جنگ سوم خلیج‌فارس که تهاجم گسترده نیروهای امریکایی و انگلیسی را در پی داشت، باعث شد تا بحث خبرنگاران همراه، شکل تازه‌ری به خود گیرد. این اصطلاح که هنگام جنگ بالکان مطرح شده بود در جنگ سوم خلیج‌فراس ابعاد پیچیده‌تری به خود گرفت. خبرنگاران همراه سربازان جنگی به مناطق جنگی وارد می‌شدند و با تأیید فرمانده، خبر را به رسانه خبری متبوع ارسال می‌کردند. خبرهایی که این خبرنگاران ارسال می‌کردند، مورد بررسی قرار می‌گرفت تا منطقه عملیاتی و وضعیت نیروهای حاضر در جنگ انشاء نگردند. آشکار است خبری که این گونه از سوی خبرنگاران ارسال می‌شد یا مورد سانسور قرار می‌گرفت و یا خود خبرنگاران آنها را پس از خودسانسوری ارسال می‌کردند اما در جنگ میان نیروهای حزب‌الله و رژیم صهیونیستی مسئله خبرنگاران همراه، در هیچ کدام از دو سوی جبهه درگیری به وجود نیامد، اما موضوعی تازه به نام جاسوس‌های خبرنگارنما مطرح شد.(23) نحوه جنگ میان حزب‌الله با رژیم صهیونیستی از نوع جنگ‌های متعارف و کلاسیک نبود. جنگ از فاصله دور و بیشتر با سلاح‌های از راه دور مثل توپ و موشک انجام می‌گرفت. بنابراین منطقه عملیاتی خاصی میان حزب‌الله و رژیم صهیونیستی وجود نداشت که خبرنگاران در منطقه عملیاتی و در خط مقدم جنگ حاضر شوند. به همین دلیل خبرنگاران بیشتر با آمبولانس‌ها چرا که آمبولانس‌ها هدف گلوله‌باران قرار نمی‌گرفتند- به مناطق جنگی می‌رفتند اما برخی از خبرنگاران حاضر در جنگ می‌گویند که کارشناسان نظامی رژیم صهیونیستی در پوشش خبرنگار، همراه اتومبیل‌های آمبولانس به محل بمباران‌ها می‌رفتند تا اطلاعات جمع‌آوری کنند. این مسئله هیچ‌گاه از سوی هیچ سازمان خبری تأیید نشد، اما سایت‌ها و وبلاگ‌ها به طور گسترده‌ای درباره این موضوع مطلب نوشتند. به گفته برخی از خبرنگاران حاضر در جنگ، این موضوع آن قدر عادی بود که ساکنان محلی از دادن اطلاعات به خبرنگاران خودداری می‌کردند، همین موضوع باعث محدودیت‌های بیشتر برای مصاحبه و گزارش با شاهدان عینی می‌شد.(24) 3- خودسانسوری یا محدودیت خبری اصولاً دیگر در رسانه‌های دنیا صحبتی از سانسور و خودسانسوری به میان نمی‌آید. به طور مثال در توافقنامه‌ای که میان وزارت دفاع ژاپن و انجمن روزنامه‌نگاران ژاپن ان،سی، کی امضا شد، رسانه‌ها موافقت کردند، آن دسته از اطلاعاتی که مورد تأیید وزارت دفاع ژاپن است در رسانه‌ها انعکاس یابد. در این توافقنامه به عقیده تاکاکی هاتوری، استاد رسانه و مطالعات ارتباطی در دانشگاه توکیو هیچ نشانی از کلمه سانسور نبود. او می‌گوید: «نگرانی من از این است که رسانه‌های ژاپنی اصلاً از امضای این توافقنامه احساس شرمساری نکردند. پس وظیفه رسانه‌ها چیست البته همان زمان وزارت دفاع ژاپن اعلام کرد که این اقدام را برای حفظ امنیت دو هزار سرباز خود در خاک عراق انجام داده است. البته رسانه‌های ژاپن مشکل خود را به طریقی دیگر حل کردند. آنها برای تهیه گزارش از روزنامه‌نگاران آزاد که در استخدام هیچ روزنامه‌ای نیستند و می‌توانند گزارش‌هایی بدون سانسور برای مطبوعات بنویسند استفاده کردند. شاید در آینده و در جاهایی که محدودیت‌های خبری بیدار می‌کند، روزنامه‌نگاران آزاد بتوانند حقایق را به مردم بگویند. به طور مثال اگر دقت کنید هر رسانه‌ای تقریباً آن چیزی را از جنگ گزارش می‌کند که خود دوست دارد. «امروز پنج مقر تخریب شد.بیست نفر کشته و ده نفرشان هم زخمی شدند.» اما رسانه‌ای دیگر هم آمار را به طور کاملاً متفاوتی ارائه می‌دهد. به نظر می‌رسد در شرایط فعلی زیاد نمی‌توان به این آمارها و تصاویری که رسانه‌ها از جنگ می‌سازند دل خوش کرد. شاید در آینده راه‌حلی برای حل این مشکل پیدا شود، اما فعلاً به گیرنده‌های خود دست نزنید، اشکال از جای دیگری است.»(25) گفتمان رسانه‌های غربی در جنگ رژیم صهیونیستی - لبنان شبکه‌های خبری غربی به طور منظم راکت‌هایی که از جانب حزب‌الله به رژیم صهیونیستی اصابت می‌کرد را گزارش می‌دادند ترفند آنها به این صورت بود که راکت‌هایی که چندین روز و یا حتی چندین هفته پیش به رژیم صهیونیستی اصابت نموده بود را تازه و جدید جلوه می‌دادند. حتی هر روز نیز تفسیرها و تحلیل‌های جدیدی را از کارشناسان پخش می‌کردند. علاوه بر این نقش امریکا در جنگ لبنان و رژیم صهیونیستی به عنوان حامی نظامی رژیم صهیونیستی بود ولی شبکه‌های امریکا خیلی دقیق، تنها نقش سیاسی و دیپلماتیک امریکا را منعکس می‌کردند به این صورت که، رهبران امریکایی همیشه بر سر میز مذاکره و گفت‌وگو نشان داده می‌شدند تا در ذهن مخاطبان، نقش امریکا یک نقش سیاسی و دیپلماتیک جلوه‌گر شود نه یک نقش نظامی.(26) علاوه بر این، محتوای برنامه‌های شبکه‌های امریکایی در مورد جنگ لبنان به طور زیرکانه‌ای به هم مرتبط بودند و همدیگر را پوشش می‌دادند مثلاً شبکه بلوم برگ در طول جنگ فقط حزب‌الله را انتخاب کرده بود و در مورد ارتباط آن با ایران و سوریه بحث می‌کرد، بدون اینکه حتی کلمه‌ای در مورد همکاری چندین ساله رژیم صهیونیستی و تأثیر لابی‌های یهود بر سیاست امریکا در مورد بحران لبنان صبت کند. نکته مهم اینکه تأکید رسانه‌های امریکایی بر نقش سیاسی این کشور در بحران لبنان به وسیله تحلیل‌گران و کارشناسان مسائل سیاسی، تقویت می‌شد. مسئله دیگر اینکه پوشش خبری شبکه‌های خبری در جنگ لبنان بسیار ضعیف بود.(27) زیرا اکثر گزارشگرانی که در جنوب لبنان حضور داشتند، به علت به خطر نیافتدن زندگی‌شان نمی‌توانستند حملات هوایی، درگیری‌های زمین و حملات دریایی را دقیق گزارش دهند. گزارشگرانی هم که در محل وقوع حادثه حضور داشتند، شجاعانه وقایع صحنه را گزارش نمی‌دادند. اما مورد مهم دیگر اینکه در جنگ عراق رسانه‌های امریکایی حداقل، تحلیل کارشناسان را از وضعیت بد شرایط جنگی نشان می‌دادند ولی در جنگ کنونی چنین چیزی به چشم نمی‌خورد، این نشان می‌دهد که رسانه‌ها برای حفظ منافع امریکا مجبور به سکوت بودند. علاوه بر این، در گزارش‌ها بسیار تناقض وجود داشت، به گونه‌ای که آمار سربازان ربوده شده به وسیله برخی رسانه‌های امریکایی پنج تن و برخی دیگر نه نفر اعلام شد. علاوه بر این تأکید داشتند، حزب‌الله درصدد است شهروندان عادی را هم برباید و یا با حملات موشکی نابود کند.(28) حتی برخی از شبکه‌ها تأکید داشتند که مردم لبنان از جنگ ناراضی هستند. نکته دیگر اینکه اطلاعات در مورد موفقیت اکثر حملات موشکی طرفین در ابتدا بسیار ناقص بود، حتی گاهی گزارشگران تعمداً آن را ب صورتی گزارش می‌دادند که رژیم صهیونیستی پیروز جلوه داده شود.(29) مثلاً شبکه ام.اس.ان.بی.سی ریک فرانسوا فائم‌مقام سابق نیروی هوایی امریکا را به عنوان تحلیل‌گر نشان می‌داد که به عنوان یکی از کارشناسان نظامی با نخستین حملات هوایی رژیم صهیونیستی ادعا می‌کرد، این حملات با موفقیت صورت گرفته است. او بلافاصله، به طور گمراه‌کننده‌ای در مورد اهداف حملات این رژیم صحبت می‌کرد که آنها را اهداف انسانی می‌دانست. او تعمداً در تحلیل اهداف رژیم صهیونیستی تنها از نام رژیم صهیونیستی استفاده می‌کرد ولی در مورد اهداف حزب‌الله از نام سیدحسن نصرالله استفاده می‌نمود تا اهداف اسرائیل را اهدافی ملی و اهداف حزب‌الله را اهداف شخص سیدحسن نصرالله جلوه دهد. علاوه براین‌ها، رسانه‌ها تأکید می‌کردند که سربازان نیروی دفاعی رژیم صهیونیستی به دنبال هیچ هدف شخصی در لبنان نمی‌باشند، آنها تنها به دنبال اهداف ملی هستند.(30) برنامه‌های این شبکه‌های خبری دارای ویژگی‌های ذیل بودند: 1- اکثر برنامه‌های شبکه‌های خبری امریکا در راستای منافع رژیم صهیونیستی و امریکا بود. به طور مثال می‌توان به پوشش خبری مرگ چهار ناظر سازمان‌ملل که به وسیله سربازان کشته شدند اشاره نمود. به این صورت که این شبکه‌ها مرگ این چهار نفر را کاملاً اتفاقی و سهوی تحلیل کردند. مثلاً شبکه سی.ان.ان به این مسئله بسیارکم پرداخت و به راحتی آن را ناشی از عصبانیت سربازان رژیم صهیونیستی از شرایط بد جنگی دانست. دیگر مسئله مربوط به کشتار قانا است که این شبکه‌ها به طور غیرمستقیم سعی در مقصر جلوه دادن حزب‌الله داشتند. این رسانه‌ها این‌گونه به مردم القا می‌کردند که حزب‌الله مردم را به عنوان سپر دفاعی خود استفاده می‌کند. سی.ان.ان پس از کشتار قانا عنوان کرد که حزب‌الله یک سازمان تروریستی است که مردم لبنان و قانا را سپر خود ساخته است. آنها سعی در بی‌گناه جلوه دادن رژیم صهیونیستی داشتند. اقدام این رژیم را این گونه توجیه می‌کردند که در مقابل حملات حزب‌الله از خود دفاع کرده است.(31) 2- نکته دیگری که می‌توان در تحلیل پوشش خبری شبکه‌های امریکایی و اروپایی از جنگ لبنان و رژیم صهیونیستی اشاره کرد مربوط به این مسئله است که این رسانه‌ها به ندرت از جمله جنگ رژیم صهیونیستی علیه حزب‌الله استفاده می‌کردند، و به جای این جمله از جمله مقاومت رژیم صهیونیستی در مقابل حملات موشکی حزب‌الله، استفاده می‌کردند. مثلاً شبکه ان.بی.سی، سی.ان.ان، اس.کای‌نیوز تنها از جمله جنگ حزب‌الله استفاده می‌کردند. علاوه بر این در این شبکه‌ها به دقت از درستی تاکتیک‌ها و سلاح‌های رژیم صهیونیستی صحبت به میان می‌آورد. ولی در مقابل، در مورد تاکتیک‌های نظامی حزب‌الله و امکان پیروزی این حزب به طور مبهم و کاملاً غیردقیق صحبت می‌کردند. از دیگر مسائل اینکه این شبکه‌ها هرگز به طور دقیق تخریب منازل در لبنان و دیگر مردم نقاط جهان، رژیم صهیونیستی را پیروز این حملات معرفی کنند. در صورتی که نمایندگان حزب‌الله به وسیله رسانه‌های امریکایی تحریم می‌شدند. این رسانه‌ها با دقت بسیار زیاد و با استفاده از وسایل پیشرفته رقمی (دیجیتال) نقشه حملات هوایی رژیم صهیونیستی را نشان می‌دادند. آنها با این ترفند روانی سعی در پیروز جلوه‌دادن رژیم صهیونیستی داشتند. اما گاهی همین رسانه‌ها در صورت لزوم، سکوت می‌کردند فقط از حملات هوایی حزب‌الله می‌گفتند.(32) 3- نکته دیگر اینکه شبکه ام.اس.ان.بی.سی بدون توجه به شرایط بد زندگی آوارگان لبنانی در بیروت، زندگی مردم در شهرهای رژیم صهیونیستی را با زندگی مردم کالیفرنیا مقایسه می‌نمود و ادعا می‌کرد که شرایط مردم رژیم صهیونیستی بسیار بد است. این شبکه بدون توجه به کشتار مردم بی‌گناه در قانا و دیگر شهرهای لبنان و فلسطین برای رژیم صهیونیستی آرزوی موفقیت می‌کرد. در نهایت می‌توان گفتمان رسانه‌ای غرب و رژیم صهیونیستی در جنگ لبنان را این گونه جمع‌بندی کرد که: الف) بی‌توجهی خبرنگاران غربی و رژیم صهیونیستی به مسئولیت اخلاقی خود در آگاه ساختن افکار عمومی نسبت به واقعیات بحران لبنان ب) سانسور شدید رسانه‌های رژیم صهیونیستی ج) عدم اطلاع‌رسانی به موقع از صحنه‌های جنگ و اطلاع‌رسانی ناقص از وقایع د) عدم نمایش تصاویر کشتار و خرابی‌ها و پخش تصاویر گزینشی هـ) پخش اعتراضات ضدجنگ که به وسیله تحلیل‌گران، کارشناسان و مردم صورت می‌گرفته و به وسیله رسانه‌های رژیم صهیونیستی و غربی به شدت کنترل می‌شد. و) رسانه‌های اسرائیلی و غربی خشونت را بر ضد حزب‌الله تقویت می‌کردند و در مقابل هیچ عکس‌العملی بر ضد کشته‌ها و خرابی‌ها نشان نمی‌دادند. ز) رسانه اسرائیلی و غربی سعی درکاهش تعقل و آگاهی مردم در این جنگ داشتند. حزب‌الله) عدم تشویق رهبران رژیم صهیونیستی به گفت و گو برای پایان بخشیدن جنگ. در این زمینه هاتین زوبی از مرکز تلویزیونی العالم معتقد است که رسانه‌های رژیم صهیونیستی نقش روزنامه‌نگاران را بسیار محدود می‌کردند. روزنامه‌نگاران رژیم صهیونیستی و غربی براساس تبلیغ رسانه‌ها، میهن‌پرستی را به وظیفه‌شناس ترجیح دادند. بنابراین آنها چشم خود را بر حوادث لبنان بستند و فقطآنچه را که در رژیم صهیونیستی اتفاق می‌افتاد بازگو می‌کردند. آنها با گزارش‌های خود تنها ادامه جنگ را تشویق می‌کردند. زوبی معتقد است این اقدام رسانه‌های رژیم صهیونیستی و غربی وظیفه‌شناسی نیست بلکه خیانت به افکار عمومی است. خیانت به حقوق شهروندان و دولتمردان است. زیرا شهروندان و دولتمردان رژیم صهیونیستی و غربی باید به وسیله اطلاع‌رسانی دقیق رسانه‌ها، عقلانیت اخلاقی و منطقی خود را در مورد این جنگ افزایش می‌دادند. اما اقدام رسانه‌ها در سانسور واقعیت، خیانتی بزرگ به عقلانیت، اخلاق و منطق افکار عمومی رژیم صهیونیستی و کل جهان بود.(33) علاوه بر این پوشش بد خبری رژیم صهیونیستی و غرب، دیگر رسانه‌های خاورمیانه را نیز تحت تأثیر قرار دارد و نقش آنها را تخریب کرد. بسیاری از خبرنگاران از ترس اینکه مبادا مورد حملات تروریستی رژیم صهیونیستی قرار گیرند، از گزارش حملات اسرائیل به مردم بی‌گناه لبنان و دیگر اقدامات وحشیانه آنان خودداری می‌کردند. به گونه‌ای که هیچ‌کدام از خبرنگاران از شرایط بسیار بد زندگی آوارگان لبنانی گزارشی تهیه نکردند.(34) ط) اکثر رسانه‌های رژیم صهیونیستی و غربی، حزب‌الله را آغازگر و ادامه‌دهنده جنگ اعلام می‌کردند و حتی یک‌بار هم در مورد حزب‌الله از واژه مقاومت و ایستادگی، استفادهنکردند.(35) آبراهام فوکس من از اتحادیه ملی روزنامه‌نگاران عرب نیز تبلیغات جنگ لبنان را غیرمعقول خواند. او معتقد است تبلیغات در جنگ لبنان سبب ایجاد ابعاد جدید تبلیغات عجیب و غریب در خاورمیانه شده است. او معتقد است رژیم صهیونیستی اقدامات هر رسانه‌ای را که برخلاف منافع آن عمل می‌نمودند، نازیستی می‌داند.(36) بر همین اساس روزنامه‌نگاران بین‌المللی، رژیم صهیونیستی را به علت پوشش خبری ضعیف جنگ لبنان، مقصر دانستند. این روزنامه‌نگاران طی جلسه‌ای در بیت‌المقدس گفتند که عمدتاًَ رژیم صهیونیستی و نیروهای این رژیم باعث شدند تا جنگ در لبنان بدین شکل ضعیف، پوشش رسانه‌ای داده شود. به نقل از روزنامه‌های بدیعوت آحارونوت، این گروه از روزنامه‌نگاران که عمدتاً از رسانه‌های بین‌المللی بودند، به منظور بحث و تبادل‌نظر درباره نحوه پوشش خبری جنگ در کنفرانسی که از سوی باشگاه خبرنگاران خاورمیانه ترتیب داده شده بود، شرکت کردند.(37) رئیس مجمع خبرنگاران خارجی و رئیس دفتر شبکه خبری ای.بی.سی (سیمون مک گرگور وود) گفت: دسترسی روزنامه‌نگاران به میادین جنگی منحصراً در کنترل نیروهای اسرائیلی بود.» وی افزود: «ما از اینکه نیروهای نیروهای اسرائیلی به ما فرصت بیشتری ندادند، بسیار مأیوس شدیم.»(38) اما استفان فارل، از روزنامه تایمز، با بیان انتقادات نرم‌تری نسبت به مک گرگور وود گفت: «من بیشتر زمان جنگ را در پنج مایلی مرز سپری کردم.(39) فارل با اشاره به استفاده از دوربین‌های چشمی برای مشاهده درگیری بین حزب‌الله و نیروهای رژیم صهیونیستی خطاب به حاضران گفت: «بهترین راه برای گزارش این جنگ این بود که به طور مستقیم و بی‌واسطه شاهد ماجرا باشی.» رئیس دفتر نیویورک‌تایمز استیون ارلانگر در بیت‌المقدس با ابراز تعجب از اینکه نظر رژیم صهیونیستی نسبت به جنگ با نظر منتقدان متفاوت است، گفت: «اسرائیلی‌ها نمی‌دانستند که خارج از اسرائیل، مردم مردم چه نظری درباره‌ جنگ دارند.» در حالی که برخی روزنامه‌نگاران می‌گویند که حزب‌الله نظارت بسته‌ای روی گزارش‌های همکاران‌شان از جنگ داشته است، ارلانگر تصریح کرد، تنها تهدید پیش‌روی همکارانش در لبنان، موشک‌های رژیم صهیونیستی بوده است. خبرنگار ارشد آسوشیتدپرس (راوی نسمن) در بیت‌المقدس نیز گفت: «تأیید تعداد تلفات در لبنان غیرممکن بود، تنها کاری که ما می‌توانستیم، انجام دهیم گزارش مطالبی بود که دیگران به ما می‌گفتند.» وی خاطرنشان ساخت: «به رغم گذشت چند هفته، ما حتی هنوز از تعداد تلفات در لبنان خبر نداریم و آمار متناقضی را دریافت می‌کنیم. نمی‌دانیم آیا هشتصد نفر مرده‌اند یا هزارودویست نفر، ما هنوز دقیقاً نمی‌دانیم. نسمن گفت: «ما مجبوریم به آمارهای صلیب سرخ یا دیگر سازمان‌های امداد و نجات تکیه کنیم.» در نهایت اینکه: 1- در جنگ لبنان، رسانه‌ها توانایی تأثیرگذاری مناسب بر افکار عمومی نداشتند. 2- رسانه‌ها توجهی به سیاست‌ها و مواضع دولت لبنان در این جنگ نداشتند. 3- بیشتر عکس‌ها و گزارش‌های تصویری از جنوب لبنان تهیه می‌شد و از دیگر شهرهای لبنان که در طول درگیری تخریب می‌شدند اثری، نبود. 4- رسانه‌های غربی یا رژیم صهیونیستی به هیچ وجه مطالبی که در روزنامه‌های مهم لبنانی یا فلسطینی مثلاً الایام یا البیان در مورد بحران لبنان نوشته می‌شد و در راستای حمایت از حزب‌الله بود را ترجمه نمی‌کردند در صورتی که این روزنامه‌های عربی روزنامه ده مقاله از روزنامه رژیم صهیونیستی را ترجمه می‌کردند. 5- رسانه‌ها بنا بر برداشت خود که در همان روزهای اول در مورد حملات موشکی و هوایی رژیم صهیونیستی به دست آورده بودند، رژیم صهیونیستی را تا آخرین روزهای درگیری و حتی پس از پذیرش قطعنامه 1701 پیروز میدان جلوه می‌دادند. 6- مهم‌ترین نکته اینجاست که گزارش‌های رسانه‌ها تعادل لازم را نداشت. یعنی به هر دو طرف درگیری به طور همزمان توجه نمی‌شد. زیرا برخی از رسانه‌ها نمی‌توانستند تصاویری را پخش کنند که موجب نارضایتی رژیم صهیونیستی یا لبنان شود. به همین علت رسانه‌ها به دو دسته تقسیم شده بودند، گروهی که طرفدار حزب‌الله بودند فقط تصاویر و گزارش‌های مربوط به آنها را پخش می‌کردند و گروهی دیگر که طرفدار رژیم صهیونیستی بودند گزارش‌هایی برخلاف میل رهبران رژیم صهیونیستی را پخش نمی‌کردند. همین مسئله تعادل گزارش‌های طول جنگ را بر هم زده بود. مثلاً رسانه‌های رژیم صهیونیستی موظف بودند در راستای نظرات نیروهای رژیم صهیونیستی گزارش تهیه کنند نیروی رژیم صهیونیستی نیز سعی کردند تا گزارشگران را از صحنه نبرد دور نگه دارند. آنها می‌خواستند گزارشگران، گزارش‌های مربوط به جنگ را از خانه‌هایشان تهیه کنند.(40) در امریکا نیز شرایط به همین صورت بود. به گونه‌ای که جان بولتون معتقد است رسانه‌ها، ابزار دولت هستند و باید در راستای منافع دولت امریکا عمل کنند. مسئله دیگر مربوط به ترفندهای روانی برای تحت تأثیر قراردادن افکار عمومی جهانیان است که به آنها در قسمت بعد اشاره می‌کنیم. تاکتیک‌‌های روانی رژیم صهیونیستی در جنگ لبنان رژیم صهیونیستی در طول جنگ در حال القای این نکته در افکار عمومی و بین‌المللی بودند که مقصر واقعی در جریان این درگیری، حزب‌الله است. آنها به اسارت گرفته‌شدن دو سرباز خود توسط حزب‌الله را نشانه آغاز خصومت از سوی حزب‌الله دانسته و می‌گفتند ما حتی براساس اسناد سازمان‌ملل، دیگر در مورد لبنان اشغالگر نامیده نمی‌شویم، پس هیچ گونه تقصیری بر عهده ما نیست. در حقیقت لابی صهیونیستی از همین موقعیت بهره برد و توانست ظرف مدت یک روز قطعنامه‌ای را با رأی بسیار بالا از مجلس نمایندگان امریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی بگیرد. خبرنگار ارشد هاآرتص شموئیل راسنر در امریکا از قول یکی از مقامات یهودی نقل کرده که معاون مشاور امنیت ملی بوش، یعنی الیوت آبرامز، حزب‌الله را قدرتی خوانده که نیاز به ادب شدن دارد. این خبرنگار صهیونیست با نقل این قول، نتیجه می‌گیرد که در حال حاضر فضا در هیأت حاکمه امریکا کاملاً به نفع رژیم صهیونیستی است. آنهم نه تنها در مواضع،



    مقالات مجله
    نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
    شماره مطلب: 10639
    دفعات دیده شده: ۱۵۰۹ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش